• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 458)
دوشنبه 3/11/1390 - 22:25 -0 تشکر 420921
عاشقیت پای پنجره یاهو

بحر طویل واره در وصال دیجیتالی آق جمال و جمیله خاتون:

آن قصه شنودم كه یكی مرد كهنسال و دولاپشت، به عصا و به كلاه و به لرزان سر و انگشت، زلف بر باد برفته ز سر و عشق پیرانه سری، شده اینك یه وری، بیامد سوی كافی نت و برداشت كلاه و بنشست به پشت یكی دستگاه و بكرد باز مسنجر به مثال یكی تین ایجر و پس تق تق و لق لق زده بر دكمه ی پی سی كه چتد با یه كسی. كه یكی گفت مر او را به زنگوله ی لرزانِ پر از سوز كه:!BUZZ و چنان برق سه فازی بپرید از سر او كه از آن ضربه ی لرزانك و جنبانك بدخیم، لعنتی بیش فرستاد به شیطان رجیم و آمد كه به زنگنده ی آن بوز كذایی بگوید كه خودت و همه فامیل تو « بوز » بوَد وین چه طرز چتِش و گفتِش امروز بوَد؟ كه بیامد از آن سوی خط آن صاحب آواز یكی آی دی طناز و بكرد او چتِش آغاز  به صد ناز:

jj_joon:من بود نامم جمیله، خانه گویندم:« جی جی », بس كه هستم خوش ادا، نازك خیال. 

jamal_khoshtip2007:بنده هم باشم جمال، خانه گویندم به من: هی « جمجمه » بر این روال.

jj_joon:هه هه هه! بخورد موش شما را كه چقد بانمكید، واقعاً كه تكید، از كجا می چَتكید؟ 

jamal_khoshtip2007:ازهمین جا ناف تهرون میچتم/ یكه و تنها و نالون میچتم/مرد تنهای شبم یاهوگوی/ های و هویم توی یاهو می چتم،

بعد از آن « جی جی » ما گفت: منم لعبتكی تنگ دهان، تنگ كمر، بسته میان، كه پزم بیش بوَد از جنیفر لوپز و روزی دو سه صد خواستگار از سر و كول و در دیوار به ستوه آورده مرا و همه را رد كنم و من ننهم هیچ محل بر همه شان كه یكی « جِنتلِه من » بوَد لایق من.« پاپی » ام بهر من آورده  فراهم، بسی مال و بسی چیزمیز باحال و ملك فراوان به شمال و دو سه ملیارد پول و پَله، تا نگویم به كسی: بله. و سپس شرح لب و سایز كمر داد به تفصیل كه چنینم و چنانم و من آن خوشگل ایرانم و دو سه جین دیپلم كوبلن دوزی و منجوق فراوان كه  بوَد رشك همه دختر تهران.

الغرض آق جمالِ سر ذوق آمده و بر سر شوق آمده از بخت چنین، گفت كه هین: كه تو ای لعبتك بانمك و خوش سخنك، پس كی آیی این گونه به دیدار دلك ای جیگرك؟ كه منم آخر تیپی كه  «براد پیت »به نزدم چو یكی عنتر زشت است و مادر گیتی چو مرا هیچ نسرشته است. هیكلم به اذعان همه مردم و اهل محل و هم بر و بچ بوده كه بیست، در همه دارِ جهان خوش تیپتر از من نیست كه نیست. دارم اینجانب خو شتیپ بسی مال فراوان و بسی دكتری و دیپلم و مدرك هم ز فیزیك و ز عمران و هنرها و صنایع تا ساخت موشك. مختصر گویم و بیش از اینت ندهم درد سری كه  منم مرد نجیب و یك كلام گل پسری.

پس از آن ساعت بسیار چتیدند و دل و قلوه به میزان فراوان و بسی شكلك بوس و جگر و قلوه و دل می كلیكده به هم و مَلَس و نازنازی و « وای منم » بازی و فرخنده و میمون و تیتش ساعتی بود مامانی، كه چنان  اوفتد و دانی.

الغرض آن دو دل افشان و خرامان و غزل خوان بگذاشتند قرار چتی، در كجا؟ توی پارك خلوتی، آن سو تَرَك بر نیمكتی. رفت آق جمالِ دلداده ی ما در سر ساعت كه بدیدش ز در پارك بیامد یكی از دور مثال یك پری و چو نزدیك بیامد زهره بَری هم ز ظرافت بری و چیزكی بود به مثال عم قزی كه زده سرخاب فراوان به چه قرمزی. پس كمی هر دو دگر را چو خریدار اسب به بازار ورانداز نموده و سپس آغاز نموده:

- یا خدا ! جی جی!؟

- وا بلا ! جوجو!؟

كه به ناگه چو یكی سیل بلا، ز زمین و ز هوا، گشت ارشاد بیامد به آنی و بگفتند:

- چه غلط ها؟ به چه نسبت به چه جرأت دو نفر كرده به خلوت كه دو نامحرم و ناجنس بوَند؟ این بوَدجرم و گناه، بی حساب و بی نكاح.

پس بیامد ز زمین و ز هوا و همه جا، چترباز و غواص و كماندو و یگان ویژه و نینجا، بهر آرامش و امنیت كشور آن دو فاسقِ پُرشر بگرفتند و ببردند به محكمه، به هوار و همهمه. پس یكی قاضی اخموی نچسب، آن دو عاشق نالایق و فاسق بدذات بدید و چهره در هم بكشید:

- چه غلط ها؟ به چه نسبت؟ به چه جرأت؟ دو نفر كرده به خلوت كه دو نامحرم و ناجنس بوَند؟ این بوَدجرم و گناه، بی حساب و بی نكاح.

پس از آن حكم نموده بهر رفع این مَفسده و شر و گناه، بنمایند نكاح. و سپس هر دو به تیپا براندند ازآنجا با دگنك كه روند از پی بخت و پی تخت و پی زندگی مشترك.

الغرض یك دو سه ماهی كار آن دو به جدال و به هوار و به كشیدن گیس و سبیل و پرتش بالش و بیل،طی گشته و زندگی به كام یك نموده زهر، پس سر و دست لت و پار و دماغِ ناكار و با جیغ و هوار بسیار شدند راهی محكمه مثل همه:

- ایهاالقاضی نازنازی عادل، من از این پیر كچل كه مرا كرده مَچَل بِرَهان جان شما!

- ایهاالقاضی، ولله كه تو كارسازی، بگُشایم تو گره، من از این مادر فولاد زره، برَهان بهر خدا!

چون كه قاضی سخنان هر دو عاشق سابق بشنید، چهره در هم بكشید:

- چه غلط ها!؟ بروید گم بشوید كه نبوده فعل من دفتر و محضر و ثبت طلاق، ای الاغ!

آری ای عزیزان! این چنین گشت كه آن دو نوباوه ی خوشبختِ « وبی » به كام دل خود این گونه رسیدند

سه شنبه 4/11/1390 - 14:51 - 0 تشکر 421182

سلام بر اشنای گرامی.
دستت درد نکنه عزیزم.مرسی خانومی

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.