من یك مادر هستم و بخاطر فرزندی كه به خواسته ما به این دنیا آمده است احساس مسوولیت میكنم و هرگز حاضر نیستم كه پاره تنم را از خود دور كنم. حتی بخاطر فرزندم از كارم استعفا دادم تا بتوانم تمام وقت در كنار پسرم باشم اما شوهرم دیروز اعلام كرد كه اگر بخواهم با پسرم زندگی كنم باید از او جدا شوم
قدس: زن جوان وقتی شرط نگهداری از فرزند معلولش را جدایی از همسرش دید به دادگاه رفت و با بخشش تمام حق و حقوقش درخواست طلاق كرد.
زن جوان با مراجعه به دادگاه خانواده 2 با چشمانی اشكبار به قاضی گفت: 8 سال قبل با یكی از همكلاسیهایم در دانشگاه ازدواج كردم. از همان ابتدای زندگی مشتركمان با یكدیگر پیمان بستیم تا برای یك زندگی خوب در كنار هم به بهترین شكل تلاش كنیم و هردو بر سر قول و پیمان خود ماندیم. با تلاش و كار بسیار زندگی گرم و خوبی را ساختیم. به سختی كار كردیم و با خریدن سهام بورس درآمد خود را چندین برابر كردیم. با این تلاش توانستیم ظرف مدت 5 سال به یك زندگی كامل دست پیدا كنیم.
زمانیكه وضع مالیمان خوب شد تصمیم گرفتیم با داشتن فرزندی زنگیمان را شیرینتر كنیم. یكسال بعد وقتی متوجه شدم فرزندی در راه دارم از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم. كمكم خود را برای به دنیا آمدن فرزندمان آماده میكردیم كه ناگهان مسیر زندگیمان به یكباره عوض شد. مهیار كه گویا برای پا گذاشتن به این دنیا كمی عجله داشت یكماه زودتر به دنیا آمد. پزشك معالجم كه معتقد بود فرزندم نارس است تجویز كرد تا برای رشد كامل، فرزندمان یكماه را در بیمارستان و در دستگاه مخصوص بماند.
با اینكه دوست داشتم هرچه زودتر فرزندم را در آغوش بكشم و با خود به كانون گرم زندگیمان ببرم اما مجبور به تحمل شرایط شدم تا فرزندی سالم داشته باشم. زن جوان آهی كشید و گفت: اما هرگز تصور نمیكردم پس از یكماه بخاطر نقص دستگاه بیمارستان و نرسیدن اكسیژن به مغز، فرزندی معلول كه از نعمت بینایی هم محروم شده باشد را همراه خود به خانه ببرم.
زن جوان اشكهایش را پاك كرد و گفت: برای بهبود حال مهیار كوچولو به هر دری زدم اما بینتیجه بود. پزشكان اعلام كردند كه تنها در كشور آلمان برای چنین بیماری امكان درمان نسبی است كه در صورت انجام عمل نیز 10درصد احتمال بهبود در فرزندم وجود دارد.
زن جوان ادامه داد: آقای قاضی پس از اینكه پزشكان جواب منفی برای درمان فرزندمان را دادند، همسرم بطور كامل نسبت به زندگیمان سرد شد و من را در این راه سخت و دشوار تنها گذاشت. امروز یكسال و 5 ماه از به دنیا آمدن مهیار میگذرد. اما دریغ از اینكه حتی یكبار شوهرم من را برای راههای درمان فرزندمان یاری كرده باشد. مدام اصرار دارد كه او را به بهزیستی بسپارم تا بتوانیم مثل قبل به زندگی گرم خود ادامه دهیم و فرزندی سالم داشته باشم.
زن جوان كه سیل اشكهایش صورتش را خیس كرده بود به قاضی گفت: من یك مادر هستم و بخاطر فرزندی كه به خواسته ما به این دنیا آمده است احساس مسوولیت میكنم و هرگز حاضر نیستم كه پاره تنم را از خود دور كنم. حتی بخاطر فرزندم از كارم استعفا دادم تا بتوانم تمام وقت در كنار پسرم باشم اما شوهرم دیروز اعلام كرد كه اگر بخواهم با پسرم زندگی كنم باید از او جدا شوم؛ زیرا با دیدن پسرمان در آن شرایط افسرده و پریشان میشود.
من كه تمام زندگیام به فرزندم وابسته است تصمیم گرفتم تا با بخشیدن تمام حق و حقوقم از همسرم جدا شوم تا بتوانم به كودكی كه به خواسته ما پا در این دنیا گذاشته رسیدگی كنم. قاضی عموزادی رییس شعبه 268 دادگاه خانواده تهران پس از شنیدن اظهارات زن جوان به دلیل عدم حضور همسرش و رسیدگی مجدد اعلام كرد تا پس از شنیدن صحبتهای مرد حكم را صادر كند.