• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 1316)
شنبه 21/5/1391 - 18:49 -0 تشکر 504264
قرآن در قرآن

آیات درباره قرآن (1)

 

1ـ قرآن و طهارت
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ * فِی كِتابٍ مَكْنُونٍ * لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ». (واقعه، 78 تا 80)
آنچه او (محمّد‌«ص‌») آورده قرآن كریم است‌* و این آیات در كتاب مستوری جای دارد‌* و این كتاب را جز پاكان نمی‌توانند مس كنند.
2ـ قرآن، غیر قابل شكست
«إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِیزٌ * لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ». (فصّلت، 41 و 42)
این كتاب به حقیقت غیر‌قابل شكست است * و هرگز حوادث گذشته و امروز و آیندة عالم نمی‌تواند راه ورودِ باطل را در آن باز كند، زیرا از جانب خدای حكیم و ستودة صفات نازل شده است.
10ـ محكم و متشابه
«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ». (آل عمران، 7)
او خدایی است كه نازل كرد بر تو (ای پیامبر) قرآن را، كه قسمتی از آن آیات محكمات است كه اصل كتابند و قسمتی دیگر آیات متشابهات است (كه باید در دریافت معانی آنها، چارچوب محكمات مراعات گردد).
11ـ طریق نزول قرآن
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً ». (اسراء، 106)
و قرآن كه آن را بخش بخش فرو‌فرستادیم، تا به تدریج و به آهستگی، آن را بر مردمان فرو‌خوانی.
12ـ شب قدر، نزول قرآن
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ». (قدر، 1)
ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل كردیم.
13ـ عظمت قرآن
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»( حشر، 21).
اگر این قرآن را بر كوهی نازل می‌كردیم، آن را می‌دیدی كه از ترس خدا فرو افتاده خورده است.
14ـ تدبیر در قرآن
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ». (ص، 28)
كتابی فرخنده بر تو فرو فرستادیم، تا در آیات آن تدبیر كنند و خردمندان از آن پند گیرند.
15ـ قرآن از طرف خداوند
«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِینٌ». (مائده، 15)
از طرف خدا، نور و كتاب آشكاری به سوی شما آمد.
16ـ وحی كلام الهی به سوی رسول خدا (ص)
«وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ». (انعام، 19)
این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام كسانی را كه این قرآن به آنها می‌رسد بیم دهم (و از مخالفت با فرمان خدا بترسانم).
17ـ همه چیز در قرآن
«ما فَرَّطْنا فِی الْكِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ». (انعام، 18)
ما هیچ چیز را در این كتاب، فرو‌گذار نكردیم سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می‌گردند.
18ـ تصدیق‌كننده
«وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ». (انعام، 92)
و این (قرآن) كتابی است پربركت، كه آنچه را پیش از آن آمد تصدیق می‌كند.
19ـ هدایت مردم بوسیلة قرآن
«المص * كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْكَ فَلا یَكُنْ فِی صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْری لِلْمُؤْمِنِینَ». (اعراف، 1)
المص. (بعضی در تفسیر آن گفته‌اند خدای مهربان صاحب اقتدار بردبار) ای رسول كتابی بزرگ برای تو نازل شد پس تو دلتنگ و رنجه خاطر (از انكار مردم) مباش تا مردمان را به آیات عذابش بترسانی و اهل ایمان را به بشاراتش یادآور شوی.
20ـ تمسّك به قرآن
«وَ الَّذِینَ یُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلوةَ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ». (اعراف، 170)
و آنها كه به كتاب (خدا) تمسّك جویند و نماز را برپا دارند (پاداش بزرگی خواهند داشت، زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم كرد.
21ـ حقایق كتاب قرآن
«یا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَكُمْ كَثِیراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ كَثِیرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِینٌ * یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ». (مائده، 15و16)
ای اهل كتاب! پیامبر ما، كه بسیاری از حقایق كتاب آسمانی را كه شما كتمان می‌كردید روشن می‌سازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (كه فعلاً افشای آن مصلحت نیست) صرف‌نظر می‌نماید. (آری)، از طرف خدا، نور و كتاب آشكاری به سوی شما آمد * خداوند به بركت آن، كسانی را كه از خشنودی او پیروی كنند، به راههای سلامت، هدایت می‌كند، و به فرمان خود، از تاریكیها به سوی روشنایی می‌برد؛ و آنها را به سوی راه راست، رهبری می‌نماید.
22ـ انذار‌كننده
«وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ * لِیُنْذِرَ مَنْ كانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْكافِرِینَ». (یس، 69و70)
و ما به اوشعر نیاموختیم و سزاوار او نیست. نیست آن مگر یاد آوری و قرآن روشنگر* تا انذار كنی كسی را كه زنده‌ است و محقق گردد گفتار بر كافرین.
23ـ كتمان قرآن كریم
«إِنَّ الَّذِینَ یَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِن بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتابِ أُولئِكَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ». (بقره، 159)
كسانی كه دلایل روشن، و وسیلة هدایتی را نازل كردیم، بعد از آن كه در كتاب برای مردم بیان نمودیم كتمان كنند، خدا آنها را لعنت می‌كند، و همة لعن‌كنندگان نیز، آنها را لعن می‌كنند.
24ـ قدرت نماییِ قرآن در مقابل جن و انس
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً». (اسری، 88)
بگو اگر انس و جن گرد آیند برای این كه مثل قرآن را بیاورند؛ نمی‌آورند اگر چه برخی پشتیبان بعضی دیگر باشند.
25ـ اگر قدرت دارید ده سوره بیاورید
«أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَیهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ * فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَكُمْ‌فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ». (فصلت، 41و42)
آیا می‌گویند آن را به دروغ بافته و به خدا نسبت داده‌ای بگو پس بیاورید ده سوره مثل آن دروغ بستها را و بخوانید و دعوت كنید هر كه را كه می‌توانید، غیرخدا، اگر راستگویانید پس اگرپاسخ ندادند به شما پس بدانید كه آن بر اساس علم خداوند نازل شده است و این كه معبودی جز او نیست پس آیا تسلیم شدگانید؟.
26ـ قرآن به زبان عربی
«وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلی قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذَرِینَ * بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ » (شعراء، 192 تا 195)
مسلماً این (قرآن) از سوی پرورگار جهانیان نازل شده است * روح الامین آن را نازل كرده است * بر قلب (پاك) تو، تا از انذار كنندگان باشی * آن را به زبان عربی نازل كرد.
27ـ وحی الهی
«وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْكِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ». (یونس،37)
شایسته نبود (و امكان نداشت) كه این قرآن بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شود، ولی تصدیقی است برای آنچه پیش از آن است (از كتب آسمانی) و شرح وتفصیلی بر آنها است شكی در آن نیست و از طرف پروردگار جهانیان است.
28ـ نسبت دروغ به قرآن
«أَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ».)یونس، 38(
آیا آنها می‌گویند قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو اگر راست می‌گویید یك سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر كس را می‌توانید (به یاری) طلبید.
29 قرآن سخن راست
«ما كانَ حَدِیثاً یُفْتَری وَ لكِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ».(یوسف، 111)
اینها داستان دروغین نبود؛ (بلكه وحی آسمانی است و) هماهنگ است با آنچه پیش روی او (از كتب آسمانی پیشین) قرار دارد؛ و شرح هر چیزی (كه پایة سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتی است برای گروهی كه ایمان می‌آورند.
30ـ مَثَل‌های قرآن
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرُونَ * قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» (زمر، 27و28)
و به تحقیق برای مردم در این قرآن هرگونه مَثَل زدیم شاید متذكر شوند * قرآنی عربی بدون كژی شاید تقوا پیشه كنند.
31ـ قرآن با عظمت
«وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً» (رعد،31)
اگر بوسیلة قرآن كوهها به حركت در‌آیند یا زمینها قطعه قطعه شوند یا بوسیلة آن با مردگان سخن گفته شود (باز هم ایمان نخواهند آورد) ولی همه كارها در اختیار خدا است.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:49 - 0 تشکر 504265

آیات درباره قرآن (2)



32ـ كتاب آشكار
«الر تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِینٍ». (حجر، 1)
الرـ این است آیات كتاب خدا و قرآنی كه راه حق و باطل را روشن و آشكار می‌گرداند.
33ـ قرآن معجزة رسول خدا (ص)
«بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ». (نحل، 44)
به هر رسولی معجزات و كتب و آیات وحی فرستادیم و بر تو قرآن را (كه جامع و كاملترین كتاب الهی است) نازل كردیم تا بر امّت آنچه فرستاده شده بیان كنی، باشد كه عقل و فكرت كار بندند. (و در دو عالم سعادت یابند).
34ـ روح القدس
«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُدی وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ». (نحل،102)
تو (ای رسولِ ما، به كافران) بگو كه این آیات را روح‌القدس از جانب پروردگار من به حقیقت و راستی نازل كرد تا اهل ایمان را در راه خدا ثابت قدم گرداند و برای مسلمین هدایت و بشارت باشد.
35ـ اختلاف در قرآن
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً كَثِیراً».( نساء، 82)
آیا پس تدبّرنمی‌كنند در قرآن و اگر از جانب غیر خداوند بود هر آینه درآن اختلاف فراوانی می‌یافتند.
36ـ طلب مبارزه
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً * وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبی أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً». (اسرا،88 و 80)
بگو این پیغمبر كه اگر جن و انس متّفق شوند كه مانند این قرآن كتابی بیاورند هرگز نتوانند هرچند همه پشتیبان‌ یكدیگر ‌باشند و همانا ما در این قرآن برای مردم هرگونه مثال (و بیان روشن) آوردیم (تا مگر هدایت شوند لیكن) اكثر مردم بجز از كفر و عناد از هر چیز امتناع كردند.
37ـ اقامة حق و راستی
«وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً». (اسراء، 105و106)
و ما این آیات (قرآن عظیم) را به حق فرستادیم و برای اقامه حق و راستی نازل شد و نفرستادیم تو را جز برای آنكه مؤمنان را بشارت به رحمت حق دهی و كافران را از عذاب الهی بترسانی. و قرآنی را جزء بر تو فرستادیم كه تو نیز بر امت بتدریج قرائت كنی (و با صبر و تأنی به هدایت خلق بپردازی) این قرآن كتابی از تنزیلات بزرگ ماست (و مشتمل بر حقایق و علوم بی‌شمار است).
38ـ هدایت خلق
«وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یُرِیدُ». (حج، 16)
و ما همچنین (مانند سایر كتب آسمانی) آیات روشن این قرآن بزرگ را (برای هدایت خلق) فرستادیم و خدا هر كه را بخواهد هدایت می‌كند.
39ـ وفاء به وعده
«لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ كِتاباً فِیهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ». (انبیاء،10)
ما بر شما كتابی نازل كردیم كه وسیلة تذكّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمی‌فهمید.
40ـ قرآن، مایة عبرت خلق
«وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ». (نور، 46)
همانا ما برای (هدایت و سعادت) شما آیاتی روشن نازل گردانیدیم 3 و داستانی از آنان كه پیش از شما در‌گذشتند برای عبرت خلق و موعظه برای اهل تقوی فرستادیم.
41ـ نشانه‌های روشن برای هدایت خلق
«لَقَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ». (نور، 46)
همانا آیات و ادلة بسیار روشن (برای هدایت عموم خلق) فرستادیم و خدا هر كه را خواهد به راه راست هدایت می‌كند.
42ـ رها كردن قرآن
«وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً». (فرقان، 30)
در آن روز رسول به شكوه امّت در پیشگاه ربّ‌العزّة عرض كند بار الها تو آگاهی كه امّت من این قرآن بزرگ تو را به كلّی متروك و رها كردند (و پیرو كافران شدند).
43ـ اعتراض كافران به قرآن
«وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلاً * وَ لا یَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً». (فرقان، 33)
آنان هیچ مَثَلی برای تو نمی‌آورند مگر این كه ما حق را برای تو می‌آوریم، و تفسیری بهتر (و پاسخی دندان‌شكن كه در برابر آنان ناتوان شوند).
44ـ منّت بر مؤمنین
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهُمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ». (آل عمران، 164)
خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت كه رسول از خود آنها در میان آنان برانگیخت كه بر آنها آیات خدا را تلاوت كند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاك گرداند و بر آنها احكام شریعت و حقایق حكمت بیاموزد هر چند از آن پیش گمراهی آنان آشكار بود.
45ـ حجّت آشكار
«فَقَدْ جاءَكُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآ‏یاتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا یَصْدِفُونَ». (انعام، 157)
پس برای شما هم از جانب پروردگارتان حجت آشكار و هدایت و رحمت رسید. اكنون ستمكارتر از كسی كه آیات خدا را تكذیب كند كیست؟ و متجاوزتر از روی‌گردان از اطاعت حق كدام است؟ به زودی آنان را كه از آیات ما روی گردانده و مخالفت كرده‌اند به عذاب سخت مجازات می‌كنیم، و این عذاب كیفر اعراض از آیات ماست.
46ـ كتابِ دانش
«وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی عِلْمٍ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ». (اعراف، 52)
بر مردمان كتابی فرستادیم كه در آن هر چیزی را بر اساس دانش تفصیل دادیم و این كتاب راهنما و رحمت است برای آنان كه ایمان می‌آورند.
47ـ كتاب محكم
«الر * تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ الْحَكِیمِ». (یونس، 1)
این است آیات كتاب محكم كه به حق و راستی گویاست.
48ـ نزول قرآن بر قلب رسول خدا
«فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ». (بقره، 97)
جبرئیل به اذن خدا این كتاب را بر قلب تو نازل كرد تا تصدیق‌كنندة كتب قبل و هدایت و بشارت‌دهندة مؤمنین باشد.
49ـ یادآورِ حق
«وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِینَ». (قمر، 52)
كتاب الهی جز پند و حكمت و یادآور برنامه‌های حق چیز دیگری نیست.
50ـ بشارت برای مؤمنین
«تِلْكَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِینٍ * هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ». (نمل، 1و2)
این آیات قرآن و كتاب روشن خداست كه هدایت و بشارت برای اهل ایمان است.
51ـ بی‌اعتنایی به قرآن
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ». (بقره، 101)
و هنگامی كه فرستاده‌ای از سوی خدا به سراغشان آمد، و با نشانه‌هایی كه نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعی از آنان كه به آنها كتاب (آسمانی) داده شده بود، كتاب خدا را پشت سر افكندند؛ گویی هیچ از آن خبر ندارند.
52ـ قرآن كتاب آسمانی
«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْكِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ». (بقره، 121)
كسانی كه كتاب آسمانی به آنها داده‌ایم (یهود و نصاری) آن را چنان كه شایستة آن است می‌خوانند؛ آنها به پیامبر اسلام ایمان می‌آورند؛ و كسانی كه به او كافر شوند، زیانكارانند.
53ـ پیمان بستن با قرآن
«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ». (آل‌عمران،187)
و (به خاطر بیاورید) هنگامی را كه خدا، از كسانی كه كتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت كه حتماً آن را برای مردم آشكار سازید و كتمان نكنید! ولی آنها، آن را پشت سر افكندند؛ و به بهای كمی فروختند؛ و چه بد متاعی می‌خرند.
54ـ خضوع و خشوع با شنیدن كلام الهی
أُولئِكَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبیْنا اِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّ‌حمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِیّاً». (مریم، 58)
آنها پیامبرانی بودند كه خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از كسانی كه با نوح بر كشتی سوار كردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از كسانی كه هدایت كردیم و برگزیدیم.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:50 - 0 تشکر 504267

آیات درباره قرآن(3)



آنها كسانی بودند كه وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می‌شد به خاك می‌افتادند، در حالی كه سجده می‌كردند و گریان بودند.
55ـ تفكر در قرآن
«أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ مّا لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ». (مؤمنون، 68)
آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند، یا این كه چیزی برای آنان آمده كه برای نیاكانشان نیامده است؟!.
56ـ قرآن بهترین سخن
«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ كِتاباً مُّتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ». (زمر، 23)
خدا بهترین سخن را نازل كرده، كتابی كه آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و محتوا) همانند یكدیگر است؛ آیاتی مكرّر دارد (با تكراری شوق‌انگیز) كه از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام كسانی كه از پروردگارشان می‌ترسند می‌افتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذكر خدا می‌شود؛ این هدایت الهی است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمایی می‌كند؛ و هركس را خداوند گمراه سازد، راهنمایی برای او نخواهد بود!
57ـ تدبّر در قرآن
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها». (محمد (ص)، 24)
آیا آنها در قرآن تدبر نمی‌كنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
58ـ هماهنگی قرآن با كتب دیگر
«وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُّصَدِّقٌ لِّساناً عَرَبِیًّا لِّیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنِینَ». (احقاف، 13)
و پیش از آن، كتاب موسی كه پیشوا و رحمت بود (نشانه‌های آن را بیان كرده) و این كتاب هماهنگ با نشانه‌های تورات است در حالی كه به زبان عربی و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و برای نیكوكاران بشارتی باشد.
59ـ خاشع در مقابل كلام الهی
«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَكُونُوا كَالَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِیرٌ مِّنْهُمْ فاسِقُونَ». (حدید، 16)
آیا وقت آن نرسیده است كه دلهای مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟! و مانند كسانی نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانی داده شد سپس زمان طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا كرد؛ و بسیاری از آنها گنهكارند.
60ـ سجده برای قرآن
«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً * وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً * وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً». (اسراء،107تا 109)
بگو: «خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، كسانی كه پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامی كه (این آیات) بر آنان خوانده می‌شود، سجده كنان به خاك می‌افتند... آنها (بی‌اختیار) به زمین می‌افتند و گریه می‌كنند؛ و (تلاوت این آیات همواره) بر خشوعشان می‌افزاید.
61ـ تلاوت قرآن
«وَ ما تَكُونُ فِی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَیْكُمْ شُهُوداً».( یونس، 61)
(ای پیامبر) در هر حالی باشی و آنچه از قرآن بخوانی و آن عملی كه تو و امّتت به جا آورید ما شاهدان شما خواهیم بود.
62ـ قرآن و پناهگاه
«وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً». (كهف، 27)
(ای پیامبر) آنچه به تو از كتاب پروردگارت وحی شده تلاوت كن، هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمی‌سازد و ملجأ و پناهگاهی جز او نمی‌یابی.
63ـ مأمور بر تلاوت قرآن
«أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ». (نمل، 90)
مأمور شده‌ام كه از مسلمانان باشم و قرآن را (بر شما) تلاوت كنم.
64ـ وحی الهی
«اُتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْكَ مِنَ الْكِتابِ». (عنكبوت، 45)
(ای پیامبر) آنچه از كتاب (قرآن) به تو وحی شده است تلاوت كن.
65ـ مداومت بر قرآن
«فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ‌». (مزمّل، 20)
آن مقدار از قرآن كه برای شما میسّر است تلاوت كنید.
66ـ آداب قرائت قرآن
«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ». (نحل، 98)
هنگامی كه قرآن می‌خوانی از شرّ شیطان مطرود به خدا پناه ببر.
67ـ آموختن قرآن
«...كُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ». (آل عمران،79)
شما كه كتاب را تعلیم می‌دهید و در آن تحقیق می‌كنید، خداپرست و ربّانی باشید.
68ـ فصاحت قرآن
«وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِیًّا». (رعد، 37)
و همچنین ما قرآن را كتابی با حكمت و فصاحت عربی فرستادیم.
69ـ مایة هدایت
«وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ». (نحل، 64)
و ما این قرآن بزرگ را بر تو نفرستادیم مگر برای این كه حقیقت را در آنچه مردم اختلاف می‌كنند روشن كنی و برای اهل ایمان هدایت و رحمت باشی.
70ـ آداب ظاهری قرآن
«...وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً». ( مزمل، 4)
قرآن را با درنگ و خوش آهنگ بخوان.
71ـ اسرار سورة قدر
«سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ». (نور، 1)
این سوره را فرستادیم و (احكامش را) فریضة بندگان كردیم و در آن آیات روشن (توحید و معارف الهی) نازل ساختیم. باشد كه بندگان متذكّر آن حقایق شوند.
72ـ نزول سورة حمد
«وَ لَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ». (حجر، 87‌)
ما به تو سورة حمد و قرآن عظیم دادیم.
73ـ نخستین آیه
«اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ». (علق، 1)
(ای پیامبر) بخوان به نام پروردگارت كه آفریده است.
ج) آثار قرآن
74ـ نجات از ظلمات به سوی نور
«الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ». (ابراهیم، 1)
این كتاب را به سویت فرستادیم تا مردم را از ظلمات بیرون آورده به سوی نور هدایت كنی.
75ـ افشاگری مجرمین
«وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الُْمجْرِمِینَ». (انعام، 55)
و این گونه آیات را مفصّل بیان می‌كنیم تا راه گناهكاران آشكار شود.
76ـ انكار آیات الهی
«إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ ... فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ». (آل‌عمران، 21)
كسانی كه به آیات خدا كفر می‌ورزند و انبیاء را به ناحق می‌كُشند آنان را به عذابی دردناك بشارت ده.
77ـ پربركت
«وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ». (انعام،155)
و این كتابی است پربركت، كه ما (بر تو) نازل كردیم. از آن پیروی كنید و پرهیزگاری پیشه نمایید، باشد كه مورد رحمتِ (خدا) قرار گیرید.
78ـ برای هدایت مؤمنین
«وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی عِلْمٍ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ». (اعراف، 52)
ما كتابی برای آنها آوردیم كه (اسرار و رموز) آن را با آگاهی شرح داد‌یم. (كتابی) كه مایة هدایت و رحمت برای جمعیتی است كه ایمان آوردند.
79ـ حكم كننده بین مردم
«إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ». (نساء، 105)
همانا نازل كردیم كتاب را به حق تا تو حكم كنی بین مردم به آنچه خداوند به تو ارائه داده است.
80ـ مبشّر و منذّر
«فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا». (مریم، 97)
و نازل كردیم بر تو كتاب را بیان‌كننده برای هر چیز و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان، پس ما آن را آسان كردیم به زبان تو تا بشارت دهی به متّقین و انذار دهی مردم سرسخت را.
81ـ مایة هدایت
«وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ». (نحل، 64)
و ما این قرآن بزرگ را بر تو نفرستادیم مگر برای این كه حقیقت را در آنچه مردم اختلاف می‌كنند روشن كنی و برای اهل ایمان هدایت و رحمت باشی.
82ـ تبلیغ رسالت
«إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِینَ». (انبیاء، 106)
این قرآن برای اهل عبادت تبلیغ رسالت خواهد كرد.
83ـ بیدار سازی مردم
«طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی * إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ یَخْشی * تَنْزِیلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلی». (طه، 1 تا 3)
طه * ما قرآن را بر تو نازل نكردیم كه خود را به زحمت بیفكنی * آن را فقط برای یادآوری كسانی كه از (خدا) می‌ترسند نازل ساختیم.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:51 - 0 تشکر 504268

آیات درباره قرآن (4)




84ـ مایة هدایت و سعادت
«وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ». (انبیاء، 50)
و این قرآن كتابی است با اندرز و تشكر و بركت بسیار كه ما آن را (برای هدایت و سعادت خلق) فرستادیم آیا شما آن را انكار خواهید كرد؟
85ـ پیرو قرآن
«إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِیمٍ». (یس، 11)
اندرزت فقط برای كسی سودمند افتد كه پیرو آیات قرآن شده، و در نهان از قهر خدا بر خود بترسد، این چنین كسی را به مغفرت و لطف و كرم خدا بشارت ده.
86ـ راهنما و پند‌آموز
«ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّكْرِ». (ص، 2و3)
ص ـ قسم به قرآنی كه پند‌آموز عالمیان و راهنمای ایشان به معارف و حقایق الهی است.
87ـ یادآورِ خواسته‌ای الهی
«وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ». (زخرف، 43)
و بدان كه قرآن برای تو و مؤمنان پندآموز و یادآور تمام خواسته‌های الهی است، و در قیامت از شما نسبت به مسؤلیتی كه در برابر قرآن داشتید سؤال می‌شود.
88ـ جدا‌كنندة حق از باطل
«نَزَّلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ». (آل‌عمران، 4)
خدایی است كه قرآن را به راستی به سوی تو فرستاده، كه دلیل راستی كتب آسمانی پیش از او باشد، و قبل از قرآن تورات و انجیل را فرستاد برای هدایت مردم، و كتابی كه به طور كامل جدا‌كنندة حق از باطل است فرستاد.
89ـ قرآن، كتابِ شفا برای مؤمنین
«قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُولئِكَ یُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِیدٍ». (فصلت، 44)
به آنان بگو این قرآن برای اهل ایمان هدایت و شفاست، و آنان كه ایمان نمی‌آورند گوشهایشان از شنیدن كلام حق سنگین است بر آنها موجب كوری و جهل و گمراهی است و آن مردم از مكانی بسیار دور (از سعادت و ایمان) به این كتاب دعوت می‌شوند.
90ـ نزول قرآن بر كوه
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ». (حشر، 21)
(ای رسول) اگر ما این قرآن عظیم‌الشأن را (به جای دلها خلق) بر كوه نازل كردیم مشاهده می‌كردی كه كوه از ترس خدا خاشع و ذلیل متلاشی می‌گشت و این مثال را (در قرآن) برای مردم بیان می‌كنیم باشد كه اهل عقل و فكرت شوند.
د) اوصاف قرآن
91ـ یادآورِ خواسته‌های الهی
«وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ». (زخرف، 43)
و بدان كه قرآن برای تو و مؤمنان پندآموز و یادآور تمام خواسته‌های الهی است، و در قیامت از شما نسبت به مسؤلیتی كه در برابر قرآن داشتید سؤال می‌شود.
92ـ فرقان
«تَبارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً». (فرقان، 1)
زوال‌ناپذیر است و پر‌بركت است كسی كه قرآن را بر بنده‌اش نازل كرد تا جهانیان را انذار كند (و از عذاب و كیفر الهی بترساند).
93ـ رحمت
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ». (اسراء، 82)
و ما آنچه كه از قرآن فرستیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است.
94ـ نور
«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ نُوراً مُبِیناً». (نساء، 174)
ای انسانها! برای راهنمایی شما، از جانب خدا برهانی محكم آمد و آن رسول و معجزات اوست و نوری تابان برای شما فرستادیم.
95ـ ارشاد
«یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ». (جن، 2)
(این قرآن مردم را) به راه خیر و صلاح هدایت می‌كند، بنابراین ما به آن ایمان آوردیم.
96ـ شفا
«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ». (یونس، 57)
ای مردم! به تحقیق آمد شما را پند و موعظه از جانب پروردگارتان و درمان آنچه در سینه‌هاست و هدایت و رحمت برای مؤمنین.
97ـ حكمت
«ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَیْكَ مِنَ الْآیاتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكِیمِ». (آل‌عمران،58)
این سخنان كه بر تو می‌خوانیم، از آیات الهی و ذكر حكمتهای خداوند حكیم است.
98ـ بشارت
«وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیاناً لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ». (نحل، 89)
ما بر تو قرآن را فرستادیم، تا حقیقت هر چیز را بیان كند و راه حق را از باطل بنماید و برای مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد.
99ـ مُهَیمِن
«وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ». (مائده، 48)
همانا ما نازل كردیم به سوی تو كتاب را به حق، كه تصدیق‌كنندة كتابهای پیش است و نگهبان آنها.
100ـ موعظه
«هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ». (آل‌عمران، 138)
این قرآن بیان خواسته‌های حق برای مردم، و هدایت و اندرز برای متّقین است.
101ـ مُبین
«طس تِلْكَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِینٍ * هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ». (نمل، 1و2)
این آیات قرآن و كتاب روشن خداست * كه هدایت و بشارت برای اهل ایمان است.
102ـ نزول قرآن در ماه مبارك رمضان
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ». (بقره،185)
(روزه در چند روز محدود) ماه رمضان است، ماهی كه قرآن برای راهنمایی مردم و نشانه‌های هدایت، و فرق میان حقّ و باطل، در آن نازل شده است.
103ـ هدی
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ». (بقره، 1)
این كتاب بی‌هیچ شك راهنمای پرهیزكاران است.
104ـ حق
«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ یَهْدِی إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ». (سباء، 6)
می‌بینند كسانی كه دارای علم‌اند آنچه به سوی تو از جانب پروردگارت نازل شده حق است و هدایت می‌كند به راه خداوند عزیز و حمید.
105ـ میزان بین مردم
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». (حدید، 25)
به تحقیق فرستادیم پیامبران خود را با دلایلی روشن و فرو فرستادیم با آنان كتاب و ترازو تا مردم به عدالت برخیزند.
106ـ فصیح بودن قرآن
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّكَّرُوا وَ ما یَزِیدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً». (اسراء، 41)
و ما این قرآن را به انواع سخنان فصیح و بلیغ نیكو بیان كردیم تا خلق متذكّر شوند و از این پند گیرند و (لیكن بدان را) به جز نفرت و شقاوت حاصلی نیفزود.
107ـ كتابِ حق
«إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَكِیلٍ». (زمر، 41)
همانا ما نازل كردیم بر تو كتاب را برای مردم به حق. پس كسی كه هدایت یافت به نفع اوست و آن‌كه گمراه شد پس همانا به زیان اوست و تو كارگزار آنان نیستی.
108ـ سخن رسا
«هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ لِیَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ». (ابراهیم، 53)
این سخن رسایی است برای مردم و برای آنكه بدان بیم داده شوند و برای آن كه بدانند كه جز خدای یكتا خدایی نیست و تا خردمندان پند گیرند.
109ـ قرآن عظیم‌الشأن
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلاً». (دهر، 23)
ای رسول، محقّقاً ما این قرآن عظیم‌الشأن را بر تو فرستادیم.
110ـ حفاظت از قرآن
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». (حجر، 9)
این ذكر فرو فرستادة ماست، و ماییم كه او را از هر حادثه حفظ می‌كنیم.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:51 - 0 تشکر 504269

قرآن و دفاع از خود(1)




خداوند متعال در بیان حقانیت قرآن و دفاع از این صحیفه نورانی آسمانی، معرف مختلفی بیان می‌فرماید:
«وَ إِنْ كُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِینَ»[1]
اگر از آنچه بر بنده خودمان (محمد) نازل كرده‌ایم در شك هستید، سوره‌ای مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا (بر این كار) دعوت كنید اگر راست می‌گویید. اگر (این كار را) نكردید و هرگز نخواهید كرد، از آتشی بترسید كه هیزم آن مردم (گنه‌كار) و سنگ‌ها است كه برای كافران آماده شده است.
توضیح: منظور از سنگ‌ها در ایة فوق كه می‌فرماید: «وقودها الناس و الحجارة» بت‌هایی است كه می‌پرستیدند،[2] به دلیل گفتار خداوند متعال:
«إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»[3]
شما و خدایانی كه جز الله می‌پرستید هیزم جهنم هستند.
یهود: فقط تورات خودمان
یهود صریحاً می‌گفتند، ما فقط به كتاب آسمانی خودمان، تورات ایمان داریم و به قرآن ایمان نمی‌آوریم در صورتی كه بعضی از كارهایشان دلیل بر عدم ایمان به تورات نیز بود.
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»[4]
و هنگامی كه به آنان (یهود) گفته شود: به آنچه خداوند نازل فرموده است ایمان بیاورید، می‌گویند ما به چیزی ایمان می‌آوریم كه بر خود ما نازل شده است و به غیر آن كافر می‌شوند و حال آنكه حق است و آنچه را كه با ایشان است (یعنی تورات را) تصدیق می‌كند. بگو پس چرا پیامبران خدا را پیش از این می‌كشتید، اگر مؤمن (به تورات) بودید.
توضیح: خداوند در كتاب آسمانی تورات، كشتن پیامبران را حرام كرده بود و به یهود امر فرموده بود كه از پیامبران پیروی و اطاعت كنند و آنان را تصدیق نمایند.[5]
آیه فوق دلالت دارد بر اینكه ایمان در صورتی صحیح است كه به همه كتاب‌های آسمانی باشد نه تنها به بعضی از كتب آسمانی.[6]
دشمن جبرئیل
یهود به پیامبر می‌گفتند اگر میكائیل به نزد تو می‌آمد و پیام خدا را می‌آورد، ما به تو ایمان می‌آوردیم زیرا او فرشته رحمت است ولی جبرئیل فرشته عذاب است و او دشمن ماست.[7]
خداوند متعال در جواب آنان این آیه را نازل فرمود:
«قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدی وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنِینَ»[8]
بگو كسی كه دشمن جبرئیل باشد (نباید دشمنی او سبب روگردانی از قرآن باشد) زیرا او به فرمان خدا آن (قرآن) را بر قلب تو نازل كرده است. قرآنی كه كتب آسمانی پیش از خود را تصدیق می‌كند و هدایت و بشارت برای مؤمنان است.
توضیح: چرا خداوند متعال در آیه فوق هدایت را مخصوص مؤمنان قرار داد در صورتی كه قرآن برای مؤمنان و غیر مؤمنان هدایت است و راهنما؟
جواب: علّت این تخصیص آنست كه مؤمنان تنها به وسیله قرآن هدایت می‌شوند و به آنچه در قرآن است عمل می‌كنند.[9]
اگر ازخدا نبود
خداوند یهود و منافقان را سرزنش می‌كند كه چرا قرآن را سرسری گرفته و در آن تأمل نمی‌كنند و همین بی‌توجهی و بی‌عنایتی آنان نسبت به قرآن سبب شده كه ادعا كنند، قرآن از خدا نیست.[10] در صورتی كه قرآن اگر از خدا نبود و بشری آن را پدید آورده بود اختلافات بسیار در آن مشاهده می‌شد زیرا نوعاً سخن و نوشتار بشر از لحاظ معنی گاهی دچار تناقض و از حیث الفاظ زمانی فصیح و گاهی غیر فصیح است.[11]
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً كَثِیراً»[12]
آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند كه اگر از نزد غیر خدا بود، اختلافات بسیاری در آن می‌یافتند.
توضیح: اختلاف نداشتن قرآن به این معنی است كه آیات قرآن در هر موضوعی با یكدیگر متناقض نیستند و یكدیگر را رد نمی‌كنند و از لحاظ تشابه بیان و متانت معانی و مقاصد بر یكدیگر برتری ندارند، در صورتی كه نوشته و گفته غیر خدا این طور نیست. زیرا هر انسانی می‌بیند كه امروزش عاقل‌تر از دیروز است و هر عمل و صنعت و كاری پدید می‌آورد، یا رأی و نظریه‌ای می‌دهد، بهتر از كار، رأی و نظر گذشته او است. حتّی نویسنده، شاعر و خطیب، نوشته و گفته اخیر او بهتر از نوشته و گفته اول اوست و انشاء آخر او بر انشاء اول او ترجیح دارد.[13]
كوری دل
آنان كه به پیامبر و قرآن ایمان نداشتند و ایمان نمی‌آوردند و می‌خواستند برای عدم اعتقادشان جنبه حق به جانبی داشته باشند، به عناوین مختلف بهانه‌جویی می‌كردند تا وانمود كنند كه اگر صحت گفتار پیامبر بر ما ثابت شود، بدون درنگ تسلیم می‌شویم و ایمان می‌آوریم. ولی خداوند این طرز تفكر را كه دروغ و خلاف واقع است، پاسخ می‌دهد:
«وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْكَ كِتاباً فِی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقالَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ»[14]
و اگر نوشته‌ای بر روی صفحه‌ای بر تو نازل كنیم و (علاوه بر دیدن) آن را با دست‌های خود لمس كنند، باز كافران می‌گویند: این چیزی جز یك سحر آشكار نیست.
توضیح: چند نفر از كافران بنام «نضر بن الحارث»، «عبدالله ابی امیه» و «نوفل بن خویلد» گفتند: ای محمد ما به تو ایمان نمی‌آوریم تا اینكه كتابی از سوی خدا برای ما بیاوری و چهار نفر از فرشتگان با آن كتاب باشند و گواهی دهند كه آن كتاب از نزد خداست و تو پیامبر او هستی خداوند آیه فوق را نازل فرمود.[15]
پررویی كافران
كافران تا می‌توانستند كوشش می‌كردند كه قرآن را نفهمند و روی آنان تأثیر نگذارد. به این جهت از قرآن دوری می‌كردند ولی گذشته از اینها گاهی پررویی كرده و با پیامبر درباره‌ قرآن به جدال می‌نشستند و صریحاً قرآن را افسانه می‌شمردند.
خداوند همین موضوع را با نتیجه آن بیان می‌فرماید:
« وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْكَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ یَرَوْا كُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّی إِذا جاؤُكَ یُجادِلُونَكَ یَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْؤَوْنَ وَ إِنْ یُهْلِكُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ »[16]
بعضی از آنان به تو گوش فرا می‌دهند ولی بر دل‌های آنان پرده‌ها و در گوش آنها سنگینی قرار داده‌ایم تا آن (قرآن) را نفهمند. و اگر همه نشانه‌های حق را ببینند ایمان نمی‌آورند حتی هنگامی كه به نزد تو می‌آیند، با تو پرخاش می‌كنند و كافران می‌گویند: این (قرآن) جز افسانه‌های پیشینیان نیست. آنها دیگران را از آن (قرآن) باز می‌دارند و خود نیز از آن دوری می‌كنند و آنها جز خود را هلاك نمی‌كنند ولی نمی‌فهمند.
توضیح: عده‌ای از مشركان مكه نزد پیامبر اكرم نشسته بودند در حالی كه آن حضرت قرآن می‌خواند. آنها به یكی از خودشان بنام «نضر» گفتند: محمد چه می‌گوید؟ «نضر» گفت: افسانه‌های پیشینیان نظیر آنچه از قرن‌های گذشته برای شما داستان می‌گویم. آن وقت خداوند آیه فوق را نازل فرمود.[17]
یهود: كتابی در كار نبوده
یهود گاهی كارشان به جایی می‌رسید كه برای انكار قرآن منكر شوند كه خدا كتابی بر پیامبری نازل كرده، این آیه به آنان جواب دندان‌شكن می‌دهد:
«وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْ‏ءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی نُوراً وَ هُدی لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِیراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ»[18]
آنها خدا را چنانكه باید نشناختند كه گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی نازل نكرده است. بگو چه كسی كتابی را كه موسی آورد نازل گردانید، كتابی كه برای مردم نور و هدایت بود و شما آن را به صورت صفحاتی پراكنده قرار می‌دهید قسمتی را آشكار و قسمت زیادی را پنهان می‌دارید و مطالبی به شما تعلیم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان آنها را نمی‌دانستند، بگو خدا... سپس آنها را در گفتگوهای لجاجت آمیزشان رها كن بازی كنند.
توضیح: علت آنكه منكران نزول وحی و كتاب آسمانی، خدا را نشناخته‌اند، آنست كه لازمه خداوندی خدا و یكی از ویژگی‌های پروردگاری آنست كه خدا برای هدایت مردم به راه راست و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت، وحی و كتاب آسمانی بفرستد و اگر كسی منكر آنها شد، شناختی نسبت به خدا ندارد.[19]
تا نگوئید
قرآن حجت است و نزول آن جلو بسیاری از یاوه‌گوئی‌های مخالفان را گرفت. اینك در آیه زیر می‌بینید كه مخالفان درباره‌ قرآن چه منطقی داشتند و چه گفتاری:
« وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْكِتابُ عَلی طائِفَتَیْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ كُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلِینَ أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْكِتابُ لَكُنَّا أَهْدی مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَكُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا یَصْدِفُونَ»[20]
و این كتابی مبارك است كه ما آن را (بر تو) نازل كردیم، از آن پیروی كنید و تقوا داشته باشید تا مورد رحمت واقع شوید.




[1] . سورة بقره، آیه‌های 23 ـ 24.
[2] . تفسیر المیزان، ج 1، ص 90.
[3] . سورة انبیاء، آیة 98.
[4] . سورة بقره، آیة 91.
[5] . تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 161.
[6] . تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 161.
[7] . تفسیر القرآن الكریم، ص 54.
[8] . سورة بقره، آیة 97.
[9] . تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 167.
[10] . تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 81.
[11] . المصحف المفسر، ص 120.
[12] . سورة نساء، آیة 82.
[13] . تفسیر المیزان، ج 5، ص 19.
[14] . سورة انعام، آیة 7.
[15] . تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 275.
[16] . سورة انعام، آیه‌های 26 ـ 25.
[17] . تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 286.
[18] . سورة انعام، آیة 91.
[19] . تفسیر المیزان، ج 7، ص 269.
[20] . سورة انعام، آیه‌های 157 ـ 155.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:51 - 0 تشکر 504270

قرآن و دفاع از خود(2)




(ما این كتاب را نازل كردیم) تا نگویید كتاب آسمانی تنها بر دو طائفه (یهود و نصاری) پیش از ما نازل شده و ما از بحث و بررسی آنها بی‌خبر بودیم، یا نگوئید اگر كتاب آسمانی بر ما نازل می‌شد از آنها هدایت یافته‌تر بودیم، اینك آیات روشن و هدایت و رحمت از جانب پروردگارتان برای شما آمد. پس كیست ستمكارتر از كسی كه آیات خدا را تكذیب كرد و از آنها روی گردانید؟ به زودی كسانی را كه از آیات ما روگردانیدند به خاطر اینكه روگردان شدند مجازات شدید خواهیم كرد.
قرآن ساخته خودم نیست
كافران به پیامبر تهمت می‌زنند و می‌گویند: كه قرآن گفته خود پیامبر است، در اینجا است كه باید پیامبر به آنان جواب گوید و شأن قرآن را بالا ببرد و آنرا كاملاً معرفی نماید:
«وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِ‏آیَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَیْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما یُوحی إِلَیَّ مِنْ رَبِّی هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدی وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»[1]
و هنگامی كه (در نزول وحی تأخیر افتد و) آیه‌ا‌ی برای آنها نیاوری، می‌گویند چرا خودت (از پیش خود) آن (آیه) را برنگزیدی، بگو من تنها پیروی از چیزی می‌كنم كه (از پروردگار) به من وحی می‌شود، این (قرآن) بینش‌هایی از طرف پروردگارتان و هدایت و رحمت است برای گروهی كه ایمان می‌آورند.
توضیح: طرز برخورد كافران با پیامبر به این صورت بود كه هر وقت آیه‌ای نازل می‌شد و پیامبر آن را بر آنان عرضه می‌كرد، تكذیب می‌كردند و چنانچه آیه‌ای نازل نمی‌شد یا در آن تأخیر می‌افتاد، از روی استهزاء به پیامبر می‌گفتند: چرا آن چیزی را كه آیه نام می‌گذاری و از اینجا و آنجا جمع می‌كنی نمی‌آوری؟[2]
منافقان مسخره می‌كردند
منافقان در مقابل آیات قرآن حالت مخصوصی داشتند، به این معنی كه قرآن در آنها هیچ اثری نمی‌گذارد، به واسطه آنكه ایمان به آن نداشتند و گذشته از آن، قرآن را مسخره می‌كردند. ولی مؤمنان این طور نبودند، با نزول قرآن ایمانشان زیادتر می‌شد.
«وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ»[3]
و هنگامی كه سوره‌ای نازل می‌شود بعضی از آنان (به دیگران) می‌گوید: این (سوره) ایمان كدام یك از شما را زیاد كرد؟ (به آنها بگو) اما كسانی كه ایمان آورده‌اند، ایمانشان را افزود و آنها با نزول آن سوره خوشحال می‌شدند و اما آنها كه در دل‌هایشان بیماری (نفاق) است، پلیدی بر پلیدی آنها افزود و از دنیا رفتند در حالی كه كافر بودند.
توضیح: دو آیه بالا دلالت دارد بر اینكه سوره قرآن در قلب شنونده اثر می‌گذارد. برای صاحب قلب سلیم ایمان و بشارت و شادی را زیاد می‌كند و برای صاحب قلب مریض، پلیدی و گمراهی را.[4] مانند آیه: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَساراً»[5]
فرار منافقان
منافقان از سوره‌هایی از قرآن كه نامی از آنها به میان آورده بود، وحشت داشتند و گاهی كه سوره‌ای در این زمینه نازل می‌شد و آنان در خدمت پیامبر حاضر بودند، ناراحت می‌شدند و می‌خواستند فرار كنند، تا مبادا در میان اجتماع رسوا شوند:[6]
«وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ هَلْ یَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ»[7]
و هنگامی كه سوره‌ای نازل می‌شود بعضی از آنها (منافقان) به یكدیگر نگاه می‌كنند و می‌گویند آیا كسی شما را می‌بیند (و اگر از حضور پیامبر بیرون رویم متوجه ما نمی‌شوند) سپس بیرون می‌روند، خداوند دل‌هایشان را (از حق) منصرف سازد، چرا كه آنها گروهی هستند كه نمی‌فهمند.
توضیح: در مورد كلمه «انصرفوا» این تذكّر بجاست كه «انصرفوا» فعل ماضی ثلاثی مزید از باب انفعال و مصدر آن انصراف است. انصراف در لغت به معنی بازگشتن یا برگشتن است و در اصطلاح كه طبق معمول آن را به كار می‌بریم، به معنی صرف نظر كردن است. البته صرف نظر در واقع همان برگشت از منظور قبلی است.
مقصود از «انصرفوا» آنست كه منافقان بعد از نزول قرآن، مجلس را ترك می‌كردند و یا از ایمان به قرآن منصرف می‌شدند.[8]
پیشنهاد غیر عملی
مشركان به پیامبر اكرم پیشنهاد عجیبی می‌دهند و چون عملی نیست پیامبر اكرم آنرا رد می‌كند: «وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَكُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ»[9]
و هنگامی كه آیات روشن ما بر آنان خوانده می‌شود كسانی كه امید لقاء ما را ندارند (معتقد به قیامت نیستند به پیامبر) می‌گویند: قرآنی غیر از این بیاور (كه از عیب خدایان ما نگوید) یا آن را تبدیل كن. بگو من حق ندارم كه آن را از پیش خود تبدیل كنم، من جز آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌كنم.
توضیح: منظور از آنكه به پیامبر گفتند: قرآنی غیر از این بیاور، قرآنی بود كه مشتمل بر معارف این قرآن نباشد و امر و نهیی كه در این قرآن است در آن وجود نداشته باشد.[10]
منظور از اینكه گفتند: آن را تبدیل كن، این بود كه با حفظ اصل قرآن، معارف مخالف با خواسته‌های آنان به هدف‌های موافق با میل آنها تغییر یابد.[11]
برای در كفر ماندن عذری نیست
خداوند، حجت را تمام كرده و راه عذر و بهانه را مسدود نموده است، كفار چه می‌گویند و چه می‌خواهند بگویند؟ می‌خواهند بگویند قرآن به زبانی نازل شده كه ما نمی‌فهمیم؟ كه این حرف صحیح نیست، قرآن به زبان خودشان است. و اگر بخواهند، بخوبی آن را درك می‌كنند، پس مسئله این نیست، مسئله عناد، سركشی و زیر بار نرفتن است.
«تِلْكَ آیاتُ ْكِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[12]
آن آیات كتاب آشكار است. ما آن را قرآن عربی نازل كردیم تا شما بفهمید (و بیندیشید).
توضیح: منظور از «الكتاب المبین» قرآن است و معنای «مبین» آنست كه خودش واضح و آشكار است و معارف الهی و حقایق مبدأ و معاد را كه قرآن در بردارد، توضیح می‌دهد و آشكار می‌كند و احتمال می‌رود منظور از «الكتاب المبین» لوح محفوظ باشد.[13]
باز ایمان نمی‌آورند
آنانكه ایمان نداشتند به پیامبر گفتند: اگر تو پیامبری، كوه‌های مكه را برای ما به حركت درآور و در آنجا جوی‌ها و چشمه‌ها قرار ده تا به كشت و زرع مشغول شویم و مردگان ما را زنده كن تا دربارة تو با آنان سخن گوییم. خداوند در رد آنها آیه زیر را بر پیامبر اكرم نازل گردانید.[14]
«وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً»[15]
و اگر به وسیله قرآنی كوه‌ها به حركت درآیند و زمین‌ها قطعه قطعه شوند و به وسیله آن با مردگان سخن گفته شود (باز هم ایمان نخواهند آورد). ولی همه آنها در اختیار خداست.
توضیح: افرادی كه آیه فوق و آیات مشابه، به آنها اشاره می‌كند، كسانی هستند كه توفیق ندارند با قرآن هدایت شوند و هرچه از پیامبر مشاهده می‌كردند كه بایستی انگیزه‌ای برای ایمان آنها باشد، از آن ایرادی می‌گرفتند و ایمان نمی‌آوردند، از این جهت سرتاسر عمر خود را به این بهانه‌ها می‌گذراندند و بی‌ایمان از دنیا می‌رفتند.
كافران نمی‌دانند
كافران از نسخ بعضی از آیات تعجب می‌كردند و گاهی این موضوع برای آنان دست آویزی بود. تا انتقاد كنند و تبدیل آبات را مربوط به شخص پیامبر بدانند. خداوند در این دو آیه به آنان جواب می‌دهد:
«وَ إِذا بَدَّلْنا آیَةً مَكانَ آیَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُدی وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ»[16]
و هنگامی كه آیه‌ای را به آیه دیگر تبدیل كنیم (حكمی را نسخ نماییم) و خدا بهتر می‌داند چه حكمی را نازل كند، آنها می‌گویند تو افترا می‌بندی اما بیشتر آنها (حقیقت را) نمی‌دانند. بگو، آن را «روح القدس» از جانب پروردگارت به حق نازل كرده است، تا افراد با ایمان را ثابت قدم گرداند، و هدایت و بشارتی است برای (عموم) مسلمین.
توضیح: منظور از افتراء آنست كه انسان به دروغ چیزی را به كسی نسبت دهد و در این آیه كه كافران این كلمه را در مورد پیامبر به كار می‌بردند، منظورشان این بود كه خدا آیات را تبدیل نمی‌كند، تو خودت آیه را تبدیل می‌كنی و به خدا نسبت می‌دهی.[17]منظور از «روح القدس» جبرئیل است.[18]
خدا از اندیشه كافران آگاهست
كافران معتقد نبودند كه قرآن كتاب آسمانی و از جانب خداست و عقیده داشتند كه قرآن را خود پیامبر انشاء كرده، منتها می‌گفتند خود پیامبر نیز قادر نیست كه چنین كتابی را بیاورد و بر مردم عرضه كند، بلكه افرادی او را در این زمینه آموزش داده‌اند.[19]




[1] . سورة اعراف، آیة 203.
[2] . تفسیر المیزان، ج 8، ص 382.
[3] . سورة توبه، آیه‌های 125 ـ 124.
[4] . تفسیر المیزان، ج 9، ص 410.
[5] . سورة اسراء، آیة 82.
[6] . تفسیر القرآن الكریم، ص 215.
[7] . سورة توبه، آیة 127.
[8] . تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 86.
[9] . سورة یونس، آیة 15.
[10] . تفسیر المیزان، ج 10، ص 26.
[11] .
[12] . سورة یوسف، آیة 1 ـ 2.
[13] . تفسیر المیزان، ج 11، ص 74.
[14] . تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 293.
[15] . سورة رعد، آیة 31.
[16] . سورة نحل، آیه‌های 102 ـ 101.
[17] . تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 386.
[18] . تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 386.
[19] . تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 386.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:51 - 0 تشکر 504271

قرآن و دفاع از خود(3)




خداوند در این آیه به جواب آنان می‌پردازد: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ»[1]ما می‌دانیم آنها می‌گویند: بشری به او تعلیم می‌دهد، در حالی كه زبان كسی كه تعلیم را به او نسبت می‌دهند، عجمی است و این (قرآن) زبان عربی آشكار است.
توضیح: كسی كه كافران می‌گفتند پیامبر قرآن را از او آموزش دیده شخصی بنام «عایش» غلام «حویطب بن عبدالعزی» بوده كه مسلمان شده و صاحب كتاب‌هایی بوده است و گفته شده فردی بنام «بلعام» بوده كه در مكه شیشه‌گر و اصلاً رومی و نصرانی بوده است و بعضی گفته‌اند سلمان فارسی بوده است.[2]
نفرت مشكران
مشركان به جای آنكه از قرآن استفاده كنند و به راه بیایند، بیشتر از قرآن دوری می‌كردند و می‌گریختند. خداوند در قرآن می‌فرماید:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّكَّرُوا وَ ما یَزِیدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»[3]
در این قرآن انواع بیانات مؤثر را آوردیم تا متذكر شوند ولی جز بر نفرتشان نمی‌افزاید.
توضیح: سؤال: اگر با نزول قرآن نفرت مشركان زیاد می‌شد پس چرا قرآن نازل می‌شد و حكمت نزول آن چه بود؟
جواب: با نزول قرآن دلایلی كه موجب تكلیف می‌شود روشن می‌گردد و از این جهت عذری باقی نمی‌ماند و جماعتی با نزول قرآن به صلاح و صواب رو می‌آورند. اگر نازل نمی‌شد اینها راه خیر و صلاح در پیش نمی‌گرفتند و همان گروهی كه با نزول قرآن نفرتشان زیاد می‌شد اگر قرآن نازل نمی‌شد به فسادی بیش از فساد نفرت كشانیده می‌شدند، بنابراین مصلحت اقتضا می‌كرد به خاطر این اهداف، قرآن نازل شود.[4]
نمی‌توانند مثل قرآن بیاورند
بعضی از مشركان گفته بودند كه اگر بخواهیم می‌توانیم مانند این قرآن بگوییم.[5] خداوند ادعای آنان را باطل دانسته و چنین توانی را در آنان انكار می‌نماید:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»[6]
بگو (ای پیامبر) اگر انسان و جن گردهم آیند تا مانند این قرآن بیاورند مانند آن نخواهند آورد، اگرچه بعضی از آنان برای بعضی دیگر پشتیبان باشد.
توضیح: قرآن فصیح و بلیغ است. نظم خاصی در آن به كار رفته است. آن هم در بالاترین سطح از بلاغت و نظم قرار دارد. معانی آن نیكو و جالب است. عبارات آن مهذب است یعنی الفاظ آن در مورد ارائه منظور نه زائد است و نه كم. تناقض در قرآن وجود ندارد. الفاظ نامأنوس در آن نیست. معنی بی‌ارتباط در قرآن نیست. همه این امتیازات سبب شده كه بزرگترین فصحا و بلغاء عرب از انشاء مانند قرآن عاجز باشند.[7]
هدف چیست؟
این آیه را بخوانید و لذت ببرید، چه زیباترین آیه‌ای كه قرآن را معرفی می‌كند و حقانیت آن را بیان می‌نماید و هدف از نزول آن را توضیح می‌دهد، این آیه كریمه است كه ضمن جمله‌ای بسیار كوتاه و با یك عالم از فصاحت و بلاغت ادا شده است:
«وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً»[8]
ما قرآن را به حق نازل كردیم و به حق نازل شد و تو را جز برای بشارت و بیم دادن نفرستادیم.
توضیح: هم از سوی خدا نازل كردن قرآن همراه حق است و هم نزول آن، بنابراین از طرف نازل كننده آن، مصون از باطل است، گفتار لغو و ناهنجار در آن نیست، چیزی غیر از حق دخالتی در آن نداشته كه روزی آن را باطل كند و خداوند در مورد نازل كردن قرآن شریكی نداشته تا شریك او آن را نسخ كند و پیامبر جز رسولی از جانب خدا برای بشارت و بیم دادن نیست و حق تصرف در قرآن را ندارد به طوری كه آن را كم یا زیاد كند و یا همه و یا بعضی از آن را با درخواست مردم یا هوای نفس خود ترك نماید و یا از آن روی بگرداند و در نتیجه آیه دیگری كه مطابق هوای نفس خود یا مردم باشد از خدا بخواهد یا با مردم مماشات كند یا در بعضی از معارف و احكام قرآن به خاطر مردم مسامحه نماید، همه اینها به واسطة آن است كه قرآن حق و از مصدر حقّی صادر شده است.[9]
راز تزول تدریجی قرآن
در ردّ آنان كه می‌گفتند: چرا قرآن یكجا نازل نشده و بتدریج فرود آمده خداوند حكمت نزول تدریجی قرآن را بیان می‌فرماید:
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً»[10]
ما قرآنی (بر تو نازل كردیم) كه (آیات) آن را از هم جدا كردیم تا آن را تدریجاً و با آرامش بر مردم بخوانی (و در دل‌ها جایگزین شود) و به طور قطع این قرآن را ما نازل كردیم.
توضیح: حكمت نزول تدریجی قرآن، آنست كه مردم استعداد فراگیری معارف و احكام قرآن را پیدا كنند و فرصت تدبر و حفظ آن را داشته باشند.[11]
از ابن عباس روایت شده كه گفته است: اگر سوره بقره را با ترتیل (شمرده و با تأنّی) بخوانم بهتر است تا همه قرآن را تند و تند بخوانم.[12]
از عبدالله بن مسعود نقل شده كه گفت: قرآن را كمتر از سه روز نخوانید و آنرا در هفت روز تلاوت نمایید.[13] منظور آنست كه سعی كنید هنگام تلاوت قرآن، تأمل و تفكر را رعایت كنید.
دیگران هستند
پیامبر مأمور می‌شود كه محكم و با جرأت با كفار صحبت كند و از بی‌اعتنایی آنان نسبت به قرآن بی‌تفاوتی نشان دهد و به آنها بگوید: «اگر شما قدر قرآن را نمی‌دانید از قدر و منزلت قرآن كاسته نمی‌شود و هستند كسانی كه قرآن را می‌شناسند و حق آنرا ادا می‌نمایند. اینك سخن پروردگار در این رابطه:
«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»[14]
بگو: چه ایمان بیاورید به آن (قرآن) و چه نیاورید، آنها كه پیش از این، علم و دانش به آنان داده شده، هنگامی كه (این آیات) بر آنها خوانده می‌شود به خاك می‌افتند و سجده می‌كنند. و می‌گویند: منزه است پروردگار ما، قطعاً وعده‌های پروردگار ما انجام شدنی است. و به خاك می‌افتند، گریه می‌كنند (و قرآن) خشوع آنها را فزونتر می‌نماید.
توضیح: منظور از كسانی كه علم به آنها داده شده، اشخاص خداشناسی هستند كه از آیات خدا آگاهی داشته‌اند، چه از یهود باشند و چه از نصاری و چه از دیگران.
گرچه از سیاق آیات استفاده می‌شود كه منظور، علمای نصرانی می‌باشند كه قبل از نزول قرآن به دین مسیح كه هنوز نسخ نشده بود، متدین بودند و قرآن كه نازل شد به آن گرویدند.[15]
پاداش بسیار
مطالب قرآن طوری تنظیم شده كه هركس می‌تواند خود را با آنها تطبیق دهد و حالت و عاقبت خویش را دریابد. آدم خطاكار حساب كار خود را می‌فهمد و آدم با ایمان و پرهیزكار، امیدوار و دلگرم می‌شود:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجا قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً ماكِثِینَ فِیهِ أَبَداً»[16]
حمد ویژه خدایی است كه این كتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده) خود نازل كرد و هیچگونه كجی در آن قرار نداد. كتابی كه ثابت، مستقیم و نگاهبان كتب دیگر است، تا (نابكاران را) از عذاب شدید او بترساند و مؤمنان را كه عمل صالح انجام می‌دهند بشارت دهد كه پاداش نیكویی برای آنهاست. (همان بهشت برین كه) جاودانه در آن خواهند ماند.
توضیح: منظور از اینكه خداوند كجی در قرآن نداده است كه قرآن صحیح است و غیر صحیح در آن نیست. قرآن مفید است و غیر مفید در آن نیست.[17] «قیم» یعنی ثابت و سرپرست امور دنیا و آخرت مردم.[18]
حمله به قاری
كافران به واسطه عدم ایمان به قرآن، گذشته از آنكه از آیات قرآن بهره و لذت نمی‌بردند، از شنیدن آنها خشمناك هم می‌شدند و می‌خواستند كسانی را كه قرآن می‌خوانند مورد هجوم قرار دهند.[19]
«وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ وَ تَعْرِف‏ُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ یَكادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»[20]
و هنگامی كه آیات روشن ما بر آنها خوانده می‌شود در چهره كافران (آثار) انكار مشاهده می‌كنی. (به طوری كه) نزدیك است برخیزند و با مشت به كسانی كه آیات ما را بر آنها می‌خوانند حمله كنند. بگو آیا شما را به بدتر از این خبر دهم؟ همان آتش (دوزخ) است كه خداوند به كافران وعده داده و بدترین جایگاه است.
توضیح: منظور از اینكه خداوند می‌فرماید: «بگو آیا می‌خواهید بدتر از این را به شما خبر دهم» آنست كه: بگو آیا می‌خواهید بدتر از این چیزی كه شما آن را شر می‌دانید و از آن دوری می‌كنید و از شنیدن آن پرهیز می‌نمایید به شما خبر دهم تا از آن اجتناب نمایید؟ آن، آتش عذاب الهی است.[21]
حقیقت چیست؟
كافران عقیده داشتند كه قرآن ساخته خود پیامبر است و افرادی نیز در مورد انشاء قرآن به او كمك كرده‌اند و با این ترتیب قرآن عاری از حقیقت می‌باشد، اینك پاسخ خداوند به آنان:
«وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُورا وَ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اكْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِیماً».[22]




[1] . سورة نحل، آیة 103.
[2] . تفسیر القران الكریم، ص 276.
[3] . سورة اسراء، آیة 41.
[4] . تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 417.
[5] . تفسیر القرآن الكریم، ص 287.
[6] . سورة اسراء، آیة 88.
[7] . تفسیر مجمع‎البیان، ج 6، ص 438.
[8] . سورة اسراء، آیة 105.
[9] . تفسیر المیزان، ج 13، ص 220.
[10] . سورة اسراء، آیة 106.
[11] . تفسیر المیزان، ج 13، ص 220.
[12] . تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 445.
[13] . تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 445
[14] . سورة اسراء، آیه‌های 109 ـ 107.
[15] . تفسیر المیزان، ج 13، صص 222 ـ 221.
[16] . سورة كهف، آیه‌های 2 و 3.
[17] . تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 449.
[18] . المفردات، ص 417.
[19] . تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 95.
[20] . سورة حج، آیة 72.
[21] . تفسیر المیزان، ج 14، ص 408.
[22] . سورة فرقان، آیه‌های 4 ـ 6.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:51 - 0 تشکر 504272

قرآن و دفاع از خود(4)





و كافران گفتند: این فقط دروغی است كه او ساخته و گروهی او را براین كار یاری داده‌اند. آنها (با این سخن)، ظلم و دروغ بزرگی را مرتكب شده‌‌اند. و گفتند: این همان افسانه‌های پیشینیان است كه وی آن را رونویس كرده و هر صبح و شام بر او املاء می‌شود. بگو: كسی آن را نازل كرده است كه اسرار آسمان‌ها و زمین را می‌داند. او بسیار آمرزنده و مهربان بوده و هست.
توضیح: بنا بر عقیده كافران كسانی كه به پیامبر در مورد قرآن كمك كرده‌اند عبارتند از «عداس» غلام «حویطب»، «یسار» غلام «علاء» و «حبر» غلام «عامر» كه از اهل كتاب بودند.[1]
قلب ترا قوی كردیم
كافران به پیامبر گرامی اسلام می‌گفتند: چرا قرآن را یكجا برای ما نیاوردی؟ همچنانكه تورات، انجیل و زبور یكجا نازل شده است.[2] خداوند متعال به این اعتراض جواب می‌فرماید:
«وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلاً»[3]
و كافران گفتند چرا قرآن یكجا بر او نازل نشده؟ این به خاطر آن است كه قلب ترا با آن قرآن محكم داریم و آن را تدریجاً (بر تو) خواندیم.
توضیح: منظور از كافران، مشركان عرب هستند كه دعوت قرآن را رد می‌كردند و نمی‌پذیرفتند و همیشه در مورد قرآن معترض بودند.[4]
توسط روح‌الامین
به طوری كه از آیات قرآنی معلوم می‌شود، هنگام نزول قرآن واسطه‌ای، بین خدا و پیامبر در كار بوده است كه قرآن را از جانب خدا بر پیامبر فرود می‌آورده و آن فرشته وحی جبرئیل امین است.[5] اكنون در این زمینه به تعبیر قرآن توجه فرمائید:
«وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینُ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ»[6]
و آن (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است. روح‌الامین آن را نازل كرده است. بر قلب تو تا از انذاركنندگان باشی. به زبان عربی آشكار.
توضیح: علّت آنكه جبرئیل واسطه وحی، روح نامیده شده آن است كه او آورنده دین است و دین به وسیله او احیا می‌شود. از این جهت او به منزله روح دین است و یا به واسطه آنكه او روحانی است.[7]
تازگی نداشت
قرآن یك كتاب آسمانی نبود كه بدون مقدمه و بی‌سابقه نازل شده باشد، زیرا در كتاب‌های آسمانی وعده نزول آن داده شده بود و كم و بیش اهل كتاب سابقه‌ای از آن داشتند، منتها وقتی كه قرآن نازل شد و مسئله نسخ ادیان كتب آسمانی قبلی عنوان گردید، بعضی از یهود و نصاری لجاجت كردند و اظهار آشنایی با قرآن ننمودند.[8] خداوند چه خوب می‌فرماید:
«وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ أَ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِی إِسْرائِیلَ»[9]
و (توصیف) آن در كتب پیشینیان آمده است. آیا همین نشانه برای آنها كافی نیست كه علمای بنی‌اسرائیل از آن آگاهند.
توضیح: منظور از علمای بنی‌اسرائیل، عبدالله بن سلام و اصحاب او می‌باشند. و بعضی گفته‌اند كه آنها پنج نفر بوده‌اند: عبدالله بن سلام، ابن یامین، ثعلبه، اسد و اسید.[10]
از روی عناد یا تكبر
نكته‌ای بسیار جالب در این آیه ملاحظه می‌نمائید و آن مربوط به بعضی از حالات و اخلاق عرب می‌باشد كه خداوند تذكر می‌دهد: اگر قرآن را بر شخص اعجمی (غیر عربی) نازل می‌كردیم، عرب به واسطه عناد یا تكبر و نخوت، زیر بار نمی‌رفتند و از او پیروی نمی‌كردند.[11]
«وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ»[12]
و اگر ما آن را بر بعضی از عجم (غیر عرب) نازل می‌كردیم. و او آن را بر ایشان می‌خواند به آن ایمان نمی‌آوردند.
توضیح: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند فرموده است اگر ما قرآن را بر عجم (غیر عرب) نازل می‌كردیم، عرب به آن ایمان نمی‌آورد، اما قرآن بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آورد و این فضیلت و برتری برای عجم است.[13]
شیاطین قرآن را نیاورده‌اند
كافران می‌پنداشتند كه قرآن از جنس افكار و سخنانی است كه شیطان به كفار القاء می‌نماید و در نتیجه به وسیله شیاطین نازل شده[14] خداوند در جواب آنان می‌فرماید:
«وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطِیعُونَ إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ»[15]
شیاطین این آیات را نازل نكردند. و برای آنها سزاوار نیست و نمی‌توانند. آنها از استراق سمع (و شنیدن اخبار آسمان‌ها) بركنارند.
توضیح: شیطان به معنی شریر است، یعنی كسی كه بسیار بدی و شر از او صادر می‌شود. جمع آن شیاطین است كه منظور اشرار جن می‌باشند.[16]
بهتر از قرآن و تورات
كافران از معجزه حاضر كه در دسترشان بود یعنی قرآن روگرداندند و آنرا انكار نمودند، و در عالم خیال و آرزو می‌گفتند: اگر پیامبر كتاب آسمانی مانند تورات موسی آورده بود به او ایمان می‌آوردیم.[17] اینك خداوند به آنان پاسخ می‌دهد: «فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِیَ مِثْلَ ما أُوتِیَ مُوسی أَ وَ لَمْ یَكْفُرُوا بِما أُوتِیَ مُوسی مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدی مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدی مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[18]
هنگامی كه حق (قرآن) از نزد ما برای آنها آمد. گفتند چرا مثل آن چیزی كه به موسی داده شد به این پیامبر داده نشد؟ مگر در گذشته به آنچه به موسی داده شد كافر نشدند و گفتند (تورات و قرآن) دو سحرند كه پشت به پشت هم داده‌اند (تا ما را گمراه كنند) و ما نسبت به هر كدام از آنها كافریم. بگو اگر راست می‌گوئید (كه تورات و قرآن از جانب خدا نیست) كتابی هدایت بخش‌تر از این دو بیاورید تا من از آن پیروی كنم. اگر این پیشنهاد تو را نپذیرفتند بدان آنها از هوس‌های خود پیروی می‌كنند و آیا گمراه‌تر از آن كس كه پیروی هوای نفس خود كرده و هیچ هدایتی از جانب خدا نپذیرفته است كسی پیدا می‌شود؟ مسلماً خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی‌كند.
مگر قرآن معجزه نیست
با بودن قرآن كریم و نزول آن بر پیامبر اكرم، باز كافران، خواهان معجزه مانند «ناقه صالح» و «عصای موسی» و «مائده عیسی» بودند و توجه نداشتند كه قرآن با محتوای اعلای خود بزرگترین خدمت را به بشریت كرده و از جنبه‌های مختلف دارای اعجاز می‌باشد.[19]
«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْ‏آیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ أَ وَ لَمْ یَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْری لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»[20]
و گفتند چرا معجزاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده؟ بگو معجزات همه نزد خداست (به فرمان او نازل می‌شود نه به میل من و شما) من تنها انذار كننده آشكاری هستم. آیا برای آنها كافی نیست كه این كتاب آسمانی را بر تو نازل كردیم كه بر آنها تلاوت می‌شود؟ مسلماً در این (قرآن) رحمت و تذكری است برای گروهی كه ایمان می‌آورند.
توضیح: سخن كافران: «لولا انزل علیه آیات من ربه» كنایه از این بود كه قرآن معجزه نیست و می‌پنداشتند كه واجب است پیامبر دارای نیروی غیبی الهی باشد تا هرچه بخواهد انجام دهد.[21]
تسلیم نمی‌شدند
خداوند برای توجه دادن مردم به مسائل مختلف، هر مثل جالب و آموزنده‌ای را در قرآن آورده است تا آن مثل مردم را به سوی توحید و ایمان بكشاند. منتها افراد غیر مؤمن، در برابر آنها تسلیم نمی‌شدند.[22]
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِ‏آیَةٍ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُبْطِلُونَ»[23]
ما برای مردم در این قرآن هر مثلی زده‌ایم و اگر آیه‌ای برای آنان بیاوری، كافران می‌گویند: شما جز باطل‌آوران نیستید.
توضیح: اصل مثل از سوی متكلم در هر كجا و هر موردی كه باشد برای آنست كه مطلب مورد نظرش به ذهن شنونده یا خواننده نزدیك شود و هدف او مشخص گردد، از این جهت گویندگان برای اهدافی كه دارند مثل می‌آورند و آن مثل را پلی برای رسیدن به مقصود خود قرار می‌دهند. خداوند متعال در قرآن كریم نیز مثال می‌آورد و مردم را به تفكر درباره‌ی آن مثل می‌خواند تا حقیقت موضوع برای خوانندگان و شنوندگان قرآن آشكار گردد و به همین مناسبت در قرآن آمده است:
«وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ»[24] و آن مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم تا آنان اندیشه كنند.
رد افترا
كافران با نظر شك و تردید به قرآن می‌نگریستند و برای آنكه خود را تبرئه كنند، می‌گفتند قرآن ساخته خود پیامبر است. قرآن كریم باید به این تهمت پاسخ گوید و موقعیت خویش را مستحكم سازد و ضمناً فلسفه نزول خود را توضیح دهد:
«تَنْزِیلُ الْكِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ»[25]
این كتابی است كه از سوی پروردگار جهان نازل شده و شك و تردیدی در آن نیست.




[1] . تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 161.
[2] . تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 169.
[3] . سورة فرقان، آیة 32.
[4] . تفسیر المیزان، ج 15، ص 208.
[5] . قرآن در اسلام، ص 105.
[6] . سورة شعرا، آیه‌های 195 ـ 192.
[7] . تفسیر القرآن الكریم، ص 361.
[8] . تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 204.
[9] . سورة شعرا، آیه‌های 197 ـ 196.
[10] . تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 204.
[11] . تفسیر القرآن الكریم، ص 361.
[12] . سورة شعرا، آیه‌های 199 ـ 198.
[13] . تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 65.
[14] . تفسیر القرآن الكریم، ص 361.
[15] . سورة شعراء، آیه‌های 212 ـ 210.
[16] . تفسیر المیزان، ج 15، ص 327.
[17] . تفسیر المیزان، ج 16، ص 52.
[18] . سورة قصص، آیه‌های 48 ـ 50.
[19] . تفسیر القرآن الكریم، ص 383.
[20] . سورة عنكبوت، آیه‌های 51 ـ 50.
[21] . تفسیر المیزان، ج 16، ص 140.
[22] . تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص 311.
[23] . سورة روم، آیة 58.
[24] . سورة حشر، آیة 21.
[25] . سورة الم سجده، آیه‌های 2 ـ 3.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:52 - 0 تشکر 504273

قرآن و دفاع از خود(5)




ولی آنها می‌گویند به دروغ به خدا بسته است، اما (این طور نیست) بلكه آن سخن حقی است از سوی پروردگارت تا گروهی را انذار كنی كه پیش از تو هیچ انذار كننده‌ای برای آنها نیامده است، شاید هدایت شوند.
توضیح: حق، هر چیزی است كه كسی به آن اعتقاد پیدا كرد، اعتقاد او به جاست و عقل ایجاب می‌كند كه سزاوار است آن را ستایش و تعظیم كند.
بنابراین، كتاب آسمانی (قرآن) حق است یعنی اگر كسی معتقد شد از نزد خداست، عقیده او صحیح است. و باطل، نقیض حق است.[1]
پیامبر شاعر نیست
كافران می‌گفتند پیامبر شاعر است و آنچه می‌گوید شعر: خداوند در جواب آنان می‌فرماید:
«وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ لِیُنْذِرَ مَنْ كانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْكافِرِینَ»[2]
ما هرگز شعر به او نیاموختیم و شایسته او نیست، آن (قرآن) تنها ذكر و قرآن آشكار است. تا كسانی را كه زنده می‌باشند انذار كند و عذاب بر كافران ثابت شود.
توضیح: منظور از: «مَنْ كانَ حَیّاً ـ كسی كه زنده است» انسان مؤمن است، زیرا كافر مانند مرده بلكه كمتر از مرده است، به جهت آنكه مرده نفع و ضرری ندارد ولی كافر ضرر دارد. ممكن است منظور از زنده، آدم عاقل باشد و این تفسیر از علی ـ علیه السلام ـ روایت شده است.[3]
چرا قرآن عربی است؟
یكی از اعتراضات مشركان این بود كه می‌گفتند: چرا قرآن به زبان عجم نازل نشده.[4] خداوند پاسخ آنان را در این بیان می‌فرماید:
«وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدی وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُولئِكَ یُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِیدٍ»[5]
و اگر آن را قرآنی عجمی قرار می‌دادیم حتماً می‌گفتند: چرا آیاتش روشن نیست؟ آیا قرآن عجمی و (پیامبر) عربی؟ بگو آن (قرآن) برای كسانی كه ایمان آورده‌‌اند هدایت و درمان است ولی كسانی كه ایمان نمی‌آورند در گوش‌هایشان سنگینی است و آن (قرآن) برای آنان نابینایی است، آنان (همچون كسانی هستند كه) از راه دور، صدا زده می‌شوند (و نمی‌ شوند).
توضیح: منظور از آنكه قرآن برای آنان نابینایی است، آن است كه آنها به واسطه بی‌اعتنایی به قرآن و تدب نكردن در آن، گویی قرآن برای آنان كوری است.[6]
امام باقر ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه فرمود: اگر قرآن عجمی بود می‌گفتند: زبان ما عربی است چگونه قرآن عجمی را بیاموزیم.[7]
گمراه‌تر از گمراه
گمراه كسی است كه بر خلاف حق راه پوید و در مسیر باطل گام نهد و گمراه‌تر، آنان كه قرآن را دیدند و از پیامبر شنیدند و به آن وقعی ننهادند:
«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقاقٍ بَعِیدٍ»[8]
بگو: به من خبر دهید اگر این (قرآن) از جانب خدا باشد و شما به آن كافر شدید چه كسی گمراه‌تر خواهد بود از كسی كه مخالف و دور از حق باشد (كه شما باشید).
توضیح: منظور از آیه فوق، آن است كه قرآن شما را به سوی خدا دعوت می‌كند و می‌گوید از سوی خداست. لااقل احتمال راست بودن را می‌دهید و همین احتمال كافی است كه در مورد قرآن بیاندیشید تا ضرری كه احتمال می‌دهید از خود دفع نمایید و چه ضرری بالاتر از هلاكت ابدی. بنابراین روگرداندن از قرآن معنی ندارد.[9]
چرا بر فقیری نازل شد
یكی از ایرادهای كافران این بود كه با وجود این همه افراد ثروتمند و سرشناس چرا قرآن بر فردی تهیدست نازل شده.[10]
اینك خداوند اصل اعتراض آنان و جواب آنرا در این دو آیه بیان می‌فرماید:
«وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»[11]
و گفتند چرا این قرآن بر مرد بزرگی (ثروتمند) از این دو شهر (مكه و طائف) نازل نشده است؟ آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم می‌كنند؟ ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میان آنان تقسیم كردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یكدیگر را تسخیر كنند (برای انجام كارها در اختیار گیرند) و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آوری می‌كنند بهتر است.
توضیح: منظور آیه آنست كه خداوند می‌فرماید: مگر تقسیم رحمت یعنی نبوت در اختیار آنهاست؟ در اختیار آنها كه نیست، همانگونه كه تقسیم رزق و روزی دنیا با ماست تقسیم رتبه‌های معنوی مانند نبوت و انتخاب پیامبر نیز با ماست كه هركه را صلاح و شایسته بدانیم پیامبر نماییم و كتاب آسمانی قرآن را بر او نازل كنیم.[12]
بالاتر از خدا كیست؟
بالاتر از خدا كیست و بهتر از قرآن چیست؟ منكران چه می‌خواهند بكنند و دنبال چه می‌خواهند بروند و به چه می‌خواهند ایمان بیاورند؟ مگر نه این است كه این قرآن به حق نازل شده و بایستی به آن ایمان بیاورند.
«تِلْكَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ وَیْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِیمٍ یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلی عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیم وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»[13]
اینها آیات الهی است كه ما آنها را به حق بر تو تلاوت می‌كنیم، (اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند) پس به كدام سخن بعد از (سخن) خدا و آیاتش ایمان می‌آورند؟ وای بر هر دروغگوی بسیار گناهكاری كه آیات خدا را می‌شنود كه بر او تلاوت می‌شود، اما از روی تكبر (بر مخالفت خود) اصرار می‌ورزد، گویی آنها را نشنیده است. چنین كسی را به عذاب دردناكی بشارت ده. و هرگاه از بعضی آیات ما آگاه شود، آنها را به باد استهزاء می‌گیرد، برای آنها عذاب خواركننده‌ای است.
توضیح: فرق بین حدیث و آیات آنست كه حدیث قصه‌هایی است كه عبرت‌ها از آن استنباط می‌شود و آن عبرت‌ها حق را از باطل تمیز می‌دهند و آیات دلیل‌هایی هستند كه درست و نادرست را از هم جدا می‌سازد.[14]
بت‌ها تاكنون چه كرده‌اند؟
در مقابل پیامبر اكرم و رسالت مقدس الهی او، مشركان قرار داشتند كه به خدایان خودشان افتخار می‌نمودند و حاضر نبودند به بطلان عمل خود اقرار كنند. در این زمینه پیامبر از جانب خدا مأمور شد به آنان این چنین گوید و از آنان دلیل بخواهد:
«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونِی بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»[15]
(به آنها) بگو به من خبر دهید معبودهایی را كه غیر از خدا پرستش می‌كنید، به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده‌اند؟ یا شركتی در (آفرینش) آسمان‌ها دارند؟ كتابی (آسمانی) پیش از این (قرآن) یا اثر علمی (از گذشتگان) برای من بیاورید (كه دلیلی صدق گفتار شما باشد) اگر راست می‌گویید.
توضیح: مشركان آفرینش را مخصوص «الله» معبود بر حق می‌دانستند و همانطور كه خداوند می‌فرماید: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ».[16] اگر از آنها سؤال كنی چه كسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ مسلماً می‌گویند: «الله» ولی تدبیر جهان آفرینش را به خدایان خود نسبت می‌دادند و چون تدبیر، جدای از خلقت نیست، لازم است هر كسی سهمی در تدبیر داشته باشد، سهمی در خلقت نیز برای او باشد. از این جهت خداوند به پیامبرش امر فرمود كه از مشركان بپرسد: معبودانشان چه سهمی در خلقت آسمان‌ها و زمین داشته‌اند؟[17]
سحر آشكار
مردمی كه ایمان به پیامبر و قرآن نداشتند موقعی كه آیات قرآن را می‌شنیدند به بهانه‌ای قرآن را تخطئه كرده و با اتكا به آن بهانه، از قرآن فاصله می‌گرفتند. یكی از این بهانه‌ها این بود كه می‌گفتند قرآن در گول زدن مردم سحر واضح است:
«وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُ الَّذِینَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ».[18]
و هنگامی كه آیات روشن ما بر آنها خوانده می‌شود، كافران، به حقی كه برای آنها آمده می‌گویند: این سحر آشكار است.
توضیح: آری، آدم لجوج همین طور است، می‌بینید حق به آسانی به سوی او آمده است و آن را به خوبی مشاهده می‌كند و یقین دارد كه حق است، اما در مقابل آن می‌ایستد و مسئله‌ای به این روشنی را توجیه می‌كند و افسون و نیرنگ می‌خواند.[19]
دروغ بسته است
یكی از بهانه‌های كافران در مورد مخالفت با قرآن، این بود كه می‌گفتند قرآن آن طوری كه پیامبر ادعا می‌كند از جانب خدا نیست، پیامبر از پیش خود قرآن را گفته و آن را به دروغ به خدا نسبت می‌دهد خداوند به پیامبر می‌آموزد كه چگونه با این اندیشه باید مبارزه كند و پاسخ گوید:
«أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ كَفی بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[20]
بلكه می‌گویند: این آیات را بر خدا افترا بسته، بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (باید خداوند مرا رسوا كند و) شما نمی‌توانید در برابر خداوند از من دفاع كنید، او كارهایی را كه شما در آن وارد می‌شوید بهتر می‌داند.




[1] . تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص 325.
[2] . سورة یس، آیه‌های 70 ـ 69.
[3] . تفسر مجمع البیان، ج 8، ص 432.
[4] . تفسیر القرآن الكریم، ص 451.
[5] . سورة فصّلت، آیة 44.
[6] . تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 17.
[7] . تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 554.
[8] . سورة فصّلت، آیة 52.
[9] . تفسیر المیزان، ج 17، ص 403.
[10] . تفسیر المیزان، ج 18، ص 98.
[11] . سورة زخرف، آیه‌های 32 ـ 31.
[12] . تفسیر مجمع البیان، ج 9، صص 47 ـ 46.
[13] . سورة جاثیه، آیه‌های 9 ـ 6.
[14] . تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 73.
[15] . سورة احقاف، آیة 4.
[16] . سورة زمر، آیة 38.
[17] . تفسیر المیزان، ج 18، ص 187.
[18] . سورة احقاف، آیة 7.
[19] . تفسیر المیزان، ج 18، ص 188.
[20] . سورة احقاف، آیة 8.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:52 - 0 تشکر 504274

قرآن و دفاع از خود(6)




كافی است خداوند میان من و شما گواه باشد و او بسیار آمرزنده و مهربان است.
توضیح: پیامبر اكرم، با جمله اخیر آیه: «و هو الغفور الرحیم» كافران را به توبه دعوت می‌نماید و می‌فرماید: كسی كه گناه كبیره بجا آورد، همانگونه كه شما بجا آوردید و بر خدا و بر من افترا بستید و سپس توبه كرد خداوند گناه او را می‌آمرزد و نسبت به او مهربان خواهد بود.[1]
بی‌سابقه نیست
دعوت پیامبر در جامعه آن روز به نظر كافران عجیب و شگفت‌‌آور بود. به آن خوش بین نبودند و می‌خواستند آن را امری بدیع و بی‌سابقه جلوه دهند و به حساب بیاورند. خداوند كیفیت رد این این طرز فكر را به پیامبر یاد می‌دهد:
«قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ مُبِینٌ»[2]
بگو: من پیامبر نوظهوری نیستم و نمی‌دانم (از سوی خدا) چه رفتاری با من و شما خواهد شد، پیروی نمی‌كنم مگر آنچه را به من وحی می‌شود، و جز بیم دهنده آشكاری نیستم.
توضیح: منظور از «ماكنت بدعاً من الرسل» پیامبر نوظهوری نیستم ـ آنست كه من از لحاظ صورت، روش، گفتار و كردار مخالف پیامبران گذشته نیستم بلكه مانند آنها بشری هستم، هر آنچه از آثار بشریت در آنها بوده در من هست و راه آنان در زندگی راه من است.
ظالم نیستید؟
بعضی از یهود در تورات تأییداتی درباره‌ قرآن مشاهده كردند و بدین جهت ایمان آورده بودند. اما بقیه آنان مستكبرانه از قرآن روگردان شدند.[3] آیه زیر در این زمینه با آنان به احتجاج و استدلال برخاسته است:
«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی مِثْلِهِ فَ‏آمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[4]
بگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خدا باشد و شما به آن كافر شوید، در حالی كه شاهدی از بنی اسرائیل بر آن شهادت دهد و او ایمان آورد و شما تكبر ورزید (چه كسی از شما گمراه‌تر خواهد بود) خداوند قوم ظالم را هدایت نمی‌كند.
توضیح: این آیه درباره‌ «عبدالله بن سلام» نازل شده كه منظور از شاهد همین شخص است، بدین ترتیب كه عبدالله نزد پیامبر آمد و مسلمان شد و عرض كرد یا رسول الله از یهود درباره‌ من سؤال كنید آنها خواهند گفت: او اعلم ما است. وقتی كه این را گفتند به آنها می‌گوییم: تورات دلالت بر نبوت شما دارد و صفات شما به روشنی در آن آمده است. هنگامی كه پیامبر از یهود راجع به عبدالله پرسیدند، یهود گفتند: وی اعلم ما است. با این ترتیب عبدالله ایمان خود را آشكار نمود ولی یهود او را تكذیب كردند.[5]
اگر خوب بود
دلیل دیگری كه كافران دلشان را به آن خوش می‌كردند این بود كه می‌گفتند مقام ما بالاتر از مؤمنان است. و مائیم كه باید تشخیص بدهیم كدام عقیده صحیح است و كدام غیر صحیح. بنابراین از اینكه ما به قرآن ایمان نیاورده‌ایم باید مؤمنان بدانند كه قرآن درست و قابل پیروی نیست:
«وَ قالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِیمٌ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنِینَ»[6]
كافران درباره‌ مؤمنان چنین گفتند: اگر (اسلام) چیز خوبی بود هرگز آنها بر ما پیشی نمی‌گرفتند و چون خودشان به وسیله آن هدایت نشدند می‌گویند این یك دروغ قدیمی است. و پیش از آن (قرآن) كتاب موسی (تورات) كه پیشوا و رحمت بود نشانه‌های آن را بیان كرده، و این (قرآن) كتابی است كه (تورات) را تصدیق می‌كند در حالی كه به زبان عربی است تا كسانی را كه ظلم كرده‌اند بترساند و برای نیكوكاران بشارت باشد.
توضیح: دو صفت جالب، خداوند در این آیه برای تورات آورده است: امام و رحمت. امام یعنی پیشواست برای بنی اسرائیل كه به آن اقتدا كنند و در اعمالشان از آن پیروی نمایند. و رحمت است برای كسانی كه به آن ایمان آورده‌اند و برای اصلاح نفوسشان از آن متابعت می‌‌كنند.[7]
به این آسانی نیست
زمزمه كافران در مورد پیامبر و قرآن همیشه در محافل و مجالس خودشان وجود داشت و همانگونه كه در آیات مشابه با آیه زیر تذكر داده شد، كوشش می‌كردند كه ثابت كنند قرآن از خود پیامبر است نه از جانب خدا. خداوند با دلیل كوبنده ذیل، آنان را مجاب می‌كند و خلاصه‌اش آن است كه اگر قرآن به این سادگی و آسانی باشد كه بشری بتواند مانند آنرا بیاورد، شما خودتان كه اهل ادب و بلاغت هستید مانند آن را بیاورید:
«أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِینَ»[8]
بلكه می‌گویند، آن (قرآن) را به دروغ به خدا بسته، اما آنها ایمان نمی‌آورند، (و از این جهت چنین اعتراضی نسبت به قرآن دارند). اگر راست می‌گویند سخنی مانند آن بیاورند.
توضیح: «حدیث» در لغت به معنی سخن است و «مثله» یعنی مثل قرآن. بنابراین منظور آنست كه سخنی مانند قرآن بیاورند.
خدا معلم قرآن است
كفار كه به شرف اسلام مشرف نشده بودند، به نظر خودشان گاه‌به‌گاه ایرادهایی از قرآن می‌گرفتند و آنها را مطرح می‌نمودند. از آن جمله می‌گفتند: خداوند قرآن را به پیامبر نیاموخته بلكه بشری این كار را كرده است و آنچه پیامبر می‌داند از او می‌داند نه از خدا.[9]خداوند در جواب آنان می‌فرماید: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ»[10] خداوند رحمان. قرآن را تعلیم فرمود.
توضیح: منظور از «رحمان» خداوند است، خود كلمه «رحمان» صیغه مبالغه است كه دلالت دارد بر رحمت بسیار به واسطه بذل نعمت‌ها، كه شامل مؤمن و كافر می‌شود، مؤمن در ارتباط با نعمت‌های آخرت و كافر در ارتباط با نعمت‌های دنیا، و چون كلمه رحمان عام است مناسبت دارد، در آغاز سوره قرار گیرد، زیرا در این سوره از انواع نعمت‌های دنیوی و اخروی برای انس و جن سخن رفته است.[11]
با آیه «علم القرآن» شمارش نعمت‌های الهی شروع می‌شود و چون قرآن از لحاظ قدر، شأن و موقعیت، اعظم و بالاتر است، زیرا كلام خداست كه راه راست او ترسیم می‌كند و متضمن بیان روش سعادت است كه منتهای آرزوی هر آرزومند و نهایت خواسته هر خواستاری است، از این جهت تعلیم قرآن را بر سایر نعمت‌ها حتی بر آفرینش انس و جن كه قرآن به خاطر تعلیم آنها نازل شده مقدم داشته است.[12]
منظور از «علم القرآن» آن است كه خداوند قرآن را به پیامبر و پیامبر آن را به امت تعلیم داد.[13]
كتاب خصوصی
كافران می‌گفتند یك قرآن تنها كه بر پیامبر نازل شده كافی نیست. ما در صورتی ایمان می‌آوریم كه برای هركدام از ما یك كتاب آسمانی مستقل بیاید[14] اینكه خداوند این سخن و رد آن را بیان می‌فرماید:
«بَلْ یُرِیدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً كَلاَّ بَلْ لا یَخافُونَ الْ‏آخِرَةَ كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»[15]
بلكه هركدام از آنها می‌خواهند نامه جداگانه‌ای (از سوی خدا) برای او فرستاده شود. چنین نیست كه آنها می‌گویند، بكله آنها از آخرت نمی‌ترسند. چنین نیست كه آنها می‌گویند، آن (قرآن) یك تذكر و یادآوری است.
توضیح: كلمه «كلّا» سی و سه بار در نیمه دوم قرآن آمده و در اصطلاح علمای نحو حرف «ردع» است. «ردع» یعنی بازداشتن، رد و نفی چیزی كه مخاطب به آن عقیده دارد یا آن را گفته است و تقاضا كرده است. در آیات فوق خداوند به وسیله‌ی این كلمه، گفتار و تقاضای كافران را رد می‌كند.[16]
وقوع قیامت جدّی است
یكی از چیزهایی كه كافران انكار می‌كردند، مسئله معاد و بازگشت مردم در روز قیامت بود كه قسمتی از آیات قرآن مربوط به این مسئله و استدلال برای اثبات آن می‌باشد.
در آیات زیر پس از چند تأآكید، خداوند شأن قرآن را بیان می‌فرماید، قرآنی كه معاد را مسلم و بدون تردید معرفی می‌نماید.[17]
«وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْع وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْل وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»[18]
سوگند به آسمان پرباران. و سوگند به زمین پرشكاف. كه آن (قرآن) سخنی است مشخص كننده (حق از باطل) و شوخی نیست.
توضیح: منظور از «انه لقول فصل» آنست كه قرآن فاصل است، یعنی جداكننده حق از باطل است و برای مبالغه، تعبیر به فصل شده مانند «زید عدل ـ زید عدل است» یعنی «زید عادل است» بنابراین هرچه را قرآن حق دانست بدون شك حق است و هرچه را باطل دانست بدون شك باطل است. روز قیامت كه قرآن از آن خبر داده بدون شك حق است.[19]




[1] . تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 83.
[2] . سورة احقاف، آیة 9.
[3] . تفسیر المیزان، ج 18، ص 194.
[4] . سورة احقاف، آیة 10.
[5] . تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 83.
[6] . سورة احقاف، آیه‌های 12 ـ 11.
[7] . تفسیر المیزان، ج 18، ص 196.
[8] . سورة طور، آیه‌های 34 ـ 33.
[9] . تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 197.
[10] . سورة الرحمن، آیه‌های 1 ـ 2.
[11] . تفسر المیزان، ج 19، ص 94.
[12] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 94.
[13] . تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 197.
[14] . تفسیر المیزان، ج 20، ص 9.
[15] . سورة المدثر، آیه‌های 55 ـ 52.
[16] . مغنی اللبیب، ص 98 ـ 97.
[17] . تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 472.
[18] . سورة الطارق، آیه‌های 14 ـ 11.
[19] . تفسیر المیزان، ج 20، ص 261.


اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

شنبه 21/5/1391 - 18:52 - 0 تشکر 504275

عظمت قرآن (1)



انسان و سایرمخلوقات در برابر عظمت قرآن- شیوه های هدایت قرآن
(لـو انزلنـا هذاالقـرآن علـی جبل لـرایته خـاشعا متصـدعا مـن خشیه الله و تلك الامثـال نضـربها للنـاس لعلهم یتفكرون.) «اگر ایـن قرآن را بر كوهی فرو می فرستادیم, یقینا آن(كوه) را از بیـم خدا فروتـن(و) از هـم پاشیده می دیدی. و ایـن مثل ها را برای مردم مـی زنیـم باشـد كه آنان بیندیشنـد.»«تصـدع»همان «تفرق»است و ایـن كه كسی را كه سردرد دارد «صداع»می گویند برای آن است كه انسان احساس مـی كند ایـن اعصاب دارد از هـم جدا می شـود, احساس تصدع می كند یعنی تفرق اعصاب سر می كند. هـم چنیـن وقتـی كه مطلب سنگیـن باشد و انسان در آن مطلب غور كند سرش درد می گیرد لذا خداوند فرمود: كوه سردردی گرفت و ایـن سردرد و صداع او مایه تصدع او می شد و ایـن تصدع او جوارح او را خاشع می كرد و قهرا ریز ریز می شد, كوه كه ریز ریز می شـود كره زمیـن هـم متلاشی خـواهد شد, چـون كره زمیـن به كـوه زنده است. خـداوند سبحان در آیات فراوانـی كـوه ها را به منزله لنگر كره زمیـن مـی داند. كره زمیـن كه در حال حركت است لنگری می خـواهد كه آن را حفظ كند. در آیات فراوانـی از «جبال»به عنـوان «رواسـی»یاد شـده است, رواسـی یعنـی همـان لنگـرهـا «بسـم الله مجـراهـا و مـرسیها»«مرسـی»در برابر «جری»همان لنگر انداختـن و لنگرگاه است. هیچ جا نیامده كه ما جبال را رواسی قرار دادیـم بلكه فرمـود ما برای شما رواسـی قرار دادیـم, اما در سـوره نازعات مشخص كرد كه «رواسـی»چیست؟ در آیه 32 سـوره نازعات فرمـود كه: «والجبال ارسیها»جبـال را رواسـی زمیـن قرار داد. در خطبه معروف نهج البلاغه كه حضـرت امیـر ـ سلام الله علیه ـ فـرمـود:«و وتـــد بـالصخـور میـدان ارضه»هـم نـاظر به همیـن است. میـدان یعنـی اضطراب, «ماد ـ یمید»یعنـی «اضطرب ـ یضطـرب»میـدان یعنـی اضطراب, اضطراب این كره زمیـن به وسیله كـوه ها بـرطرف شـد, لذا این كـوه ها به منزله وتـد (میخ) آرام كننـده اضطراب زمیـن است. خوب قهرا اگر كوه متلاشی بشود یعنی لنگر از بین برود ایـن سفینه هـم غرق خواهد شد, اگر كوه نتـواند قرآن را تحمل كند كره زمیـن هـم یقینـا قـرآن را تحمل نخـواهـد كرد. انسان و تحمل امانت الهی
در پـایان سـوره مبـاركه احزاب مسئله عرض «امانت»مطـرح شـده است: «انا عرضنا الامانه علی السماوات والارض والجبال فابیـن ان یحملنها و اشفقـن منها و حملها الانسـان انه كـان ظلـوما جهولا»ایـن امانتـی كه عرضه شد مصادیق فراوانـی بر او ذكر كرده اند كه در همه ایـن مصـادیق حقیقت قـرآن سهم دارد. گفتنـد منظور از ایـن امـانت ولایت یا معرفت یا دیـن و یا قـرآن است, هر كدام از ایـن مصادیق ذكر بشـود بالاخره حقیقت قرآن سهمی دارد, جـدای از آنها نیست همـان طـوری كه آنها جـدای از ایـــن نیستند اگر ولایت باشـد كه «ثقل اصغر»است و قرآن «ثقل اكبر»و اگر دین باشـد كه به ایـن ثقل اكبـر وابسته است و ماننـد آن. این كه فـرمـود: ما ایـن امانت را بـر سماوات, ارض و جبال عرضه كردیـم, ذكر جبال بعد از ارض ذكر اعظم اجزا است نه ذكر خاص بعد از عام, ذكر اعظم اجزا است بعد از ذكر كل. وقتـی جبال نتـوانـد یك باری را تحمل كند یقینا سایر اجزای زمیـن هـم نمی توانند حمل كنند. یك وقت است ذكـر خـاص بعداز عام است مثل «مـن كـان عدوا لله و ملائكته و رسله و جبـریل و میكال»كه ایـن ذكـر خاص بعد از عام است, گاهـی ذكر خاص بعد از عام نیست ذكر اعظم اجزای كل است حالا یا بعد از ذكـر كل یا بـدون ذكـر كل, مثل ایـن كه زكـریا ـ سلام الله علیه ـ عرض كـرد: «رب انی و هـن العظم منـی واشتعل الراس شیبا»به خدا عرض كرد مـن استخوان بدنم نرم و سست شد, استخوان چون محكم تریـن عضو بدن است اگر نرم و سست شود چیزی از بدن باقی نمی ماند گوشت و سایر اعضا و عضلات هـم ضعیف خواهد شد و اصولا چیز مهم را كه عظیـم می گویند برای این كه استخوان دار است از همیـن عظم گرفته شده مطلبی كه استخـوان دار باشد یعنی مایه دار باشد, شخصی كه مایه دار باشد, مقامی كه مایه دار باشد از آن به عظیـم یاد می كنند می گویند استخوان دار و مایه دار است. خـوب گاهی ذكر خـاص بعد از عام است گاهـی ذكـر اعظم اجزا بعد از ذكـر كل است, گاهـی ذكر خـود اعظم الاجزاست تا سایر اجزا فهمیده شـوند. مسئله ذكـر جبال بعدالارض از بـاب ذكـر اعظم اجزا بعد از ذكـر كل است. ایـن ابا و سـرپیچـی كه بـرای سمـاوات و ارض و جبـال هست ابـای استكباری نیست تا مذمـوم باشـد آن ابای استكباری را قـرآن ذكـر كـرد و مذمـوم شمـرد كه ابای شیطنت است: «ابی واستكبر و كان مـن الكافرین»سرپیچی استكباری آن است كه انسان بتـواند فرمان خـدا را تحمل كند و عمـدا ابا كنـد و تعدی نماید. ابای اشفاقی آن است كه ابا كند و نپذیرد چون نمی تـواند, چـون به شفقت می افتد, این جا شفقت به معنای مشقت است: «فابیـن ان یحملنها و اشفقـن». این ابا مذموم نیست و خدای سبحان هم از سماوات و ارض و جبال با مذمت یاد نكـرده است, هـر جا از ایـن ها سخـن گفته با اطاعت شان توام است و از آن ها به نیكی یاد می كند: «فقال لها و للارض ائتیا طـوعا او كـرها قالتا اتینا طائعیـن»اما این جا مـی فرماید مقدور سماوات و ارض و جبال نبـود كه ایـن را تحمل كننـد لذا ایـن كلمه اشفاق را بعد از كلمه ابا ذكر كرد و فرمود: «فابین ان یحملنها و اشفقـن منها»خوب بالاخره حقیقت قـرآن یكـی از مصـادیق بـارز آن امانت است. پس در پایان سوره احزاب فرمود: مقدور آسمان و زمیـن و كوه ها نبـود كه امانت خدا را تحمل كنند, چـون تكلیف ما لا یطـاق است. حـالا اگـر بخـواهنـد تحمل كننـد چه می شوند؟ ریز ریز می شـوند اگر ما مسئله را پافشاری مـی كردیـم از ارض به «انزال»تبـدیل مـی كردیـم «انا عرضنا الامانه»را به «لو انزلنا هذاالقرآن»مبدل می كردیم و می گفتیم باید ایـن بار را بكشید اینها ریز ریز مـی شـدنـد. «لـو انزلنا»ما قبلا عرضه كردیم, اینها خواهش كردند مقدور ما نیست, اما الان اگر بخواهیـم بالاتر از عرضه یعنی بر ایـن ها انزال كنیم ریز ریز می شوند: «لو انزلنا هذاالقرآن علـی جبل لرایته خاشعا متصدعا مـن خشیه الله»این ظاهر آیه است. تجلی حق سر عدم تحمل كوه ها
چـرا قـرآن طـوری است كه كـوه نمـی تـواند آن را تحمل كنـد؟ آیا معنایـش آن است كه یعنی ایـن الفاظ قرآن بما لها مـن المفاهیـم ایـن علـوم حصـولیه, درك معنـای ظاهـری, همیـن درك معانـی ای كه مفسـران نـوشته انـد ایـن قـابل حمل كـوه ها نیست ؟ یعنی همین طوری كه ما از قرآن بهره می بریـم به همیـن اندازه كه قواعدی و سلسله علومی هست, ایـن قـواعد را اگر كسی آشنا باشد و از علـوم قرآن مـدد می گیرد, از تفسیر قـرآن سهم مـی بـرد, همیـن اندازه برای كوه مقدور نیست؟ كـوه ها را ریز ریز می كند یا چیز دیگری است؟ از ایـن حقیقت قرآن كه اگر آن بر كوه نازل بشـود كـوه تـوان آن را ندارد؟ اصل قرآن را وجـود مبارك حضـرت امیـر ـ سلام الله علیه ـ به عنـوان تجلـی خواست حق یاد می كند, صغرا را در نهج البلاغه می خـوانیـم كبری را در قرآن كریـم, اصل قـرآن را در نهج البلاغه به عنـوان تجلـی حق یاد می كند: خدای سبحان وجـود مبارك رسـول اكرم ـ صلـی الله عیه وآله و سلـم ـ را بـالحق فـرستاده است: «لیخرج عباده من عباده الاوثان الـی عبادته و مـن طاعه الشیطان الی طاعته بقرآن قد بینه و احكمه لیعلـم العباد بهم اذ جعلوه و لیقـروا به بعد اذ جحـدوه و لیثبتـوه بعد اذ انكـروه»آن گـاه فرمـود: «فتجلی لهم سبحانه فی كتابه مـن غیر ان یكـونـوا راوه بمـا اراهـم مـن قـدرته و خـوفهم مـن سطـوته و كیف محق مـن محق بالمثلات واحتصد مـن احتصـد بالنقمات...»(خطبه 147) «خـداوند, محمـد(ص) را به حق به پیامبـری مبعوث داشت تـا بنـدگانـش را از پرستش بت ها برهانـد و به پـرستـش او وادارد و از فرمان بـرداری شیطان منع كنـد و به فـرمان او آورد.با قـرآنی كه معانـی آن را روشـن ساخت و بنیانش را استوار داشت تا مردم پروردگارشان را كه نمی شناختند بشناسند و پـس از آن كه انكارش می كردند به او اقرار آورند و پس از آن كه باورش نداشتند وجـودش را معترف شوند. پـس, خـداوند سبحان در كتاب خود بـی آن كه او را ببینند, خـود را به بندگانـش آشكار ساخت به آن چه از قدرت خـود به آنان نشان داد و از قهر خویـش آنان را ترسانید كه چگـونه قـومی را به عقاب خـود نابـود كـرده و چه سان كشت هستـی جماعتـی را به داس انتقام درو كرده است». در بیانات امام صادق ـ سلام الله علیه ـ هـم ایـن حدیث شریف است كه فرمـود: «ان الله سبحانه و تعالی تجلی لعباده فی كلامه او فی كتابه من غیر ان یكون راوه». پـس قرآن می شـود تجلـی حق, ایـن صغرای مسئله, كبرای مسئله همان است كه در سـوره اعراف آیه 143 آمـده است كه: «و لما جاء مـوسـی لمیقاتنا و كلمه ربه قال رب ارنی انظر الیك قال لـن تـرینـی و لكـن انظر الـی الجبل فان استقر مكانه فسـوف ترینی فلما تجلی ربه للجبل جعله دكا و خر مـوسی صعقا فلما افاق قـال سبحـانك تبت الیك و انـا اول المـومنین». پس اگر خدا برای كوه تجلی كند كوه توان حمل ایـن جلی را ندارد.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.