• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کتاب و کتابخوانی (بازدید: 3501)
شنبه 9/7/1390 - 21:0 -0 تشکر 371509
فیزیک بی فیزیک

به نام خدا و با سلام به همه دوستان

 

شاید شما هم جزو اون دسته افرادی هستید که به علم فیزیک علاقمندند اما به هر دلیل دوست ندارند خود را درگیر کتابی کنند که پر از مسئله و فرمول مشکل فیزیکی است وبه صورت تخصصی و آکادمیک نوشته شده...

بنده از یک رفیقی که فیزیک دانشگاه صنعتی شریف می خواند در این مورد درخواست معرفی کتابی کردم که بتوانم در حد فیزیک دبیرستان، مطالب آن کتاب را درک کنم و از مطالعه و فهمیدن مفاهیم شیرین فیزیک لذت ببرم. ایشون  کتابی توصیه کرد...با نام "فیزیک بی فیزیک".

 

متن مقاله ای رو که مرتبط با این کتاب هم هست در اینجا قرار می دهم. امیدوارم بهره لازم رو ببرید.(بنیاد علمی فیزیک و زندگی_www.sfplz.ir)

نویسنده: خاطره حجازی ,
ناشر: انجمن فیزیك ایران ,
تاریخ نشر:  ۱۳۸۰
محل نشر: تهران
تعداد صفحات:۹۶
چکیده: "كتاب حاضر مصاحبه "خاطره حجازی "با "دكتر رضا منصوری "است كه درباره علم فیزیك صورت گرفته است .در این پرسش و پاسخ، ضمن آشنا نمودن علاقه مندان با علم فیزیك، ارتباط این علم و سایر علوم، روش شناسی، همچنین اهداف اصلی این علم ذكر گردیده است .

 

رضا منصوری

دانشگاه صنعتی شریف

این عنوان کتابی است که چند سال پیش انجمن فیزیک منتشر کرد. قیزیک بی فیزیک.

حالا توضیح می دهم چرا؟

چرا فیزیک بی فیزیک؟ خیلی از ما با این موضوع برخورد کرده ایم که عده زیادی در جامعه از فیزیک زده شده اند. می گویند که فیزیک خیلی چیز پیچیده ای است، عامه ما ،دانش آموزان ما، و دبیران ما می گویند فیزیک یک چیز خسته کننده ملال آور بیخودی است. این عنوان را از این جهت انتخاب کردم چون می شود فیزیک را درس داد، ازآن صحبت کرد، به آن عشق ورزید، مردم و نظرشان را جلب کرد بدون آن که به چیزهایی پرداخته شود که معمولاً درس می دهیم، چه در دانشگاه  وچه در دبیرستان. مثلا می رویم سر کلاس یک تعداد فرمول می نویسیم، ضرب و تقسیم می کنیم، عددگذاری می کنیم، یک چیزی هم درمی آید، یک آزمایشی هم انجام می گیرد، مقایسه ای هم می شود. این فیزیکه! که البته هم فیزیک هست؛ ولی می خواهم توجه شما را به یک جنبه دیگر از فیزیک جلب و راجع به آن صحبت کنم که معمولا به آن بی توجهیم؛ این و همان است که دنیا و طرز فکر جوامع پیشرفته را متحول کرده است. به همین دلیل است که می خواهم راجع به فیزیک صحبت کنم بدون اینکه از فیزیک حرف بزنم؛ بدون اینکه آن چیزهائی که معمولاً فیزیک می دانیم، مطرح باشند. مراکز علمی و پژوهشی در کشورهای صنعتی معمولا” به این امور که در جهت رشد علمی جامعه، رشد فرهنگ جامعه، ترویج علم و تفکر علمی است می پردازند و بخشی از اعتبارات مالی خود را در این جهت ها هزینه می کنند، برخلاف تصور ما که دانشگاه نباید از این کارها بکند، مرکز تحقیقاتی نباید از این کارها بکند!

فیزیک عمدتاً بعد از نیوتون، از حدود ۳۰۰ سال پیش، به این شکل امروز درآمده و چندین دوره را پشت سر گذاشته است که به آن انقلاب علمی می گویند. یکی انقلابً نسبیت است، دیگری انقلاب فیزیک کواتتومی است. همین دوران تحول طرز فکر فیزیکدان ها و به تبع آن طرز فکر جامعه را عوض کرده است. فیزیک در توسعه جوامع بشری چه نقشی داشته است؟ گاهی فیزیک را با علم نوین مترادف می گیرم، علتش هم این است که فیزیک علم امروز را به این سبک درآورد. تفکر نوین علمی مبتنی بر این علم است. همین تفکر علم فیزیک در زیست شناسی تاثیر گذاشته، در زمین شناسی تاثیر گذاشته، و حتی در علوم انسانی تاثیر گذاشته است، و به طور کلی در تفکر انسانی تاثیر گذاشته است. چند دهه بعد از انتشار  کتاب اصول نیوتون، فلاسفه شروع می کنند دنیا را طور دیگری می بینند، تفکر انسان عوض می شود. انسان شروع می کند جور دیگری فکر کند، نسبت خودش را با طبیعت عوض می کند. حالا ما در قرن بیست و یکم هستیم، نزدیک سه و نیم قرن از آن تاریخ گذشته و بشر امروز، دیگر بشر قرن هفدهم نیست.  منظور من از بشر لااقل بخشی از جامعه بشری است. اعتقاد من این است که ما به عنوان ایرانی، به عنوان بخشی از جهان اسلام، هنوز واردقرن بیست و یکم نشده ایم، هنوز در قرن ما قبل هفده گیر کرده ایم. یعنی تفکر ما، تقکر قبل از علوم مدرن است. ما فیزیک درس می دهیم، منتهی آن فیزیک بی فیزیک را که من می خواهم بگویم، آن بخش از فیزیک یا تفکر مبتنی بر فیزیک نوین، که تحول بشری را شکل داد، هنوز در کشورمان درست درک نشده است؛ به همین دلیل ما و تمام جهان اسلام ، بعد از ۲۰۰ سال که از توسعه صحبت می کنیم، هنوز همان حرف را تکرار می کنیم. هنوز نتوانسته ایم خودمان را متحول بکنیم؛ وصل بکنیم به دنیای پیشرفته و تحولات بشری را درک بکنیم.

فیزیک نسبتی هم با فلسفه داشته است. چطور؟ چه اتفاقی دراین ۳۰۰ سال افتاده؟  به مفهوم زمان توجه کنید! تا قبل از نیوتون کسانی که امروز ما به آنها فیزیکدان می گوییم فلاسفه طبیعی نامیده می شدند، چه در اروپا و چه در جهان اسلام. طبیعون در جهان اسلام کسانی بودند که اهل فیزیک بودند، ابوریحان بیرونی، و کمال الدین فارسی. هنگامی که طبیعیون از زمان صحبت می کردند به دنبال ماهیت این مفهوم بودند؟  مفاهیم دیگر ساخته نشده بودند. مثلا جرم به عنوان یک مفهوم وجود نداشت، اما از ماهیت ماده می خواستند صحبت کنند. فیزیکدان و فیلسوف یا فیلسوف طبیعی ، و یا حتی یک فقیه، نوع فکرشان خیلی با هم متفاوت نبود، یکی بود. ولی تفاوت اتفاق افتاد، بعد از نیوتون و بخصوص بعد از دو انقلاب عمده که ما در قرن بیستم داشتیم، نسبیت و کوانتوم. حالا درفیزیک یا در علوم طبیعی با ماهیت هیچ کار نداریم، اصلا ماهیت زمان برای ما مطرح نیست. ماهیت جرم، ماهیت حرکت، مطرح نیست. بعضی از فرهیختگان ما در این ۵۰ تا ۶۰ سال اخیر خواسته اند به طور مثال فلاسفه ما مثال ملاصدرا را مقایسه کنند مثلا با انیشتین. اشتباه کردند! خیال کردند که انیشتین به دنبال ماهیت زمان بود. خواستند حرکت جوهری را وصل کنند به مفهوم زمان در نسبیت خاص. اصلا متوجه نبودند که چه اتفاقی بعد از نیوتون در نسبیت افتاده است و چه فرق عمده ای بین این دو طرز فکر وجود دارد؟ زمان در مفهوم نیوتونی یا زمان در مفهوم نسبیتی یک چیز مشترک دارند: هیچکدام با ماهیت زمان کاری ندارند؛ با مفهوم زمان در فلسفه ملاصدرا ارتباطی ندارند، و ما ظاهرا” متوجه این تحول کیفی نیستیم. ما تحولات نیوتونی را درک نکرده ایم، متوجه نیستیم که ملاصدرا در فضای فکری دیگری سیر می کرده است؛ دیدش از علم، از جهان و از تفکربشر ، متفاوت بوده است.

فیزیک، غیر از اینکه با ماهیت مفاهیم سروکار ندارد، مدل  سازی از طبیعت می کند. مدلسازی یک مفهوم بسیار کلیدی است در فیزیک، اما بسیار ساده. ما با مدلسازی طبیعت را درک می کنیم؛ ادعا نمی کنیم ماهیت طبیعت را می شناسیم. ممکن است به مسامحه این گونه وانمود کنیم، ولی  وقتی بحث جدی در میان فیزیکدان ها در می گیرد هیچ فیزیکدانی این ادعا را نمی کند که ماهیت طبیعت را می شناسد؟ می گوییم کهکشانها وجود دارند، یا می گوییم ذرات زیر اتمی وجود دارند، کوارک یا ریسمان وجود دارد؛اینها مفاهیمی است که می سازیم در چارچوب مدلی از طبیعت با ابزار ریاضی؛ بعد پیشگوئی می کنیم. طبیعت که به این پیشگویی جواب مثبت دهد، مدل را درست می دانیم و می گوئیم طبیعت این چنین است و خوشحالیم از درک طبیعت در چارچوب موجود. به علاوه، با این امکان، با این قدرتی که مدل به ما میدهد، طبیعت را تغییر می دهیم، آن جور که دوست داریم. این کافیست که بگوییم طبیعت را درک میکنیم، و کاری نداریم که ماهیت طبیعت چیست. یک مثال خیلی ساده بزنم: ساده ترین مفاهیمی که در دبیرستان درس می دهیم، زمان ،جرم ،سرعت ،کار، و نیروست. به عنوان فیزیکدان ادعا نمی کنیم که این مفاهیم در طبیعت وجود دارد، یعنی خداوند این مفاهیم را خلق کرده است. چنین چیزی در فیزیک ادعا نمی شود. این مفاهیم را ماساخته ایم. قابل تصور است که هوشمندانی مثلا در کرات دیگر، مفاهیم دیگری را ابداع کنند، با همان مفاهیم به سراغ طبیعت بروند، مدلهای دیگری بسازند و آنها هم جواب درست از طبیعت بگیرند. بنابراین مفاهیم ساخته ذهن ماست، نه چیزی که جزو ماهیت طبیعت است. کمااینکه نیرو به عنوان یک مفهوم از نیوتون به بعد مطرح بوده است. دویست واندی سال بعد، در اول قرن بیستم، مفهوم میدان ساخته شد؛ مفهوم میدان جایگزین نیرو شد. ما از برهم کنش میدانها صحبت می کنیم؛ از میدان های مختلف صحبت می کنیم،هنگامی که بخواهیم دقیق باشیم، ولی در سطوح پایین تر دقت، در انرژی های کم، و در فواصل کوتاه از نیرو صحبت می کنیم، چون راحت تر است، گرچه مفهوم بنیادی تر برای ما میدان و برهم کنش است. حالا نیرو در طبیعت است، یا میدان؟ کدام از ماهیت طبیعت استخراج شده است؟ هیچ ادعایی نه برای این ،نه برای آن یکی نمی کنیم. می گوییم اینها در چهارچوب مدلهای ما معنا دارند.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 9/7/1390 - 21:1 - 0 تشکر 371511

حالا این” فیزیک بی فیزیک” چیست؟ ریاضیات نیست؛ گرچه ریاضیات ابزار مهم مدلسازی است، شبیه به نقشی که تجهیزات در فیزیک دارد، ولی می خواهم از آن بخش فیزیک صحبت کنم که ظاهرا” ربطی به ریاضیات ندارد. وارد پیچیدگیهای تخصصی هم نمی شوم. بگذارید یک نمونه از پیچیدگی را بگویم تا منظورم روشن شود! با دوربین نجومی گالیله همه در مدرسه آشنا می شویم؛ تلسکوپ ساده ای که تنها از دو ذره بین تشکیل شده است. دوربین های نجومی که در مغازه ها به فروش می رسد قدری پیچیده تر شده است. تلسکوپهای امروزی بر مبنای همان مفاهیم مرتبط با دوربین گالیله ساخته شده اند، اما برای درک پیچیدگی آنها بگذارید یکی از تلسکوپهای مدرن را شرح دهم: تلسکوپ EELT، یا تلسکوپ بسیار عظیم اروپا، که در دست طراحی است. ابعاد این تلسکوپ به حدی است که یک هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ در مقابل آن بسیار کوچک است. آینة اولیة آن یکپارچه نیست، بلکه از حدود ۷۰۰ آینه یک متری تشکیل شده است. سطح هر آینه، و مجموعة آنها باید با دقت حدود ۱۰ نانومتر تنظیم شود. می توانید پیچیدگی فناوری و علم زیر بنای آن را تصور کنید؟ مثال دیگر شتابگر LHC است که در سرن، مرکز تحقیقات ذرات دانشهای بنیادی اروپا در ژنو، در دست ساخت است. به بعضی ابعاد آن توجه کنید: دایره ای به محیط ۲۷ کیلومتر، در عمق ۱۰۰ متری زمین؛ خلأ کامل که در آن پروتونها با سرعت حدود سرعت نور به گردش در می آیند تا سرانجام در یکی از دو آشکارساز این دستگاه به هم برخورد کنند به امید اینکه ذرة هیگز کشف شود و مدل استاندارد ذرات بنیادی تأیید شود. سه سال پیش ایران قطعة کوچکی از آشکارساز CMS را ساخت و تحویل داد. این قطعه کوچک ۱۱۰ تن وزنش بود! ابعاد آشکارساز CMS را می توانید حدود یک برج ۱۰ تا ۱۲ طبقه در نظر بگیرید. شتابگر امروزی چنین ابعادی دارد؛ با هزینه ای حدود ۴ میلیارد یورو. این شتابگر قرار است سال ۲۰۰۸، راه اندازی شود، و فیزیکدانها پس از آن انتظار دارند از طبیعت در مورد مدلهای ذرات بنیادی پاسخ بگیرند. آیا انتظارات فیزیکدان ها برآورده می شود؟ آیا نظریه های فیزیک صحیح از آب در می آید؟ به هر حال کار عمده ایست که کشورهای پیشرفته این گونه برای آن سرمایه گذاری می کنند. پیچیدگی این شتابگر قابل مقایسه نیست با شتابگرهای ساده ای که چهل پنجاه سال پیش ساخته شدند. اگر صحبت از پیچیدگی می کنم، تنها تصور این نوع پیچیدگی در تجهیزات را نکنید، بلکه هر مفهوم که در فیزیک ابداع شده است ، حتی مفاهیم ساده ای که در دبیرستان درس می دهیم بسیار پیچیدگی دارد، با این تفاوت که پیچیدگی مفهوم ها را نمی بینیم. این باعث می شود که معمولا” نمی توانیم چگونگی پیچیده بودن مفاهیم را به جوانان خودمان، به مردم و به سیاستمداران و مدیران منتقل کنیم . به عکس فیزیک را خشک، بی روح، و بی توجه به اهمیت مفهومی آن به گونه ای آموزش می دهیم که بچه ها از علم زده می شوند! تاکید من بر روی این پیچیدگی ها از این جهت است که می خواهم به فیزیک بی فیزیک برسم.بالاخره حرفهای دیگری هم می شود زد بدون اینکه وارد فرمول وتجهیزات و دستگاه ها بشویم. تصور بکنید وقتی کشورهای اروپایی چند برابر کل بودجه پژوهشی یک سال کشور ماست برای ساخت یک شتابگر هزینه می کنند، حداقل ۴۰ کشور دنیا، و حدود ۴۰۰۰ نفر فیزیکدان و مهندس به کار گرفته می شوند، چه پیچیدگی هایی در راه دارد؟ این پیچیدگی در مفاهیم هم هست. و این چیزی است که کشور اسلامی ما و خود ما به عنوان ایرانی درکش نکرده ایم. مفهوم لیزر، مفهوم نیرو،و مثلا” زمان که به نظر خیلی ساده می آیند همانقدر پیچیده هستند که این دستگاه هاپیچیده هستند . به این دلیل باید در آموزش دقت کنیم، و خیال نکنیم اگر کسی راه حل مسئله را نفهمید،سؤالی را متوجه نشد، اشکال از اوست.نه! خیلی وقت ها بد درس می دهیم، بد توضیح میدهیم، چون مفاهیم ، مفاهیم پیچیده ای هستند، و ما خودمان این پیچیدگی را درک نکرده ایم، حتی سعی نکرده ایم درک کنیم، بلکه آنها را ساده انگاشته ایم. ما به عنوان ایرانی مفهوم مدرن زمان را قطعاً درک نکرده ایم.

گاهی شوخی می کنم با دانشجویان می گوم درایران ۲+۲ گاهی ۳است، گاهی ۷ ،گاهی ۶ بسته به این که چه وقت بگوییم، کجا بگوییم، وچه کسی این حرف را بزند! واقعاً همین جوری است! مصوبات و تصمیمات دولت و مجلس را نگاه کنیم؛ ۲+۲ می شود ۶-۵-۷- بسته به این که ،چه کسی رئیس جمهور است، کی رئیس سازمان مدیریت، کی مدیرکل؟ عدد را که نشناسیم ،زمان را هم نمی شناسیم ! از این جهت نمی شناسیم که مثلا دولت پروژه ای تصویب می کند سه ساله باید اجرا شود حالا ۹ سال هم شد مهم نیست ۶ سال هم شد مهم نیست ۱۵ سال هم ممکن است بشود. از این نمونه ها فراوان است. چند ماه پیش، اوایل بهار بود، دررادیو داشتند با کسی مصاحبه می کردند برای پروژه بزرگراه یادگار امام در تهران که وصل می شود به چهارراه نمایشگاه بین المللی تهران؛ جائی که بزرگراه چمران قطع می شود. مسئول پروژه می گفت: خرداد ماه این پروژه افتتاح می شود. من خنده ام گرفت چون داشتم رد می شدم همانجا ،همین که نگاه کردم گفتم این چیزی که من دارم می بینم قطعاً این سه ماه که نه، حداقل ۹ ماه دیگر وقت خواهدگرفت. الان اواخر مهر است، هنوز اتفاق عمده ای در آنجا نیفتاده و تا دهه فجرهم تمام نمی شود. اما مسئول مربوطه می گوید دو ماه دیگر راه می افتد؛ یعنی مفهوم زمان را نمی فهمد .یعنی درکی از مفهوم مدرن زمان ندارد تخیل خود را در اجرا با واقعیت یکی می بیند! این اتفاق اگر در یک روستا می افتاد ، تأثیر دیگری داشت. چون مفهوم زمان در آنجا متفاوت است! مثلا” در یک روستا می خواهند یک چشمه را از یک جای ده جای دیگر با لوله منتقل کنند می گویند ۴ ماه دیگر ، اگر۶ ماه هم دیر شود خیلی اتفاق مهمی درده نمی افتد. نه دقت زمان آنجا مهم است، نه مفهوم زمان، نه نیاز آن چنانی. ولی در دنیای مدرن دقت در زمان معنای دیگری دارد. مثلا خرداد با مهرماه بسیار فرق می کند. این اختلاف زمانی بسیار برنامه های دیگر را هم به هم می ریزد ما چون درک درستی نداریم، از جامعه شهری ،از جامعه مدرن، به راحتی این حرفها را می زنیم. خیال ذهن خودمان را واقعیت می پنداریم. تفاوت بین خیال و واقعیت را درک نمی کنیم ،و این تحولی است که بانیوتون در اروپا شروع شد. یعنی ما با تصوری از طبیعت یک مدل می سازیم، و می رویم اجرا می کنیم، یعنی از مدل برای درک پدیده ها طبیعی استفاده می کنیم. منتهی وقتی اروپائی ها، ماهیت را از علم جدا کردند، در حیطه دیگری بردند، به قدری در رشد بشر تأثیر گذاشت که حتی فلاسفه مدرن هم دیگر از ماهیت صحبت نمی کنند. اما ما هنوز دنبال ماهیت هستیم، و این را به مذهب وصل می کنیم، به اعتقادات دینی وصل می کنیم؛ و نمی توانیم دنیای مدرن را بفهمیم. تفاوت خیال با واقع را درست درک نمی کنیم. خیال می کنیم ۲+۲ می شود ۴! ممکن است رصدخانه ای ساخته باشیم. می گوییم کار می کند چون دوست داریم کار بکند! اگر هم کار نکرد ،که نکرد، چه اهمیتی دارد. چون ساخته ایم و می خواهیم کار کند پس خیال می کنیم کارمی کند! حالا اگر هم کسی بگوید کار نمی کند، اشتباه از اوست، من که رئیس ام می گویم کار می کند پس کار می کند، تو که رئیس نیستی و می گویی کار نمی کند تو داری اشتباه می کنی! به این گفتار من نخندید، این ها واقعیت های زنده روزمره ما در ایران است. خوب که دقت کنید در تمام سطوح این چیزها را می بینیم. این بی فیزیک که می گویم، همین توجه به مبانی فکری علم فیزیک است، توجه به تفکیک خیال، امر واقع، و مدل ما از رویدادهای ذهنی و خارج از ذهن بشر است، تشخیص ظرف زمان است، درک و فهم قوانین است. پذیرش تأثیر گذاری قوانین است.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 9/7/1390 - 21:2 - 0 تشکر 371513

فیزیک امروز در همه زمینه های فکری بشر تاثیر گذاشته است. در سیاست مداری، و در علم سیاست تاثیر گذاشته است؛ در علوم انسانی تاثیر گذاشته است، و ما باید سعی کنیم این را بفهمیم. این چیست که بخشی از دنیا را تغییر داده است، جهانده است، مدرن کرده است؟ این چیست که دنیای مدرن را این گونه متحول کرده و ما هنوز درکش نمی کنیم؟ این فیزیک درزندگی روزمره چه تاثیری گذاشته است؟ مثال های زیادی دارم. مثال مفهوم زمان وآن پل بزرگراه را زدم. بگذارید باز یک مثال دیگر از تهران بزنم. یکی دو تا مثال بزنم از کوششهایم در سالهای گذشته که سعی کردم بهبودی در بعضی امور ایجاد کنم اما نشد. زمانی نظرم به گارد ریل، همان حفاظ هایی که کنار خیابانها و بزرگ راه ها می گذارند، افتاد که همین دانشجوهای سابق خودمان برساست و نصب آنها نظارت می کنند؛ وصل می کردند خیلی قشنگ و تمیز ، رنگ می کردند، سه ماه بعد خم می شد. چند بار ایستادم نگاه کردم، دیدم قطعات آنها را به هم پیچ می کنند. محکم پیچ می کنند، گرچه در محل پیچ جای بازی گذاشته شده، اینقدر سفت پیچ می کنند که جای بازی از دست می رود. این را درزمستان وصل می کنند خب تابستان هوا گرم می شود، و فلز منبسط می شود. یا تابستان وصل می کنند و در فصل سرما جمع می شود! نامه نوشتم به شهردار تهران که شما آبروی ما را بردید. یک خارجی بیاید به این شهر می پرسد مگر دانشگاهیان ایران بدیهیات فیزیک را بلد نیستند! آخر این چه وضع وصل کردن است. آن موقع من رئیس انجمن فیزیک بودم. یادم هست آقای کرباسچی، شهردار تهران پاسخ داد که بله این حرف قابل توجه است . نامه رفت رفت تا به مدیرکل مربوطه و او به من نوشت: ما همه این ها را پیش بینی کردیم. گاردریلها اینجوری است، فاصله آن جوری است. خلاصه به گوشه قبای آقای مدیر برخورده بود! بروید ببینید هنوزهم همین طور است: پیچ ها را سفت به هم وصل می کنند. آقای مدیر امر کرده اند که همه چیز درست، پس همه چیز درست کار می کند! این زندگی روزمره ما است واین تاثیر آموزش بد فیزیک است. اما آن تاثیر مبانی که می خواهم بگویم جور دیگری است. مثال دوم که می خواهم بزنم از تاثیر مبانی فیزیکی است؛ باز هم فیزیک است اما مبانی اش. خود انبساط آهن نیست. و هنوزهم که هنوزاست باید خجالت بکشیم هر که از خارج ببیند می گوید این چه کشوری است، این ها گویی فیزیک بلد نیستند، تفکر علمی نیاموخته اند! باز هم این معلم های فیزیک هستند که باید به مدیران کشور یاد بدهند: میدان پونک تهران! زمانی داشتند این بخش تجاری بزرگ را می ساختند. وقتی رد می شدم دچار تاسف شدید می شدم که ای داد بیداد؛ پس از ساخت چه معرکه ای اطراف میدان به پا خواهد شد. دستم به جایی نمی رسید. سرانجام میدان ساخته شد. رئیس جمهوری کشور به افتخار این طرح را افتتاح کرد. از قبل کاملا مشخص بود که اینجا تبدیل به یک فاجعه ترافیکی خواهد شد، و دردسری برای مردم، چه پیاده و چه سواره! کافی بود مدیران و مجریان کمی مبانی علم مدرن را درک کرده اند اون مبانی علم مدرن چیست؟ مفهوم زمان! بعضی چیز ها ایستا نیست. دینامیک طبیعت یا زندگی در آن وارد می شود. یعنی چه؟ یعنی این مرکز تجاری ساختمان نیست که تنها از آن عکس بگیریم و پز آن را بدهیم؛ اینجا آدم می آید و می رود. کالا وارد و خارج می شود. خرید اتفاق می افتد، جمعیت رشد می کند. این موجود، شبیه موجود زنده، رشد می کند، دینامیک دارد، ایستا نیست. این یعنی وارد کردن مفهوم زمان، یعنی تشخیص دینامیک یک پدیده اجتماعی، نه فقط یک ساختمان! اگر توی ده یا یک جامعه روستائی باشیم کمابیش تحولی نمی بینیم. زندگی ایستا است؛ چند چشمه است؛ گاهی آبی به باغی می دهند. در بعضی روستاهای ما، از جمله روستای گلیرد در طالقان ما، هنوز سنت دو هزار سال پیش آبیاری رایج است؛ هنوزهم که هنوز است تقویم ده ما تقویم قدیمی بابلی است؛ سهمیه آب هفتگی نیست ده روزه ای است. به زبان روز فیزیک، زمان تغییرات در ده طولانی تر از زمان مشخصه است که از مرتبه روز و ماه است. زندگی شهری دیگر این چنین نیست. تغییرات سریع است. تحول دینامیک در زندگی شهری وارد شده است، به جمعیت تهران در عرض ده سال دو میلیون نفر اضافه شده است.عمر میانگین ساختمانها ۲۰ سال است. این ساختمان عظیم آنجا ساخته شده است، بدون ذره ای پیش بینی!نه حریمی، نه پیش بینی آینده ای، نه حتی محاسبه رفت و آمد پس از افتتاح! مجتمع عظیم بر میدان ساخته شده است، میدانی پر رفت و آمد، دستفروش آنجا می آید، ماشین ها گیرمی کنند، نمی دانی چه جور پیاده بشوی ،چه جور خرید بکنی؛ حساب کنید روزی چند صدهزار نفر واردو خارج می شوند، خرید می کنند، همه شان در عذاب! یعنی یک جمعیت روزانه چند صدهزار نفری زجر می کشند برای اینکه ما مفهوم مدرن زندگی و فیزیک را درک نکرده ایم. آنها تاوان بی خردی ما را می کشند. ما جهل خود را برگرده این مردم گذاشته ایم و سواری می گیریم. متوجه قبح این رفتار هم نیستیم؛ آن را طبیعی می دانیم. مهندسان ما اگر یک مقدار مبانی فیزیک را خوب یاد گرفته بودند، و اینقدر اصرار نمی کردند که فیزیک به درد مهندسی نمی خورد، محاسبه می کردند، رشد جمعیت ۲۰ سال پیش را می دیدند، و رشد جمعیت آینده را، قوانین هیدرودینامیک را می شناختند، از روانشناسان اجتماعی کمک می گرفتند، آمار می گرفتند چند خانه این اطراف هست، به این مجموعه ای که هزاران مغازه درآن هست چند نفر روزانه وارد و خارج می شوند ، می دیدند که چه فاجعه ای در آینده رخ خواهد داد. در این صورت خب جور دیگری فکر می کردند. ما چون نه مبانی را به درستی یاد گرفته ایم، نه درست درس را داده ایم نه درکش کرده ایم، مرتب از این اشتباهات می کنیم. این است منظور من از تاثیر فیزیک در زندگی روزمره، و نه فقط مسئله انبساط طول و حفاظ کنار خیابان؛ که البته آن هم هست. اما چیز دیگری هم در فیزیک هست که آن را فیزیک بی فیزیک می نامم. به آن توجه کنیم بدون اینکه وارد فرمول های فیزیک بشویم. فکر کنیم در دنیای مدرن مبانی فکری کجا تغییر کرده است و چگونه در دنیا تاثیر گذاشته و ما چگونه باید از آن تاثیر بپذ یریم. رشد توانائی انسان در حل مسئله یکی از آن نکته هائی است که ناشی از تحول فیزیک در ۳۰۰ سال گذشته است. ما یاد گرفته ایم مسئله طرح کنیم تا حل کنیم.

آورده اند که شیخ شهاب الدین سهروردی در بازار مسگرها می رفت، با مریدانش. دیدند تشت بزرگی در دست مسگر چرخان است و گلوله ها روی آن حرکت عجیبی می کردند. مریدان از شیخ می پرسند :ای شیخ علت چیست؟ شیخ هم پاسخ عارفانه ای می دهد که در کتب نقل شده است، و مریدان راضی می شوند! ما امروزه راضی نمی شویم. مسئله رفتار گلوله ها روی میز چرخان مسئله عرفان نیست، فیزیک است. مدل ما از حرکت باید آن را پاسخ دهد. اتفاقاً زمانی که من این داستان را می خواندم همزمان بودبا دوران تعطیلی دانشگاهها در انقلاب فرهنگی. از فرصت استفاده کردیم. مسئله را فرمولبندی کردیم، حل کردیم، و حتی دستگاهی ساختیم که تجربه کنیم و با جوابها مقایسه کنیم. این شد درک مسئله و درک یک پدیده فیزیک.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 9/7/1390 - 21:4 - 0 تشکر 371514

دقت کنید جواب عارفانه شیخ شهاب الدین سهروردی یک طرف و محاسبه فیزیک طرف دیگر: قانون نیوتون در یک دستگاه چرخان صادق نیست، قانون نیوتون برای دستگاه لخت صادق است، و دستگاه چرخان لخت نیست .دردستگاه چرخان ،نیروهای کورپولس

وارد می شوند، نیروهای پنداری وارد می شوند، حرکت پیچیده می شود. این است تفاوت میان دید یک مسئله، پیدا کردن یک مسئله، و حل آن در دنیای مدرن .در دنیائی که ما الان زندگی می کنیم دیگر نمی توانیم به طریق شیخ شهاب الدین سهروردی مسائل راحل کنیم؛ نمی شود! هر مسئله راه حل خاصی دارد، که خرد نوین راهش را نشان می دهد. البته آن زمان جواب شیخ کافی بود. مریدانش هم کلی خوشحال شدند. ولی دنیای مدرن و الزامات آن این گونه پاسخها را بر نمی تابد. پرتاب موشک را دیگر نمی توانیم با جواب شیخ انجامش بدهیم. آنجا نیاز به ژیروسکوپ است، برای هدایتش، برای تنظیم مسیرش؛ وگرنه موشک می رود هوا با ۵۰ کیلومتر اختلاف و به هدف نمی خورد. این توانائی انسان در حل مسئله ناشی از تغییر بینش ماست به طبیعت؛ ما در دنیای مدرن یاد گرفته ایم از ابزارهای جدید ابداعی بشر استفاده کنیم؛ واز ابزار ریاضی و تجهیزات؛ مدلسازی بکنیم. مجموع این ابزار ، خرد ابزاری و بصیرت ابرازی به ما قدرتی می دهد که انسان را می تواند خلیفه الله بکند. این قدرت دیگر قدرت عارفانه دیگر نیست، خرد عارفانه نیست، بصیرت عارفانه پیش صنعتی نیست؛ قدرت علم نوین است، نه آنچه که درایران به آن علم می گویند اعتقادم این است، و روز بروز در اعتقادم قاطع تر می شوم، که ما هنوز در دانشگاهامان، چه رسد به جامعه و نهادهای غیر علمی آن، یاد نگرفته ایم این چیست که دنیا به آن علم می گوید. توجه کنید به قابلیت هائی که پیدا کرده ایم، تواناییهایی که دویست سال پیش و چهارصد سال پیش اصلا قابل تصور نبود. نگاه بکنید به ابعادی که الان رصد می شود به دقتهای رصدی، غیرقابل تصور است درمقایسه با حتی ۴۰ سال پیش . یا در فیزیک ذرات بنیادی که شتابگرهائی باآن عظمت برای اندازه گیری در ابعاد بسیار کوچک و انرژی های بسیار بالا ساخته می شود. این قدرت از طریق درک جدیدی از بینش بشر، نسبت به خودش و طبیعت به وجود آمده است. انسان از سیصد سال پیش خودش بریده و جهش کرده است، طور دیگری فکر می کند. ما باید یاد بگیریم این بی فیزیک بودن را، فیزیک بی فیزیک را، تا بتوانیم دنیای جدید را درک بکنیم و بتوانیم مسائل کشورمان را حل بکنیم.

قبل از انقلاب خیلی رایج بود، حالا هم کمابیش همین طور است که مدیران عالی کشور ما به راحتی اعلام می کنند به زودی قله های علم و تمدن دنیا را فتح خواهیم کرد؛ شاه اعلام می کرد ۵ سال دیگر به دروازه تمدن می رسیم؛ بعضی رؤسای جمهور ما چنین گفته اند. غافل از اینکه ما هنوز فاصله زیاد داریم تا درک مبانی دنیای جدید، چه رسد به برنامه ریزی برای رسیدن به آن. ما هنوز علم جدید را درک نکرده ایم، این جور روحیه دادن کاذب به مردم باعث می شود از قافله جهانی عقب بیفتیم. این روحیه دادنها شبیه قرص های نیروزا است که ممکن است ورزشکاران ما از آن استفاده کنند، یک روز و دو روز یا چند ساعت احساس قدرت بکنند ،ولی یک دفعه پس افتادگی شدیدی پیدا می کنند. متاسفانه بعضی از اهل سیاست ما، مدیران سیاسی ما، این جور قرص های نیروزا را به مردم می دهند، اخبار کاذب و نیروزای علمی تا مردم کمی خوشحال بشوند؛ این خوشحالی قطعاً دیرپا نیست. یک دفعه متوجه می شویم؛ ای داد و بیداد چه پس افتاده ایم! ما دردانشگاه این را به وضوح احساس می کنیم؛ دانشجویانی که در دانشگاه داریم، جوان هایی که بسیار از ما بااستعدادترند، به خوبی این ها را می بینند، دلزده می شوند و رو می آورند به خروج از کشور، و از ما توصیه نامه می خواهند، به گونه ای فزاینده و مرتبط با این اخبار کاذب نیروزا! ببینید این مثل نبضی است که ما بلافاصله ضربانش را حس می کنم. این اخبار کاذبی که پخش می شود ومتوجه آثارش نیستیم. به مفاهیم سکولاریسم و لیبرالیزم، دموکراسی، و این دست واژه های علوم سیاسی دقت کنید. تا چند سال پیش اگر به کسی در اهل سیاست می گفتند لیبرال خیلی بد بود؛ فحاشی به حساب می آمد. پدیده ای بسیار ناخوشایند اجتماعی، ناشی از بدفهمی از یک مفهوم بسیار پیچیده. این مفهوم همانقدر پیچیده است که مثلا اسپین یا کوارک در فیزیک پیچیده است. پیچیدگی مفاهیم را در فیزیک قبول داریم، اما خیال می کنیم مفاهیم علوم انسانی، ساده است، و برای همه قابل درک . به علاوه همه کسان به خود جرأت می دهند پیرامون آن نظریه پردازی می کنند، سیاست سازی و سیاست پردازی کنند، و برچسب به افراد بزنند. مفاهیم سیاسی که در دویست سال گذشته در دنیا ساخته شده اند ساده تر از مفاهیمی که ما در فیزیک ساختیم نیستند. ما هنوز در مفهوم جرم درفیزیک مشکل داریم، چرا تصور می کنیم مفاهیمی مانند لیبرالیزم، سکولاریزم، دمکراسی، و انواع مفاهیم دیگر علوم سیاسی این پیچیدگی ها را ندارند؟ توجه نمی کنیم که با این مفاهیم نمی شود اینجور بازی کرد. مگر ما اجازه می دهیم کسی مفهوم نیرو را عوض کند، نیرو آن نیرو است که در فیزیک تعریفش می کنیم نه بیش و نه کم . مفهوم سازی، به عنوان بخشی از مدل سازی، پدیده جدیدی است که با فیزیک جدید شروع شده است. مفهوم ارتباطی با ماهیت ندارد، همان گونه که مفهوم زمان برای ما چیزی است که با ساعت اندازه گیری می شود، واحدش هم ثانیه است، و کاری ندارم ماهیت زمان چیست، و اصلا” زمان ماهیتی دارد یا نه؟ ساعت را می سازیم وزمان را اندازه گیری می کنیم. واحد هم برای آن تعیین می کنیم. این اتفاق در سیاست هم افتاده، در اقتصاد هم افتاده، در جامعه شناسی هم افتاده است. ما چون هنوز در دوران ما قبل مدرن قرار داریم، و در آن جو داریم نفس می کشیم، خیال می کنیم مفاهیم، چه از علوم سیاسی و چه از علوم طبیعی، ارتباطی با ماهیت زندگی بشر دارند، ارتباطی با ماهیت طبیعت و اجتماع دارند، یا با مذهب دارند. این جور نیست.

مفاهیم را می سازیم که کاری با آن بکنیم. رشد و توسعه در گرو این مفاهیم و رشد آنها است. مفاهیم با ابزار دست در دست هم پیش می روند. ما نمی توانیم شروع به ساخت وسیله ای، ابزاری، بکنیم بدون اینکه مفاهیم مورد نیاز آن را داشته باشیم. ممکن است بدون استفاده از مفاهیم دو قطعه چوب را روی یکدیگر بگذاریم و وانمود کنیم هواپیما ساخته ایم، اما هواپیمائی که پرواز کند، با هر هدفی، به بیش از یک میلیون واژه تخصصی نیاز دارد. به این دلیل است که هواپیمای امروزی جان سخت تر از هواپیمای اولیه هستند که با حدود هزار واژه، مفهوم یا قطعه، ساخته می شدند. اگر ابزار مفهومی نداشته باشیم، آن وقت آن می شود که به جای محاسبه حرکت گلوله روی صحفه چرخان باید اکتفا کنیم به پاسخ شیخ شهاب الدین سهروردی که به هیچ کار نمی آید جز مرعوب مریدان! عده ای در این مرحله به نقد علم و فناوری نوین متوسل می شوند و حسرت سنت را می خورند. توجه کنیم که نقد علم و فناوری مدرن در صورتی چیزی بیش از یک گپ و گفت خانوادگی است که ناقد خودش جوهره این علم و فناوری را درک کرده باشد. اگر بخواهیم ادعا کنیم علم مدرن اشتباه می کند باید ابتدا آن را بشناسیم. ما که نمی توانیم نفهمیم علم مدرن را، بعد بگوییم غلط است، بداست. متاسفانه این کار را مدام داریم انجام می دهیم! ولی اهل فیزیک نباید این کار را بکنند. باید کمک کنند این پیچیدگی رفع بشود، با توجه به آموزش فیزیک بی فیزیک.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 9/7/1390 - 21:9 - 0 تشکر 371515

علم جدید مبتنی بر روشی است که در فارسی به آن فروکاست می گوییم. فروکاست گرائی به این معناست که وقتی با یک مسئله مواجه می شویم ،اول تا آنجا که می شود ساده ا ش می کنیم.آن را فرو می کاهیم به مسئله ای قابل انجام و بررسی؛ و به مرور پیچیده ترش می کنیم. مثال کار تو نی اش این است : اگر از یک فیزیکدان بپرسیم ، فیل چیست؟می گوید فیل یک کره است که شعاعش ۳ متراست. نخندید! این ساده شده روشی است که در علم نوین به کار می گیریم. چون بسیاری از پیچیدگی های یک پدیده در پاسخ به سئوال ما از پدیده تأثیر اندکی دارند. پس فیل در تقریب اول یک کره است. سپس آزمایش می کنیم.انواع و اقسام. مثال برخورد را می گویم. یک گلوله به آن کره پرت می کنیم . ببینیم چگونه منحرف می شود ،به این ور و آن ور .باز هم آزمایش می کنیم، مثل کاری که درشتابگرها انجام می دهیم، برخورد ذرات با یک شیء، با یک پروتون. تا ببینیم که پروتون چگونه ذرات دیگر را می پراکند. از برخوردش و انعکاسش می فهمیم چه درآن هست و چه نیست؟ اینقدر این کارها را می کنیم تابعد بگوییم: این کره کاملا” کره نیست. مثلا بیشتر مکعب است؛ بعد نوبت دست و کله و پا است تا آخر سر توانیم بگوییم این فیل است. این را به عنوان یک روش، پذیرفته ایم. این روش بسیار مهمی است که در تمام علوم پذیرفته شده است. نه اینکه قابل نقد نیست. نقد هم می شود، ولی هنوز نمی توانیم بگوییم این روش غلط است یا کارا نیست، یا کاربردش محدود است. گرچه زیست شناس ها کمی خرده می گیرند. پس اگر ما یک کار پیچیده می خوایم بکنیم ،اول ساده ا ش می کنیم وشروع می کنیم به حل کردن نمونه ساده اش. اشکالش راشروع می کنیم به دیدن، تصحیحش می کنیم

تصحیح و تصحیح! تا سرانجام به وقتی برسیم که مطلوب ما است.

ما به هنگام وضع قانون خیال می کنیم، با توجه به همه جوانب، قوانین بسیار مدرن، و بسیار به جا و خیلی خوب وضع می کنیم. ولی به این روش فرو کاست توجه نمی کنیم. به جای شروع با ساده ترین حالت، تجربه، و سپس پیچیده کردن مورد، اول پیچیده ترین حالت را می گیریم، چون تبعات آن را در نظر نگرفته ایم، در اجرا با مشکل مواجه می شویم و همه چیز خراب می شود. این فرآیند پیچیده سازی در سیاستمان را از علم فیزیک یاد نگرفته ایم، سازوکار تصحیح را تعبیه نمی کنیم. نقش تجربه را در نظر نمی گیریم. قانونی می گذاریم بعد عوضش می کنیم، یکی دیگر. قوانین قبلی را تصحیح نمی کنیم. از گذشته مان عبرت نمی گیریم. مفهوم زمان و دینامیک را در قانونگذاری وارد نمی کنیم.

این همان فیزیک بی فیزیک است که به آن توجه نمی کنیم. می خواهیم دانشگاه بسازیم همین اشتباهات را می کنیم. می خواهیم یک پل بسازیم همین اشتباهات را می کنیم. می خواهیم یک پروژه تحقیقاتی داشته باشیم همین اشتباه را می کنیم. سیاست گذاری می خواهیم بکنیم همین اشتباهات را می کنیم. و باز بر می گردیم به جای اولمان!

ما قبل از انقلاب شورای پژوهشی کشور را داشتیم. دور دومش از سال ۱۳۶۳ شروع شد تا ۶۹، دور سومش از ۶۹ که من عضو بودم تا ۷۹ ؛ ۷۹ این شورا تعطیل شد. با ۱۲ سال تجربه. بعد از ۲ سال دوباره راه اندازی شد، این بار به نام شورای علوم، تحقیقات و فناوری در وزارت علوم (شورای عطف)؛ این هم تعطیل شد؛ عملا” تعطیل شد! چهل شورای عالی وجود داشت که در رأس آنها رئیس جمهور بود، از جمله همین شورای عطف، مسئله پیچیده ای بود. رئیس جمهور فرصت نمی کرد در تمام این شوراها شرکت کند. این سئله پیچیده راه حل پیچیده ای هم داشت که لازم بود بررسی شود. پاسخ ساده انتخاب شد: در هم ادغام شدند! یعنی تعطیلی! یعنی پیچیدگی دنیای مدرن را درک نکردیم. درک نکردیم که سیاست مدرن چقدر از علم مدرن متأثر است. از آن بی فیزیک فیزیک متأثر است .از تفکر فیزیک متأثر است.تفکری که در علوم انسانی اثر گذاشته است.پیچیدگی هارا درک کنیم.ساده عمل کنیم. به مرور اشتباهات را تصحیح کنیم؛ به خودی خود سیستم پیچیده به وجود می آید! ما شورای قبلی را تعطیل کردیم. از هیچ کدام عبرت نگرفتیم. ده سال بعد چه کسی می خواهد جوابگو باشد؟ ما در دانشگاه هم همین جور عمل می کنیم.می خواهم بگویم ما به عنوان یک کشور، دنیای مدرن را درک نکردیم.مرتب داریم اشتباه هایمان را تکرار می کنیم برای این که پیچیدگی دنیای مدرن را درک نکردیم.ندیدیم چطور یک کسی مثلا هفتاد سال قبل یک شتابگر ساده ساخت.یک لوله ودو سرش اختلاف پتانسیل و الکترونی که در آن حرکت می کرد. یک وسیله ساده! این طور شروع می شود، جامعه یاد گرفته است این چیز ساده را تبدیل کند به آن شتابگر عظیم LHC. آدم هایی که این تجهیزات هارا می سازند اصلا آدم های خارق العاده ای نیستند. مثل من وشمایند .اما تفکرشان عوض شده است. تفکرشان پیچیده شده است. یعنی نظامی ایجاد کرده اندکه این نظام می تواند این چنین چیز پیچیده ای را خلق کند .ما این را نمی خواهیم .ما می خواهیم با یک ” بشکن” چیز پیچیده ای خلق کنیم! یک دفعه می خواهیم بگوییم در علوم هسته ای در دنیا اول شده ایم! نیستیم! ما درابتدایی ترین مراحلش هنوز مانده ایم. کاری به تبعات سیاسی اش ندارم؛ فقط به لحاظ علمی میگویم نسل های بعد قطعا” به ما خرده خواهند گرفت. باید نگران باشیم که پنجاه سال بعد بچه هامان نگویند این چه کاریست که کردند؟در دورانی که دنیا به سرعت تغییر می کرد ،چرا درک نکردند پیچیدگی های دنیای مدرن را! لازم است پیچیدگی دنیای مدرن، و زندگی کنونی، را درک کنیم. در برنامه ریزی درسی، در زندگی اجتماعی ،در ساخت هر چیزی نمی توانیم بدون فیزیک عمل کنیم. نمی توانیم پیچیدگی ها را ببینیم و بعد خیال کنیم که می شود ،فقط با یک بسم الله دیگر و با یک صلوات دیگر، با دادن مدرک و شوق کاذب به جوانان باهوش از جان گذشته که داریم میان بر بزنیم و به نتیجه برسیم. نمی رسیم! این جوری نیست! ما این جوان ها را، داریم، آماده کسب تجربه و حتی جانفشانی داریم، اما آنها هم انتظار دارند مدیران کشور هم از خودشان بگذرند، اگر از جانشان نمی گذرند، کمی زحمت فکر کردن به خودشان بدهند، فکر کنند این کشتی در دنیای پرتلاطم امروز با حداقل خسارت به پیش برود، ان را واژگون نکنند.

فیزیک بی فیزیک از این جهت مهم است که، در کنار فیزیک آنگونه که درس می دهیم و قطعاً لازم است ، در مدرسه، دبیرستان، راهنمائی، و دانشگاه، بچه ها فرمول ها را یاد بگیرند؛ ولی یک چیز دیگر مهم هم هست که معمولا در کتاب درسی نوشته نمی شود اما در جوامع پیشرفته آموزش داده می شود، به آن عمل می شود، تدریس می شود،و آن تفکر علمی است، تفکری که فیزیک مدرن به همراه خود آورده است. آموزش این نوع تفکر لازم نیست صریح باشد، معمولا” ضمنی و با واسطه است. ما هنوز با این آموزش مشکل داریم.

چه چیز باعث این تحولات در دنیای مدرن شده است. فرق ما با دیگران در دنیای صنعتی چیست؟ این به این معنی نیست که بگوییم آن هابهتر از ماهستندو یا ما بهتر از آن هائیم. نه! ولی یک اتفاقی افتاده است ناشی از جبر تاریخ، ما مشکلاتی داشتیم که آنها نداشتند و به هر دلیلی مسیر دیگری رفتند. تبدیل به انسانهائی شدند که با ما فرق دارند، جور دیگری فکر می کنند. .جور دیگری آموزش می بینند. جور دیگری تربیت می شوند. هنوز که هنوز است آموزش و پرورش ما، دانشگاه ما ، برپایه محفوظات است؛ و دست کم ۵۰ سال است که از این نظام آموزشی انتقاد می کنیم. چرا نتوانستیم این را عوض کنیم؟ لابد یک دلیل عمیق و پیچیده دارد. هر که بهتر حفظ کند نمره بهتری می گیرد، و موفق تر است، نه در زندگی، که در نظام آموزشی!

چرا نمی توانیم نظام آموزش را عوض کنیم؟ ما از علم صحبت می کنیم لغت علم را در مقابل science به کار می بریم ولی منظورمان علوم دینی است نه علم نوین؛ و این ناشی از تاریخ ما است که با خواجه نظام الملک و نظامیه شروع شد. علوم طبیعی با نظامیه ها منحصر شد به آن حدی که علوم دینی نیاز دارند. به علاوه روشهای علوم دینی بر علوم طبیعی حاضر در نظامیه ها حاکم شد و این تا زمان ما ادامه یافته است. دانشگاههایمان را نیز با همین سنت اداره می کنیم. علم مدرن این روشها و نوع مدیریت را برنمی تابد. فیزیک بی فیزیک کمک می کند نسلهای بعدی را با این تحولات دنیای نوین آشنا کنیم و امیدوار باشیم آنها نظام آموزشی پژوهشی نوینی را پایه ریزی کنند و کشور را به سمت توسعه و مدرنیت بکشانند.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


دوشنبه 11/7/1390 - 11:29 - 0 تشکر 371898

سلام

ممنون.. کتاب جالبی به نظر میاد.. اولش میخواستم بگم کی جرات کرده بگه فیزیک بی فیزیک:D... ولی بعدش دیدم جریان چیه!!!!...

هربار خواستم برات اینو ویرایش کنم یه مشکلی پیش اومد... شرمنده

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.