• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 803)
شنبه 27/9/1389 - 19:28 -0 تشکر 263743
طشت رسوائی در آشپزخانه هیئت

 اینكه رخدادهای وارونه برای هر كس از چه روز شروع می شود خود غریب حكایتی ست. تاریخ آغاز معكوس شدن رویدادهای روزمره زندگی برای من اما خود عجیب و غریبتر است. محرم ماه عزا محرم ماه سیاه پوشی محرم ماه تدبر و تفكر ماه اندوه و مصیبت دیگر چه بگویم ماهی پر فضیلت! اما خدایا خدای حسین؛ به حق لب تشنه حسین تقصیر من نبود كه شربت آبلیموی آشپزخانه حضرت زینب گلابش كم بود! من از سر خیرخواهی و از آنجا كه تجربه چندین سال آماده سازی شیره شربت مجالس عروسی دوستان و آشنایان را با خود به همراه داشتم به جوان معصوم و نورانی مسئول توزیع و پخش شربت نذری تذكر مختصری داده و همزمان با چشیدن حلاوت این امر به معروف به موقع؛ به هنگام چرخاندن سر خر محترم جهت مهیا شدن در قرار گرفتن مجدد در صف طول و دراز و البته چند شاخه سیب زمینی و گلپر آن راسته بازار ؛ یك آن باسه تن از ریش سفیدان آشپزخانه مباركه مواجه شدم:

-                     وضو داری؟

البته كه پاسخم منفی بود. ساعت چهار بعد از ظهر یعنی درست چهل و پنج دقیقه پس از نیم چرت بعد از نهار یعنی چهار ساعت پس از نماز عصر و ظهر یعنی یك ساعت و سیزده دقیقه مانده به اذان مغرب و عشاء معلوم است كه هیچ آدم معقولی در این موقع از روز وضو ندارد. سه فرشته پر محاسن آشپزخانه انگار كه بیشرمی بزرگ از من سر زده باشد همزمان چشم غره ای نافذ و چشم سوراخ كن به سویم نشانه رفته  فرمودند :

-           بگیر!

و دیدم آری با همین دو چشمان كم و بیش بینای خودم دیدم جوانك نورانی این بار به جای تنگ شربت با قاروره آب در دست به سوی من خرامان خرامان می شتابد و این بار تبسمی نورانی تر از قبل بر چهره دارد. وای خدای من اینجا خود خود بهشت است؛ حیف كه محرم است وگرنه حتمی به جای این پسرك ترد و نازك حورالعین بلند بالای تن درستی را موظف به ریختن آب وضو بر دستهایم می كردند. خیلی؛ نه بیشتر از خیلی؛ بسیار بسیار با نفسم مجاهده كردم تا این غلام بهشتی را در آغوش نگرفته از او كام نگیرم. هر بار كه گردن كج می كرد تا شره آبی بر دستم بریزد بی حواسی من سبب می شد با صدای ملكوتی خود مرا مدهوشتر از قبل به ادامه دادن وضو ترغیب كند- چرا پیش از این به ظرافت صدایش پی نبرده بود چه صدای داود وشی!- مجاهده اكبر آغاز شده بود و من می بایست نفسم را مهار می كردم ؛ به خاطر همین مجاهده طاقت فرسا بیشتر از آب وضو از عرق شرم خیس شدم. سرانجام اعمال وضو به علت تمام شدن آب قاروره به پایان رسید و من از این آزمون دَرِ بهشت خلاص شدم و نجات یافتم. وضو كه گرفتم سه پیرمرد به چالاكی از طناب جدا كننده حریم آشپزخانه از كف بازار جست زده و مرا در حالیكه مچ دو دستم و البته پس یقه ام در مشتهای آهنین و كهنه كارشان بود از زمین بلند كرده به حریم مقدس دیگها و ظروف بردند. و من نگاهم هنوز در پی ساقی آب وضو كه میان جمعیت گم شده بود جستجو می كرد...

چه بوی خوشی دارد قیمه امام حسین؛ به عقیده من دوستدار مخلص و عاشقی كه شغلش آشپزی بوده درست از فردای ظهر عاشورای هزار و چهار صد سال پیش این نسخه جادوئی را برای محبان حسین به یادگار گذاشته است تا دلی از عزا درآورند و گرنه قیمه كه قیمه است و هیچ هم بهتر از قورمه سبزی نیست. آنچه كه پیش رویم گذاشته بودند را می دیدم و باور نمی كردم هركس دیگر هم بود باورش نمی شد: تغارهای پلو كه هركدامش بیست نفر آدم معمولی - و نه چون منی دائم گشنه- كه رویش قیمه داغ و خوش عطر و بوی امام حسین هم زینت شده بود! ردیف قطار پارچهای شربت آبلیوی معطر به گلابی كه این بار به نظر اندازه اش میزان بود همین طور پای دیوار تا بیرون از چادر مشمائی كه سه پیرمرد نازنین مرا به آنجا هدایت كرده بودند چیده شده بود . سیب زمینی های داغ داغ  شكافته شده از وسط و تنلبار در دیگهای بزرگ مسی كه از وسط زرد طلائی شان بخار خوش عطر و بو به هوا بر می خاست. كاسه های گلپر مخلوط با نمك كه مهیای پاشیده شدن و مزه دار كردن سیب زمینی ها بودند. آن طرفترك جعبه های خرما و پیتهای حلبی پنیر محلی تبریز و دیگر اینكه سبزیهای خوش رنگ تل شده در آبكشهای روئی جهت رفتن و خشك شدن آبشان! و بوی چای دارچین پیچیده در فضای روحانی آشپزخانه! سلام بر حسین؛ چه زود مرادم را دادی امام خوبم؛ باورم نمی شود كه در همین ابتدای محرم نذرم قبول بیفتد؛ اشك در چشمانم حلقه زده؛ مرا به قلب بهشت آورده ای! عزاداری من كار خودش را كرده عزاداری صادقانه و خالصانه من! در آن لحظات تنها شكر و سپاسگزاری بود كه بر لبان من جاری می شد. مگر پیام امام حسین چیست؟ جز همین احساس خوشی كه من در این لحظات با تمام وجودم آن را احساس می كنم؛ جز سبك بال و فارغ گشتن از تمامی دنیا و گرفتاریهایش ! من اینجا در این آشپزخانه از تمامی دنیا و مافیها از تمامی تعلقاتش رها گشته ام. من در اینجا از همه چیز و كس بی نیاز شده ام...

در همین خیالات عالی بود كه سه ریش سفید را نشسته بر چهارپایه های چوبینی زل زده به آب دهان روانم دیدم:

-                     خب! هر چقدر می خوای از هر چی كه دوست داری تا هر وقت  كه می خوای حتی تا خود ظهر عاشورا بشین همین جا و بخور! به بچه ها هم گفتم برات از همه چی بذارند كنار با خودت ببری. پسرم آقای من حضرت جناب یابو كاه از خودت نیست كاهدون كه از خودته!

این حرفها را انگار هر سه تایشان همزمان و بی تقدم و تأخر زمانی و حتی بدون اینكه یكشان تپقی بزند و یا اینكه لهجه متفاوت تری از بقیه داشته باشد بر زبان می راندند؛ ولی در واقع این می بودم كه گیج و شرمنده سرم به دوار افتاده بود و   نمی توانستم تشخیص دهم كدامشان مشغول پند و نصیحت كردن به من است. وای خدایا چرا همه چیز وارونه شد! اینها چه می گویند این سه پیرمرد كه همزمان با هم سخن می گویند ادعا می كنند كه درست یك ساعت و پنجاه دقیقه است كه شاهد شكم چرانی من در این راسته بازار هستند! مگر خوردن نذر امام حسین اسمش شكم چرانی ست! اینها چرا به نیت پاك من پی نبرده اند! من نذری می خورم تا پاك شوم به خاطر این زیاد می خورم چون گناهم از بقیه بیشتر است و این چه عیبی دارد!چرا هیچ كس- جز خود امام حسین- مرا نمی فهمد!                                                                                                         

                                                                                                                     و این داستان ادامه دارد... 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.