سلام دوستان
یک مطلبی خوندم در مورد تربیت کودکان در 7 سال اول زندگی که برام جالب بود
لطفا با دقت بخونید
(مجله پنجره شماره 152)
----------------------------------------------------
گفتوگو با دکتر علی قائمی
آقای دکتر بهنظر شما، تربیت برای کودکان رده سنی 2 تا 7 سال که موضوع گفتوگوی ماست، باید سیستماتیک باشد و توسط نهادهای خاصی برنامهریزی شود یا اینکه میباید بیشتر در درون خانوادهها صورت گیرد؟
تربیت باید مدون باشد. چه در خانواده صورت گیرد چه در بیرون. با این وجود دستور اسلام این است که فرزند در 7 سال اول زندگی در کنار والدین باشد. حال ممکن است اظهار شود که اگر این گونه عمل کنیم بچه چیزی یاد نمیگیرد. خب باید به او آموزش داد. مادر باید دائما با فرزند باشد. یکی از مشکلات بزرگ امروز ما این است که وضع اقتصادیمان طوری است که برخی زنان باید کار کنند. بنده معتقد هستم این خطاست که مادر بهدنبال پست و شغل برود. ایامی که در مجلس بودم این مسأله را مطرح کردم. ما نمیخواهیم بگوییم حرام است. اصلا اینطور نیست. در بعضی موارد حتی بر یک زن واجب است که کار یاد بگیرد. مثلا فرض کنید خانمی در شهری است و استعداد پزشکی دارد و در آن شهر خانمی که پزشک باشد وجود ندارد. این زن استعداد آن کار را دارد. دستور اسلام این جا این است که او آموزش ببیند و پزشک شود. بر این اساس ما با اصل کار مخالفت نداریم.
اما فراموش نکنیم تربیت فرزند یعنی تربیت یک مملکت، یعنی سرنوشت یک مملکت. پس اول این مقدم است. لذا لازم است لااقل مادر در 7 سال اول تمام همت و فکر خود را صرف تربیت بچه کند و به این فکر کند که چگونه فرزندش را به عمل آورد. علم امروز در روانشناسی تربیتی ثابت کرده است که 70درصد اخلاق و رفتار هر انسانی آموختههای او در دوران 7 سال اول زندگیش است. بر این اساس میبینید که چه سرنوشت مهمی در این سن برای انسان رقم میخورد. حال سوال این جاست که چهکسی باید در هفت سال اول به فرزند رسیدگی کند؟ آیا مهدکودک و سازمان بهزیستی باید در این هفت سال به فرزند برسند؟ خیر. باید والدین برنامه داشته باشند. هر زن و مردی که ازدواج میکنند باید یک تابلو از خط زندگی در پیش روی ترسیم کنند و به این فکر کنند که بچهای که امروز خدا میخواهد به ما بدهد، چگونه باید از لحاظ سیاسی و اقتصادی فکر و عمل کند و در رابطه با دوستان، پدر، مادر و مردم کوچه و خیابان خود چطور باید باشد. والدین برای تمام این موارد باید برنامه داشته باشند و براساس آن جلو بروند.
همانطور که شما هم اشاره کردید، در آموزههای اسلامی روایتی داریم با این مضمون تا 7 سالگی باید با کودک مثل امیر برخورد کرد. البته میدانیم این به معنای تعطیل کردن تربیت اخلاقی نیست و بیشتر جنبه الگوسازی دارد. از طرف دیگر زمانی که ما بچه را به مهدکودک میفرستیم، آنها تذکرهای مداوم میدهند و تلاش میکنند تا بچه را علیرغم میل خود قانونمند و نظم پذیر کنند. از دیدگاه شما جایگاه مهد کودکهای فعلی در تربیت اسلامی چیست؟
من مسأله را به این صورت بیان میکنم که کاملتر باشد. ما دو گونه تربیت داریم. یک تربیت رسمی و دیگری تربیت غیررسمی. اما تربیت رسمی چیست؟ بنده فرزند خود را به مدرسه میفرستم و از قبل برای او برنامه معین میکنم و به او میگویم این کتاب را باید بخوانی و این مشق را باید هرشب بنویسی، اگر ننوشتی گوشت را میکشم، اگر ننوشتی تو را تنبیه میکنم. این تربیت رسمی است. پس تربیت رسمی، تربیتی قانونی است که برنامه آن از سوی دولت، برنامهریزان و مسئولان یک کشور تهیه میشود.
حال آنکه گفته شده است فرزند تا 7 سال امیر است یعنی تربیت رسمی و مورد بازخواست ندارد.
مثلا مادری به فرزندش میگوید میخواهم به تو یک آیه قرآن آموزش دهم و تو باید گوش کنی و فردا باید آن را یاد گرفته باشی، اگر یاد نگرفته باشی تو را تنبیه میکنم. این غلط است چرا که تنبیه رسمی است. در 7 سال اول تربیت وجود دارد اما بهصورت بازخواست نیست. بهصورت بازی، الگو و تذکر است.
بهصورتی است که با هم همخوانی کنیم و با هم قرآن بخوانیم یعنی مسائل را ذره ذره به او القاء میکنیم. اما زمانی که به او بگوییم این تکلیف را الان به تو میدهم اگر فردا آن را یاد نگرفته بودی، گوش تو را میکشم. چنین چیزی در اسلام در 7 سال اول وجود ندارد. البته برخی مردم این را اشتباه فهم کردهاند زیرا در خیلی از موارد میبینیم که فرزند در حال شکستن لوستر است یا موی سر خود را میکشد والدین میگویند او را رها کنید بگذارید آزاد باشد. نباید اینطور باشد.
آزادی در اسلام مشروط است. حتی برای کودک خردسال مشروط است. فرزندی را در نظر بگیرید که پستان مادر را میمکد، در عینحال به مادر سیلی میزند، وظیفه مادر چیست؟ یا فرزندی را در نظر بگیرید که تازه در حال دندان در آوردن است و پستان مادر را گاز میگیرد. وظیفه چیست؟ همیشه والدین در حال تربیت هستند. منتها اگر از بچه بازخواست کنید او نمیفهمد. باید در همان حال پستان را از دهان او بیرون کشید و یک نگاه تند به آن بچه چهار یا پنج ماهه انداخت و این عمل را یکبار، دو بار، پنج بار انجام داد تا بچه بفهمد که رابطهای بین گاز گرفتن و اخم وجود دارد. پس گاز نگیرد تا به او اخم نشود. براین اساس در آنجا تربیت وجود دارد. چهکسی گفته است که بچه تا هفت سالگی امیر است و هر کاری که خواست میتواند انجام دهد و هر جا که خواست میتواند برود؛
اصل حدیث این است، «الصبی سیدٌ فی سبع سنین» بچه در هفت سال اول سید و آقاست. یعنی از او بازخواست نکنید و فقط به او آموزش بدهید. ما بچه سه، چهار ساله را وادار به نماز میکنیم. اما باید طور دیگری رفتار کنیم. مثلا مادری که میخواهد نماز بخواند، برای فرزند خود یک جانمازی درست کند و با هم نماز بخوانند. اما وسط نماز بچه یک سوسکی را میبیند و دنبال سوسک میرود. آیا میبایست اینجا او را سیلی یا کتک بزنیم؟ خیر. دفعه دوم که آمدیم نماز بخوانیم به او بگوییم اینبار یادت باشد وقتی که نماز میخوانیم دیگر دنبال سوسک نمیرویم، یا وقتی نماز میخوانیم دیگر دنبال شکلات نمیرویم.
یعنی مسائل را عملا از طریق الگو، خیرخواهی و نصیحت خواهی انجام دهیم.
الان یکی از مشکلاتی که متأسفانه در مهد کودک وجود دارد این است که از بچه مسئولیت میخواهند که این کار را انجام بدهد یا این کار را انجام ندهد. اگر احیانا با عرض پوزش این بچه سه، چهار ساله ادرار کرد، نباید برای او رسوایی بهوجود آورد. در زبان فارسی یک ضرب المثلی داریم. «مادر را دل میسوزد، دایه را دامن». مادر دلش به حال بچه میسوزد. این عاطفه است که بچه را میسازد نه عاطفه تصنعی. مربی برای پول و حقوقی که میگیرد این کار را انجام میدهد. اگر مسئول مهد کودک را از مهد بیرون کنند، آیا او باز هم به آن بچه اینطور محبت میکند!؟ اما مادر برای پول این کار را انجام نمیدهد، بلکه برای جان و وجود خود این کار را میکند. به همین جهت هر کسی حق ندارد مسئول مهد کودک شود. ما دو فرهنگ داریم. یکی فرهنگ خانواده و دیگری فرهنگ مهد کودک است. والدین فکری دارند و سر بچه خود پیاده میکنند. مهد کودک فرهنگ خود را دارد. در نتیجه بعدها سیستمی پدید میآید که براساس آن سیستم بچهها دو فرهنگه میشوند و از خانواده میبرند. من چهار سال از طرف ایران به یک سمینار بینالمللی که مرکز آن در پاریس بود رفتم. موضوع سمینار این بود که چه کنیم تا بین فرزندان و والدین انس جدیدی بهوجود بیاید و آنها با هم به خانواده برگردند؟ اما یک سوال مگر فرستادن کودک به مهد کودک انس نیست؟ خیر. زمانی که مادر فرزند را از خواب بیدار میکند و به مهد میبرد و بچه تا ظهر آنجا میماند، اخلاق مهد کودک را به خود میگیرد و دیگر مادر را قبول ندارد و دیگر به او عاطفهای ندارد؛ زیرا مادر چیزی به او نداده است که حالا از او طلبکار باشد.
زمانی که بچه از مهد میآید و مادر خود را میبیند و به ظاهر خوشحال میشود و بعد بغل او میرود. اما بغض کرده و با او حرف نمیزند یا اگر هم حرف بزند حرفهای کینهای است. زیرا او برای فرزند، مادری نکرده است. اخلاق و رفتار این بچه اخلاق و رفتار مسئولان مهد کودک است. آیا رفتار مسئولان را میپذیریم؟ بعضیها ممکن است بپذیرند و بعضیها ممکن است نپذیرند. ما در خانواده یک فکر داریم و مهد کودک فکر دیگری دارد که آن فکر دیگر رسمی است و از طرف یک سازمان پدید آمده است و آن را بر سر بچهها پیاده میکنند و از لحاظ فکری و فرهنگی بین مهد کودک و این بچه که متعلق به یک خانواده است، جدایی میافتد. الان در دنیای غرب اغلب عاطفه وجود ندارد. یک علت آن، این است که مادران بچه خود را شیر نمیدهند. خب ندهند. چه میشود؟ اسلام و علم میگوید: «شیر دادن عاطفه است.» مادری که به فرزند خود شیر میدهد، اصل عاطفه اینجا از اصطکاک دو پوست زنده با یکدیگر پدید میآید. زمانی که بچه پستان مادر را میمکد، لبهای او پوست زنده است. پستان مادر هم پوست زنده است، وقتی اصطکاک پیدا کنند عاطفه و محبت پدید میآید. مادران بچههای خود را شیر نمیدهند بنابراین عاطفه وجود ندارد. در اسلام توصیه شده است که اگر مادری میخواهد به بچه خود حتی با پستانک غذا دهد، بازوی خود را لخت کند و گردن بچه را روی بازوی خود بگذارد.