به نام تنها دلیل زندگی
سلام دوستای خوب و عزیزم
سال نو و بهارزیبای طبیعت بر همتون مبارک
...............................................
با تشکر از همه دوستان عزیز خصوصاً دوست خوبم botanist عزیزادامه مطلب رو در ادامه قرار می دم:
....................
حالا که بحث به اینجا رسید، دلم میخواهد یکی دو کلمه دربارة واژهها و تعاریف برایتان بگویم. بنابراین، بحث را به طور موقت قطع میکنم. یاد گرفتن واژهها خیلی لازم است، اما این کار علم نیست. البته منظورم این نیست که چون علم نیست نباید آن را یاد بدهیم. ما دربارة اینکه چه چیزی را باید یاد بدهیم حرف نمیزنیم؛ دربارة این بحث میکنیم که علم چیست. اینکه بلد باشیم چطور سانتیگراد را به فارنهایت تبدیل کنیم علم نیست. البته دانستنش خیلی لازم است، ولی دقیقاً علم نیست. برای صحبت کردن با همدیگر باید واژه داشته باشیم، کلمه بلد باشیم و درست هم همین است. ولی خوب است بدانیم که “فرق استفاده از واژه” و “علم” دقیقاً چیست. در این صورت، میفهمیم که چه وقت ابزار علم مثل واژهها و کلمهها را تدریس میکنیم و چه وقت خود علم را یاد میدهیم.
برای آموزش من، پدرم با مفهوم انرژی ور میرفت و کلمه را پس از اینکه ایدهای دربارة آن به دست میآوردم به کار میبرد. کاری را که میکرد خوب یادم هست. یک روز به من گفت: “سگ عروسکی حرکت میکند، چون خورشید میتابد.” من جواب دادم: “ نه خیر هم! حرکت آن چه ربطی به تابیدن خورشید دارد؟ سگ برای این حرکت میکند که من کوکش کردهام.” پدر گفت: “... و واسة چی، دوست من، میتوانی فنرش را کوک کنی؟” گفتم: “چون غذا میخورم.” پرسید: “چی میخوری دوست من؟” جواب دادم: “گیاهان را.” دوباره پرسید: “... و گیاهان چطوری رشد میکنند؟” گفتم: “گیاهان رشد میکنند چون خورشید میتابد.”
و همینطور سگ. دربارة بنزین چی؟ انرژی ذخیرهشدة خورشید که گیاهان آن را گرفتهاند و توی زمین ذخیره شده است. همة مثالهای دیگر هم به خورشید ختم میشود. همة چیزهایی که حرکت میکنند، حرکتشان به خاطر تابیدن خورشید است. همینطوری ارتباط یک منبع انرژی با منبع دیگر روشن میشود و دانشآموز دقیقاً میتواند آن را تکذیب کند: “فکر نکنم به خاطر تابیدن خورشید باشد.” و به این ترتیب بحث شروع میشود. این هم یک مثال از فرق بین تعریفها ــ که البته لازم هستند ــ و علم است.
.......................................
ادامه دارد...