اگر قبول کرده باشیم که سینما با زبان نماد و نشانه سخن میگوید و برای سینمای دینی هم همین زبان را قبول کرده باشیم ... میتوان با استناد به آیه 20 سوره الذاریات سینمای دینی را منوط به وجود و درونیات کارگردان دانست.
سینما مسیرهای گوناگونی را تا امروز طی کرده است که هیچ کدام به سینمای دینی منجر نشده است و تنها گاهی به نزدیکی آن رسیده اما هیچ گاه مزه آن را نچشیده است. سینمایی که بیداری ایجاد کند و باعث آرامش و سکنی شود. سینمایی که باعث ارشاد (رشد و تعالی) مخاطبش شود. سینمایی که مخاطب منفعل را به مخاطب فعال تبدیل کند. سینمایی که دریچههای تفکر را بگشاید. سینمایی که به جای تأثیر بر ذهن و فکر انسانها بر فؤاد آنها بنشیند و قلیان درونی ایجاد کند.
اما برای رسیدن به این سینما(سینمای دینی یا سینمای بیداری) و عبور از این راه پر پیچ و خم چه باید کرد؟ راههای امتحان شده قبلی کدام اند که نباید آنها را دوباره امتحان کنیم؟
باید حواسمان باشد که سینمایی که ما از آن دم میزنیم همان طور که قبلا گفتیم متفاوت است با سینمایی که در مغرب زمین پدید آمده است و متفاوت است با تسخیر فکر و ذهن انسان ها. سینمای دینی، بیداری ایجاد میکند و از درون مخاطب را میرویاند و نه اینکه آن قدر هیجان کاذب برای او ایجاد کند که دریچه تفکراتش بسته شود. اما باز سؤال اصلی اینجاست که همه این حرفهای زیبا چگونه پدید میآید و قابل لمس خواهد شد؟
برای رسیدن به چگونگی این سینما ابتدا باید ذات سینما را شناخت تا بتوان از درون آن محصول جدیدی را پدید آورد. مانند روییدن گلی در میان یک دشت خار. مانند بیرون کشیدن طلا از میان گل و لای رسوب کرده در کف رودخانه.
به قول آوینی شهید هر آن چه در قاب تصویر قرار میگیرد از معنی خود بیرون میآید و تبدیل به نماد و نشانه میشود. در واقع تصویر میشود جزئی که اشاره دارد به کل. وقتی تصویر گل نمایش داده میشود معنی به تنهایی آن گل خاص نیست و یا فقط برای زیبایی تصویر به نمایش در نیامده است. معنی آن میتواند زیبای زود گذر، عمر کوتاه و یا معانی مختلف دیگر باشد همان طور که زوم کردن بر شیء خاص و یا آرام و سریع شدن تصویر معانی خاص خود را دارد. تصویر، همان ذهن و فکر گارگردان است که در قاب تصویر نمود پیدا کرده است و نمی توان فیلمی پیدا کرد که برآمده از تفکرات کارگردان نباشد همان طور که نوشته برآمده از درون نویسنده است و داستان برآمده از درونیات داستان سرا.
سینما را در معنی وسیعتر میتوان زبان نمایشی نماد و نشانه دانست. و کسی میتواند در سینما حرفی برای گفتن داشته باشد که بتواند به زبان نشانه سخن بگوید و نه تنها سخن بگوید که شیوایی و روانی و فراگیری سخن و صحبت نیز مهم است. اما دوباره سؤال مطرح میشود که آیا سینمای دینی هم به زبان نماد و نشانه سخن میگوید؟ و اگر جواب مثبت است آیا نماد و نشانه مخصوص خود دارد و زبانش متفاوت است و یا نه با همان نمادها سخن میگوید؟ و اگر جواب منفی است پس سینمای دینی با چه زبانی سخن میگوید و اصولش چیست؟
خداوند متعال در قرآن میفرماید: «وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ» (20) (سورة الذاریات) (در زمین آیات و نشانههایی برای اهل یقین قرار داده ایم) و در ادامه سوره میفرماید: «وَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» (٢١) (سورة الذاریات) (و در وجود و نفس شما، آیا نمی بینید؟)
پس خدا اینگونه میگوید که در زمین و درون انسانها نمادها و نشانههایی قرار داده شده است که تنها اهل یقین میتوانند آنها را ببینند و درک کنند و بفهمند. و اهل یقین یا همان موقنین کسانی هستند که مراتب اسلام و ایمان را پیموده اند و به یقین رسیده اند.(خطاب قرآن در آیات مختلف به مراتب مختلف رشد یافتگی انسان هاست. گاهی میفرماید: «مسلمین» و گاهی میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا»(مؤمنین) و در لایه بعدی در حد بالاتر موقنین را خطاب قرار میدهد.)
اگر زبان سینمای دینی را چیزی متفاوت از زبان سینما(نماد و نشانه) بدانیم باید به دنبال چیستی سینمای دینی باشیم و بعد به دنبال زبان آن اما اگر قبول کرده باشیم که سینما با زبان نماد و نشانه سخن میگوید و برای سینمای دینی هم همین زبان را قبول کرده باشیم با این تفاوت که به معنی و مفهوم دینی که در واقع رشد و اعتلا در آن نهفته است بینجامد میتوان با استناد به این آیه(سورة الذاریات آیه 20) سینمای دینی را منوط به وجود و درونیات کارگردان دانست. چرا که آیه به این موضوع تأکید دارد که آیه و نشانه را اهل یقین درک میکنند و میبینند. پس کارگردان که کارش سخن گفتن با زبان نشانه هاست اگر قرار باشد خروجی اش سینمای دینی باشد باید بتواند به زبان نماد و نشانه سخن بگوید. نماد و نشانه ای که در دل آفریدههای خدا نهاده شده است را دریافت کند و آن را با زبان سینما به تصویر بکشد.
در واقع سینماگر و کارگردان وحی الهی که در قالبها مختلف در نهان آفریدههای خداوند قرار داده شده است را دریافت میکند و بعد از درک و تبیین فطری آن، نماد و نشانه را تبیین عقلانی میکند و بعد از آن تمام این مکنونات و دریافتهای عقلانی توسط سینماگر و کارگردان به حس تبدیل میشود و در گام آخر این حس را به مخاطب انتقال میدهد. پایان این دوره به محصولی میانجامد که میتوان آن را سینمای دینی نامید.
تمام این مراحل یک شرط اولیه دارد و آن درک کردن نماد و نشانه توسط کارگردان است که به صراحت در قرآن بیان شده است که او باید اهل یقین باشد وگرنه محصولش چیزی شبیه سینمای دینی خواهد شد نه سینمای دینی و اثرش هم همان اثر سینما یعنی غفلت و خوابآلودگی. واگر اهل یقین باشد نتیجه محصولش بیداری و محصولش سینمای دینی یا سینمای بیداری.
---------------------------------
یادداشت: محسن دریالعل
---------------------------------