همه ما می خواهیم کودکانمان را با عشق و علاقه، هوش و زیرکی و تمام ارزشهایی که قرار است با آنها زندگی کند بزرگ کرده و پرورش دهیم. اما واقعا چگونه این مهم دست یافتنی می شود؟
در زمانه ای که گاه پدر و مادر تصور می کنند همسالان، رسانه های گروهی، بازیهای رایانه ای، ماهواره، محیط زندگی و .. نقش پررنگ تری در زندگی کودکان ایفا کرده و گاه والدین در برابر فشار و نفوذ این شرایط مستاصل می شوند؛ به راستی چطور می توان موضع والدینی را باز هم حفظ کرد و مانند گذشته، والدین، تاثیر گذارترین افراد در زندگی کودک باشند؟
البته غالبا والدین و همسالان به هم شبیه هستند. گروه همسالان عمدتا از بچه های محله و همکلاسیهای کودکان تشکیل می شود. بسیاری از والدین مایلند در مناطقی زندگی کنند که همسایه ها و مدارس آن مناطق با ارزشها و انتظارات آنها جور باشند. علاوه بر این، والدین و همسالان هر کدام در جنبه های خاصی از رفتار کودکان تاثیر می گذارند. کودکان در مورد مذهب و مسایل تربیتی از والدین شان تبعیت می کنند ولی در مورد انتخاب لباس و .. به شدت تحت تاثیر همسالان خود هستند.
قدرت همسالان در اجتماعی کردن یکدیگر از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از دورانی به دوران دیگر فرق می کند.
برای مثال در فرهنگ فعلی جامعه ما همسالان به شدت تحت تاثیر یکدیگرند. کودکان تشویق می شوند که از همان اوان کودکی با همسالان کنش متقابل داشته باشند و شدیدا تحت تاثیر آنها قرار می گیرند. ولی در گذشته نه چندان دور در جامعه ما کودکان کمتر با هم تعامل داشته و از هم تاثیر می گرفتند و لذا بیشتر تحت تاثیر خانواده و والدین خود بودند.