اهمیت «نظریه عدالت» رالز
انقلاب رفتاری و اصول هشتگانه رفتارگرایی ( Behaivoralism ) در اواسط قرن بیستم، علم سیاست را در مقابل فلسفه سیاسی تقویت كرد و روشهای علوم تجربی را به علوم انسانی سریان داد. فلسفه سیاسی كه همواره با قضایای هنجاری روبرو بوده، در این دوران با افول ویژهای روبرو شد. فلسفه سیاسی در مرحله مابعد رفتاری كه تقریبا با سخنرانی دیوید ایستون در مؤسسه علوم سیاسی آمریكا در سال 1968 آغاز گردید، مجددا احیا شد.
جان رالز مهمترین احیاگر نظریه عدالت و فلسفه سیاسی در این دوران است. كتاب «نظریه عدالت» او كه قبلا به شكل مقالاتی مطرح میشد، در سال 1972 به زیر چاپ رفت هفتهنامه نیویورك تایمز معتقد است كه استلزامات سیاسی این كتاب، اثر فوقالعادهای بر زندگی ما دارد. هدف این كتاب ارائه پایهای منسجم برای مفهوم عدالت است. مفاهیم جدید این كتاب در تخالف صریح با یوتلیتاریانیسم (منفعتگرایی) جرمی بنتهام قرار دارد.
رابرت دال میگوید بلافاصله پس از انتشار كتاب «نظریه عدالت»، عنوان زیربنای فلسفه سیاسی به آن داده شد. او نقطه آغاز خوبی برای بحث داشت. ارشمیدس میگفت اهرم بینهایت طویلی، با نقطه اتكای صحیحی از آن بدهید تا جهان را به حركت درآورم. رالز، نقطه ارشمیدسی را پیدا كرده بود تا اهرم فلسفه سیاسی را روی آن قرار دهد.
برای درك اهمیت كتاب رالز میتوان وضعیت فلسفه سیاسی در قرن بیستم را مورد ملاحظه قرار داد. تا نیمه اول قرن بیستم و آغاز نیمه دوم آن، فلسفه سیاسی یا تئوری سیاسی به معنای امروزی آن (بحث و فحص درباره مفاهیم و نظریات سیاسی) وجود نداشت، و آنچه به نام تئوری یا فلسفه سیاسی خوانده میشد، تفسیر و نقد نظرات فیلسوفان سیاسی از زمان سوفیستها تا آغازقرن بیستم بود. فلسفه سیاسی در این دوران، بشدت، هنجاری بود و به سؤالهایی مثل غایات حكومتها و دولتها یا ابزارهای رسیدن به چنین اهدافی، پاسخ میداد. اصولی كه در «باید»ها و «نباید»های اخلاقی به عنوان مرجع معرفی میشد، بدین ترتیب است:
1. وحی الهی مثل ده فرمان موسی(ع).
2. وحی الهی به شكل غیرمستقیم در قالب تورات و مانند آن.
3. آگاهی كه به سبب وحدت مرموز با كوسموس (كل جهان) در یك وضعیت استثنایی حاصل میشود (مثل مكاشفه).
4. شهود عقلانی.
5. احساسات ( Feelings ) .
6. تجربیات شخصی یا عمومی.
7. عقل سلیم بشریت ( Common Sense ) .
8. عقل.
از آنجا كه قضاوت اخلاقی ممكن استبر یكی از منابع و مراجع فوق، تكیه داشته باشد، اقناع مخالفین احتمالا امری محال یا غریب به نظر میرسد.
رالز با توجه به رواج تجربهگرایی در علوم انسانی بویژه در دهههای 50 و 60، شیوهای عقلی و اقناعی برای یافتن اصول عدالت در فلسفه سیاسی ارائه نمود. سه جنبه مهم كتاب او عبارت است از:
1. اثبات اصول اخلاقی و رد فایدهگرایی (یوتلیتاریانیسم)
2. ارائه رویهای برای رسیدن به اصول عدالت
3. ارائه اصل عمومی و دو اصل عدالتبه عنوان تفكری نوین در فلسفه سیاسی
جان چاپمن فیلسوف سیاسی در نشریه سیاسی آمریكا مینویسد:
«نظریه عدالت رالز، دستاورد درجه اولی است، چون اهمیتش در آن است كه با اصول لیبرالی آزادی، برابری و برادری دمساز است. این كتاب بالاترین معیار لیبرالیسم است. بار دیگر قانونگذاری در میان ما پیدا شده است. »
هرچند كتاب رالز مورد استقبال لیبرالها واقع شد، و آن را مهمترین اثر لیبرالی پس از جان استوارت میل نامیدند، ولی همان گونه كه خواهیم دید عناصری از سوسیالیسم نیز در این نظریه یافت میشود.