نقاشیهایی موزون و خوشآهنگ
این نوشتار درباره نقاشیهای یك هنرمند جوان است و از منظر عنصر تخیل و تصور به آثار وی پرداخته شده است. از لحاظ شیوه نقادی نیز در زمره نقدهای توصیفی با گرایش آموزشی است.
سوگل جواهری، طبیعت را براساس حساسیتهای طبع هنرمندانهاش صحیح میكند. حساسیتهای نقاشانه او، كمتر با مفهوم ساختار هندسی و كمپوزیسیون مرتبط است و بیشتر با فانتزی و خیالپردازی قرابت دارد.
او كه در آغاز راه است، بهتر است به هوشمندی و پركاریاش این آگاهی را نیز ضمیمه كند كه در خلق زیبایی، طیف وسیعی از فانتزی را پیش رو دارد. از كارتونهای معمولی تا آثار دومیه، از پویا نمایی خلاق اروپای شرقی تا والت دیسنی و كارتونهای پاپ، از انیمههای ژاپنی (انیمیشن غربی پس از ورود به ژاپن در برداشت خاص ژاپنیها به پدیدهای تبدیل شد كه تلویزیون ما نمونههای زیادی از آنها را تاكنون نمایش داده است ازجمله كارتون فوتبالیستها و... كه انیمه هستند و نه انیمیشن تا مضحك قلمیهای اواخر قاجاریه و اوایل پهلوی و...
به نظر میرسد جواهری قبل از این كه فرآیند شیرین و خیالانگیز كارش را در چارچوبهای خشك تركیببندیهای منطقی گرفتار سازد، با ممارست بسیار واژگان بصری آثارش را كشف كند. او آنقدر فرصت دارد كه بزودی جملات بدیع و شعر تصویریش را از دل این گامهای نخستین خلق كند. برای مثال، مطالعه و بررسی آثار مارك شاگال فرصت خوبی است تا با هنرمندی آشنا شود كه عنصر خیال را در تابلوهایش توانسته است برای چند نسل ثبت كند؛ در حالی كه از نقطهنظر تكنیكی و ساختار فنی و تركیببندی، هیچ از موندریان و كاندینسكی كم ندارد.
این هنرمند جوان گویی نمیخواهد حرفهای بزرگ و جدی را در كالبد آثارش وارد كند. سوگل جواهری در لحظه اجرای نقاشیهایش منطق و عقل متعارف را موقت كنار میگذارد تا با فراغ بال بیشتری پای به عرصه رویاها و تصورات كودكی بگذارد. به همین سبب در تابلوهایش صدای پرندگان و زمزمه خیال موج میزند. شاید از همین روست كه همه چیز با چشمانی رازآلود و پرسشگر به ما خیره میشود. دنیای نقاشیهای او سرشار از مهربانی و پاكی است. نقاشیهایی كه موزون و خوشآهنگ هستند. نقاشیهایی ساده ولی نه سادهلوحانه، كودكانه اما نه بچگانه.
در تبارشناسی آثار جواهری، متوجه دو وجه توامان میشویم: 1) تصویر گری، 2) نقاشی.
گفتنی است حركت همزمان تصویرگری و نقاشی در مواردی شانه به شانه و در مواردی نیز همچون یك تعارض در طول تاریخ هنر مشاهده میشود. در اروپا و آمریكا تصویرگری و طراحی كارتون و نقاشی همواره مسألهای پیچیده بوده است. در اروپا با حضور تصویرسازان بزرگی همچون آندره فرانسوا، رولان سیرل، رولان توپور و ژان میشل فولون زمینههای پا گرفتن جریانی تصویری در رسانههای چاپی را فراهم ساخت، اما در آمریكا (در خیلی از موارد)، تصویرسازی به هنری شخصی تبدیل شد. هنری در حد نقاشی بدون مضمون و غیرتصویری و كمكم تمامی ابعاد هنرهای ناب را با خود به همراه آورد.
ذكر این نكات از این رو ضرورت دارد كه نهتنها سوگل جواهری كه بسیاری از جوانان دیگر در چنین شرایطی ایستادهاند.
كارهای سوگل جواهری، اینك از نوعی شوخطبعی، ابهام و روایت كاملا فردی برخوردارند. او در كار كشف آفاق ذهنی ویژه خودش است. آنچنان كه بیتوجه به فرآیند بازارپسند رایج در سطح اغلب گالریها، زبان تصویری خاص خود را تجربه میكند.
نقاشان در یك تقسیمبندی بسیار كلی، دو گروه هستند: گروه نخست، در پی آنند كه وجه رایج پدیدهها را، یعنی وجهی كه تقریبا همیشه آن را میبینیم و مردم عادی میبینند به تصویر بكشند و گروه دوم وجه شبحگونه، رازآمیز، فانتزی و خیالی را مصور میكنند.
نقاشان گروه نخست، سیب و درخت و آدم و جانور و گیاه را آنچنان تصویر میكنند كه عامه مردم هنگام توصیف و تمجید، تابلوی آنان را به عكس تشبیه میكنند و این والاترین امتیازی است كه نصیب نقاش میكنند و طلاییترین ستارهای است كه بر یقه نقاش نصب میكنند.
سوگل جواهری ازجمله نقاشان گروه دوم است كه به وجه شبح گونه، رازآمیز و فانتزی پدیدهها نظر دارد. او از دو عنصر تصور و تخیل توامان بهره میگیرد. گفتنی است تخیل، سازنده چیزهایی است كه وجود ندارند، هرگز نبودهاند و نخواهند بود. با این حال چه كسی میداند آیا آنها به وجود خواهند آمد یا نه؟ زمانی كه تخیل، قالیچه پرنده را پدید آورد، چه كسی فكر میكرد روزی ما انسانها فضا را خواهیم پیمود؛ اما تصور، سازنده چیزهایی است كه میتوانند باشند یا اتفاق بیفتند. تمایز بنیادین میان تخیل و تصور، زمانی آشكار میشود كه ما مفاهیم واقعی و غیرواقعی را مورد دقت قرار دهیم. تخیل به عرصه غیرواقعیت تعلق دارد، اما تصور با واقعیت مرتبط است. اگر تخیل متعلق به فردی با قوه تصور مناسب باشد، دارای این توانایی است كه تاثیرات خود را بر واقعیت مشاهده كند. وقتی تخیل به عنوان عاملی تسریعكننده برای تصور عمل كند، فرد قادر به خلق آثاری بدیع خواهد شد كه تا آن زمان دیده نشده است. تخیل، عامل تسریعكننده تصور است. در حالی كه تصور نوعی صافی است كه تخیل برای پیوستن به واقعیت باید از آن بگذرد.
جواهری از دیدگاهی متمایز از دیگر افراد به واقعیت مینگرد. او به تمام عناصر اطراف خود از دریچه تخیل مینگرد و به آنها سبك خاص خود را میبخشد. برخی از آنها را میزداید و در ذهن خود مدام تغییر شكل میدهد. او راهی برای بیان درونیات خود یافته است. هنر سوگل جواهری، چه كودكانه و چه پخته، چه سنتی و چه غیرسنتی، تعادلی میان كار خلاق و روزمرگی است و او كار خلاق را برگزیده است.
واقعیتی كه نمیتوان بسادگی از آن گذشت، آن است كه بیشتر گالریهای ما از منظر فرهنگی و اقتصادی هنوز وارد این مرحله نشدهاند كه هنرمند جوانی را كشف كنند و برای آینده او سرمایهگذاری كنند. آنان در حال حاضر بیشتر به دنبال استفاده از هنرمندان تثبیت شده هستند تا در فرآیند اقتصاد هنر ریسك كمتری را متحمل شوند؛ غافل از آن كه هنرمندان جوان دوران ما میتوانند با سپری شدن چند سالی خیلی بیشتر از اسلاف خود بدرخشند.
سوگل جواهری تاكنون دو نمایشگاه انفرادی برپا كرده كه هر دو در گالری شلمان به معرض تماشای عموم در آمده است. این نوشتار برای نمایشگاه اخیر اوست. منبع سایت