• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 3010)
پنج شنبه 5/3/1390 - 16:38 -0 تشکر 321803
*|۩|*شهدای روحانی*|۩|*

بسم الله الرحمن الرحیم
 
 
زنان و مردان  از هر قشری با خون خود ریشه ی انقلاب اسلامی را آبیاری کرده اند تا محکم و استوار بماند
که قشر روحانیت هم از این قاعده مستثنا نبوده است
و اینک وظیفه ی ما شناخت آنها و راه و روششان است
 
شادی روح شهدای روحانی صلوات
 

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
پنج شنبه 5/3/1390 - 16:41 - 0 تشکر 321804

بسم الله الرحمن الرحیم

 شهید قدمعلی رییسی

نام پدر:نجفقلی

تاریخ تولد:1343/1/7

تاریخ شهادت:1361/2/27

محل شهادت:خرمشهر(عملیات بیت المقدس)

وصیت نامه شهید:


الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین كفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا اولیاء الشیطان ان كید شیطان كان ضعیفا. «نساء/76» مؤمنین در راه خدا و كافران در راه شیطان جهاد می كنند پس مؤمنین شما با دوستان شیطان بجنگید و هیچ بیم و هراس نداشته باشید كه مكر و سیاست شیطان بسیار ضعیف است. سلام بر حسین (علیه السلام)سالار شهیدان و سلام بر حسین زمان خمینی كبیر و بت شكن زمان و یاور مستضعفان و رهبر شیعیان جهان و سلام بر شهیدان اسلام از آدم تا كربلای خمینی و كربلاییهای ایران كه با نثار خون پاكشان درخت اسلام عزیز این تنها مكتب رهایی بخش و انسان ساز را بارورتر و تنومندتر كردند و سلام و درود بر رزمندگان غیور و سلحشوری كه برای اعتلای حق و پیروزی اسلام قهرمانانه بر پیكر پوكیده و پلید كفر و نفاق جهانی می شورند و با فداكاریهایشان آبروی اسلام و مسلمین و مظلومین را حفظ و دشمنان اسلام و انسانیت را هر روز ذبون تر و خوارتر می سازند. این بنده حقیر و سرا پا تقصیر وصیت‌ می‌كند كه همه خویشاوندان و دوستان و آشنایان برای آمرزش خطاهایم دعا كنند. خدمت مادرم سلام می‌فرستم، مادرم! می‌دانم كه وصیت نامه نوشتن و مرگ جوان دیدن برای ما در تحملش بسار مشكل است، ولی مرگی كه برای خدا و در راه خدا باشد هم برای من و هم برای تو و هم برای جامعه اسلامی از هر شهدی شیرین‌تر است. مادرم! من كه پدرم را در كوچكی ازدست داده‌ام ولی تو برای من هم پدر بودی و هم مادر، تو خیلی بر گردنم حق داری و می‌دانم نتوانستم آن طور كه باید و شاید وظیفه فرزندیم را ادا كنم ولی تنها برای رضای خداوند وآمرزش گناهانم مرا ببخش و حلالم كن. ای مادر و ای خواهرم! اگر سعادتی نصیبم شد و خداوند تبارك و تعالی مرا به حضور خود پذیرفت تقاضامندم كه صبور و بردبار باشید و در فقدان من گریه و زاری نكنید بلكه خیلی خوشحال باشید و خدا را شكر كنید كه اولا این لیاقت به فرزند شما و این افتخار نصیب خود شما شده است، زیرا این جان و مال و هستی همه ما از آن خداوند است و آخرش باید این امانت را به صاحبش برگردانیم و چه بهتر كه با سر بلندی و افتخار یعنی در جهت رضای او و تنها برای او باشد و مرگمان هم در راه او باشد پس دیگر جای تاسف و نگرانی وجود ندارد. ای برادرم! تو به عنوان برادر شهید باید پیامم -كه همان ادامه راه همه شهیدان اسلام و تداوم آن یعنی پاسداری از خونشان است- را تا سر حد امكان در هر جا و مكانی كه مقدم تر است و هر جایی كه دفاع از حق و دفاع از اسلام و انسانیت و آزادگی است و موجب رضای خداوند باشد برسانی و با جان و مال خویش مجاهدت كن و بدینسان پرچم از دست افتاده و اسلحة به زمین خورده‌ام را به دست گیر و بدان كه ما حقیم و حق هم پیروز است. تو ای رزمنده غیور و مجاهد سلحشوری كه با ایمان راسخت و با اراده آهنیت و با مجاهدت حسین‌گونه‌ات وعده‌های خداوند یعنی پیروزی حق، پیروزی اسلام و مسلمین و مستضعفین و شكست و نابودی طاغوت و طاغوتیان را متجلی می‌سازید، قدمهایتان را استوارتر و با جوش و خروشی بیشتر بر صف باطل بشورید كه مظلومان و مستضعفان جهان به انتظار نشسته‌اند كه شما رهائیشان بخشید. ایمانتان را محكم‌تر كنید كه حقید و حق سرانجام پیروز است. پیام من به تمام دوستان و آشنایان و امت شهید پرور این است كه امام عزیز این چراغ و راهنمای امت و این مشكل گشا و این ابراهیم، این حسین و این نایب بحق امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» خمینی كبیر را لحظه‌ای تنها نگذارند و لحظه‌ای از حمایت ولایت فقیه- این نور خدا و این دست و بازوی خدا و نماینده تام الاختیار او- دریغ نورزند و همیشه و همه جا با روحانیت باشند كه رمز پیروزی و سرافرازی در این و ذلت و نابودی در غیر این است. ای امت اسلام! ای ملت ایران! هرگز فریب منافقین و روشنفكران غرب زده و شرق زده را نخورید و برای دفاع از اسلام و انسانیت و آزادی دریغ نورزید كه (الاسلام یعلو و لایعلی علیه) و همیشه و در تمام موارد در صحنه حاضر باشید تا كه هرگز توطئه‌های دشمن موفق نشده و هر روز بر پیروزیتان افزوده و شكست دشمن بیشتر و حتمی‌تر شود تا كه انشاءالله خداوند بزرگ فرج امام زمان را نزدیك فرموده و با ظهورش دنیا را پر از عدل و داد كند. از خداوند منان می‌خواهم كه فرج مهدی موعود یگانه اختر آسمانی و تنها قدرت خدایی و تنها پناهگاه مسلمین را نزدیكتر و عمر با عزت امام عزیزمان خمینی كبیر را تا انقلاب جهانی حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه» طولانی كند و سلامتی عاجل عطا فرماید، ان‌شاء الله. به امید پیروزی و برقراری پرچم اسلام در سراسر جهان و نابودی كفار و منافقان و مشركان. «والسلام علی عبادالله الصالحین»

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
پنج شنبه 5/3/1390 - 16:49 - 0 تشکر 321807

بسم الله الرحمن الرحیم

 شهید قاسم جعفریان

نام پدر:میرزا آقا
تاریخ تولد:1342/4/26
تاریخ شهادت:1365/11/8
محل شهادت:شلمچه(عملیات کربلای 5)

قلم بر آن است تا بار دیگر صفحاتی زرین از سال های عشق و ایثار مردان این مرز و بوم را به تصویر بکشد. سخن از دلاور مردانی است که با مرگ سرخ خود، برگ های تاریخ را با خون خویش آراسته و مهر جاودانگی بر آن زدند. در تابستان 1344 نوزادی پا به عرصه گیتی نهاد و گرمای محفل خانواده را دوچندان کرد. او را «قاسم» نام نهادند. با ذهنی سرشار از شور و استعداد وارد مدرسه شد تا الفبای زندگی را بیاموزد. دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت به پایان برد و در زمره شاگردان ممتاز مدرسه در آمد. در روزگار مبارزات مردم ایران به رهبری پیر جماران، به مقتضای سنش فعالیت می کرد و در پخش اعلامیه و عکس امام حضوری موثر داشت؛ تا این که عطر انقلاب در وطن پیچید. پس از پیروزی انقلاب با وارد شدن در انجمن اسلامی بر گستره فعالیتش افزود. او از همان دوران نوجوانی به امام و روحانیت عشق می ورزید و می خواست در صف طلایه داران مکتب امام صادق (علیه السلام) باشد. از این رو ابتدا رهسپار حوزه علمیه شهرکرد و سپس عازم قم شد. در بدو ورود به حوزه، هوش و استعداد سرشار او خبر از سرمایه های آینده حوزه می داد. به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد. تواضع، فروتنی و اخلاص از بارزترین خصوصیات اخلاقی اش بود. با آغاز دفاع مقدس وارد میدان کارزار شد و با بیش از ده بار حضور در جبهه، برگ زرین دیگری بر صفحات زندگی خود افزود. درعملیات های گوناگون همگام با دیگر رزمندگان جان بر کف، به دفاع از کیان مقدس اسلام پرداخت تا این که در خاک پاک «شلمچه» به وصال معشوقش رسید و به بزم ملکوتیان راه یافت. روحش شاد و راهش پررهرو باد.

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
پنج شنبه 5/3/1390 - 16:50 - 0 تشکر 321808

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه شهید  قاسم جعفریان

حمد و سپاس تو راست ای خالق جان‌ها! ستایش مخصوص تو است ای دمندة روح بر بدن‌ها و ای دوای دردها و ای مونس جان‌ها. به نام هستی بخش جان‌ها و روح‌بخش روان‌ها و روزی بخش مخلوق‌ها، گفتار خود را آغاز می‌كنم. خداوندا! در این روزگار و دنیای بی‌قرار، در لغزشگاه‌ها و پرتگاه‌ها، دستمان بگیر تا به خود واگذاشته نشویم. پروردگارا! لطفت را قرین راهمان ساز و فرمانت را چراغ مسیرمان قرار ده. ایزدا! وظیفه و مسؤولیتمان را به ما بشناسان و ما را بر انجام آن موفق بدار. یزدانا! ابر بخششت را بر بیابان گناهانمان بباران و سایة مرحمتت را بر سرما مسافران خسته دل بیفكن. كردگارا! هدایت مطلوب رسولت را بر ما عاصیان و گناهكاران نادان و سیه روزان گریان، منت نه. آفریدگارا! كمال انقطاع به سویت را بر ما بندگان خاضع هبه نما. معبودا! توفیق بندگی خالص را بر ما بندگانت عنایت بفرما و حضور قلب در عبادتت را نصیبمان گردان. ربّا، پرورشمان را چنان قرار ده كه رضای تو در آن باشد. خدایا! تو را شاكرم و سپاس می‌گذارم كه لطفت را قرین راهم قرار دادی و مرا در لغزشگاه‌ها حفظ نمودی و در پرتگاه‌ها -بعد از تنبیه- دستم را گرفتی. خداوندا! چگونه شكر نعمات و الطافت را به جا آورم. خدایا! خودت می‌دانی كه من ضعیف‌تر از آن هستم كه بتوانم شكر گزاری الطاف خفیفه و بارزت را بكنم؛ اما خداوندا! شكر می‌كنم از این كه لطف نمودی و مرا در مسیر انبیا و راه ائمه- علیه السلام- قرار دادی و طلبه‌ام نمودی. واقعا چقدر خداوند بر ما عنایت دارد و ما نمی‌دانیم و باز هم توقعاتمان زیاد است. پروردگارا! خود می دانی لیاقت و ظرفیت بیش‌تر از این لطف و عنایت را ندارم و گرنه تو دریای فیض و رحمت هستی و در بخشش و فیض و لطف تو را كاستی نیست و قطره نوش ما در اقیانوس بیكرانت اثری ندارد. خدایا! مرا ببخش از آن كه چقدر ز تو دور هستم. آه كه چقدر نعمت می‌دهی و كفران می‌كنم. خدایا! از تو طلب بخشایش می‌كنم، كه اگر مرا نبخشی فردای قیامت چه خواهم كرد و در آن جا كه از پدر و مادر و برادر و دوست خود فرار می‌كنم. چه جوابی خواهم داشت و روسیاهی در پیشگاه شهدا و انبیا و اولیا را به كجا خواهم برد و عقوبت را چگونه تحمل خواهم نمود. خداوندا! یقین را نصیب ما گردان تا تو را ببینیم و روز قیامت را با چشم دل به عینیت مشاهده كنیم تا دیگر گناه نكنیم و معصیت انجام ندهیم. من گاهی با خود فكر می‌كنم و می‌گویم؛ قاسم! فرض كن مردی و در صحنه قیامت حاضر شدی در آن دنیا سؤال و جواب شد و مردود گردیدی و باید راه جهنم را پیش گیری در چنین حالتی از خدا در خواست نمودی چند صباحی باز به تو فرصت دهد كه عمل نیك انجام دهی، فرض كن از همین حالا چنین فرصتی و مهلتی به تو داده شد چه خواهی كرد پس شروع كن و عمل نیك انجام ده و از گناه دوری جوی. اما افسوس انسان با چنین فرصتی باز هم گناه انجام می‌دهد. آیا علت غیر از آن است كه انسان به یقین دست نیافته است؟ درست است روز قیامت فرض می‌شود اما آن یقین كه در روز قیامت به دست خواهد آورد آیا با این فرض به دست می‌آورد؟ پس آفریدگارا! یقین را در لانه قلب ما آشیانه ده تا كه گناه نكنیم و اسیر نفس اماره نگردیم و بر خواهش‌های نفسانی غلبه نماییم و بر نیكی‌ها و زیبایی‌ها دست یابیم كه در این صورت شجاع‌ترین مردم خواهیم بود. راستی چه خوش گفته است رسول اكرم- صلی الله علیه و آله-: «طوبی لمن ترك شهوه حاضره لموعود لم یره». خوشا به حال آنان كه ترك می كنند خواهش‌های نفسانی زودگذر و مقطعی را برای روز قیامت و وعده‌گاهی كه ندیده‌اند. اما به تحقیق كه ما این وعده‌گاه را خواهیم دید. پروردگارا! ما را از غفلت نجات ده كه وای بر من كه خدا چقدر لطف دارد و باز غافلم از شكرش. ای وای بر من كه از خدا غافلم و به همین خاطر اسیر نفس گردیده‌ام. خدایا! آیا روزی خواهد رسید كه دوستت داشته باشم و تو هم مرا دوست داشته باشی و اخلاص را در قلبم به ودیعه گذاری؟ خدایا! خود می‌دانی كه من در غنا ظاهری ام فقیرم؛ پس چگونه در فقرم فقیر نیستم؟! خدایا! این بندة فقیر، محتاج كرم و احسان تو است. خدایا! دستم گیر و از سقوط در دره مخوف دنیا طلبی نجاتم ده. خدایا! خود می‌دانم كه در علم ظاهری ام نادان و جاهلم؛ پس چگونه در جهلم جاهل و نادان نیستم؟ پس پروردگارا! تقوی و اخلاص نصیبم گردان كه با تلاش و كوشش آن لیاقت را پیدا كنم كه عملی كه خود می‌خواهی جایگزین عملی كه بُعد می‌آورد، نمایی. خداوندا! آن علم را نمی خواهم كه من را از تو دور كند و بین من و تو ححاب اكبر شود كه یكی از مشكلات ما این است كه می‌گوییم آن چه را عمل نمی‌كنیم؛ ولی قرآن كریم می‌فرماید: «یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبرمقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون».(صف-2) معبودا! تا كی اسیر نفس اماره باشم؟ تا كی باید با زبانم دعوت كنم و با عملم دیگران را برهانم؟ آیا معصوم-علیه السلام- نمی‌فرماید: كونوا دعاه الناس بغیر السنتكم ای مهربان! در بین قلوب مسلمین، الفت و صمیمیت را آشیانه ده. ای وای كه مسؤولیم اگر اختلاف‌اندازی كنیم و در اختلافات شركت نماییم؛ چرا كه به قول امام عزیزمان منشاء اختلافات شیطان است و غیر از دشمن كس دیگری از اختلافات سود نمی‌برد؛ چرا باید سوءظن نسبت به یكدیگر داشته باشیم و قبل از آن كه برادر خود را امر به معروف و نهی از منكر كنیم، در مقابلش موضع بگیریم؟ بیایید تا دست از این تخیل‌های ذهنی برداریم، قدری به واقعیت بنگریم و در برخوردهایمان با افراد گوناگون، درس چگونه زیستن را بیاموزیم. امام عزیز! تو را نشناختم اما دوستت دارم و بهترین تعبیری كه درباره‌ات می‌توانم بكنم این است كه الگو و اسوة تمام نمای نقطة «بسم الله الرحمن الرحیم» هستی

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
پنج شنبه 5/3/1390 - 16:57 - 0 تشکر 321812

اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیللک

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

شنبه 7/3/1390 - 18:57 - 0 تشکر 322854

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید غلامرضا رحیمی

 نام پدر:عبدالعلی

تاریخ تولد:1342/10/1

تاریخ شهادت:1362/7/30

محل شهادت:مریوان( عملیات والفجر4)

ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی گر باز کنند از شکن زلف تو تابی در فضای پرواز روح، آنچه که معنا و مفهوم دارد و کلید واژه این تحقیق عاشقانه می‌شود، بی‌وزنی است. عدم تعلق و در یک کلام، از خود بی‌خود شدن! اولویت این پرواز نام نیست، شهرت هم نیست؛ سابقه و اعتبار، جنسیت و سن هیچ اعتباری ندارد و تنها جا گذاردن هر آن چه جز اوست، برای او مجهول این معادله را معلوم می‌سازد. شهید غلامرضا رحیمی، فرزند عبدالعلی متولد 1342 از بچه‌های ساده و بی‌آلایش شهرستان شهر کرد، است. او نیز مثل خیلی‌ها چشم که باز کرد، یک آغوش محبت و یک سبد لبخند و یک میدان از فرصت‌های زودگذر را تجربه کرد. تافته جدا بافته‌ای نبود؛ اما متفاوت شد. شش- هفت ساله بود که به مدرسه رفت و تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کرد سپس در شهربانی وقت ثبت‌نام نمود و به جرگة نظامیان وارد شد؛ الفبای نظم، الفبای سازندگی است. در مشهد مقدس در جوار ثامن‌الائمه، زلال روح را می‌توان با قوای جسم همراه ساخت و دوره نظم را با شرع درآمیخت. غلامرضا در انجمن اسلامی و ستاد دهه فجر از خود یادگاری بر جا نهاد. بهار انقلاب که از راه رسید، برای هرس کردن علف‌های هرز نفاق و تزویر از دامن آغشته به خون شهیدان، آستین بالا زد. ادعایی نداشت، طلبی نمی‌خواست و اهل شعار هم نبود، درعمل پیرو ولایت بود و حافظ دین و انقلاب! چرا که اگر جز این باشد مصداقی از شرک می‌گردد و چون اویی با آن نمی‌ساخت. شاهدی هم اگر آورده شود از وصیت‌نامه‌اش خواهد بود. انسان همواره در زیان‌کاری و خسران است، مگر آن که روی از هر چه غیر از خداست بگرداند». او مثل خیلی‌ها دوست داشت بماند و فعل بودن را صرف کند؛ اما فعل رفتن را فریاد زد، آن هم نه از سر هیجان و بی‌حوصلگی و نه از سر استیصال و درماندگی، او نه دیرش شده بود و نه پوچگرایی را تجربه کرده بود. اگر رفت، اگر به جای ماندن و حساب بازکردن، رفت و حسابش را بست؛ اگر به جای خواستن هر آن چه بوی دنیا می‌دهد، تخته پتویی به دوشش بست و گذشت و به جای قدم زدن بر سنگ فرش تمدن شهری، غربت شب‌های فتح‌‌المبین، محرم و رمضان مونسش شد، برای آن بود که بستر این رفتن را مکتب ساخته بود و دستاوردش را پیام و رسالت می‌دید. از شما امت حزب‌الله همیشه در صحنه انتظار دارم که مبادا پیام شهدا را فراموش کنید. رسالت شما بسیار سنگین است، نکند درروز قیامت در برابر شهدا سرافکنده و شرمسار باشیم». آری این است پیام شهیدی که در تاریخ 1359/7/23 درغربت دزفول، وصلی عاشقانه را زمزمه کرد. روحش شاد و راهش پررهرو باد.


تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
شنبه 7/3/1390 - 18:58 - 0 تشکر 322855

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیتنامه شهید غلامرضا رحیمی

بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر ان الانسان لفی خسر إلا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.» درود بر امام امت و امت شهید پرور همیشه در صحنه و درود بر روان پاك شهیدان گلگون كفن اسلام. مردمی بودیم خمود ما را به نحوی تربیت كرده بودند كه باید اگر توی سرمان می‌زدند، چیزی نگوییم و در عوض باید بگوییم؛ انسان باید صبر داشته باشد. به ما آموخته بودند كه قرآنمان را فقط بر سر قبرها و یا سر سفره عقد عروسی ببریم و یا ختم انعام بگیریم و بدون هیچ محتوایی سوره‌ای از قرآن را بخوانیم و دیگر هیچ. یعنی، قرآن‌ها را به بالای طاقچه‌ها برده تا گرد بخورند. به مردمانمان آموخته بودند كه اگر می‌خواهی دارای شخصیتی باشی، الگویت باید غرب و آمریكا باشد؛ در رفتارت، در نشستنت، بلند شدنت، لباس پوشیدنت و یا حتی به توالت رفتنت، همه و همه را باید از غرب و فرهنگ غرب تقلید كنی، فرهنگ تو دیگر قدیمی شده و به درد نمی‌خورد، باید فرهنگ نوین وجدید غربی و یا شرقی را الگو قرار دهی. از ما حق توحش می‌گرفتند و نمی‌بایستی حرفی بزنیم. به زنانمان آموخته بودند كه اگر می‌خواهی دارای شخصیتی باشی می‌باید از پوشش خود بیرون آیی و لخت و عریان در برابر چشمان گرگان اجتماع حاضر شوی. باید خود را آرایش كنی و یا فرم موی خود را و یا لباس خود را از فلان خواننده خارجی یا فلان خواننده ایرانی تقلید كنی. باید از اندام خود برای فروش كالاهای تجارتی استفاده كنی و هزاران مفسده دیگر كه حرمت لم اجازه نوشتن آن را نمی‌دهد و نام این را هم گذارده بودند آزادی زن، در حقیقت آزادی زن از عفت و حیا و شرف خود، یعنی تقلید از زنان غربی و اروپایی و.... و این شخصیت زن مسلمان ایرانی بود. به جوانان ما آموخته بودند كه اگر می‌خواهی دارای شخصیت باشی باید با لاابالیگری و به دنبال ناموس دیگران رفتن و هزاران مفسده دیگر شخصیت را بیابی. كشاورزان ما را با برنامه‌های طراحی شده از سوی آمریكا به سوی شهرها روانه ساختند و ما مجبور شدیم محصولات كشاورزیمان را كه روزی صادر می‌كردیم، از آمریكا و اقمار آمریكا وارد كنیم. كشاورزی رفته رفته از بین رفت و یا اگر هم، كشاورزی محصولی می‌كاشت، كفاف خرج زندگی خودش را هم نمی‌داد. از كارگران ما نهایت استفاده را می‌كردند و در مقبال آن مزدی ناچیز و یا نان بخور و نمیر به آنها می دادند و در عوض حاصل دسترنج آنها توی جیب یك مشت سرمایه دار وابسته به آمریكا می‌رفت، نمی‌گذاشتند كه كارگران مسلمان ما از وسایل فنی دستگاه‌ها سر در آورند می‌گفتند: شما نمی‌دانید، باید متخصص خارجی و آمریكایی آن را درایت كند، تو نمی‌فهمی، تو نباید كارت به این كارها باشد. ارتش ما را و آموزش و پرورش ما را و... همه جا را به سوی تمدن بزرگ سوق داده بودند، دانشگاه ما مركز فساد شده بود و خیلی مسائل دیگر كه امت حزب الله، خود واقف در این مسائل هست. اگر روحانی فریاد بر می‌آورد كه دارند اسلام را از بین می‌برند، اسلام را وارونه جلوه می‌دهند، معنای مقدس واژه‌های اسلامی این نیست كه آنها می‌گویند، سازمان به اصطلاح امنیت او را می‌گرفتند و به سیاه چال‌ها و شكنجه گاه‌های ساواك روانه می‌ساختند چنان كه امام امت را زندان و سپس تبعید كردند. اسلام ما را مسخ نموده بودند. واژه‌های مقدس اسلامی را وارونه جلوه داده بودند. اسلام، جدای از سیاست را یادمان داده بودند. می‌گفتند: سرتان را پایین بیندازید، كاری به كار كس دیگر نداشته باشید، روضه‌تان را بخوانید، گریه‌تان را بكنید، سینه‌تان را بزنید، به مسجد بروید و نماز بخوانید، اما كاری به سیاست نداشته باشید. نگویید كه چرا امام حسین(علیه السلام) با یزید جنگید و اصلا فلسفه جنگ امام حسین(علیه السلام) و یزید، عاشورا و كربلا چیست؟ و هزاران هزار مسئله دیگر. اما امام امت، این پیر جماران، این حسین زمان و علی دوران، این مردی كه از تبار هابیلیان است؛ با الهام از تعالیم الهی و سنت و سیرة پیامبر و ائمة معصوم(علیهم السلام) به پا خواست، فریاد بر آورد، مبارزه كرد و حسین وار علی گونه به پیش آمد و با لطف الله، خورشید طلوع كرد، ابر سیاه به كنار رفت، خاكستر از روی آتش كنار زده شد و سر انجام طلوع فجر.... آری! امام آمد و اسلام را دوباره احیاء كرد، امام آمد و تارهای تنیده به وسیله ایادی شرق و غرب بر فكرهایمان را از هم گسست. شخصیت و ارزش والای انسان را به او باز گرداند. الگوی زن مسلمان را زینب قرار داد، كارگر و كشاورز را با ایمان به الله، دلگرم به كارشان نمود و به حمایت از آنان پرداخت. جوانان را آگاه و عاشق شهادت نمود و خواهران را درس عفت و پاك دامنی آموخت و سلاح حجاب را به آنان سپرد تا در برابر چشم گرگان اجتماع مصون بمانند. و بالأخره امام آمد و با كمك روحانیون آگاه و مبارز، با استفاده از قرآن و تعالیم پیامبر و ائمه معصوم(علیهم السلام) و با تكیه بر تنها تكیه گاه، یعنی الله، جامعه را به سوی مدینه فاضله رهنمون ساخت. جامعه از دروازه جهنمی به اصطلاح تمدن بزرگ، به سوی مدینه فاضله رهنمون شد و چنانچه امام امت در اوایل انقلاب گفتند: می‌بینیم كه جامعه الهی شده است، اما امپریالیسم غرب، سوسیالیست شرق، كه دریافتند منافعشان در خطر افتاده، به فكر افتادند و دست به توطئه‌های گوناگون علیه این انقلاب نو پا، به وسیله ایادی داخلی و خارجیشان زدند كه به لطف خدا (مكروا و مكر الله و الله خیر الماكرین)«آل عمران/54» و (ید الله فوق ایدیهم) یكی دیگر از توطئه‌هایشان جنگ عراق بر علیه ایران است كه ان‌شاءالله به زودی زود این توطئه هم درهم خواهد شكست و صدام و حزب بعث را به گورستان تاریخ روانه خواهیم ساخت. در حالی این وصیت نامه را می‌نویسم كه باری سنگین از گناهان و معصیت‌ها بر دوشم است و از تمامی شهداء و جانبازان انقلاب شرمنده هستم، چرا كه اینان جان خود را بر كف دست گذارده‌اند و مردانه به پیش رفتند و دشمن را خوار و ذلیل نمودند و برای پایدار ماندن اسلام و ایران اسلامی جان خود را نثار كردند و یا عضوی از اعضای بدن خود را اعطاء نمودند و اما من.... خدایا! فقط از تو می‌خواهم كه گناهان مرا ببخشی. به شهدای گلگون كفن و دست و پای قطع شده از جانبازان و سر از تن جدا شده شهدا، واشك یتیمان و آه و ناله مادران قسم، مرا ببخش و بیامرز. من به خود ظلم كردم، به نفس خود ظلم كردم، اما خدا! تو با لطف و كرامت، با رحمان و رحمتت، مرا ببخش و شهادت، این سعادت بزرگ، را نصیب بگردان. ان‌شاءالله. انسان همواره در خسران و زیان كاری است، مگر آنان كه كار نیك انجام دهند و وصیت به حق و دعوت به صبر نمایند. انسان همواره در زیان كاری و خسران است، مگر آنان كه از هر چیزی غیر از خدا روی برگردانند و پرستش بت و غرب و شرق را ننمایند و از هوای نفس خویش اطاعت نكنند. انسان همواره در خسران و زیان كاری است، مگر آن كه خطی غیر از خط امام -كه همانا خط اسلام راستین و محمدی است و تجلی بخش حزب جمهوری اسلامی است - انتخاب نكند. ای انسان! خدا تو را نیافرید كه مانند حیوانات به خور و خواب و ارضاء شهوت بپردازی و پیرو هوای نفس خود باشی، بلكه خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین هستی. تو سجده شده ملائكه هستی، تو مسئولیتی را كه كوه‌ها و دریاها و زمین نتوانستند پذیرا شوند بر دوش گرفتی. پس بازگرد، از راه انحرافی كه ابر قدرت‌های شرق و غرب برای حیات تو درست كرده‌اند، به خویشتن خویش بازگرد، به خود آی و مظاهر شرك، عناد، فساد و فحشاء را از بین ببر. بپا خیز و قلب سیاهت را -كه ]گناهان[ سیاه كرده‌اند- صیقل ده و آنگاه همچون آینه، حقایق را در خواهی یافت. از جا بپا خیز و به جهانیان اعلام كن، به شرق و غرب اعلام كن؛ من مسلمانم، پیرو قرآنم، من می‌خواهم خودم باشم، نمی‌خواهم زیر سلطه شماها باشم، می‌خواهم خودكفا -از هر لحاظ؛ نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی- باشم. اعلام كن؛ دیانت ماعین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست. اسلام، خود پویا است، خود غنی است و احتیاج به این نیست كه با مكتب‌های دیگر التقاط شود. دین ما افیون جامعه و توده‌ای نیست. ببینید كه چگونه اسلام یك ملت را منقلب می‌كند و یكه و تنها با تكیه به الله و ولایت فقیه جلوی ابر قدرت‌های شرق و غرب ایستاده است. خدای را سپاس می‌گذارم و شكر می‌كنم كه شهادت، این سعادت بزرگ را نصیبم نمود. شهید، همچون شمعی است كه می‌سوزد و با سوختن خود جامعه را روشنایی و گرما می‌بخشد. شهید، با نثار خون خود اعلام می‌كند كه ای فریب خوردگان شرق و غرب! ما تا آخرین قطره خون خود می‌جنگیم، می‌میریم، سازش نمی‌پذیریم و با خون خود بر زمین گرم كربلای ایران این كلمات را منقش می‌سازیم: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. در پایان، از تمامی كسانی كه این وصیت‌نامه را تا به اینجا خوانده‌اند، عذر می‌خواهم كه مطالبم را طول و تفصیل دادم. از پدر و مادرم كه زحمات زیادی برایم كشیدند، ولی متاسفانه نتوانستم قدری یا ذره‌ای از این زحمات را جبران كنم و در طول زندگی برایشان رنج و زحمت و ناراحتی به وجود آورده‌ام و از خواهران و برادران و دوستان و آشنایان حلالیت می‌طلبم و امید آن دارم كه اگر از من -بنده كوچك و ذلیل و خوار و گناه كار درگاه خداوند- ناراحتی دیده باشند و یا دینی نسبت به آنها داشته‌ام و فراموش كرده‌ام كه اداء كنم، به بزرگی خودشان ببخشند و حلال كنند. از شما امت حزب الله همیشه در صحنه، انتظار دارم كه مبادا پیام شهداء را فراموش كنید. رسالت شما بسیار سنگین است. نكند خدای ناكرده، در روز قیامت، در برابر شهداء، سر افكنده و شرمسار باشیم. نماز جمعه را ترك نكنید. مسجدها را پر كنید، همچنان به حمایت خود از جبهه و رزمندگان ادامه دهید. امر به معروف و نهی از منكر را در راس كارهایتان قرار دهید. خدای ناكرده خود را از روحانیت در خط امام و امت جدا نكنید و همیشه گوش به فرمان امام امت و روحانیون در خط امام باشید. هوشیار و آگاه باشید و مگذارید كه ایادی شرق وغرب و ضد انقلاب -چه منافق و چه توده‌ای كه شكست خورده‌اند و چه فدایی اكثریت و تمامی گروهك‌های محارب- به انقلاب ضربه بزنند و به انقلاب خدشه‌ای وارد كنند. در پایان، ازتمامی كسانی كه مرا می‌شناسند، تقاضا دارم -كه هر چند باعث زحمت می‌شود، اما برای این كه روح مرا شاد نمایید و مرا در پیش شهدای اسلام رو سفید نمایید- 3 روز نماز قضا برایم به جا آورید، شاید لطف خدا شامل حالم گردد. ان‌شاءالله. خدایا، خدایا،‌ تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
شنبه 7/3/1390 - 19:0 - 0 تشکر 322857

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید علیرضا کوهی

 نام پدر:غلامرضا

تاریخ تولد:1344/1/3

محل تولد:شهرکرد

تاریخ شهادت:1361/5/7

محل شهادت:کوشک(عملیات رمضان)



شهید علیرضا کوهی درسال 1343 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت سپری کرد و در این دوران در مسابقات قرآنی شهر کرد شرکت نموده؛ رتبه اول را در شهرستان کسب کرد. کم کم با اوج گیری انقلاب اسلامی، همگام با امت حزب الله در تمام زمینه‌ها، درپاسداری و حمایت از مردم و انقلاب اسلامی، آنی از پای ننشست و در راهپیمایی‌ها و تظاهراتی که بر ضد رژیم شاهنشاهی بر پا می شد، شرکت جست. 14 ساله بود که از طرف امور تربیتی استان جهت آموزش قرآن درمدرسه «جامی» و چند مدرسه دیگر به خدمت گرفته شد. در زمان ریاست جمهوری شهید رجایی در مسابقات قرآن کلیه استان‌ها مقام نخست را کسب نمود. پس از اتمام دوران راهنمایی وارد هنرستان صنعتی شهر کرد گردید و در رشته برق به تحصیل پرداخت و در تعطیلات همان سال، جهت آشنایی با فنون نظامی و آموزش‌های رزمی به نجف آباد رفت، وی مدت سه ماه مشغول بود و کلیه فنون نظامی و آموزش‌های رزمی از قبیل: جودو، کوهنوردی و ... را آموخت. پس از آشنایی با شهید محمد خبازی، جان تازه ای در کالبدش دمیده شدو سر پرستی هیئت کوهنوردی استان چهارمحال را به عهده گرفت. در سال 1360 پرنده جان تشنه‌اش بر بام حوزه فرود آمد. در مدرسه عالی شهید مطهری تهران و با تحصیل علوم دینی، و با رقه‌ای از نورانیت بر قلب شفاف و ذهن پویای وی تابید و در همین جا بود که امضای شهادت بر لوح جانش نقش بست و شلعه‌گدازان آن تمامی جسم و جانش را در گرمای جوشش خود ذوب نمود. او گنجینه کلام ناب ائمه اطهار (علیهم السلام) بود و به نام و کلام آنها عشق می ورزید... با اوج‌گیری جنگ تحمیلی، هنگامی که شنید حضور در جبهه بر همه چیز مقدم است، رهسپار جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. او عاشق و بی‌قرار بود و در دیار نسیم و سبزه و گل، هم‌صدا با بهار و در کویر دنیا همچون یک چشمه سار او بسان امواج دریا کوشید. جوشید و خروشید؛ تا به آفتاب برسد و حماسه مقاومت را سروده؛ عاشقانه به استقبال نور آغوش بگشاید. وی عاشق لحظه‌های سبز بود؛ عاشق رفتن بود. سرشار از عاطفه، روشن تر از هزار ستاره؛ آبی تر از آسمان. چون باد وزیدن گرفت و چون فریاد، غریدن! او طنین روشن آوای عشق بود و دل به دریای آتش داشت. روح تشنه اش از تبار لاله‌های خونین بود. ولی نه... او چون بهار سبز بود. به راستی که بود این رهگذر؟! او در جبهه چشم بر حرم سالار خوبان، حسین بن علی - علیه السلام- داشت و سرانجام در تاریخ 1361/5/7 درمنطقه عملیاتی کوشک به مهمانی ستاره‌ها رفت تا در آسمان نیلگون آزادگی، بر بام دوست بنشیند. چه زیبا، سبکبال و خرامان به معشوق و سیمای تابناکش به خون نشست و به خدا پیوست. روحش شاد و راهش پررهرو باد.

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
شنبه 7/3/1390 - 19:6 - 0 تشکر 322861

بسم الله الرحمن الرحیم

خاطره ای از شهید علیرضا کوهی به نقل از همرزم شهید

علی حدود 10-11 سال داشت که شروع به فراگیری قرآن نمود... قبل از اذان صبح و با وجود تاریکی هوا به یکی از مساجدی می‌رفت که با منزلشان فاصله زیادی نداشت و بعد از خواندن نماز صبح، در جلسه قرائت قرآن مسجد شرکت می‌کرد و با اشتیاق قرآن را می‌آموخت. ایشان پس از آشنایی با شهید محمد خبازی، سرپرستی هیئت کوهنوردی استان چهارمحال و بختیاری را به عهده گرفت و همیشه همراه خود، عده‌ای از جوانان را جمع می‌کرد و شبهای جمعه در ضمن برنامه کوهنوردی، مراسم دعای کمیل و ندبه و توسل را در کوه برقرار می‌کرد؛ حال و هوای خاصی داشت...

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
شنبه 7/3/1390 - 19:9 - 0 تشکر 322865

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید علیرضا ابراهیمی

 نام پدر:عبدالحمید

تاریخ تولد:1345/4/21

محل تولد:دستگرد

تاریخ شهادت:1365/4/19

محل شهادت:جزایر مجنون


قلم را در دست می گیرم تا یکبار دیگر خطوطی چند از دلاورمردان عرصه های عشق و ایثار را به تصویر بکشم. به سراغ یکی دیگر از اسوه های جهاد و شهادت می روم که هنوز عطر خوش حضورش در فضا ست. در سال 1347 قاصدک ها خبر از آمدن نوزادی مبارک دادند که پای به عرصه گیتی گذاشت و با حضور خویش، گرمایی از شوق و سرور به ارمغان آورد. زندگی را در آغوش پرمهر و محبت پدر و مادر مهربانش آغاز کرد. شش ساله بود که دست تقدیر گَرد یتیمی را بر چهره اش نشاند و پدرش به دیار باقی شتافت. سپس، گام به مدرسه نهاد تا عقل سلیم خود را به زیور علم آراسته سازد. پس از پایان دوره راهنمایی، مدال نوکری امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- را بر سینه زد و وارد «حوزه علمیه شهرکرد» شد، و سپس رحل اقامت را در یزد افکند تا بتواند با کسب علم و دانش و تهذیب نفس مراد دل برسد. به نماز اوّل وقت اهمیت زیادی می داد، تواضع و فروتنی از بارزترین خصوصیات اخلاقی او بود. او خود را به زیور علم و تقوا آراسته بود و با بچه ها مهربان بود و به بزرگترها احترام می گذاشت. با آغاز جنگ تحمیلی درس و بحث را رها کرد و وارد میدان عمل شد. چندین بار عازم میدان عشق و جبهه های حق علیه باطل گردید؛ اما روح بلندش تاب ماندن نداشت. بار پنجم که رهسپار قربانگاه عشق، «فاو» شد، از آن جا عروج ملکوتی خود را آغاز کرد تا برگ زرینی دیگر بر افتخارات دلاور مردان این مرز و بوم بیافزاید. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
شنبه 7/3/1390 - 19:10 - 0 تشکر 322867

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه شهید علیرضا ابراهیمی

آغاز می‌كنم با نام پروردگار و با یاد او مطالبی را به عنوان وصیت. خدایا! چه بگویم؟ الهی! چه بنویسم؟ زبانم قاصر از آن است كه از تو بگویم. معبودا، پروردگارا! هر چه گشتم تا خیر مطلق بیابم و هر كجا كه رفتم تا نور صرف را ببینم، از هر كه جویا شدم تا نشانی ز كوی صفا و بیت وفا [بیابم] نشنیدم و ندیدم و نیافتم مگر شهد شهید و شهادت. آری؛ خوشا آنان كه در موتشان نیز زنده‌اند «والسعاده لهم» و وای بر آنان كه در زندگانی مرده‌اند «و لهم الشقاوه». ای دنیا! بدان‌كه در گوشه‌ای از گوشه‌هایت ظاهر دل‌فریب را رنگی نیست، دیگر رنگارنگی خاطرت، دلی را نمی‌فریبد و دیگر عشوه‌ها و ناز و كرشمه‌هایت خاطر خواهی ندارد. خدایا! دشمنان اسلام بسیج شده‌اند بر علیه كشور امام زمان، می‌تازند و خبر از اخلاص و ایدة ما ملت ندارند و نمی‌دانند كه امروز امت باطن‌گرای ایران سلاح عشق و معنویت را به دنیای دنی می‌نمایانند و شمشیر خلوص ایمان را علیه دنیا پرستان پیشه، تیز و صیقل می‌كنند نمی‌دانند و هرگز هم نمی توانند بفهمند كه این از بركات وجود قائد ایمان و زائد اخلاص و عاشق عشق است با همان كه سلطنت دنیا را به سطوت عقبی فروخت و شكر و صلاح تمام را به... قلوب انام عجین ساخت تا بنوش گوارای شریعت خیر و خدا، مست جمال و بست جلال حضرت دوست شویم و باید كه در‍‌فش فوق ایدیهم بر سر شر شیطان بكوبیم. ای خدا، ای محبوبا! این همه عشق به ذاتت و قرب به لقایت را كه بر این ملت بدادی همه از فیض فائض، روح عظیمت، خمینی عزیز است و بس، پس تو یا ربا به حق قدست قسم كه این واسطة فیض و رحمتت و بركاتت را تا ظهور ولیت و حجت حقیقت، مهدی منتظر- ارواحنا فدا- سالم و سلامت موفق و محفوظ بدار. آمین یا رب العالمین. شما دوستان عزیزم! تلاش نمایید، بدانید كه امروز ملت مسلمان و قهرمان ایران از همه قشری در هر لباسی كه هستند، سیف رزم را به كف گرفته‌اند تا در پیشگاه پروردگارش افكنده سر نباشند و مقبول درگاه حضرتش افتد، آه چقدر زیباست كه در این راستا سلسله جنبان جهاد و استقامت را راهبران زهد و عبودیت یعنی روحانیت عظیم الشان بر عهده بگیرند كه گرفته است. خلاصه، ای دوستان روحانی‌ام! در صحنة نبرد حق علیه باطل و در عرصة تلافی سپاهیان اسلام و لشگریان صدام حضور نموده كه حضور و جهاد و خون روحانیون و طلاب عزیز و گرانقدر را جلوه‌ای جلادار [روشن] است و این جلوه كه به هزاران [نفر] می رسد، نوید ظهور همدم محرومان، حضرت بقیه الله الاعظم را به امیدی بیّن واصل می‌كند. اما شما خانواده‌ام! خدمت همگی شما سلام عرض می‌كنم به خصوص شما پدر بزرگ و مادربزرگ مهربانم از این كه برایم زحمت‌های بسیاری را متحمل شده‌اید تا مرا به این جا رسانده‌اید، تشكر نموده و عذر می‌خواهم كه نتوانستم جبران زحمت‌های شما را بنمایم. امیدوارم از من راضی بوده باشید و مرا عفو نمایید و از خداوند برایم طلب آمرزش و مغفرت نمایید و اما شما ای برادرم! به شما توصیه می‌كنم كه سعی نمایید مسیر صراط مستقیم را طی نموده و راه و رسم انبیا و اولیا و ائمه معصومین-علیهم السلام- را انتخاب نمایید. قبل از هر چیز تقوای پروردگار را پیشة خود سازی كه سعادت دنیوی و اخروی در این است. شما خواهران مهربانم! اگر بگویم حجابت را حفظ نمایی كه می‌دانم در این مهم كوشش داری و خواهی داشت. در پایان از عموها، دائی‌ها، پسر عموها، خاله‌ها، عمه و كلّاً تمامی فامیل می‌خواهم اگر در طول زندگی مدتی كه با هم بوده‌ایم، ازمن خطایی سر زده است مرا ببخشند و حلال نمایند و از خداوند برایم طلب آمرزش و مغفرت نمایند.

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.