مفهوم حقوق بشر و چگونگى شکل گیرى آن
حقوق بشر به معناى اصطلاحى آن، حتى در سنت اندیشه و حقوق غرب نیز سابقه تاریخى کهنى ندارد، اگر ما مثلاً در کتاب هاى بزرگترین فیلسوف عصر روشن گرایى (قرن هجدهم)، یعنى کانت، که بیش از هر فیلسوف دیگرى انسان و کرامت او را ملاک و مبدا فلسفه علمى خود قرار مى دهد، این اصطلاح را بجوییم، اثرى از عبارت حقوق بشر نمى یابیم.
این اصطلاح در متن یک نهضت اجتماعى، سیاسى در فرانسه پدید آمد و پیوسته تا امروز، پیوند ناگسستنى خود را با اصل مضمون و محتواى سیاسى خود حفظ کرده است و بدون آن قابل تصور نیست، بنابراین، اصطلاح حقوق بشر در عمل متوجه آن گروه از قدرتمندانى است که در قلمرو سیادت خویش، صاحبان نظر و عقیده مخالف را تحت فشار و تعقیب قرار مى دهند، براین اساس، رئوس حقوقى که تحت پدیده «حقوق بشر» گردآورى شده، عبارتند از:
حق حیات، آزادى، برابرى، عدالت، دادخواهى عادلانه، حق حفظ در مقابل سوء استفاده از قدرت، حفاظت در مقابل شکنجه، حفاظت شرافت و خوشنامى، حق پناهندگى، حقوق اقلیت ها، حق شرکت در حیات اجتماعى، حق آزادى فکر، ایمان و سخن، حق آزادى دین، حق تجمع و اعلان، حقوق اقتصادى (حق حفظ مال، حق انتخاب کار، حق فرد بر اشتراک در امور ضرورى مادى و معنوى)، حق تشکیل خانواده، حق تعلیم و تربیت، حق حفظ حیات فردى شخص و حق انتخاب آزاد محل زیست.
روشن است که اصل مسلم و نخستین شرط ایفاى این حقوق، عدم تناقض با حق دیگر انسان ها و عدم شکستن حق بشرى افراد دیگر است.
در اسلام، آن گونه که قرآن سخن مى گوید: «خدا» در مرکز جهان بینى قرار دارد و انسان ها براساس تقوا از یکدیگر متمایز مى شوند، «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات: 13).
ولى در جهان بینى غرب انسان مرکزیت دارد و انسان میزان سنجش تمام اشیا است (اومانیسم) و به جاى خدا محورى انسان محورى اصل است.
در این مقاله، ابتدا اصول کلى و مبانى حقوق بشر از دیدگاه امام على (ع) را بررسى مى کنیم و سپس به اصلى ترین حق، یعنى حق حیات خواهیم پرداخت، سپس دو اصل بنیادین، یعنى آزادى و مساوات را بررسى خواهیم کرد.