• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 1731)
چهارشنبه 29/3/1387 - 12:12 -0 تشکر 43924
اندر احوالات روح الشعرا، روح زنگار زده

آن شیفته ی ادبیات، آن سراینده ی اشعار و ابیات، آن علاقه مند به عکاسی، آن سراینده ی اشعار احساسی ،آن دانای به علم پوتوشاپ(1)، آن در طی مقامات معنوی پرشتاب، آن دانش آموخته ی الکترونیک، آن دوستدار گردش و پیک نیک، آن که گشت بسیار در این دیار زده، روح الشعرا(!) روح زنگار زده از یاران شفیق و از ثابتان طریق بود و در ادبیات بسی چیره دست بود.

نقل است که علاقه ای وافر به عکاسی داشت و هر آنچه از جمادات و نباتات و وحش و طیر و بهائم و غیره میافت عکس وی گرفته و در آرشیوش(2) نگاهداری می نمود. روزی در راهی می رفت سیبی بر شاخه ی درختی دید، به طرفةالعینی دوربینی از آستین [بیرون] بیاورد و چون قصد گرفتن عکس سیب نمود، سیب به صدا درآمد و گفت:زرافه! مریدان جمله از این کرامت در تحیر مستغرق گشتند و وی را پرسیدند: این به چه معنا بود؟ گفت: این سرّی است که تا چهل سال در عکاسی از نباتات صرف نکنی نخواهی دانست! و از این کرامات ورا بسیارست.

نقل است که علوم الکترون نیک(3) می دانست. گویند که پیوسته می گفت: پروتون بد است و نوترون خوب است و الکترون از این هردو بهتر است. و در مناجات می گفت: الهی! الکترون را فزونی ده که ما را رونق کار از اوست.

نقل است که در جمعی گفت: من شعری توانم گفت که خود قالب آن نشناسم! فضولی گفت: این که گفتی هرگز نشود. گفت: ما گفتیم و شد!!! و بنا بر قولی بیست کرور بیت از این گونه اشعار سروده بود.

شیخ «بوق بن شیپور» گوید: روزی روح الشعرا را پرسیدم: چه گویی در حق مکلارن!؟ گفت: ما چنان در سودای پورشه مستغرقیم که هیچ از دیگر اتول ها یادمان نیاید! بار دیگر پرسیدم: حتی مکلارن؟ گفت: مکلارن را چه مرتبه باشد که در جایی که حرف از پورشه باشد سر بر کند؟

گویند از قضا روزی بر مصطبه ای آتشناک(4) نشسته بود و جمله حاضران از وی سوال پرسیدندی و وی با فراست پاسخ گفتی. پس شاه شوریده سران وارد گشت و گفت: امروز سوالاتی بس آتشناک خواهیم پرسید هان ای روح تا قایم نشوی که ترا سودی نخواهد داشت. روح الشعرا فی البداهه سرود :

ای شاه تو از چه هی میلافی؟

در صندلی داغ چقدر علافی...

من روحم و هر كجا كه خواهم بروم

قایم نشدم نگه نكردی كافی!!!

شاه فرمود تا دهان وی پر از زر نمودند!(5)

................................................................

پاورقی:

1)     فوتوشاپ

2)     بایگانی(متاسفانه نگارنده پارسی را پاس نداشته است)

3)     نسخه: علم الکترونیک می دانست. نسخه: علم الکترونیک نیک می دانست.

4)     کذا فی الاصل. مقصود صندلی داغ است.

5)     بنابرقولی زر را به صورت مذاب در دهان وی ریختند تا درس عبرتی باشد برای سایرین!!!

 

شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زانکه  در  کم خردی  از همه عالم بیشم
«حافظ»
چهارشنبه 29/3/1387 - 19:7 - 0 تشکر 43978

بسم الله

السلام علیک جناب شوریده سر

اَدَ ، هاردادی؟ چند وقت بود که ناپیدا شده بودی، فکر کردم رفتی دنبال اون خبرنگاره!!!  به هرحال خوشحالم که دوباره هست شدی.

مطلبت هم بسیارجالب بود ! اینهمه غیبت کردی که این متن رو از خودت در وَ کنی؟

راستی نگفتی که منظور آن سیب از زرافه!!! نر بود یاماده ؟

شفاف صحبت کن!!!!!!!

خداحافظ.

    

خنجر آب‌دیده را زنگ عوض نمی‌کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی‌کند
بگوی با منافقین به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی‌کند

چهارشنبه 29/3/1387 - 23:43 - 0 تشکر 44028

آقا دمتون گرم به قولی ! بابا دست مریزاد . عجب متن گیرایی بود . لذت بردیم ... آقا من یشنهاد میدم که با این قلم زیبا تون هر دوره صندلی داغ شخص سوزانده شده رو مورد هجوم افکار زیبا تون قرار بدین و بر گرمای این محفل بسی بیفزایید . نظر تون چیه ؟

موفق باشید

One is never too old to learn .

پنج شنبه 30/3/1387 - 0:17 - 0 تشکر 44035

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

ای شاه شاهان تو را چه می‌شود آیا؟؟!! ما بالاخره پایین دوغ بود قصه‌ی ما دروغ بود ... اهم چیز است نه کسی پنیر نخواست منظورم چیز است دیگر ... راستی راستی ای کلک بیابانی چرا بحث رو می‌چرخانی تامل کرده‌ای که ما بوق نداریم ذهی خیال باطل، ما بوق داریم آن هم از نوع 10،11 !!!

تو را چه شده ای شاه تو مگر چقدر عمر نمودی که در تمام اعصار ما تو هم زیست بوده‌ای!!! ما فکر می‌کردیم حلوای تو رو خورده ایم اما باز هم ذهی ... آباریک الله خیال باطل. آخر تو را چه می‌شود!! هان با تو ام ای شاه چرا سوت مینوازی؟؟؟

در هر صورت به هر نحو و به هر شکل و شمایل و این جور اشکال ما که نیافتیم تو راچه می‌شود هر شخصی پندارید که وی رو چه شده از طریق کفتر چاهیه من تنگ بی ماهیه من اهم کی باز دست به ضبط صوت من زد، مگر من کلام نمی‌گویم این طور می‌کنید ولی من آخر می‌فهمم که تو را چه می‌شود، اگر مردی زنگ اخر بایست در جلوی درب پارک کنی پنچر می‌شوی.

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

پنج شنبه 30/3/1387 - 12:35 - 0 تشکر 44093

بانام و یاد او كه هرچه داریم و هست از اوست

سلام

به به.....به به...... بازم به به

یك كلمه ی الشعرا دیدم به خودم اجازه دادم وارد بحث بشم.

واقعا واقعا خیلی زیبا بود.

حیفه حتما این استعداد خوبتون رو پرورش بدین.جدی می گم.

فقط یادتون باشه اگه كتابی چیزی نوشتین حق تشویق ما یادتون نره!

 

« معجزه خبر نمی کند، با احتیاط ناامید شوید ! »

 

پنج شنبه 30/3/1387 - 13:39 - 0 تشکر 44105

سلام

به به باد آمد و یه بوهایی باخودش اورد... به به...

واقعا خوشحال شدم که دوباره مطلبتون رو دیدم... تو این مدت که کم پهنا شده بودین دلم براتون تنگ شده بود قد همون زرافهه (تعجب نداره؛ دلم خیلی گنده اس)...

خیلی قشنگ بود... یه سوال؛ فقط بخونیم و اذتش رو ببریم یا ما هم باید اندر احوالات این شیخ الشیوخ نیز حکایات گوییم برای این اهل فرزانه و این مجلس را به روغن مغزمان بی فروغ نماییم ایا؟؟؟...

خوش و شاد و زنده دل باشین...

یاحق

مجتبی 

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
پنج شنبه 30/3/1387 - 13:52 - 0 تشکر 44107

سلام ...

با طایفه ای از بزرگان ، در نت!!!!!!در نشسته بودم ............

 آورده اند که در عهد  شاه پروران تبیانی ! ، فیلسوفی! بود [ به تبیان] و او را شاه شوریده سران گفتندی.

او را بس کرامات مشهور است و ریاضت معروف !

 و او به تبیان باز آید به مُفاجا* !!!...........وهمه مریدان را، از این قضیه، معلوم!

وبوتانیستی گفت:ای شاه! نیکو اندر احوالی، گفته ای.(احسن الله الیک! )

*ناگهان

 

خدايا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهي مي کشاند مرا با نداشتن و نخواستن رويين تن کن. (علي شريعتي)

.

.

"مدير انجمن زن ريحانه ي آفرينش"

"جانشين انجمن زبان انگليسي"

يکشنبه 2/4/1387 - 14:12 - 0 تشکر 44552

با سلام!

اول تشکر می کنم از همه ی دوستانی که نسبت به من لطف داشتند و من رو چوبکاری کردند.

tear drop: فکر کردم رفتی دنبال اون خبرنگاره!!!

کدوم یکیشون رو میگی؟ واضح تر صحبت کن!

tear drop: اینهمه غیبت کردی که این متن رو از خودت در وَ کنی؟

نه! این متن رو خیلی وقت بود که نوشته بودم فقط وقت نمی شد که ثبتش کنم.

tear drop: راستی نگفتی که منظور آن سیب از زرافه!!! نر بود یا ماده ؟

پرسش شما رو با راوی مطرح کردیم. گفت: برید از خود سیبه بپرسید!

هوای دوست: ...نظر تون چیه ؟

نظرم مساعد نیست. چون مکلارن (که توی تاپیک «اندر احوالات شیخ السرعت» از اون نوشته بودم.) و روح زنگار زده(که توی این تاپیک درباره اش نوشتم.) از دوستان خوب من هستند که قبلا از اینکه از این مطالب دلگیر نخواهند شد مطمئن شده ام. اما ممکنه خیلی از دوستانی که روی صندلی داغ می شینند مایل نباشند که موضوع یک مطلب طنز قرار بگیرند. بنابراین امکان عملی کردن پیشنهاد شما وجود نداره.

MCLAREN: ای شاه شاهان تو را چه می‌شود آیا؟؟!!

این از اسرار است و تا چهل سال در رفاقت با من صرف نکنی نخواهی دانست! و بنا بر قولی حتی پس از چهل سال نیز نخواهی دانست!!!

ملك الشعرا: حیفه حتما این استعداد خوبتون رو پرورش بدین.

من استعداد زیادی در تنبلی دارم که پرورش اون راحت تر از پرورش استعدادهای دیگه است (و همین طور مانع پرورش استعدادهای دیگه!).

ملك الشعرا: فقط یادتون باشه اگه كتابی چیزی نوشتین حق تشویق ما یادتون نره!

حتما! حق تشویق شما محفوظه! فقط برای گرفتنش بعد از چاپ کتاب(تقریبا مقارن با وقت گل نی!) تشریف بیارید صحرای جنون، نرسیده به کوه قاف، کاخ تخت شوریده.

mjtrhz: به به باد آمد و یه بوهایی باخودش اورد...

من هم صد بار به این سیگاری ها گفتم که وقتی می خواین سیگار بکشین تو مسیر باد نایستید ولی گوش نمی کنن.

mjtrhz: یه سوال؛ فقط بخونیم و اذتش رو ببریم یا ما هم باید اندر احوالات این شیخ الشیوخ نیز حکایات گوییم

هر طور که راحتید همون طور راحت باشید. ولی اگه حکایت خوبی در ذهن دارید خوب بنویسید که ما هم محظوظ بشیم.

botanist: آورده اند که در عهد  شاه پروران تبیانی ! ، فیلسوفی! بود [ به تبیان] و او را شاه شوریده سران گفتندی. او را بس کرامات مشهور است و ریاضت معروف !

به به! این مطالب گهربار توی کدوم کتاب نوشته شده که این همه از ما تعریف نموده است تا دستور دهیم آن کتاب را در تیراژ بالا چاپ و توزیع نمایند.

فعلا خداحافظ!

شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زانکه  در  کم خردی  از همه عالم بیشم
«حافظ»
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.