• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
بهداشت و سلامت (بازدید: 547)
يکشنبه 15/5/1391 - 20:55 -0 تشکر 493040
آن گاه كه بیماری شفا می یابد


 

از پای قطع شده ای در قرن هفدهم میلادی كه به شكلی معجزه آسا دوباره در محل اصلی خود رویید تا بهبود خود به خودی بیماری های سخت درمانی نظیر سرطان در قرن بیست و یكم ، دانش پزشكی همواره با پدیده هایی مواجه بوده كه توضیح مستدلی برای آنها نداشته است . هر چند ، حكما و اطبای قدیم با یكپارچه دانستن ذهن و جسم و یكی دانستن انسان با كائنات ، گویا بیش از ما به كُنه این امور نزدیك بودند.
بسیاری از پزشكان قدیمی و پیش كسوت دست كم یك بار طی دوران طبابت خود شاهد بیماری بوده اند كه با استناد به دانسته های طب نوین ، امیدی به بهبود او نمی رفته است ولی همین بیمار تحت شرایطی عجیب و غیر قابل توضیح ، به گونه ای غیر منتظره به سلامت و زندگی بازگشته است .
دكتر "اندرو ویل" (1) در كتابی با عنوان "شفای خود به خود"(2) دو نمونه از این موارد را ذكر می كند. مورد نخست را پزشكی شرح داده است كه بیمارش بر اثر ابتلا به سرطان ریه تا مرگ فاصله چندانی نداشت ، و او در كمال ناامیدی در می یابد كه دانش پزشكی دیگر قادر به انجام كاری برای وی نیست . پزشك ، بیمار را به خانه می فرستد تا واپسین روزهای زندگی خود را در آنجا سپری كند. شش ماه بعد بیمار در شرایطی كه هیچ اثری از بیماری مرگبار در او نبود ، به مطب پزشك مراجعه می كند.
مورد دوم را یك متخصص جراحی مغز و اعصاب تعریف كرده است . یك بار پسری را كه بدلیل وارد شدن آسیبی بسیار شدید به ناحیه سر به حالت اغما فرو رفته بود ، به وی ارجاع می دهند و پزشك با نهایت تاسف مجبور می شود والدین پسر بچه را قانع ند كه دیگر نمی توان كاری برای او انجام داد . این متخصص جراحی مغز و اعصاب در ادامه با شگفتی بیان می كند كه همین پسر چندی بعد به طور معجزه آسا از حالت اغما بیرون آمد و به زندگی عادی بازگشت .
گر چه وقوع چنین وقایعی بسیار نادر و غیر عادی تلقی می شوند، ولی هم اكنون بایگانی های اسناد و مدارك پزشكی پر از این گونه پرونده هاست . طبق یك تخمین ، شما می توانید با جست و جو در پایگاه اطلاعاتی ای نظیر "پاب مِد"(3) زیر عنوان "پس رفت خود به خود سرطان»(4) بیش از ده هزار مقاله و گزارش پیدا كنید.
دانشمندان همواره كوشیده اند تا برای این گونه بهبود یافتن عجیب ، توضیحات علمی قانع كننده ای بیابند و به واقع در بخری موارد هم موفق بوده اند ؛ ولی بخشی از این اتفاقات چنان با محدوده دانش كنونی ما فاصله دارند كه حتی كوشش برای چسبانیدن آنها به توضیحات علمی ، كاری مضحك به نظر می رسد.

 

معجزه كالاندا(5)

شاید برای شفای معجزه آسای یك سرطان پیشرفته یا بازگشت خارق العاده بیماری كه در حالت اغما قرار دارد ، فعلا نتوان توضیحی ارائه داد ؛ ولی دست كم یم دانیم كه همه اینها دلایل علمی ای دارندكه شاید روزی بتوان با پیشرفت دانش پزشكی آنها را دریافت . با این حال در میان پرونده های فراوان عجیب و غریب شفای خود به خود ، گایه به مواردی بر می خوریم كه در برابر آنها جز حیرت و خاموشی هیچ نمی توان گفت . برای مثال می توان به واقعه ای كه طبق مدارك معتبر در قرن هفدهم میلادی روی داده و اكنون "معجزه كالاندا" نام گرفته است ، اشاره كرد.
ماجرا از این قرار است كه در اواخر ماه جولای سال 1637 میلادی ، پای راست یك كارگر جوان مزرعه به نام "میگوئل خوآن پلیسر" (6) اهل كالاندا در منطقه آراگون (7) زیر چرخ گاری ماند از ناحیه ساق كاملا خرد شد . اقدامات درمانی اولیه را با امكانات محدود آن روزگار در كاستلون (8) (منطه ای در 60 كیلومتری شهر والنسیا(9) ، جایی كه مزرعه محل كار میگوئل در آن قرار داشت ) انجام دادند و سپس وی را به بیمارستان والنسیا فرستادند.
میگوئل پس از پنج روز اقامت در این بیمارستان ، از اطرافیان خود خواست تا وی را به شفا خانه مكان مقدس "مادونا دل پیلار" (10) در شهر زاراگوزا (11) كه اعتقاد خاصی به قداست آن داشت ، منتقل كنند. سفر سیصد كیلومتری از والنسیا به زاراگوزا با آن پای علیل ، پنجاه روز طول كشید و هنگامی كه بیمار به شفاخانه رسید پزشكان متوجه شدند كه پای آسیب دیده دچار قانقاریای پیشرفته گردیده و كاملا سیاه شده است . آنان در گزارش پزشكی خود ضمن اشاره به این مطلب ، تایید كرده اند كه هیچ راهی جز قطع عضو وجود ندارد. عمل قطع عضو در اواسط اكتبر توسط دو سر جراح به نام های "خوان دواستانگا"(12) و "دیه گو میلاروئلو"(13) انجام شد و آنها پای آسیب دیده را از ناحیه حدود چهار انگشت زیر زانو قطع كردند . شاهدان تعریف كرده اند كه گر چه كوشش شده بود تا بیمار را با خوراندن نوشیدنی الكلی حاوی مواد مخذر ، بی درد كنند ، ولی او متحمل رنجی توان فرسا گردید و در حین عمل بی وقفه نام بانوی مقدس پیلار را فریاد می زد . پس از اتمام كار ، محل قطع عضو را با آهن گداخته داغ زدند و عضو قطع شده را چنان كه مرسوم بود، در بخش خاصی از گورستان بیمارستان دفن كردند.
پلیسر تا بهار سال 1638 ، چند ماده را در بیمارستان گذراند و در این مدت یك پای چوبی و یك جفت عصای زیر بغل برایش تهیه كردند . وی كه دیگر از كار افتاده محسوب می شد ، پس از ترخیص اجازه یافت تا در محوطه عبادتگاه "بانوی دل پیلار" بیتوته كند. از این زمان تا دو سال بعد او كه با گدایی امرار معاش می كرد، برای تعداد زیادی از اهالی شهر زاراگوزا به چهره ای آشنا تبدیل شد.
طی این مدت ، میگوئل خوآن پلیسر تحت نظر دكتر استانگا به طور منظم به بیمارستان مراجعه می كرد و تقریبا هر روز عصر سری به مكان مقدس می زد تا از خدام آن ، روغن چراغ متبرك بگیرد و به محل قطع عضو بمالد .
در ماه های آغازین سال 1640 ، او كه اكنون 23 سال داشت نزد والدین خود در كالاندا بازگشت ؛ و چون قادر به كار در مزارع نبود ، بار دیگر به گدایی روی آورد. میگوئل سوار بر یك الاغ به روستاهای هم جوار می رفت . و از مردم پول می گرفت و به این ترتیب اشخاص زیادی با این مرد كه یك پا نداشت ، آشنا شدند.
طبق مدارك موجود ، میگوئل پلیسر در شب بیست و نهم ماه مارس سال 1640، ساعت 10 شب در خانه والدینش به خواب رفت . در فاصله ساعت ده و نیم تا یازده شب مادرش كه برای سركشی وارد اتاق شده بود ، با تعجب مشاهده كرد كه دو پا از زیر خرقه ای كه بدن ا را می پوشاند بیرون زده است . او با این فكر كه كسی به جای فرزندش در آنجا خوابیده است، همسر خود را خبر كرد. زمانی كه آن دو به سراغ محل خواب آمدن و خرقه را پس زدند ، از تعجب خشكشان زد . زیر خرقه كسی جز میگوئل كه در خوابی عمیق فرو رفته بود ، دیده نمی شد. آنان با سر و صدا وی را بیدار كردند. چند دقیقه طول كشید تا او متوجه ماجرا شود و زمانی كه به خود آمد، تعریف كرد كه در عالم رویا خود را در كلیسای بانوی پیلار دیده است كه طبق معمول روغن مقدس به پایش مالید.
خبر این حادثه بی درنگ در سراسر كالاندا پخش شد . صبح روز بعد قاضی محلی و دو جراح ، به دقت میگوئل را معاینه كردند و گزارشی از ماجرا را برای مقامات بالاتر فرستادند.
در روز اول آوریل موسوم به یكشنبه نخل (14)، كشیش محلی منطه مازالئون (15) ، "دون ماركو سگوئر"(16) ، همراه با دفتر دار سلطنتی ، "میگوئل آندرئو"(17) به محل وقوع حادثه رفتند و در آنجا یك استشهاد محلی دال بر تایید وقوع حادثه همراه با شرحی از آن تهیه كردند و به گواهی ده تن از شاهدان موثق رساندند.
در روز 25 آوریل ، خانواده پلیسر برای شكرگزاری و زیارت عازم زارگوزا شدند. در آنجا شمار زیادی از مردمی كه قبلا میگوئل رابا یك پای قطع شده دیده بودند و می شناختند ، این بار او را با دو پا مشاهده كردند.
مسئولان شهر به درخواست مقالات بالاتر و به منظور اطمینان از صحت حادثه ، یك پژوهش رسمی انجام دادند. در پنجم ژوئن یك هیئت قانونی به ریاست اسقف اعظم شهر اقداماتی را در این زمینه آغاز كرد كه یك سال به طول انجامید همه شنیده ا در این باره مورد تایید مردم ، و مشهور بودند ؛ و هیچ اختلاف قولی به ثبت نرسید. در میان شمار بزرگ شاهدان ، در شهرهای كالاندا و زاراگوزا ، بیست و چهار تن از معتبرترین اهالی ، صحت مطالب عنوان شده را تایید كردند و بر درستی آنها شهادت دادند. سرانجام در 27آوریل سال 1641 ، اسقف اعظم زاراگوزا طی حكمی ، رسما صحت این معجز را تایید كرد.
در پایان همان سال "فیلیپ چهارم"(18) پادشاه اسپانیا ، میگوئل را به دربار دعوت كرد و طی مراسمی در برابر او زانو زد و پایش را بوسید.
مدارك مضبوط همچنین نشان می دهند كه پای شفا یافته درست همان پایی بود كه پزشكان ، دو سال و نیم قبل از آن تاریخ ، قطع كرده بودند به گونه ای كه می شد تمامی علائم و آثار موجود بر پای قبلی را بر روی آن هم یافت .
عجیب تر آن كه پس از نبش محل دفن پای قطع شده در گورستان بیمارستان "مادونادل پیلار" مشخص شد كه هیچ چیز در آن وجود ندارد.
"ویتوریومسوری"(19) شرح كامل این واقعه را در كتابی با عنوان "معجزه"(20) آورده است . او در این باره با دكتر "لاندینو كاگولا"(21) ، سرپرست جراحی بیمارستان دانشگاه ورونا (22) و متخصص پیوند اعضا گفت و گو كرده است .دكتر كاگولا كه شهادت نامه ها و اسناد و مدارك موجود درباره این رویداد را به دقت بررسی كرده است ، می گوید : "آن گونه كه مشخص است ، پای شفا یافته در ابتدا سرد وسفت بوده و انگشتان آن جمع شده وكبود رنگ بوده اند. به نحوی كه پلیسر هنوز نمی توانسته است وزن بدن خود را روی آن بیندازد. در نتیجه ، ابتدا او هنوز ناچار بود برای راه رفتن از چوب زیر بغل استفاده كند. پای نورسته پس از چند روز دوباره قدرت خود را به دست آورد و انگشتان آن مجددا باز شدند. همچنین در ابتدا به دلیل از دست رفتن بخشی از بافت استخوانی بر اثر خرد شدن ساق پا ، طول عضو مذكور چند سانتی متر كوتاه تر بوده است كه آن هم ظرف سه ماه از زمان بهبودی ف به اندازه اولیه خود بازگشته است .
طبق نظر دكتر كاگولا ، همه این توضیحات با سپری شدن روند معمول در مراحل پذیرفته شدن یك پای پیوندی توسط بدن مطابقت كامل دارند. با این تفاوت كه در پیوند اعضا ، معمولا رشد بافت ها را با كمك تحریك خارجی انجام شود ولی در مورد میگوئل پلیسر این اتفاق به صورت خود به خود روی داده است .

پس رفت خود به خود

دانش پزشكی نوین ، امروزه ترجیح می دهد تا بیشتر به بحث درباره بهبود خود به خود بیماری های سرطانی بپردازد . زیرا امید بیشتری به كشف علل و عوامل آنها از طریق كاربرد روش علمی هست.
از نظر علم طب "پس رفت خود به خود" به معنای درمان شدن یا بهبود غیر منتظره یك بیماری و عمدتا یك بیماری سرطانی است . این مفهوم ، نخستین بار در سال 1966 میلادی توسط "اورسون"(23) و "كوله"(24) ارائه شد.
از مدت ها پیش ، دانشمندان پس رفت خود به خود را به عنوان پدیده ای نادر می شناخته اند و می دانستند كه برخی از اشكال سرطان مثل "ملانوم"(25) ، "نوروبلاستوم"(26) و "لنفوم"(27" در مقایسه با انواع دیگر نظیر "كارسینوم"(28) ها ، استعداد بیشتری برای در پیش گرفتن روندهای غیر منتظره دارند.
تكرر وقوع این گونه بهبودی در انواع سرطان ، چیزی حدود یك در یك صد هزار تخمین زده می شود؛ ولی دقت این برآورد چندان زیاد نیست زیرا از یك سو بنا به دلایل مختلف ، اغلب موارد شفای خود به خود ثبت و گزارش نمی شوند و از سوی دیگر ، چیزی در حدود یك قرن است كه تقریبا تمامی موارد ابتلا به سرطان در صورت كشف ، تحت درمان قرار می گیرند و به این ترتیب تفكیك "نقش عوامل درمانی شناخته شده" از "شفای خود به خود" امكان پذیر نیست.
علی رغم تمامی این محدودیت ها ، طی یك مطالعه به دقت طراحی شده مشخص گردیده است كه چیزی در حدود 22 درصد از همه موارد سرطان پستان دستخوش فرایند بهبود خود به خود می شوند.
اورسون و كوله درباره شفای خود به خود می گویند :
"باید اذعان كرد عوامل یا سازوكارهای دخیل در شفای خود به خود ، درچارچوب دانش كنونی بشر مبهم و ناشناخته باقی مانده اند . با این حال در برخی از موارد ، اطلاعات موجود به ما امكان می دهند تا نتیجه بگیریم كه احتمالا اثر عوامل هورمونی در این زمینه حائز اهمیت بوده است . در سایر موارد ، پروتكل ها با قوت اشاره بر این مطلب دارند كه در این زمینه ، نوع ساز و كار ایمنی مسئول بهبودی بوده است ."
"چلیس"(29) و "استم"(30) در سال 1989 به دنبال یك برنامه پژوهشی چنین اظهار می كنند:
"باید به طور خلاصه نتیجه گیری كرد كه گر چه هرسال تعداد زیادی از پرونده های جالب و نامعمول منتشر می شوندو این روند پیوسته ادامه دارد ، ولی هنوز مدارك منطقی چندانی برای شرح آن چه در قالب پدیده شفای خود به خود روی می دهد ، وجود ندارد."
گاهی در محافل پزشكی ،"آپوپتوزیس"(31) (مرگ سلولی بنرامه ریزی شده ) یا "آنژیوژنز"(32) (رشد عروق خونی جدید ) را به عنوان علل بهبود خود به خود مطرح می كنند، ولی هر دو ساز و كار فوق به فعال كننده های بیوشیمیایی متناسبی نیاز دارند و غیر ممكن است كه به صورت تصادفی و خود به خود روی دهند. بر عكس این حالت ، دربسیاری از سلول های سرطانی ، آپوپتوزیس مختل و آنژیوژنز فعال می شود كه علت هر دو عامل ، وقوع موتاسیون (جهش) در سلول های بیمار است و سرطان به این علت بروز می كند كه عملكرد عادی هر دو ساز و كار فوق دچار اختلال می شود.

 

یك كشف مهم

دانشمندان ضمن مطالعه شواهد، دریافته اند كه تعداد زیادی از موارد شفای خود به خود سرطان ها (ولی نه اكثریت آنها) پس از آن روی داده اند كه بیمار به یك بیماری عفونی حاد تب دار دچار شده است . در واقع این حمله ، مجموعه ای از پاسخ های ایمنی قدرتمند را در بدن بر می انگیزد. دستگاه ایمنی تحریك شده توسط میكروب های مهاجم ، به سركوب آنها می پردازد و در این گیرودار ، دشمن مهلك دوم یعنی تومور سرطانی را نیز نابود می كند.
دكتر "وارن كوله " در این باره می نویسد:"پس از سال ها تفكر درباره علت این پدیده [پس رفت خود به خود] ، مولف این سطور متقاعد شده است كه اغلب موارد فوق ، نمونه هایی از توسعه یك فرایند ایمنولوژی] مربوط به دستگاه ایمنی بدن] هستند كه اگر ما از شرح آن پس رفت آگاه بودیم ، می توانستیم روشی برای عقب راندن بسیاری از انواع سرطانی در انسان ابداع كنیم."
یك مطلب عجیب و ناشناخته دیگر هم این است كه بر اساس آمارهای به دست آمده‌، در سال های اخیر به تدریج از میزان وقوع موارد شفای خود به خود كاسته شده است.
در سال 1993 موسسه "لوئتیك ساینسز" (33) كتابی با عنوان "پس رفت خود به خود" به قلم "برندان اورگان "(34) و "كاریل هرشبرگ"(35) در 713 صفحه منتشر كرد كه هیئت مشاوران آن همگی از متخصصان حوزه ارتباط ذهن و جسم با ابتلا به سرطان بودند. در این كتاب ، صدها مورد از ناپدید شدن های جزئی یا كلی تومورهای بدخیم كه بدون دخالت علم طب روی داده اند، با ذكر جزئیات و شرح كامل واقعه، مورد بحث قرار گرفته اند. گفتنی است كه در حین مراحل آماده سازی كتاب ، برندان اورگان خود بر اثر ابتلا به ملانوم از دنیا رفت ولی كاریل هرشبرگ هنوز هم به تحقیق و پژوهش و سخنرانی در این زمینه مشغول است . در این كتاب ، مولفان كاربرد آنتی بیوتیك ها و مواد ضدعفونی كنند جدید را عامل كاهش وقوع موارد شفای خود به خود در میان مبتلایان به انواع سرطان دانسته اند كه می توان به این فهرست ، انواع داروهای تب بر را نیز اضافه كرد.
شكی نیست كه این داروها نقش مهم و بزرگی در كاهش شیوع عفونت ها پس از عمل و تب و لرزهای شدید متعاقب آن داشته اند ، و این مطلب آسودگی پزشكان و بیماران را موجب شده است ؛ ولی در عین حال ، با جلوگیری از فعال شدن سازوكارهای دفاعی بدن بیمار ، همانند شمشیری دو دم عمل كرده اند.
كاربرد روش پرتودرمانی و شیمی درمانی هم از جمله عواملی است كه به تضعیف هر چه بیشتر یك دستگاه ایمنی هوشیار و توانمند می انجامد.
هم اكنون می توانیم با در نظر گرفتن "نظریه فعال شدن پیش بینی نشده دستگاه ایمنی "(36) یا چنان كه در زمان باستان نامیده می شد: Vis Medicatrix Naturae ، برخی از اسرار تاریخ پزشكی را شرح دهیم. برای مثال در سال 1742یك پزشك فرانسوی به نام "اچ. اف. لیدران"(37) ، مورد بیمار جوانی را گزارش كرد كه در ناحیه پستان چپ به نوعی غیر قابل جراحی از سرطان دچار شده بود. تومور ، زخم باز كرده و نوعی عفونت قانقاریایی در آن پدیدار شده بود. طی دو روز ، كل غده بر اثر خونریزی فراوان و عفونت چركی ورآمدو از بدن جدا شد. زخم باقی مانده ظرف پنج روز التیام یافت و بیمار موقتا بهبود پیدا كرد. متاسفانه بیماری یك بار دیگر عود كرد و هشت ماه بعد بیمار را از پای درآورد.
در سال 1783 ، پزشك دیگری به نام "دكتر ترنكا" (38) مورد دیگری از سرطان پستان را شرخ داده است . این بیمار به مالاریا كه یك عفونت خونی توام با تب ، لرز و تعریق شدید است ، مبتلا می شود. طی چند هفته ، تومور برای همیشه از بین می رود و بیمار از سرطان نجات می یابد.
یكی از پزشكان آن روزگار ضمن بحث درباره سرطان می گوید:
"ممكن است ابتلا به یك بیماری ، در فرد مبتلا به سرطان مفید واقع شود. زیرا چنان كه گاهی دیده شده است ، می تواند به تخریب كامل موتور بینجامد و امكان ایجاد نوعی برش بدون درد و خارج ساختن غده از بدن را فراهم آورد."
با مشاهده آثار حاصل از این عفونت های اتفاقی ، پزشكان قرن هیجدهم تجربه ایجاد عفونت ها و تب های تعمدی را آغاز كردند. در سال 1767 میلادی ، شخصی به نام "جی . وایت"(39) طی یك نامه ، از روش عجیب وزغ درمانی برای علاج سرطان صحبت كرده است . به گفته او ، در "هانگرفورد"(40) انگلستان زنی زندگی می كرد كه برای درمان سرطان پستان ، به كمك نوعی ضماد ، یك وزغ را تا چند هفته روی لزیون (ضایعه) های حاصل از بیماری می بست .
جانور كه چندی بعد از پای در می آمد ، عفونتی شدید با عوارض گوناگون ایجاد می كرد و اگر فرد مبتلا از بیماری ثانویه می رست ، سرطان او هم بهبود یافته بود.در شرح حال یكی از بیمارانی كه به این روش درمان شده است ، گفته اند كه وی در اواخر درمان به پوست و استخوان تبدیل شده بود ولی لزیون های متاستاتیك (پستان)او پس روی كردند. با اتمام وزغ درمانی ، بیمار دوباره اشتهای خود را به دست آورد و خوردن غذا را از سر گرفت . این احتمال وجود دارد كه پوست وزغ همچنین حاوی برخی مواد سمی موثر بر درمان بوده است .
تا اواسط قرن نوزدهم ، بر جای گذاشتن عفونت در زخم های حاصل از جراحی های سرطانی به امری متداول و پذیرفته شده تبدیل شده بود،و حتی پزشكان این دوران ترشحات حاصل از این نوع عفونت ها را "چرك های ستودنی"(41) می نامیدند.
دكتر "استانسیلاس تانچو"(42) كه نظریه ای با عنوان "سرطان ـ بیماری تمدن" ارائه داده است، در این باره می گوید :"نكته قابل توجه این كه قانقاریا بیشتری موارد درمان [سرطان] را باعث شدهاست ، طوری كه شاید بتوان آن را به عنوان یك عامل درمانی در نظر گرفت ـ چه خود به خود ایجاد شده باشد ، چه به صورت تعمدی و ضمن یك اقدام طبی."
با مطرح شدن روش های جراحی ضد عفونی شده توسط " سرجوزف لیستر" در اواخر قرن نوزدهم و رواج روز افزون آنها، این گونه تجربیات به تدریج مطرود گردیدند و به بوته فراموشی سپرده شدند. علاوه بر آن ترس از پیگرد قانونی ، ایجاد عفونت تعمدی با عوامل بیولوژیكی زنده را غیر ممكن ساخت.

رابطه ذهن و جسم

مطالعات ایمنی شناختی نشان داده اند كه وقتی كسی به دلیل از دست دادن یكی از نزدیكان خود ، دچار غم و اندوه می شود ، تعداد لنفوسیت های نوع T (تی سلها)(44) در خون او كاهش پیدا می كند و این كاهش از كارایی دستگاه ایمنی بدن می كاهد . چنین فردی ، مستعد ابتلا به بیماری های عفونی و انواع امراض ناشی از ضعف سیستم ایمنی نظیر سرطان خواهد بود؛ و این همان تجربه كهنی است كه در ادبیات شفاهی فارسی در قالب اصطلاح "دق كردن از غصه" انعكاس یافته است .
این مثال نمونه ساده ای از ارتباط تنگاتنگ ذهن و جسم در بروز شرایط سلامت و بیماری است . و نكته جالب ان كه تا پیش از آغاز طب نوین ، پیوستگی مذكور در تمامی مكاتب درمانی ملل و طب سنتی قبایل امری پذیرفته شده و بدیهی تلقی می شد.
با ظهور مكتب جدید پزشكی ، به تدریج دانش طب نگرش خود را نسبت به آدمی تغییر داد. در بینش جدید، پیكر انسان همانند یك دستگاه مكانیكی پیچیده نظیر خودرو یا هواپیما اما در سطحی بسیار بالاتر نگریسته می شود. طب نوین برای استاندارد كردن روش های درمانی و قابل اطمینان كردن آنها ، تنها به حقایق مادی و ملموس اتكا كرد و داروهای شیمیایی با تركیب مشخص ، همراه با رهیافت های فنی رابه عنوان عوامل درمانی اصلی برگزید.
به دنبال اوج این نگرش و موفقیت های چشمگیر حاصل از آن نظیر ریشه كنی و محدود كردن انواع بیماری های انگلی و عفونی به كمك واكسن ها و داروهای جدید ، و ابداع فنون بسیار كارآمد نظیر بیهوشی عمومی ، انتقال خون ، رادیوگرافی ، پرتو درمانی ، دیالیز ، پیوند اعضا و.... از قرن نوزدهم به بعد به تدریج روش های كهن طبی به تاریخ پیوستند و "طب كل گرا"(45 ) منسوخ شد.
اكنون شاهدیم كه پزشكی نوین و روش علمی باوجود اطلاعات فراوان و ذی قیمتی كه درباره ساز و كار بدن ، ساختمان و عمل سلول ها و خواص و كاركرد مولكول ها در قلمرو حیات به دست آورده اند ، و با وجود همه پیشرفت های خیر كننده فنی ، هنوز قادر به ارائه توضیحی قانع كنده برای آن چه كه اصطلاحا "شفای معجزه آسا" نامیده می شود ، نیستند. بسیاری بر این اعتقادندكه با پیشرفت های علمی آتی ، امكانات بیشتری برای كشف حقیقت این گونه امور فراهم خواهد شد؛ ولی اشكالی واقعی نه در دستاوردهای این مكتب ، كه در ماهیت نگرش آن نهفته است .
در واقع ، علوم طب و فیزیك با استفاده از روش علمی تنها به "حقایق سخت " (46) كه همان واقعیت قابل اندازه گیری با ابزار و ادوات موجود هستند می پردازند و از "حقایق نرم"(47) نظیر ارتباط ذهن و جسم كه اموری غیر قابل اندازه گیری هستند ، غافل اند.
دكتر "دیوید آلدریج"(48) در مقاله ای تحت عنوان "آیا شواهدی درباره شفای روحانی وجود دارد؟" [ادونس ، نشریه سلامت ذهن و جسم (49) ـ جلد 9، شماره 4 ، پاییز 93] در این باره می گوید :"ما باید درك كنیم كه صبر ، متانت ، دعا ، مداقه ، امید ، بخشایش و توكل ، همانند دارو درمانی ، مراقبت های بیمارستانی ، پرهیز و جراحی، دربسیاری از اقدامات بهداشتی ـ درمانی اهمیت دارند."
عناصر تجربی روحانی به ما كمك می كنند تا خود را از سطح امور مادی پیرامونمان بالاتر بكشیم و به مرحله ای برسیم كه در چهره "درد و رنج" ، "هدف ، مقصود و امید" را بیابیم.

 

طب كل گرا چه می گوید؟

بر اساس "قضیه بل"(50) كه در مكانیك كوانتومی كاربرد ، عاملی غیر فیزیكی هست كه میان دو ذره اتمی كه زمانی به یكدیگر پیوسته بوده اند‌، ارتباط ایجاد می كند. وقتی این دو ذره از هم جدا شوند و در فواصل بسیار دور از هم قرار گیرند ، هر نوع تغییر در یكی از آنها بی درنگ در ذره دیگر انعكاس می یابد.
این مطلب نشان دهنده حضور نوعی نیروی غیر موضعی و غیر مادی خارج از حیطه زمان و مكان است كه همه كیهان را به عنوان یك كلیت با هم متحد می سازد.
بنابر نظریه طب كل گرا ، اجزای روحی و روانی انسانی نیز به همین صورت با جسم مادی او در اتحادند و میان انسان و كائنات نیز نوعی انسجام و یكپارچگی وجود دارد.
همه می دانند كه بیماری با احساسی از نابسامانی و گسیختگی جسمی ، روانی و روحانی آشكار می شود. از نظر طب كل گرا ،"شفا" به معنای "خوب ، بی نقص و سالم شدن دوباره" یا "بازگشت به سلامتی در جهت رسیدگی به تمامیت " است . در نتیجه ، "شفا" با نیروی متحد كننده كیهان ارتباط پیدا می كند.
از این دیدگاه ، بدن ما به عنوان جزئی از كیهان ، خود عالمی خرد یا كیهانی كوچك (51) محسوب می شود كه از توانایی ذاتی برای حفظ و بازیابی تمامیت خود برخوردار است .
به این ترتیب ، شفای خودبه خود حالتی است كه ضمن آن ، بدن با تكیه بر این توانایی ذاتی ، به تمامیت خویش باز می گردد. برای این كه موانع موجود برداشته شوند و نیروی شفابخش ذاتی بتواند جسم ، روان و روح آدمی را به تمامیت برساند، دو راه وجود دارد:
نخست كاربرد عوامل نیكی از جمله شجاعت ، ایمان ، امید ، مثبت اندیشی ، دعا ، شكرگزاری و...
به اعتقاد دیوید آلدریج ، هر انسانی این توانایی را دارد كه در هر لحظه با جمع كردن عوامل نیكویی در وجود خود ، متخلق به اخلاق نیك شود. از این طریق منش و تقدیر خویش را به بهترین ها دگرگون سازد.
دوم ، تسلیم محض اراده مطلق حاكم بر عالم هستی شدن. شگفت انگیز است كه وقتی فرد ، تسلیم آگاهی ، حكمت و اراده برتر می شود ، آرامش و آسودگی جای اضطراب و تقلای توان فرسای بیهوده را می گیرد . در این شرایط ، امور امكان می یابند تا در مسیر درست هدایت شوند و فرایند شفا فرصت پیدا میك ند تا كار خود را به نحو مقتضی به انجام برساند. در حقیقت هر دو روش بسیار به هم شبیه اند و منجر به نتیجه واحدی می شوند.

راهبردهایی برای شفای موفقیت آمیز

1 ـ تسلیم جواب منفی نشوید
خیلی از بیماران وقتی از پزشك خود می شنوند كه دیگر راه درمانی باقی نمانده است ، خود را می بازند. در واقع اینها بازنده های حقیقی هستند.
2 ـ اطلاعات خود را درباره بیماری تكمیل كنید.
با مراجعه به كتابخانه و پایگاه های اطلاعاتی سعی كنید بیماری خود و روند آن را هر چه بیشتر بشناسید.
3 ـ فعالانه به جست و جوی كمك بپردازید.
به تقویت روابط خود با اقوام ، دوستان و آشنایان بپردازید . با اشخاص آگاه و ذی صلاحیت مشورت كنید.
4 ـ سعی كنید بیماران دیگری را از بیماری شفا یافته اند؛ بیابید
این افراد می توانند الگوی امیدوار كننده ای را برای رهایی از بیماری در برابر شما قرار دهند.
5 ـ با متخصصان بهداشت و سلامت ، مشاركت سازنده داشته باشید
به كار درمانی خود اعتماد كنید و اجازه بدهید تا آنها هر كاری را كه برای بازیافت سلامتی شما ضروری می دانند، انجام دهند.
6ـ برای ایجاد دگرگونی بنیادی در نحوه زندگی خود ، درنگ نكنید
توجه داشته باشید ، افرادی وجود دارند كه تنها با متوقف ساختن عادت های بدنظیر مصرف دخانیات ، استعمال مواد مخدر ، حذف عوامل سمی از محیط زیست و نقل مكان به مناطق جغرافیایی جدید ، از بیماری رسته اند.
7 ـ دیدگاه خود را درباره بیماری تغییر دهید و آن ار به چشم یك رویداد خیر نگاه كنید.
به جای این كه ذهنتان را دائما به ستیز با شرایط موجود تحریك كنید ، آن را به عنوان رویدادی حكیمانه برای رسیدن به مراحل بالاتر رشد و تعالی معنوی بپذیرید.
رسیدن به حالت و تسلیم و خشنودی ، منجر به تقویت دستگاه ایمنی بدن می شود. برای جذب نیكی ها ، شكرگزار باشید.

پی نوشت ها :

دكتر عطاءا... جعفرآبادی (فرهی منش) دكترای داروسازی دارد و پژوهش و نوشتن مقالات علمی را به عنوان علاقه ای جدی در كنار حرفه خود دنبال می كند . وی كه سال هاست با دانشمند همكاری دارد ، از دی ماه 1385 مجموعه مقالات "آن سوی دانش" را آغاز كرده است .
پست الكترونیك : ata-far@yahoo.com

منبع:ماهنامه دانشمند شماره 565

اگر آدم دنیا رو هم داشته باشه ولی اخلاق نداشته باشه هیچ فایده ای نداره
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.