چهره آشنا و خندان سریال های طنز که همیشه خنده به لبان مردم می آورد، روزهای شاد و خندانی را پشت دوربین ندارد. مرجانه گلچین این روزها برای مادر بیمارش، مادری می کند.کاری که با همه احساس وظیفه ای که خانم گلچین در خود دارد ،تمام وقت و انرژی وی را گرفته است.گفت و گوی ما با این چهره محبوب سریالهای تلویزیونی هم بالطبع تحت تاثیر همین مسائل بود؛خانم گلچین در نهایت صبر به سئوالات ما پاسخ داد اما ذهنش درگیر لبخندی بود که از صورت مادر گریخته است. برای این مادر نازنین سلامتی آرزو می کنیم . به امید آنکه خانم گلچین همانطور که در سریالها به نظر می رسیدشاد باشد…
چه شد شما که بازیگر طنز نبودید تبدیل به پای ثابت آثار طنز شدید؟
آن سالهای دهه ۶۰ که اوج کار من بود خیلی این کارهای مناسبتی مرسوم نبود فقط برای عید نوروز سریال ویژه عید میساختند آن هم در قالب برنامهای به نام پیک شادی. درست است من آن زمان بیشتر کارهای جدی انجام میدادم اما سابقه حضور در کار طنز چه در تئاتر، چه در تلویزیون و سینما را داشتم و این سوءتفاهمی بیشتر نیست که بعضیها فکر میکنند من قبلا تجربه کار طنز را نداشتم. مشخصا در سریال آینه که البته سریال طنز نبود اما تم طنز داشت و بعضی قسمتهایش مثل دهنبین و چشمروشنی و… من نقش طنز داشتم. آقای منوچهر پوراحمد برادر کیومرث پوراحمد هم در همان سالها ازدواج پرماجرا را با بازی آقای اکبر عبدی و خانم شهلا ریاحی و من کار کردند. آن هم کار طنز بود. همینطور چراغ خانه که کار دیگری از ایشان بود. حتی یادم است آن موقع تئاتری کمدی به نام بوزینه جان الدوله را در حال و هوای جنگ روی صحنه بردیم که با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد. باز آن بعدها در دهه هفتاد، سریالهای مناسبتی برای رمضان و محرم مرسوم شد که من کار نمیکردم و در دهه هشتاد همانطور که گفتم با یک سریال مناسبتی برای رمضان برگشتم.
کار طنز سختتر است یا بازی در ژانرهای دیگر؟
نمیتوانم دقیقا بگویم، کار طنز سختیهای خاص خودش را دارد به خصوص در ایران که خنداندن مردم کار بسیار سختی است و کمدینهای زن دست و بالشان بسته است، البته به هرحال نکات مثبت خودش را هم دارد.
با توجه به اینکه اکثر کارهای سالهای اخیرتان طنز بوده، نگران نیستید از این به بعد شما را فقط برای حضور در کارهای طنز دعوت کنند؟
صددرصد نگرانم، مگر میشود نگران این مساله نباشم. با خودم فکر میکنم یعنی از این به بعد فقط من را با این مشخصه خواهند شناخت، اما به هرحال واقعیت این است که این تصویر در این چند ساله از من در ذهن مخاطب نقش بسته و به سختی میتوان تغییرش دارد. در صورتیکه من در دهه ۶۰ جزو معدود ستارگان زن فیلمهای درام و جدی بودم؛ زمانی که خیلی از همکاران امروز ما حتی هنوز بازیگر نشده بودند. الان چندان چارهای ندارم، چون تمام کارهایی که به من پیشنهاد میشوند طنز هستند. سعی میکنم در بین همین پیشنهادها انتخابهای متنوعتر داشته باشم مثلا نقشم در راه در رو، خوشنشین ها، شمسالعماره و… با هم کاملا متفاوت بود.
فکر میکنید مشکل از کجاست که در ژانرهای دیگر به شما نقشی پیشنهاد نمیشود؟
خب البته این مساله در همه جای دنیا تقریبا به همین شکل است و بازیگری که به عنوان بازیگر طنز شناخته میشود کمتر شانس حضور در آثاری متفاوت را دارد. اما در ایران کمی هم برمیگردد به اینکه ما هنوز خیلی در زمینه متن قوی نیستیم و برای همین پیشنهادهای متنوع کم داریم و کمتر روی شخصیتپردازی کار میشود. طبیعتا راحتترین کار است که بازیگر را در همان نقش و قالبی که قبلا جواب پس داده دوباره استفاده کنیم. بنابراین این تکرار خیلی تقصیر بازیگر نیست. بازیگر از راه بازیگری زندگی میکند و ممکن است اگر بخواهد دست نگه دارد و منتظر یک نقش متفاوت در گونه دیگری بنشیند هیچ وقت این شانس را پیدا نکند که نقش ایدهآلش را بازی کند.
همیشه این برای من جای سوال است چطور بازیگری که در دهه شصت جزو بازیگران فعال و مطرح سینمای ایران بوده است و شاید اغراق نباشد اگر بگویم جزو تک ستارههای آسمان سینمای ایران در دهه شصت بودم امروز هیچ پیشنهاد سینمایی ندارم. دست و بالم بسته است، انتخابهای محدودی دارم. قطعا اگر موقعیتش را داشتم و دست و بالم باز بود بهترینها را انتخاب میکردم. به هر حال اینکه بعد از سالها با شکل و شمایل دیگری برگشتم باعث شده مردم کمی تصویر گذشته من را فراموش کنند اما خیلی خوشحالم که هنوز هم دوستم دارند کارهایم مورد استقبال واقع میشود. به طور مشخص طنز کار کردن برایم تجربه ای جدید و خوشایند بوده و هست به خصوص در کارهای رئال و خیلی نزدیک به زندگی واقعی مردم مثل بزنگاه آقای عطاران که این ویژگی را داشت.
چگونه به تیپ انسی در سریال سه دونگ، سه دونگ رسیدید؟ و کلا آیا شخصیت هایی را که بازی می کنید از آدم های واقعی الهام می گیرید؟
از مشخصه های بازیگر، خوب دیدن است. طبیعتا در کوچه و بازار آدم هایی شبیه انسی و دیگر شخصیت هایی که من بازی می کنم وجود دارند. من هم سعی می کنم وقت بگذارم و در جامعه به طیف های مختلف مردم دقت کنم تا بتوانم موقع خلق شخصیت در بازی، از آنها کمک بگیرم. گام بعدی کمک وتوضیح کارگردان و گروه بازیگران است و همینطور اصلاحاتی که نویسنده با توجه به شخصیت هایی که می توانند در چنین خانواده هایی شکل بگیرند، در فیلمنامه انجام می دهد.
به نظر می رسد شخصیت انسی به دیگر شخصیت هایی که در این چند ساله بازی کردید شباهت دارد. چرا؟
در هر صورت همه این نقش ها را یک نفر بازی می کند و طبیعتا رد پایی از مرجانه گلچین در همه آنها هست و شباهت هایی با نقش های سابق من در این چند ساله دارند اما اینکه بعضی از دوستان منتقد که خیلی هم برایشان احترام قائل هستم می گویند این انسی سه دونگ، سه دونگ تکرار نقش های دیگر مرجانه گلچین است باید بگویم اینطور نیست و الزاما هر شخصیت طنزی تکرار شخصیت های طنز دیگر نیست به اضافه اینکه به هر حال این شخصیت ها موجودات ماورایی و دور از ذهنی نیستند و از همین شخصیت های واقعی دور و برمان الهام گرفته شده اند. بعد هم به هر حال وقتی درباره یک خانواده ساده و سنتی و در محلات قدیمی مثل سرچشمه صحبت می کنیم مگر چقدر تنوع شخصیت داریم آن هم با این متن هایی که اینقدر کم تنوع دارند چون به هر حال متن هم باید ظرفیت ارائه بازی متفاوت را داشته باشد. البته نهایتا فکر می کنم همینقدر که کار موفق بود و مردم استقبال کردند برای ما باعث خوشحالی است.
یک دل و دو دلدار
این روزها زندگی من به دو عزیزم اختصاص دارد. یکی مادرم که دوست داشتنی ترین و مهم ترین آدم زندگی ام است که متاسفانه الان در بستر بیماری هستند و من با افتخار و عشق بیشتر ساعات روزم را به مراقبت از ایشان می پردازم. عزیز دیگر من حرفه ام است. عاشق کارم هستم و از کودکی می دانستم تنها شغلی که دوست دارم و خواهم داشت بازیگری است. بسیاری از همکارانم بعد از مدتی که به این حرفه پرداختند وارد کارهای دیگر شدند و یا در کنار آن به کارهای دیگر مثل کارگردانی و طراحی صحنه و … هم پرداختند اما من همیشه فقط بازیگر بودم و خواهم بود. بازیگری کار بسیار سختی است. ساعات کار ما طولانی و فشرده و در مکان های مختلف است. بیشتر وقت ها شب کار هستیم. برای همین سریال سه دونگ، سه دونگ من بسیار خسته شدم مخصوصا اواخر کار که خیلی برنامه مان فشرده بود و من به شدت کمبود خواب داشتم تا جایی که دچار ضعف جسمانی و کسالت شده بودم. اما همین که بعد از پخش آن مردم وقتی من را در کوچه و خیابان می بینند از کار تعریف می کنند و خسته نباشید می گویند برایم یک دنیا ارزش دارد و همه خستگی ها و سختی ها را از یادم می برد.
درباره فرزندانی که متولد نشدند
من فرزندی ندارم. همیشه فکر می کنم تعادل برقرار کردن بین کار و فعالیت های اجتماعی و زندگی خانوادگی برای هر زنی کار سختی است. مخصوصا در سبک زندگی زنان ایرانی که خیلی به خانواده توجه و رسیدگی می کنند . من یک اخلاق شخصی دارم که وقتی مسئولیتی را قبول می کنم باید به بهترین نحو آن را انجام بدهم. مادر شدن هم مسئولیت بسیار سنگینی است و زنی که این مسئولیت را قبول می کند باید بسیار باگذشت و فداکار باشد. من هیچ وقت این توانایی را با توجه به کار سنگین ، خاص و زمان برم در خود ندیدم که بخواهم بچه دار شوم. در جامعه در حال توسعه امروز، با مشکلات و گرفتاری های بی پایان زندگی مدرن در شهرهای بزرگ، با این همه فشار و استرس با خود می گویم دیگر موجود بی گناهی را به عوارض این زندگی دچار نکنیم. شما زندگی ما را با مادران مان مقایسه کنید. مادر من ۷ تا بچه دارد. من بچه ندارم و خواهرم ۲ بچه دارد. خواهرزاده ام یک بچه دارد که او هم شاید در آینده اصلا نخواهد فرزندی داشته باشد.
تنهایی پر هیاهو
نمی دانم درگیر چه هستم و چه می کنم. تنها می دانم زندگی خیلی سرعت گرفته و لذت زندگی کمتر شده. من در آپارتمانی زندگی می کنم که هر طبقه سه واحد دارد . باور نمی کنید هیچ کدام از همسایههای کنار دستی مان را نمی شناسم و نمی بینم شان فقط گاهی از سر و صدا ی باربر و جابه جایی وسایل می فهمم اسباب کشی دارند. در حالیکه وقتی ما بچه بودیم نزدیک ترین اطرافیان مان همسایه های مان بودند. این زندگی ماشینی ما را به اینجا رسانده و من عمیقا از اینکه اینقدر به سمت تنهاتر شدن می رویم می ترسم. یکی از علت های اینکه بیشتر طنز کار می کنم همین است. با خودم می گویم مردم کم گیر و گرفتاری دارند که حالا ما هم غصه دارشان کنیم. باور کنید مردم من را در کوچه و خیابان می بینند از ته دل می گویند خدا عمرتان بدهد که خنده به لب مردم می آورید.
رمضان خوش یمن
من ۹ سال از عرصه بازیگری و کار دور بودم و پس از آن با سریال زیر زمین به کارگردانی آقای علیرضا افخمی بازگشتم که در ایام مبارک ماه رمضان از شبکه ۳ پخش شد. همیشه فکر می کنم این هم یکی از معجزات این ماه بود.
۹ سال به دلایل شخصی کار نکردم. چند سالی درگیر ادامه تحصیل در رشته کارگردانی بودم و چند سالی هم به خارج از کشور رفتم. وقتی بازگشتم چندان دغدغه کار نداشتم تا «زیر زمین» به من پیشنهاد شد. مصادف شدن پخش اولین کارم بعد از این همه سال دوری با ماه رمضان را به فال نیک گرفتم، واقعا هم اتفاق خجسته و خوش یمنی برایم بود. زیر زمین باعث تغییر رویه پر رنگ و ملموس در کارم شد و بعد از آن دوباره جدی به بازیگری پرداختم. بعد از آن« بزنگاه» را در رمضان بعدی کار کردیم که خیلی دوستش دارم و باز هم فکر می کنم انرژی مثبت این ماه به آن منتقل شدو مردم ارتباط خوبی با آن برقرار کردند. خدا را شکر همیشه در کارهایی که برای این ماه داشتیم توانستیم آن انتظاری را که مردم داشتند، برآورده کنیم.