تبیان، دستیار زندگی

دوستان سلام

سلامی به پر جنب و جوشی روزهای امتحان

معمولا هر آدمی که بزرگ و بزرگ تر می شه، خاطراتش از امتحانا بیشتر و بیشتر میشه، امروز تو خیابونا حس و حال دانش آموزا، در عین تکراری بودن خیلی تازه بود....

شما از روزای امتحان چه خاطراتی دارین ، از بی خوابی ها و اینا....

منتظریم این جا بعضی از اون ها رو بخونیم....

از امتحانات اینقدر خاطرات بدی دارم که اصلا نمی نویسمشون که اوقاتتون تلخ نشه.
فقط همینو می گم خودتونو به هر نمره ای که گرفتین راضی کنین.
یه خاطره خوب که امروز تو امتحان عربی یه عالمه جوابو شانسی نوشتم درست در اومد D:

سلام
بزارین یک خاطره از امروز بگم
دیروز مدیرمون سر جلسه ی امتحان بهمون اخطار داد که اگه از فردا از زمانی که اعلام میکنن دیر تر بیاین در رو روتون می بندن
ماهم که از کی تاحالا حرفای کادر اداری مدرسه رو تحویل گرفتیم که این بار دوم مون باشه؟؟؟
حرفه مدیرمون رو تحویل نگرفتیم و چشمت روز بعد نبینه...
بیشتر بچه های سوم امروز پشت در موندیم...
اوه اوه اوه
حالا مگه مدیرمون در رو باز می کرد؟
پشته در واستاده بود و در را باز نمی کرد....
البته بازم جرات نکرده بودن برگه ها رو پخش کنن اما بازم یکم بهمون خوش گذشت

یک خاطره ی دیگه
چند وقت پیشا معلم ریاضی مون داشت سر کلاس از ما امتحان رسم میگرفت
سه شنبه ها ما زنگ آخر ریاضی داریم
ماسر کلاس نشسته بودیم و داشتیم از گرما می پختیم چون برق ها رفته بود هی هم غر می زدیم که چرا زنگ رو نمی زنن
یکدفعه گی یکی از بچه ها داد زد خانم برق ها رفته پس نمی تونن زنگ بزنن و ما ساعت رو نگاه کردیم
بللللللللللللللللللله .... آقا 20 دقیقه از زنگ گذشته بود و ما نفهمیده بودیم ....
وقتی رسیدیم دم در مدرسه دیدیم همه رفتند و فقط ما 25 نفر موندیم با معلممون
از آخرم هر کس یک تاکسی گرفت و رفت خونشون
ولی تا آخر عمر این خاطره واسمون می مونه!!!!!!!!!!!!!!11

روزهای امتحان....
از روزهایی که امتحان تاریخ داشتیم، واقعا می ترسیدم... برعکس خاطرات روزهای خوب امتحان ریاضی ...
پیش دانشگاهی که بودیم، مجبور بودیم که امتحان هندسه تحلیلی و ریاضیات گسسته رو تو یک روز به فاصله 3 ساعت داشته باشیم، برای امتحان دوم ریاضیات گسسته دیگه جون برامون نمونده بود، ولی خوب خدا روشکر من هر دوشو 20 گرفتم و روزی که نتیجه رو فهمیدم از بهترین روزهای زندگیم بود...
ان شاء الله قسمت همه بشه ((;