• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3394)
شنبه 9/2/1391 - 0:20 -0 تشکر 448896
مادر در شعر فارسی

با توجه به اینکه اولین مناسبت مهم پیش رو روز مادر است از اعضای محترم انجمن درخواست می کنم اشعار زیبای موجود در شعر فارسی یا اشعار خود  را برای استفاده ی سایرین ارسال فرمایند.
کریمی (مبین)

نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 9/2/1391 - 21:45 - 0 تشکر 449031

تاج از فرق فلک برداشتن


جاودان آن تاج بر سر داشتن


در بهشت آرزو ره یافتن


هر نفس شهدی به ساغر داشتن


روز در انواع نعمت ها و ناز


شب بتی چون ماه در بر داشتن


صبح از بام جهان چون آفتاب


روی گیتی را منور داشتن


شامگه چون ماه رویا آفرین


ناز بر افلاک اختر داشتن


چون صبا در مزرع سبز فلک


بال در بال کبوتر داشتن


حشمت و جاه سلیمانی یافتن


شوکت و فر سکندر داشتن


تا ابد در اوج قدرت زیستن


ملک هستی را مسخر داشتن


بر تو ارزانی که ما را خوش تر است


لذت یک لحظه " مادر " داشتن




فریدون مشیری



شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
شنبه 9/2/1391 - 22:31 - 0 تشکر 449044

ممنون haniehz که قلم شروع این قسمت را به گردش درآوردید
شعر برای مادر

سروده استاد محمد حسین شهریار


آهسته باز از بغل پله ها گذشت


در فكر آش و سبزی بیمار خویش بود


اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه


او مرده است و باز پرستار حال ماست


در زندگی ما همه جا وول می خورد


هر كنج خانه صحنه ای از داستان اوست


در ختم خویش هم به سر كار خویش بود


بیچاره مادرم


هر روز می گذشت از این زیر پله ها


آهسته تا به هم نزند خواب ناز من


امروز هم گذشت


در باز و بسته شد


با پشت خم از این بغل كوچه می رود


چادر نماز فلفلی انداخته به سر


كفش چروك خورده و جوراب وصله دار


او فكر بچه هاست


هرجا شده هویج هم امروز می خرد


بیچاره پیرزن ، همه برف است كوچه ها


او از میان كلفت و نوكر ز شهر خویش


آمد به جستجوی من و سرنوشت من


آمد چهار طفل دگر هم بزرگ كرد


آمد كه پیت نفت گرفته به زیر بال


هر شب در آید از در یك خانه فقیر


روشن كند چراغ یكی عشق نیمه جان


او را گذشته ای است ، سزاوار احترام :


تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر


در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا


هر صحن و هر سراچه یكی دادگستری است


اینجا به داد ناله مظلوم می رسند


اینجا كفیل خرج موكل بود وكیل


مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق


در باز و سفره پهن


بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند


یك زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه


او مادر من است


انصاف می دهم كه پدر رادمرد بود


با آنهمه درآمد سرشارش از حلال


روزی كه مرد ، روزی یكسال خود نداشت


اما قطارهای پر از زاد آخرت


وز پی هنوز قافله های دعای خیر



این مادر از چنان پدری یادگار بود


تنها نه مادر من و درماندگان خیل


او یك چراغ روشن ایل و قبیله بود


خاموش شد دریغ


نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او


با بچه ها هنوز سر و كله می زند


ناهید ، لال شو


بیژن ، برو كنار


كفگیر بی صدا


دارد برای ناخوش خود آش می پزد


او مرد و در كنار پدر زیر خاك رفت


اقوامش آمدند پی سر سلامتی


یك ختم هم گرفته شد و پر بدك نبود


بسیار تسلیت كه به ما عرضه داشتند


لطف شما زیاد


اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت :


این حرفها برای تو مادر نمی شود .


پس این كه بود ؟


دیشب لحاف رد شده بر روی من كشید


لیوان آب از بغل من كنار زد ،


در نصفه های شب .


یك خواب سهمناك و پریدم به حال تب


نزدیك های صبح


او زیر پای من اینجا نشسته بود


آهسته با خدا ،‌


راز و نیاز داشت


نه ، او نمرده است .


نه او نمرده است كه من زنده ام هنوز


او زنده است در غم و شعر و خیال من


میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست


كانون مهر و ماه مگر می شود خموش


آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد


هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق


او با ترانه های محلی كه می سرود


با قصه های دلكش و زیبا كه یاد داشت


از عهد گاهواره كه بندش كشید و بست


اعصاب من بساز و نوا كوك كرده بود


او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده كاشت


وانگه به اشك های خود آن كشته آب داد


لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح


وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز


تا ساختم برای خود از عشق عالمی


او پنج سال كرد پرستاری مریض


در اشك و خون نشست و پسر را نجات داد


اما پسر چه كرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ


تنها مریض خانه ، به امید دیگران


یك روز هم خبر : كه بیا او تمام كرد .


در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود


پیچید كوه و فحش به من داد و دور شد


صحرا همه خطوط كج و كوله و سیاه


طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین


دریاچه هم به حال من از دور می گریست



تنها طواف دور ضریح و یكی نماز


یك اشك هم به سوره یاسین من چكید


مادر به خاك رفت .


آنشب پدر به خواب من آمد ، صداش كرد


او هم جواب داد


یك دود هم گرفت به دور چراغ ماه


معلوم شد كه مادره از دست رفتنی است


اما پدر به غرفه باغی نشسته بود


شاید كه جان او به جهان بلند برد


آنجا كه زندگی ،‌ ستم و درد و رنج نیست


این هم پسر ، كه بدرقه اش می كند به گور


یك قطره اشك ، مزد همه زخم های او


اما خلاص می شود از سرنوشت من


مادر بخواب ، خوش


منزل مباركت .


آینده بود و قصه بی مادری من


ناگاه ضجه ای كه بهم زد سكوت مرگ


من می دویدم از وسط قبرها برون


او بود و سر به ناله برآورده از مغاك


خود را به ضعف از پی من باز می كشید


دیوانه و رمیده ، دویدم به ایستگاه


خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع


ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه


باز آن سفیدپوش و همان كوشش و تلاش


چشمان نیمه باز :


از من جدا مشو


می آمدیم و كله من گیج و منگ بود


انگار جیوه در دل من آب می كنند


پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم


خاموش و خوفناك همه می گریختند


می گشت آسمان كه بكوبد به مغز من


دنیا به پیش چشم گنهكار من سیاه


وز هر شكاف و رخنه ماشین غریو باد


یك ناله ضعیف هم از پی دوان دوان


می آمد و به مغز من آهسته می خلید :


تنها شدی پسر .


باز آمدم به خانه چه حالی ! نگفتنی


دیدم نشسته مثل همیشه كنار حوض


پیراهن پلید مرا باز شسته بود


انگار خنده كرد ولی دلشكسته بود :


بردی مرا بخاك كردی و آمدی ؟


تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر


می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه


اما خیال بود


ای وای مادرم



نصرالدین کریمی(مُبین)
يکشنبه 10/2/1391 - 17:39 - 0 تشکر 449190

سلام
شعر نوی استاد شهریار بسیار زیبا بود.
ممنون
منتظر اشعار زیبای دیگری با محتوای مادر هستم.

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد

it is god who cures 

مدير انجمن بهداشت و سلامت

يکشنبه 10/2/1391 - 19:46 - 0 تشکر 449215



شعر مادر



شعر

آسمان


را گفتم

می توانی آیا


بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه


روح مادر گردی


صاحب رفعت دیگر گردی


گفت نی نی هرگز


من برای این کار


کهکشان کم دارم


نوریان کم دارم


مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم


شعر



خاک


را پرسیدم

می توانی آیا


دل مادر گردی


آسمانی شوی وخرمن اخترگردی


گفت نی نی هرگز


من برای این کار


بوستان کم دارم


در دلم گنج نهان کم دارم




شعر

این جهان را گفتم


هستی کون ومکان را گفتم


می توانی آیا


لفظ مادر گردی


همه ی رفعت را


همه ی عزت را


همه ی شوکت را


بهر یک ثانیه بستر گردی


گفت نی نی هرگز


من برای این کار


آسمان کم دارم


اختران کم دارم


شعر

رفعت وشوکت وشان کم دارم


عزت ونام ونشان کم دارم


آنجهان راگفتم


می توانی آیا


لحظه یی دامن مادر باشی


مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی


گفت نی نی هرگز


من برای این کار


باغ رنگین جنان کم دارم


آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم



شعر

روی کردم با بحر


گفتم اورا آیا


می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه


پای تا سر همه مادر گردی


عشق را موج شوی


مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی


گفت نی نی هرگز


من برای این کار


بیکران بودن را


بیکران کم دارم


ناقص ومحدودم


بهر این کار بزرگ


شعر

قطره یی بیش نیم


طاقت وتاب وتوان کم دارم



صبحدم را گفتم


می توانی آیا


لب مادر گردی


عسل وقند بریزد از تو


لحظه ی حرف زدن


جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی


گفت نی نی هرگز


گل لبخند که روید زلبان مادر


به بهار دگری نتوان یافت


شعر

دربهشت دگری نتوان جست


من ازان آب حیات


من ازان لذت جان


که بود خنده ی اوچشمه ی آن


من ازان محرومم


خنده ی من خالیست


زان سپیده که دمد از افق خنده ی او


خنده ی او روح است


خنده ی او جان است


جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم


روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم



شعر

کردم از علم سوال


می توانی آیا


معنی مادر را


بهر من شرح دهی


گفت نی نی هرگز


من برای این کار


منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم


قدرت شرح وبیان کم دارم



درپی عشق شدم


تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم


دیدم او مادر بود


 مادر

دیدم او در دل عطر


دیدم او در تن گل


دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم


دیدم او درپرش نبض سحر


دیدم او درتپش قلب چمن


دیدم او لحظه ی روئیدن باغ


از دل سبزترین فصل بهار


لحظه ی پر زدن پروانه


در چمنزار دل انگیزترین زیبایی


بلکه او درهمه ی زیبایی


بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی



همه جا پیدا بود


همه جا پیدا بود





منبع: سایت صبح امید

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی

نصرالدین کریمی(مُبین)
دوشنبه 11/2/1391 - 23:48 - 0 تشکر 449691

مادر ای مهر بلند بی کران
 ای فراتر از دل و بهتر ز جان

ای بهار آرزو ها با تو سبز
در خزان دوستی تنها تو سبز

دامنت مهد بزرگی های من
 هستی من عشق من دنیای من

رحمت بی انتهای داوری
خاستگاه عشق پاکی مادری

سایه ی لطف خدایی برسرم
جاودان باش ای گرامی مادرم

یاد باد آن روزهای کودکی
با تو ای مشگل گشای کودکی

زنده بودن را به من آموختی
تا مرا روشن کنی خود سوختی

دست تو دست نوازش بود و ناز
ناتوانی های جان را چاره ساز

بر سر بالین من شب تا سحر
می نشستی دیدگان از عشق تر

تا به چشم من نشانی خواب را
رام سازی کودک بی تاب را

از دل من تیرگی بر داشتی
نور را در جان من انباشتی

بر زبانم هر کلامی می نشست
داشت در آن سایه ی لطف تو دست

اینک ای والا ترین راز حیات
ای نشان احترام کاینات

ای گل دلبستگی های وجود
یادگار ار خستگی ها ی وجود

مهربانی جلوه ی دامان توست
زندگی گوی دم چوگان توست

آفرینش با تو  آرامش گرفت
عشق با عشق تو پردازش گرفت

با صفایت رمز پاکی شد درست
هر چه خوبی هست اینک مال توست

با رضای تو بهشت آمد به دست
رشته ی مهر تو را نتوان گسست

محمد روحانی ( نجوا کاشانی )

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
جمعه 15/2/1391 - 23:21 - 0 تشکر 450783


شعر مادر
کیست مادر؟

کیست مادر مظهر مهر و وفا


کیست مادر منشأ لطف و صفا


کیست مادر زخم ها را مرهم است


بر تمام دردها باشد دوا


کیست مادر ترجمان پاک عشق


لیلی مجنون بگِرد بچه ها


کیست مادر در شب یلدای عمر


شمعِ جمعِ بزمهای بینوا


کیست مادر حلقه ی زنجیرِ وصل


عنصر پیوند دلها با خدا


کیست مادر زیر پایش شد بهشت


رحمتی گسترده و بی منتها


کیست مادر گر چه خود شد بی رمق


شیره ی جان میدهد بر جسم ما


کیست مادر با وجود خستگی


کی کند فرزند خود را او رها


کیست مادر سینه ی سرشار مهر


جای نفرین بر لبش دارد دعا


کیست مادر صبر هم در پیش او


سکه اش بی رونقست و بی بها


کیست مادر جُود اندر پای او


در تلاطم میزند بس دست و پا


کیست مادر در زمین باشد ولی


جایگاهش گوشه ی عرش خدا


کیست مادر نکته ای گویم «مُبین»


او بُوَد یک واژه ی بی انتها


نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 16/2/1391 - 19:38 - 0 تشکر 451041

پس از سرودن شعر کیست مادر با جستجو در گوگل متوجه شدم که شعری با همین مطلع قبلا توسط آقای اسماعیل ولیخانی سروده شده است لذا به رسم امانتداری و برای آنکه متهم به سرقت ادبی نشوم عین سروده ی ایشان را از وبلاگ مرکز پیش دبستانی توتیا (جهرم) نقل می کنم/نصرالدین کریمی (مبین)

کیست مادر؟ مظهر مهر و وفا


کیست مادر؟ آیت صدق و صفا


کیست مادر؟ زیر پای او بهشت


کیست مادر؟ بر سرش فرّ هما


کیست مادر؟ آنکه در دامان شب


خواب و آسایش کند بر ما فدا


کیست مادر؟ حق او بیش از پدر


کرده واجب امر او را کبریا


کیست مادر؟ گلشن سر سبز مهر


کیست مادر؟ چشمه فیض و دعا


کیست مادر؟ نغمه ساز لای لای


کیست مادر؟ روح بخش جسم ما


کیست مادر؟ دافع رنج و تعب


کیست مادر؟ گنج پر قدر و بها


(اسماعیل ولیخانی)


نصرالدین کریمی(مُبین)
جمعه 22/2/1391 - 17:28 - 0 تشکر 452446

فرشته ی اُنس


این قطعه را انتخاب کردم بدلیل آنکه انگار مرحومه پروین اعتصامی این قطعه را در سال 90 برای جامعه ی ما سروده است آنقدر این مضامین با واقعیتهای جامعه ی ما تناسب دارد


در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست


در آن وجود که دل مرد، مرده است روان


به هیچ مبحث و دیباچه ای ، قضا ننوشت


برای مرد کمال و برای زن نقصان


زن از نخست بود رکن خانه ی هستی


که ساخت خانه ی بی پای بست و بی بنیان


زن ار براه متاعب(1) نمی گداخت چو شمع


نمی شناخت کس این راه تیره را پایان


چو مهر، گر که نمی تافت زن به کوه وجود


نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان(2)


فرشته بود زن آن ساعتی که چهره نمود


فرشته بین، که برو طعنه می زند شیطان


اگر فلاطن و سقراط، بوده اند بزرگ


بزرگ بوده پرستار خردی ایشان


به گاهواره ی مادر، به کودکی بس خفت


سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان


چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه


شدند یکسره شاگردِ این دبیرستان


حدیث مهر، کجا خواند طفل بی مادر


نظام و امن کجا یافت مُلک بی سلطان


وظیفه ی زن و مرد ای حکیم دانی چیست؟


یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان


چو ناخدا خردمند و کشتیش محکم


دگر چه باک ز امواج و ورطه (3)و طوفان


به روز حادثه اندر یم حوادث دهر


امید سعی و عملهاست، هم از این ، هم از آن


همیشه دختر امروز مادر فرداست


ز مادر است میسر، بزرگی پسران


اگر رفوی زنان نکو نبود ، نداشت


به جز گسیختگی،جامه ی نکو مردان


توان و توش ره مرد چیست؟ یاری زن


حطام(4)و ثروت زن چیست؟ مهر فرزندان


زن نکوی، نه بانوی خانه تنها بود


طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان


به روزگار سلامت، رفیق و یار شفیق


به روز سانحه، تیمار خوار و پشتیبان


ز بیش و کم ، زن دانا نکرد روی تُرُش


به حرف زشت، نیالود نیکمرد دهان


سمند(5) عمر ، چو آغاز بد عنانی کرد


گهیش مرد و زمانیش زن، گرفت عنان


چه زن، چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا


که داشت میوه ای از باغ علم، در دامان


به رسته ی هنر و کارخانه ی دانش


متاعهاست، بیا تا شویم بازرگان


زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید


فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان


کسی است زنده که از فضل، جامه ای پوشد


نه آنکه هیچ نیارزد، اگر شود عریان


هزار دفتر معنی، به ما سپرد فلک


تمام را بدریدیم، بهر یک عنوان


خرد گشود چو مکتب، شدیم ما کودن


هنر چو کرد تجلی، شذیم ما پنهان


بساط اهرمن خود پرستی و سستی


گر از میان نرود، رفته ایم ما ز میان


همیشه فرصت ما صرف شد در این معنی


که نرخ جامه ی بهمان چه بود و کفش فلان


برای جسم، خریدیم زیور  پندار(6)


برای روح، بریدیم جامه ی خذلان(7)


قماش دکه ی جان را ، به عجب پوساندیم


به هر کنار گشودیم بهر تن، دکّان


نه رفعتست(8) فساد است این رویّه ، فساد


نه عزّتست، هوانست این عقیده، هوان(9)


نه سبزه ایم، که روییم خیره در جر و جوی


نه مرغکیم که باشیم خوش به مشتی دان


چو بگرویم به کرباس خود چه غم داریم


که حلّه ی حلب ارزان شدست یا که گران


از آن حریر که بیگانه بود نسّاجش


هزار بار برازنده تر بود خلقان(10)


چه حلّه (11) ای است گرانتر ز حلیت(12) دانش


چه دیبه ایست نکوتر ز دیبه ی عرفان


هر آن گروهه (13) که پیچیده شد به دوک خرد


به کارخانه ی همت، حریر گشت و کتان


نه بانوست که خود را بزرگ می شمرد


به گوشواره و طوق و به یاره ی مرجان


چو آب و رنگِ فضیلت به چهر، نیست چه سود


ز رنگ جامه ی زربفت و زیور رخشان


برای گردن و دست زنِ نکو، پروین


سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان


***********************


خداوند درجات مرحومه پروین اعتصامی را متعالی گرداند آمین


ارسال کننده: نصرالدین کریمی (مبین)




(1) زحمات،مشقات،رنجها(2) معدن(3) گرداب،غرقاب،پرتگاه(4) مال دنیا(5) اسب خرمایی رنگ(6) تکبر، خود بینی، عجب(7) سهل انگاری، بی قیدی، پای بند هوا و هوس بودن (8) بلندی، جلال، عز،مرتبه، رتبه (9) پستی، فرومایگی، خواری، ذلت (10) کهنه،ژنده،فرسوده (11) خرقه،ردا،جبه،عبا (12) زینت،آرایش،پیرایه(13) گلوله نخ،که در وقت رشتن به دوک پیچند

نصرالدین کریمی(مُبین)
جمعه 22/2/1391 - 17:39 - 0 تشکر 452450

با نام خدا و سلام

این مژده ی جانبخش ز سرمد آمد
میلاد یگانه بنت احمد آمد
ای شیعه تو را دهم بشارت امشب
یکدانه گل باغ محمد آمد

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

شنبه 23/2/1391 - 16:28 - 0 تشکر 452647


شعری برای مادرم


flower


 مادرم وقتی بود آسمان آبی بود

عشق با روح نسیم


 در سکوت پرش شب پره ها


 روی ایوان هراس من و ما


با صدای وزش برگ سپیدارسر کوچه ی ما می رقصید.


مادرم وقتی بود


همه چی آبی بود،


 آسمان، آب، زمین،


من و  تو ، عشق، سپیدار ، سبد، سیب همه آبی بود


مادرم وقتی بود


گنبد مسجد رویای پر از خاطره اش


با دو گلدسته ی گلبانگ گل آواز نماز


 همگی آبی بود


 روی سجاده ی پنهان نماز عشقش


در فضای همه از پوشش عطر گل یاس،


سجده ی عشق به پابوس سلامش می رفت. 


flower

مادرم وقتی بود


 عشق هم آبی بود


مادرم هم گل بود


و هر از چند صباحی که گلی را می یافت


مادرم همچو چکاوک سر یک بید بلند


غرق در عطر نسیم گل سرخ


مادرم هم می خواند.


مادرم وقتی رفت،


آسمان طوسی شد،


پرده ی قرمز عنابی همسایه ی ما،


در نوازش با باد


خارج از پنجره در می غلتید،


ماهی تنگ بلور،


رنگ در باخت و بر بام بلورین پر از آب تپید. 


flower garden in mahalat

مادرم وقتی رفت،


آسمان طوسی شد،


همه چی طوسی شد، 


روح در غربت تنهایی باغ،


باغ در غربت تنهایی گل،


 گل بدون گلبرگ، 


ومن خسته که در غربت آن روح بلند


دست در دست کلام و غزل حافظ عشق


 به تفال با او،


در کنار چمن مزرعه خاطره ها


وزش باد به نجوای دل و جان آمد:


بوسه ای از لب لعلش نچشیدیم و برفت


روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت .


همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم


کای دریغا بوصالش نرسیدیم و برفت


سروده ای از محمد علی اردهالی نقل از تبیان

نصرالدین کریمی(مُبین)
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.