(آغاز فصل سرد)
آغاز فصــل سـرد ، آغاز عاشقیست
فصــل بیـــان درد ، فریـاد زندگیست
برگی ز امتـــحان ، در مـرز اشــتیاق
شعری زانتظار،شوری زهمـرهیست
آغاز فصــل سـرد ، آغـاز قصـه است
افسانه¬ای که دل،مملو زغصه است
شـوق شـنیدن ، بـوی ســفید بـرف
آغـاز دیـدن ، خورشـید خسته است
حجمی زمشق شب،شهری پرازسوار
تصــــویرمبهــمی ، از بـارش بهــــــار
درس شــکفتن ، گلهــــای اطلسی
خطـی ز همهــمه،حـرفی ز رنگ یـار
آغاز فصــــل ســــرد ، آغـاز انتــــــها
از اوج آســـــــمان ، تـا دره فنـــــــــا
آغـاز فصــل ســرد ، پایان گریه است
در چشـم عاشـقان، در سینه «رها»
بهروز ((رها))