دیدگاه معاصر
پژوهش های معاصر دانش ما را در زمینه پدیده هویت اجتماعی توسعه داده است. گروه آزمایش های كوچك آغازین نشان داد كه صِرف وجود گروه خودی و گروه غیرخودی برای ایجاد جانب داری گروه خودی كافی است. اما تحقیقات اخیر این مطلب را مورد تردید قرار داده است. دابز ( Dobbs ) و كرانو ( Crano) (2001 ) تحقیقی را درباره گروه كوچك در موقعیت های گوناگون انجام داده اند. مسئله پیچیده ای كه باید توضیح داده می شد این بود كه چرا نمره های كمتر به اعضای گروه غیرخودی اختصاص یافت. در موقعیتی كه افراد نمره ها را به گروه اكثریت اختصاص داده بودند و باید تصمیم شان را توجیه می كردند، طرفداری از گروه خودی خیلی كمتر از موقعیت كنترل بود. اما زمانی كه فرد نمره دهنده در گ روه اقلیت بوده و باید تفاوت قایل شدن را در مقابل گروه اكثریت غیرخودی توجیه می كرد، طرفداری از گروه خودی افزایش می یافت. این نشان می دهد كه طرفداری از گروه خودی در واقع كاری است پیچیده تر از آنچه مطالعات اولیه به آن اشاره داشت.
دو سؤال اساسی و مهم مربوط است به سنی كه كودكان جانب داری از گروه خودی را نشان خواهند داد و به میزانی كه جانب داری از گروه خودی بر تفاوت های منزلت اجتماعی بین گروه ها فایق می آید. برای ارزیابی این دو سؤال نِسدال ( Nesdale ) و فِلسِر ( Flesser) (2001 ) مطالعه گروه كوچك را انجام دادند: كودكان 5ـ8 ساله را به طور تصادفی به چند گروه تقسیم كردند و به آن ها گفتند كه گروه ها دارای توانایی متفاوتی در نقاشی كردن هستند. به برخی از كودكان فرصت داده شد تا گروه دیگری تشكیل دهند. از كودكان خواسته شده بود كه علاقه خود را نسبت به گروه های دیگر برآورد كنند. همان گونه كه انتظار می رفت، آن ها نسبت به گروه خود تعصب نشان دادند، و از آن برآوردی بالاتر از سایر گروه ها، كه همان توانایی را داشتند، انجام دادند. آن ها، به هر حال، نسبت به منزلت اجتماعی گروه خود حساس تر بودند و بیشتر علاقه مند بودند در صورتی كه پیشنهاد جایگاهی در گروه دارای موقعیت اجتماعی بالاتر به آن ها شود، آن را انتخاب كنند. تحقیقاتی از این دست، درك ما از هویت اجتماعی را بهبود بخشیده است; زیرا این تحقیقات نشان می دهند كه هر چند جانب داری گروه خودی، حتی در كودكان 5 ساله وجود دارد، اما این یك نتیجه محدودی است و هر كجا مردم بتوانند عزّت نفس خود را با استفاده از حركت به سوی یك منزلت اجتماعی بالاتر در گروه تقویت كنند، آن ها حتماً این كار را انجام می دهند.
از یك سو، نتایج به دست آمده، درباره نوجوانان 15ـ18 ساله ( پوپ ( Poppe ) و لینسن ( Linssen) ، 1999 ) حاكی از وجود آمیزه ای مشابه از «جانب داری گروه خودی» و «ارزشیابی سایر گروه ها» بر مبنای عوامل دیگر است. آن ها پرسش های خود را از 1000 نوجوان اهل روسیه، بلغارستان، بلاروس، مجارستان، هلند و جمهوری چك در رابطه با عقاید آنان درباره اصول اخلاقی و لیاقت مردم پاره ای از كشورهای اروپایی مطرح كردند. همان گونه كه انتظار می رفت، جوانان، كشورهای خودشان را نسبت به سایر كشورهای اروپای شرقی اخلاقی تر و شایسته تر ارزیابی كردند. آن ها همچنین دیدگاه های كلیشه ای (قالبی) از مردم اروپای غربی ارائه دادند ـ مردم انگلستان به عنوان اخلاقی ترین مردم اروپا و مردم آلمان شایسته ترین مردم ارزیابی شده بودند! ـ چنین تحقیقاتی نشان می دهد كه اگر چه جانب داری گروه خودی یكی از عوامل تأثیرگذار در پاسخ های مردم به سایر گروه هاست، اما عوامل مهم دیگری نیز مانند قالب های گروهی وجود دارد.