برخی از پیامدهای رابطه با جنس مخالف
۱- عاشق شدن؛ نوع خلقت انسان، به ویژه در سن جوانی به گونه ای است که جنس مخالف، برای او جاذبه دارد و اگر ارتباط پیوسته بین دختر و پسری برقرار باشد، بعد ازمدتی به یکدیگرعلاقه مند می شوند و اگر این ارتباط دوستی ادامه یابد، از حد علاقه نیز گذشته، شیفته و عاشق یکدیگر می شوند؛ تا حدی که عیب های یکدیگر را نمی بینند. این عشق و علاقه، فقط به جهت ارتباط حاصل می شود و منشأ آن، غریزه جنسی است و به دور از ملاک ها و معیارهای منطقی، عقلایی و عرفی می باشد.
بیشتر جوانانی که این گونه عاشق می شوند، علاوه بر اینکه ازجهت سن، شغل و موقعیت خانوادگی، دارای شرایط ازدواج نیستند، شناخت کاملی از طرف مقابل و خانواده او نیز ندارند.
عقل می گوید:این وابستگی، به صلاح تو نیست و تمام انرژی و نشاط جوان را می گیرد؛ به طوری که جوان ازفعالیت های درسی و اجتماعی، باز می ماند و مبتلا به نوعی افسردگی و کسالت می شود.
درعین حال، دل، راضی به حکم عقل نیست و روز به روز، مایل به روابط بیشتر و نزدیکتر است و به جای اینکه به عواقب آن توجه کند، در پی رسیدن به خواسته های نفسانی است و دراینجاست که تعارض عقل و دل یا به عبارتی عقل و عشق رخ می دهد.
این ناهنجاری که بیشتر ازطریق دیدارها و تلفن های مخفیانه صورت می پذیرد و باضعف اراده، تشویش خاطر، نگرانی، افسردگی و غصه های طولانی مدت، همراه است و جوان را ازواقعیات زندگی دور کرده و به عالم تخیل و مستی فرو می برد.جالب اینجاست این همه علاقه و خماری پی در پی جوان، به خاطر ارتباط با شخصی است که نه خانواده اش را به خوبی می شناسد و نه حتی خود او را و نه پسر و دختر با فرهنگ یکدیگر آشنا هستند؛ نه شرایط هم کفو بودن و هم شأنی لحاظ شده و خانواده ها از این مسأله خبر دارند.
۲- تقویت حرص و خواسته های جنسی؛ دراینگونه ارتباط ها هریک از دوطرف، ابتدا به حداقل ها راضی و خشنود هستند و شاید هدفی جز نگاه کردن و سخن گفتن با یکدیگر ندارند؛ ولی هنگامی که رفاقت و معاشرت حاصل شد،دیگربه این حد قانع نیستند و خواهان ارتباط بیشتر می شوند به شکلی که قدم به قدم و مرحله به مرحله خواسته های طرفین بیشتر شده،ارتباط پیشین را به هیچ وجه کافی و ارضا کننده به حساب نمی آورند.خواسته های انسان،تمام شدنی ومحدود نمی باشند و شخص، هیچ گاه به ارتباط با یک فرد، قناعت نمی کند و مایل به گسترش این گونه روابط با افراد گوناگون است و اگر کسی تصور کند که در این مسأله، سیر و اشباع می شود سخت در اشتباه است.
۳- عدم رضایت نسبت به همسر خود در آینده؛ارتباط های غیرمتعارفی که در چارچوب فرهنگ دینی و اجتماعی ما نباشند، از آنجا که در طول زمان با افراد مختلف، متعدد و متنوع صورت می پذیرند موجب می شوند که چنین شخصی در زندگی آینده خود، دچار مشکل شده، زندگی اش سرد و عاری از نشاط گردد.
زندگی کسانی که به اقتضای شغل خود ارتباط های وسیع و صمیمی با جنس مخالف دارند، مانند بازیگران و هنرپیشگان، شاهد این مدعاست.
دلیل این رویداد تلخ چند چیز است: اول این که جوّ بدبینی نسبت به همسر و به طور کلی جنس مخالف، در ذهن هریک از طرفین شکل گرفته است.
دلیل دوم، عدم توانایی در ابراز محبت خالص و صمیمی نسبت به همسر، در اینگونه افراد است. کسی که تا به حال به جهت ارتباط های خود با جنس مخالف مجبور به انواع ابراز محبت به افراد مختلف بوده، درقبال همسرآینده خود، آنچنان عاجز خواهد بود که همسرش به راحتی، تصنعی بودن(ساختگی بودن) ابراز محبت او را درک می کند.
۴- خطر به دام افتادگی؛ یکی دیگر از ضررهای روابط دختر و پسر، خطر به دام افتادن در نقشه های شوم شیّادان و بی رحمان نسبت به آبرو و عفت افراد است.
۵- افزایش هزینه زندگی؛برای پسر و دختر که دانشجو و محصل هستند و درآمد خاصی ندارند، خریدن هدیه جشن تولد و رفتن به بعضی تفریحگاه ها، پرداخت قبض های تلفن همراه و دیگر هزینه ها نوعی فشار روحی است که رفته رفته موجب ازبین رفتن عزت نفس، خودباوری و نشاط روحی آنان می شود.