امام رضا (علیه السلام) فرمود : حضرت شعیب از دخترش پرسید: چگونه امانتدارى این جوان را فهمیدى که او را امین مىخوانى؟ گفت: وقتى دعوت شما را به او ابلاغ کردم ، به من گفت : از پشتسر من، مرا راهنمایى کن تا مبادا به قامت من چشم بدوزد
سیماى سورهى قصص
سوره مبارکه قصص چهل و نهمین سوره است که بعد از سوره نمل نازل گردید ، در ترتیب فعلى قرآن مجید ، سوره بیست و هشتم است .
این سوره هشتاد و هشت آیه دارد . تعداد کلمات آن : هزار و چهار صد و چهل و یک کلمه وتعداد حروف آن : پنج هزار و هشتصد حرف است و قبل از هجرت ، در مکّه نازل شده است .
به مناسبت ورود کلمه « قصص » در آیهى 25، این سوره نیز « قَصص » نام گرفته است که به معناى «بیان سرگذشت » مىباشد . در روایات نبوى « طسم القصب » نامیده شده و در روایات اهل بیت (علیهم السّلام) « الطواسین الثلاث » ذکر شده است که مراد از آن « شعراء و نمل و قصص » است .
آیات 3 تا 46 این سوره بطور مفصّل به ماجراى حضرت موسى و فرعون و آیات انتهایى آن نیز به داستان قارون مىپردازد و به سرنوشت صابران نیکوکار و فاسدان گناهکار اشاره مىفرماید .
اگر چه در سى و چهار سوره از سورههاى قرآن کریم به نحوى از ماجراى حضرت موسى و فرعون سخن رفته ولى تنها در این سوره است که به تمام زوایاى زندگى آن حضرت از تولّد ، کودکى ، جوانى تا ازدواج ، نبوّت و دعوت به یکتاپرستى توجّه شده است . (تفسیر فی ظلال القرآن)
دختران حقّ پیشنهاد دارند !!
« قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ ؛ یکى از آن دو (دختر شعیب ، خطاب به پدر) گفت : اى پدر! او (موسی) را استخدام کن ، زیرا بهترین کسى که (مىتوانى) استخدام کنى، شخصِ توانا و امین است . »(قصص26)
نکتههای آیه :
امام رضا (علیه السلام) فرمود : حضرت شعیب از دخترش پرسید: چگونه امانتدارى این جوان را فهمیدى که او را امین مىخوانى؟ گفت: وقتى دعوت شما را به او ابلاغ کردم ، به من گفت : از پشتسر من، مرا راهنمایى کن تا مبادا به قامت من چشم بدوزد . (بحارالأنوار ، ج 13 ، ص 44)
برداشتهایی از آیه :
1ـ دختران نیز در خانواده بر اساس منطق و حکمت ، حقّ پیشنهاد دارند و فرقى با دیگران ندارند ؛ « قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ »
2ـ روابط حسنه میان والدین و فرزندان و آزادى بیان در خانواده ، یک ارزش است ؛ « یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ »
3ـ همهى اعضاى خانه در نقش پیشنهاد دهنده می باشند ، ولى تصمیم نهایى با سرپرست خانواده است ؛ « اسْتَأْجِرْهُ »
4ـ زنان عفیفه بدنبال آنند تا کمتر از منزل خارج شوند ؛ « اسْتَأْجِرْهُ » (براى کارهاى سخت خارج از منزل، از مرد استفاده شود .)
5 –کار کردن ، عار نیست ، اولیاى خدا نیز کار مىکردهاند ؛ « اسْتَأْجَرْتَ »
6ـ در گزینشها ، به بهترینها توجّه کنیم ؛ « خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ »
7ـ براى استخدام ، دو عنصر توانایى (تخصّص) و امانتدارى (تعهّد) ، لازم است ؛ « الْقَوِیُّ الْأَمِینُ »
8ـ توانایىها و امانتدارىها را باید در شرایط عادّى و بدون توجّه طرف ، شناسایى و احراز کرد ؛ « الْقَوِیُّ الْأَمِینُ » (غالب افراد با تصنّع ، تملّق و ریاکارى ، واقعیّت خود را مىپوشانند . امّا حضرت موسى در یک صحنه طبیعى ، با یک کار حمایتى و برخورد عفیفانه ، خود را نشان داد .)
دعا و کار
مسئله کار و کارگرى
خداوند از مردم ، عمران و آبادى زمین را خواسته که بدون کار و تلاش محقّق نمىشود ؛ « هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها » (وسائل الشیعه ، ج 12 ، ص 43)
ـ انبیاى الهى، کشاورز، چوپان، خیّاط و نجّار بودهاند .
ـ کار در اسلام عبادت و به منزلهى جهاد است.(وسائل، ج 12، ص 43)
ـ دعاى بیکار مستجاب نمىشود .
ـ کار وسیلهى تربیت جسم و روح ، پرکردن ایّام فراغت ، مانع فساد و فتنه ، عامل رشد و نبوغ و ابتکار ، توسعهى اقتصادى ، عزّت و خودکفایى و کمک به دیگران مىباشد .
قرآن مىفرماید : ما زمین را براى شما رام قرار دادیم ، پس از پشت آن بالا روید و از رزق آن بخورید ؛ « هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ » (ملک ، 67)
اسلام براى بازویى که کار می کند ، احترام ویژهاى قائل شده است و مراعات حقّ کارگر و تحصیل رضاى او و پرداخت سریع مزد او و اضافه پرداخت بر مقدار تعیین شده و احترام به او را از ملزمات این دین معرفی کرده است .
مقام و ارزش کشاورز در نگاه دین اسلام
دین اسلام برمسأله ی کشاورزى سفارش نموده تا آنجا که برای سیراب کردن درخت ، پاداش سیراب کردن مؤمن را قرار داده است .
حضرت على (علیه السلام) به استاندارش سفارش مىکند که کشاورزان مورد ستم قرار نگیرند و در گرفتن مالیات مراعات آنان بشود .
کارهای فکری نیز ارزش دارند !
کارهاى فکرى نیز از ارزش بالایى برخوردار است تا آنجا که یک ساعت فکر مفید از ساعتها عبادت بهتر است .
تنبلی و سهل انگاری را فراموش کنید !
اسلام توجّه خاصّى به کیفیّت کار دارد نه به مقدار و کمیت آن !
کمکارى و سهلانگارى در کار، مورد انتقاد است تا آنجا که رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) فرمود : خداوند دوست دارد هر کس کارى انجام مىدهد آن را به نحو أحسن انجام دهد .
قرآن مىفرماید : هر گاه از کار مهمى فارغ شدى به کار مهم دیگرى بپرداز ؛« فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ » (انشراح، 7) بنا بر این بیکارى ، ممنوع!
بیکارى موجب خستگى ، تنبلى ، فرسودگى ، فرصتى براى نفوذ شیطان ، ایجاد فتنه و گسترش گناه مىباشد .
البتّه اسلام براى کار، ساعت و مرز قرار داده و به کسانى که در ایّام تعطیل کار مىکنند ، لقب متجاوز داده است ؛ « الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ » (بقره ، 65)
روزت را تقسیم کن !
امام رضا (علیه السلام) فرمود : مؤمن باید ساعات خود را بر چهار بخش تقسیم کند : ساعتى براى کار، ساعتى براى عبادت، ساعتى براى لذّت و ساعتى براى دوستان و رسیدگى به امور اجتماعى که در غیر این صورت انسان به صورت عنصرى حریص در آمده و مورد تمام انتقادهایى که درباره حرص است، قرار مىگیرد.
« أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا » (هود ، 7)
به هر حال اسلام به کار اهمّیت داده تا آنجا که در حدیث مىخوانیم: خداوند بنده پرخواب و انسان بیکار را دشمن دارد . (وسائل، ج 12، ص 37) ونیز امام باقر (علیه السلام) فرمود: کسى که در کار دنیایش تنبل باشد ، در کار آخرتش تنبلتر است. (وسائل الشیعه ، ج 12، ص 37)
در جستجوی ابزاز کار باشید !
در حدیث مىخوانیم : شخص فقیر و بیکارى نزد پیامبر آمد و تقاضاى کمک کرد . حضرت فرمود : آیا کسى در منزل تبرى دارد ؟ یک نفر گفت : بله ، او تبر را آورد و پیامبر چوبى که در کنارش بود ، دستهى آن تبر قرار داد و به آن شخص بیکار تحویل داد و فرمود: این ابزار کار ، امّا تلاش با خودت .
از این حرکت چند نکته استفاده مىشود:
1ـ انبیا در فکر زندگى مردم نیز هستند .
2ـ ضعیفترین فرد جامعه مىتواند با شخص اوّل جامعه ملاقات کند.
3ـ جامعه نیاز به تعاون و همکارى دارد . تبر از یک نفر و چوب آن از دیگرى ، هماهنگى و سازندگى و تبر سازى از شخص پیامبر.
4ـ براى مبارزه با فقر، باید ابزار تولید را در اختیار نیروهاى فعّال جامعه قرار داد.
منابع:
1- تفسیر نور، ج 9
2- تفسیر اثنی عشری ، ج 10
3- تفسیر احسن الحدیث ، ج 8
4- وسائل الشیعه ، ج 12