هنوز مثل جلال نیامده
كتابهای مرحوم جلال، همهاش را دارند. راجع به خود جلال هم نظر خیلی مثبتی دارند. بعضی از كتابهای مرحوم شریعتی هم موجود است. درباره تكنگاشتهای جلال صحبت میكردند كه جلال تكنگاشتهای بسیار خوبی داشت مثل اورازان و میگفتند كه ما مثل جلال همچنین نویسندهای با این قلم پیدا نكردیم كه بتواند همین كار را انجام بدهد.
ادبیات شفاهی را جدی بگیرید
در جلسهای من بحثی را مطرح كردم كه منبع آن ادبیات شفاهی بود و نه ادبیات مكتوب؛ راجع به قصهگویی و اینکه قصهگویی الآن در جامعهما خیلی رونق ندارد و مهجور است، در حالی كه بستر مناسبی برای آموزش بخصوص برای بچههای در سطح ابتدایی است و به این جهت خوب است كه معلمهای ابتدایی بهویژه قصهگویی را بتوانند انجام بدهند.
ایشان میگفتند كه یادم میآید مادربزرگم در شبهای زمستان، قصههای باستانی و قصههای قرآنی را برای ما میخواند و چقدر تأثیر میكرد و همانها را من مدتها یادم بود. مثلاً قصههای پیامبران و حضرت یوسف یادم بود و من تقریباً حتی وقتی به سن نوجوانی رسیده بودم، همه قصهها را بلد بودم. علتش این بود كه مادربزرگ این قصهها را گفته بود.
البته ایشان اشاره میكردند كه آفت قصهگویی هم بحث افسانهها است كه بعضی وقتها با خرافات مخلوط میشود. منظورشان این بود كه سعی كنید به آن آفتها دچار نشوید و بیشتر قصهگویی تاریخی و مسائلی از این قبیل را پیگیری كنید.
حكیم ابوالقاسم فردوسی
یك نكتهای هم دربارهحكیم ابوالقاسم فردوسی بگویم. در یكی از جلسات، فردی سؤال كرد كه نظر شما راجع به فردوسی چیست؟ میدانید كه درباره فردوسی نظرات متفاوت است؛ بعضیها مخالف و بعضی موافقند. ایشان تعبیرشان این بود كه همین كه اسمشان حكیم ابوالقاسم فردوسی بوده، معلوم است كه ایشان اهل حكمت بوده و كسی كه اهل حكمت باشد، جز حكمت نمیگوید و شاهنامه كه تاریخ است، پر از حكمت است. درواقع ایشان یكجور مراجعه به شاهنامه را بهعنوان آشنا شدن و استفاده از اندیشههای فردوسی تأیید میكردند.