ناتوانی دختر جوان در گفتن پاسخ قطعی به خواستگارش، فاجعه آفرید. شاید این خبر را چند هفته قبل در صفحه حوادث روزنامه ها خوانده باشید. فرزاد 24 ساله، كه مدتها منتظر گرفتن بله از دختر موردعلاقهاش بود، بودن مرد دیگری را در كنار او نپذیرفت و مرتكب قتل شد. گرچه فرزاد خیلی وقت بود به انتظار پاسخ دختر نشسته بود اما پای خواستگار دیگری به نام «محسن» به میان آمد و «مینا» را بیش از پیش بهتردید انداخت. قاتل جوان در این مورد میگوید: «فكر میكردم جواب پیشنهادم را بهزودی خواهد داد ولی مینا به بهانههای مختلف از جواب دادن به پیشنهاد من خودداری میكرد. تصور كردم كه قصد ازدواج با كس دیگری را دارد، به همین بهانه سایهبهسایه او را تعقیب میكردم تا اینكه...» اما مینا این داستان را به شكلی دیگر روایت میكند. او میگوید: «وقتی تصمیم گرفتم به محسن جواب منفی بدهم، با او قرار گذاشتم، سوار ماشینم شد و در حال صحبت كردن بودیم كه ناگهان فرزاد پشت چراغ قرمز سوار ماشین شد. با هم درگیر شدند و فرزاد با اسلحه به او شلیك كرد.»
كدامشان مقصرند؛ مینایی كه با ناتوانیاش در نه گفتن زندگی دو نفر دیگر را به بازی گرفته یا فرزادی كه نتوانسته با این موضوع كنار بیاید و جان رقیبش را گرفته؟ شاید هر دو. اما در این صفحه نمیخواهیم از فرزادها حرفی بزنیم. تنها میخواهیم به شما نكتههایی را گوشزد كنیم كه با بهكار بستنشان، اشتباهات مینا را تكرار نكنید.