برای شروع از خودتان بگویید و اینكه چطور عكاس جنگ شدید.
با شروع جنگ هر كس كه در ایران زندگی میكرد بهنوعی میخواست تا در راه دفاع از ایران قدمی بردارد. در آن زمان هركس با تواناییای كه در خود سراغ داشت به جبههها رفت تا سهم خود را در این زمینه ادا كند. من در آن زمان یك عكاس جوان بودم كه در خبرگزاری جمهوری اسلامی كار میكردم. چندی نگذشت كه از سوی ستاد تبلیغات جنگ به جبهه اعزام شدم. عملیات فتحالمبین نخستین حضور من در جبههها بود كه آغاز عكاسی من نیز در این زمینه به شمار میرفت. اما به نظرم اوج عكسهای من در جنگ مربوط به سوم خرداد 1359 و روز آزادی خرمشهر بود. عكسهایی كه باعث شد تا هجمه رسانهای حزب بعث خنثی شود.در محافل هنری شما را بیشتر با عكسهای جنگ و بخصوص عكسهای آزادسازی خرمشهر میشناسند. كمی از این عكسها بگویید.
عملیات آزادسازی خرمشهر یكی از بهترین عملیاتهایی بود كه در زمان جنگ رخ داد. اصلا به نظرم این عملیات میتواند نوروز جنگ نام گیرد؛ زیرا به عقیده من اگر نوروز بهترین روز سال میتواند نام گیرد این عملیات نیز میتواند نوروز جنگ نام گیرد. عملیاتی كه دل امام را شاد كرد و باعث شد تا شادی عمومی سراسر ایران را فراگیرد.
یادم میآید در آن زمان من به عنوان یك عكاس جوان دوست داشتم تا از لحظهلحظه جنگ عكس بگیرم تا عمق حركت ماشینهای نظامیدشمن حركت میكردم تا شاید عكسی بهتر بگیرم تا چند روز بعد در روزنامهای چاپ شود. البته میتوان گفت در آن زمان، عكس تنها وسیله ارتباطی مردم با خط مقدم جبههها بود و از همین رو عكاسان جنگ سعی میكردند عكسی بهتر بگیرند تا مردم را از اوضاع و احوال جنگ بیشتر باخبر كنند.
در آن زمان عكاسان جنگ مانند تكتیراندازها عمل میكردند و برای شكار یك لحظه ترس را فراموش میكردند و به عمق میدان میرفتند. به عنوان مثال یادم میآید یك بار كه تا عمق منطقه جنگی برای عكاسی نفوذ كرده بودم به یكباره دیدم كه هیچ نیروی خودی و غیر خودی دور و برم نیست. تنها از دور دیدم یك «نفربر» عراقی بدون سرنشین متوقف شده است. من كه فرصت را مناسب دیدم با كولهپشتی دوربینها و نگاتیوها سوار نفربر شدم و به سمت ایران حركت كردم. وقتی به سمت نیروهای خودی رسیدم برای همه جالب بود كه یك عكاس چگونه توانسته با این همه تجهیزات عكاسی، غنیمت جنگی نیز به همراه بیاورد.
من در آن زمان یك دوربین «نیكون اف ای» داشتم. خب مطمئنا در آن زمان محدودیت كاری برای یك عكاس آن هم یك عكاس جنگ برای فعالیت وجود داشت. دوربین آنالوگ بود و من مجبور بودم كه 2 تا كیف همراه داشته باشم؛ اولین كیف برای دوربین عكاسی و لنزهایم بود و كیف بعدی پر بود از فیلمهای عكاسی خام. حمل و نقل این دو كیف در گرمای جنوب هم دست و پا گیر بود و هم طاقتفرسا. حتی بسیاری مواقع ما اسلحه هم حمل نمیكردیم. حساب كنید كه در نقطه تلاقی نبرد باشی ولی هیچ اسلحهای برای دفاع نداشته باشی، اما عكاسان جنگ برای ثبت اسناد جنگ تا عمق میدان میرفتند تا به ثبت لحظاتی بپردازند كه امروزه از آنها به عنوان اسناد جنگ یاد میشود.عكس خاصی از آزادسازی خرمشهر داشتید كه خاطره آن را بارها مرور كرده باشید. بله، عكسی مشهور از آزادسازی خرمشهر است كه من این عكس را از اسرای عراقی در حال انتقال به پشت جبهه گرفتم. یادم میآید كه ما نخستین نفراتی بودیم كه وارد خرمشهر شدیم. راستش را بخواهید آنقدر از این اتفاق هیجانزده شده بودیم كه باورش برایمان سخت بود. وارد شهر كه شدیم هنوز بوی گلوله و باروت در شهر به مشام میرسید. سعی میكردم تا از ریزترین نكات نیز عكس بگیرم. دوست داشتم این موفقیت بزرگ همانطور كه هست به تصویر كشیده شود. یادم میآید كه در آن روز نزدیك به 19 هزار اسیر عراقی گرفتیم كه این رقم شاید در تمام جنگهای دنیا امری بیسابقه باشد. لحظهای كه اسرا در حال انتقال بودند یك لحظه دوربین را به دست گرفتم و این عكس ثبت شد. البته باید بگویم نكتهای كه در حاشیه این عكس وجود داشت نحوه برخورد رزمندهها با این اسرا بود كه در كمال مهربانی بود. موضوعی كه هضم آن برای بسیاری از سربازان عراقی مشكل بود. یادم میآید كه من این عكس را گرفتم و نگاتیوها را به تهران فرستادم. دیگر چند روزی از آزادسازی خرمشهر گذشته بود، اما رادیو عراق مرتب آزادسازی خرمشهر توسط ایران را زیرسوال میبرد و به طور احمقانهای با یك پروپاگاندای سیاسی سعی داشت كه این امر را زیرسوال ببرد. این امر حتی به خود صدام نیز نفوذ كرده بود و او نیز این امر را دروغ میپنداشت. بههر حال چندی نگذشت كه عكس صف طولانی از اسرای عراقی ـ كه در روزنامههای كشور به چاپ رسید ـ غوغای جهانی به پا كرد. بسیاری از رسانههای غربی كه تا پیش از آن سعی داشتند این امر را زیرسوال ببرند، دیگر از این عكس به عنوان منبعی غیرقابل انكار برای پیروزی ایران در این عملیات مهم یاد كردند و عراق هم دیگر مجبور شد شكست را بپذیرد. حتی صدام نیز مجبور شد در نطقی به این موضوع اعتراف كند.البته باید بگویم كه 2 تا 3 روز مانده به فتح خرمشهر هیچكس از آینده خبر نداشت. دیگر موضوع داشت به یك جنگ فرسایشی تبدیل میشد كه غیرقابل كنترل بود. حدود یك ماه بود كه عملیات بیتالمقدس به طول انجامیده بود، ولی به یكباره همانطور كه امام فرمودند با عنایت الهی، بچههای رزمنده كشورمان توانستند با دست خالی خرمشهر را آزاد كنند. این اتفاق در حالی بود كه ماهها بعد از این رویداد هنوز تحلیلگران نظامی در حال بررسی ابعاد مختلف این رویداد بودند. اتفاقی كه شاید اصلا نمیتوان آن را در قالب یك جمله بیان كرد. من در جایی دیگر نیز این موضوع را گفتهام كه آزادسازی خرمشهر نقطه عطف تاریخ معاصر ایران است كه باعث غرورآفرینی میان مردم ایران شد، اما متأسفانه این صحنهها برای جوانان كمتر معرفی شده است.عكسهای جنگ تاثیرگذارند. این واقعیت انكارناپذیر است، اما عمق این تاثیرگذاری تا كجاست؟
همانطور كه شما گفتید عكس آن هم در ژانر عكس جنگ مطمئنا همیشه و در همه حال تاثیر خود را میگذارد. همانطور كه گفتم نمونهاش همین عكسهای خرمشهر كه تا به چاپ رسید به نوعی هیمنه دشمن را فرو ریخت. كاركرد عكس در زمینه عكسهای جنگ البته به همین امر محدود نمیشود. یكی دیگر از كاركردهای عكس جنگ استفاده از این تصاویر به عنوان اسناد گویایی هستند كه میتواند سالها و سالها مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد. به عنوان مثال اگر عكسها و تصاویر مربوط به بمباران شیمیایی حلبچه نبود شاید سالها بعد حزب بعث اصلا این موضوع را انكار میكرد. نقش و كاركرد عكس به عنوان اسناد همیشه مورد توجه بوده است. این موضوع درست مانند مالكیت خانهای است كه تا سند آن نباشد نمیتوانی ادعای آن را داشته باشی.اكنون 2 كتاب از عكسهای خرمشهر از سوی بنیاد شهید و انجمن عكاسان انقلاب و دفاعمقدس به چاپ رسیده است، اما همانطور كه گفتم هنوز عكسهای منتشر نشده بسیاری نیز وجود دارد كه میتواند منتشر شود و به عنوان اسناد مهم جنگ تحمیلی عراق علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد.به نظر شما سرنوشت عكسهای جنگ به كجا خواهد انجامید؟
اكنون بسیاری از عكسهای جنگ در آرشیوهای شخصی نگهداری میشوند كه نیاز است آنها در جایی نگهداری و ثبت و ضبط شوند. خوشبختانه انجمن عكاسان انقلاب و دفاعمقدس ـ كه من افتخار دارم یكی از موسسان آن هستم ـ چند سالی است در همین حوزه به فعالیت میپردازد و البته به موفقیتهایی نیز در این زمینه دست پیدا كرده است.اكنون در این انجمن نزدیك به یك میلیون فریم عكس از انقلاب و جنگ وجود دارد كه در مقایسهای كوتاه شاید بتواند تنهای به بزرگترین آرشیوهای جهانی عكس در این حوزه بزند. اما این پایان كار نیست زیرا به عقیده من باید عكسهای جنگ در پروسهای منظم و البته با حمایتهای مسوولان فراخوانی شوند تا این آرشیو هرچه بیشتر غنی شود.
از سوی دیگر اما بازهم عقیده دارم تنها صرف آرشیو كردن این عكسها نمیتواند آن وظیفهای را كه بر دوش ماست و كاركرد اصلی این عكسهاست، بیان كند. معتقدم این عكسها باید در سطح وسیع چاپ شوند و در انظار عمومی قرار گیرند. بله، دقیقا اعتقاد دارم كه باید عكسهای جنگ در معابر عمومی به نمایش در آید. من چندی پیش اروپا بودم و دیدم كه در پاركی پر رفت و آمد نمایشگاه عكسی برپا كرده بودند كه هر كس كه حتی فرصت بازدید از یك نمایشگاه عكاسی را هم نداشت با یك نگاه میتوانست عكسها را از نزدیك ببیند. به نظرم اگر مردم فرصت ندارند كه برای دیدن عكسها به یك نمایشگاه بروند ما باید عكس را در میان آنان ببریم. ببینید من عكسی دارم كه اتفاقا از مجموعه عكسهای خرمشهر من است كه در آن یك رزمنده ایرانی در حال نماز خواندن در كنار سنگر است. این عكس به نظرم شاید پربینندهترین عكس جنگ به شمار رود. بارها و بارها از آن نقاشی خیابانی و پوستر كشیده شد، اما بازهم این عكس كاركرد خویش را به عنوان یك عكس دارد. زیرا هنوز كه هنوز است در قالب یك عكس تماشایی است. كاركرد عكس موقتی نیست، بلكه كاركردی طولانی مدت است كه باید به آن به دیده توجه نگریست. منبع جام جم