اول ابتدایی بودم یه روز از یه نفر در مورد مرگ و سوالاتی که تو قبر میشه پرسیدم
اون گفت بعد از اینکه آدمو گذاشتن تو قبر دو تا فرشته میان سوالاتی می پرسن اگه درست بگی کاری باهات کاری ندارن
گفتم خوب بپرس
گفت خدات کیه
گفتم خوب همونی که منو بوجود اُوُرد دیگه
گفت پیامبرت کیه
گفتم حضرت محمد(ص)
بعدش ادامه داد خوب بگو ببینم امامت کیه
اگه گفتین من چی گفتم...
من گفتم امام خمینی
اون گفت نه بابا باید بگی امام علی بعدش هم صحبتمون تموم شد و اون رفت
اون رفت و نفهمید چه آتشی به دل من انداخت
اولین بار بود اسم امام علی رو میشنیدم اما همین که شنیدم نمی دونم چی شد یک حس بسیار عجیب نسبت به این اسم در من ایجاد شد
فردای اون روز پامو کردم تو یه کفش و گفتم من می خوام برم مسجد
ببیریدم مسجدی که توش کلاس داشته باشه و فعال باشه
اون موقع نود سانت بیشتر قد نداشتم و وقتی مادرم منو برد پیش امام جماعت مسجد، اون یه نگاهی کرد و گفت برو سوم که شدی بیا
اون نفهمید عشق به امام علی باعث شد بیام مسجد تا بیشتر بشناسمش این جریان گذشت تا اینکه رفتم راهنمایی
اون موقع تو محل و یا اطرافیان رهبر مورد جفای اونا قرار می گرفت من توی مطالعات مسجدی هنوز به امامت نرسیده بودم چه برسه به ولایت فقیه
اما نمی دونم چی می شد تا می شنیدم سید علی سریع علیه تمام کسایی که بدش رو می خواستن موضع می گرفتم
همین موقع ها بود من می خواستم ولایت فقیه رو بیشتر بشناسم تا عطشم رفع بشه بفهمم چرا این دل اینجوری گرفتار شده
خونمون بار کرد و از اون مسجد رفتم، تو محله جدید ظرفیت حلقه های تربیتی مسجد تکمیل بود یکسال اصرار کردم و اونها انکار چون نمی فهمیدن اسم سید علی منو کشنوده به اونجا
الان 14 سال از اولین باری که اسم علی رو شنیدم میگذره و هنوز نفهمیدم معنی این تپش قلب هنگام شنیدن اسمش چیه
یه عمر به عشق علی مبتلا بودم بی آنکه ذره ای او را بشناسم و هر بار که تصویری از سید علی می ببینم این داغ تازه تر می شود
براستی چه رازی میان این دو است که یاد هر کدام مرا به فکر دیگری می کشاند و نفس هایم را به شماره می اندازد ....