• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادب و هنر > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادب و هنر (بازدید: 2391)
يکشنبه 21/9/1389 - 16:12 -0 تشکر 261281
خط فارسی

پیدایش خط فارسی
قبل از اسلام خطوط مختلفی از جمله میخی و پهلوی و اوستایی در ایران متداول بوده است اما با ظهور دین اسلام نیاكان ما الفبا و خطوط اسلامی را پذیرا شدند. تاریخ شکل گیری خط عربی و نحوهٔ نگارش آن چندان به پیش از اسلام بر نمی گردد و تقریبا همزمان با گسترش اسلام و در سال‌های اولیه فتوحات اسلامی شکل گرفت.
هرچند ایرانیان خط کنونی خود را از عرب‌ها وام گرفته‌اند، با این حال در تکامل این خط و در تبدیل آن به هنر خوشنویسی نقش عمده‌ای داشته‌اند. ایجاد نقطه و اِعراب در خط عربی را به‌فردی بنام ابواسعد دؤلی الفارس و در قرن اول هجری نسبت داده می‌شود که بیشتر برای جلوگیری از اشتباه خواندن قرآن توسط ایرانیان انجام شد.

سیر خط در ایران
در ایران پس از اینكه خط تصویری تبدیل به میخی گردید و مدتی میخی و آشوری و بابلی و اوستائی نوشته می‌شد پس از پیدایش خط حروفی در مصر و فنیقیه و سرایت آن به یونان در دوره اقتدار سلوكیها خط مزبور رواج یافت و چنانچه می‌بینیم سكه آنها بهمان خط است و سپس اشكانیها هم همان خط را دنبال كردند و در زمان ساسانیان خط پهلوی با خط حروفی خیلی نزدیك شد تا اینكه بعد از اسلام خواه ناخواه خط كوفی در ایران رواج یافت و مسیر ترقی خود را پیمود و از كوفی بی‌نقطه به نقطه‌دار و نسخ و نستعلیق و ثلث و رقاع و شكسته و غبار و امثال آن ترقی كرد.

در قرونی كه خط در ایران و ممالك اسلامی سیر صعودی می‌كرد هنرمندانی از مسلمین برخاسته‌اند كه همیشه در تاریخ جای آنان باز است و سزاوار است كه نام آنان برای ابد باقی بماند .


منابع : تاریخچه ی خط و سیر خوشنویسی

دوشنبه 6/10/1389 - 12:3 - 0 تشکر 267804

نباید پنداشت که خط یکباره در گوشه ای از جهان از طرف یک یا چند تن به طور کاملی اختراع شده و از آن جا به سایر جاها به ارمغان رفته است و یا هر قومی برای خود خطی کامل و زیبا ساخته آن را به دیگران آموخته اند، بلکه باید دانست که اصل خط های عالم، از نقش کردن پندار و تصور بشری با صورتی ساده و عاری از صنعت و کودکانه برخاسته است.

انسان از وقتی که به خود آمد و ارتباطی بین افراد صورت گرفت سعی داشت که اندیشه ها، مرادها و بویه های خود را به صورتی و شکلی به طرف بفهماند و ساده ترین طرزی را که برای به جا آوردن این مقصود پیشنهاد خاطر ساخت آن بود که آن خیال ها را بر روی صفحه ی سنگ یا پارچه ی تخته یا بر دیوار مغازه و اِشگفت مطابق صورت خارجی که در نظر است مجسم سازد، پس قدیم ترین خط های عالم قدیم ترین نقش هایی است که مردم برای مجسم کردن اندیشه های خود نگاشته اند و خط بدین طریق رفته رفته به وجود آمده است و خط هایی که بعدها نوشته شده و دنباله ی آن ها تا امروز پیوستگی یافته، خلاصه ی آن نقش ها و کامل شده ی زحمت هایی است که با نهایت سعی، آزمون، تکرار و اصلاحات پی در پی از طرف مردم و در ازای زمان دست به دست به ما رسیده است.

مطالعه در تاریخ خط و دانستن تاریخ خط های دنیا، بسیار مهم است و در این باب کتاب ها نوشته شده است و دانستن این علم انسان را به طرز معیشت، طرز فکر و طرز زندگانی قوم های مختلف جهان آشنا می سازد.

در کاوش های استادان طبقات الارض و کنجکاوی مغارهای قدیم که محل اقامت مردم وحشی بوده است، نقش ها و تصویرهایی از حیوانات و نباتات به دست آمده است که مظهر خیال های مردم بوده و بعضی از آن نقش ها را توانسته اند با اصل خیال نقاش مطابق ساخته بخوانند، و از این رو خط های وحشیانه ی دیگر را نیز خوانده و به خواندن خط های کامل تر موفق شده اند.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:4 - 0 تشکر 267805

مرحله ی اول : خط ِنگاری یا نقشی

یعنی کسی خیال و اندیشه ی خود را به صورت نقش و نگار تجسم داده و آن را وسیله ی فهم دیگری قرار دهد و این خط دارای زبان خاصی نیست و خطی است که می توان آن را خط بین المللی دانست، خط «هیْریوغلف» مصر قدیم اصلاح شده ی این خط بوده است.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:4 - 0 تشکر 267806

مرحله ی دوم : خط ِنموداری یا علامتی

یعنی خطی که برای هر اسم، خواه اسم ذات یا اسم معنی، نشانه و علامت خاصی قرار دهند، در چنین خطی باید به شماره ی مفاهیم لغت ها یا کلمه های معمول در آن زبان علامت هایی معین به کار برد و الفبا در این خط موردی ندارد، این گونه خط ها دارای شکل ها و علامت های بسیاری است که گاهی از هزار هم می گذرد مثل خط های مصری متأخرتر، بابلی و آشوری قدیم.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:4 - 0 تشکر 267807

مرحله ی سوم : خط ِآهنگی یا صوتی

یعنی خطی که هر حرف یا شکل، نشانه ی یکی از صوت هاست، در زبان صاحبان این خط ها نیز غالبا واژگان با اصوات و مقطعات جدا جدا ساخته شده است و هر صوتی در مقصود گوینده تأثیری خاص داشته، یعنی اصوات حاکی مراد و قصد گوینده است و یک صوت با تغییر آهنگ تغییر معنی می دهد مثل لفظ «بَهْ» که در زبان فارسی به سبب تفاوت آهنگ گوینده اش، ممکن است چند مقصود مختلف را بفهماند و با تکرار آن باز چند مقصود دیگر را حالی کند و با نوشتن آن (به واسطه ی این که خط ما خط صوتی نیست) نمی توان این مقاصد را به طرف فهمانید. خط چینی امروز مخط هایی از خط علامتی و خط صوتی است.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:4 - 0 تشکر 267809

مرحله ی چهارم : خط ِالفبایی

و آن چنان است که هر حرف نماینده ی یک مخرج است، و آن مخارج گاهی حروف مصوّته و گاهی حروف غیرمصوّته را ادا می کنند و از ترکیب مجموع حروف لغات و کلمات ساخته می شود و چون لغات و کلمات ساخته شده از چند مخرج مختصر بیش نیست با همان چند حرف که از سی چهل عدد تجاوز نمی کند می توان تمام لغت ها، معنی ها و مقاصد را وانمود ساخت. مانند خط های اسلامی، لاتینی، هندی و سامی که همه از خط ها الفبایی محسوب اند.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:5 - 0 تشکر 267810

اصل خط های دنیا از کجا است ؟

تا اوایل قرن نوزدهم اهل تحقیق را گمان چنان بود که اصل و ریشه ی خط ها از سه خط برخاسته است و آن سه : خط چینی، خط هندی و خط سامی است و معتقد بودند که خط قدیم مصری (هیریوغلف) و خط میخی از اصلی دیگر است که از زبان های قدیم محفوظ مانده است. ولی بعدها به این عقیده گرویدند که تمام خط ها از روی خط فنیقی (کنعانیان) گرفته و ساخته شده و تنها خط مصری و چینی باقیمانده ی خط های نگاری قدیم است.

عقیده ی دیگر نیز پیدا شد که گفتند خط فنیقی از خط مصری که به تدریج از صورت نگاری و نقشی خارج شده بود استخراج و صورت الفبایی بدان داده شد. به این شکل که بیست و دو علامت از خط مصری که هر یک مخرج حرفی بود گرفته، الفبایی که بعد تنه ی سایر خط ها گردید از آن ترتیب دادند.

عقیده ی دیگری نیز هست که گویند خط فنیقی و خط عبری از خطی دیگر که نمونه ی آن در جزیره ی «کریت» پیدا شده است، گرفته شد.

عقیده ی دیگر می گوید که خط فیقی مأخوذ از خط میخی است که آن را اصلاح کرده و به صورت الفبایی درآوردند و هر کس در عقیده ی خود متوسل به قرائن و شباهت حروف و مرجحات دیگر می شود و آن چه مسلم است آن است که خط فنیقی قدیم ترین و سهل ترین خط های الفبایی دنیای قدیم بوده، خط عبری، سرُیانی، نَبَطی، عَرَبی، مُسنَدْ، آرامی، پهلوی، یونانی، لاتین، سنسکریت، سغدی، ایغوری، حبشی و سایر خط های موجود دنیا غیر از چینی از آن خط عاریت و تقلید شده است و این که آن خط از چه خطی گرفته شده و آیا اصل آن از خط میخی یا خط مصری است، تردید است.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:5 - 0 تشکر 267812

ایرانیان خط را از کجا آموختند ؟

مردم ایرانی، که به فرموده ی زرتشت از سرزمین «اَیْرانَ وَ یِْچَ» بیرون رانده و برای پیدا کردن چراگاه و خورش به سوی خوارزم و ایران رهسپار شدند غالبا مردمی بیابانی، چوپان و برزیگر بیش نبودند و از خود خط، ادبیات، فرهنگ و آداب شهرنشینی نداشتند. این معنی از حالت آریایی های سکایی، تخاری، سَرْمَتْ و الَاّن، که بعدها از مشرق آسیا وارد ایران شده و برای به دست کردن چراگاه و خورش با برادران ایرانی خود که پیش تر از آنان وارد ایران یا هند شده بودند به زد و خوردهای خونین پرداختند، معلوم می شود و می بینیم که آن قوم نه خطی داشتند و نه دارای کتابی و شریعتی بودند و به جز پرسش قوای طبیعی و ستارگان کیشی نداشتند و از این رو دارای تربیت شهرنشینی که خط سرآمد آن است نبودند.

دیگر می بینیم که خط های پذیرفته شده ی این اقوام نیز خط های ملل سامی است یعنی همان خطی که سایر برادران آریایی ما چون هند، یونان، روم، فرنگ، روس، ژرمان و سایر شاخه های نژاد سفید آن را تقلید کردند.

در اسطوره ها و نامه های باستانی ایران نیز این معنی ثبت است که خط از طرف دیوان به پادشان باستان ایران مانند طهمورث زیناوند آموخته شد و این سخن در شاهنامه یاد شده است آنجا که گوید :
چون طهمورث آگه شد از کارشان برآشفت و بشکست بازارشان
کشیدندشان خسته و بسته خوار به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نوهنر بیاموزی از ما کت آید به بر
نبشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی نگاریدن آن کجا بشنوی

از این روایت فردوسی که از روی روایات باستانی ایران گرفته شده است نیز به خوبی برمی آید که آریاهای آن روز که در ایران استقرار یافته اند، خود دارای تمدن و خط نبوده و این مبادی و اصول را از رعیت ها و زیردستان مغلوب خود آموخته اند و آن زیردستان مردم قدیم ایران بوده اند که بعدها از آنان به «دیو» تعبیر شده است و یا اسیران جنگی از نژادهای همسایه و یا اتباع ملل مجاور که مغلوب ایرانیان می شدند.

بالجمله آن چه از منابع صحیح و قراین روشن، ثابت و شواهد حسی به دست می آید آن است که در آغاز این گفتار بدان اشارت رفت. و می دانیم که ایرانیان (مادی ها) در طول مدتی که یوغ بندگی و رعیتی ملل مقتدر سامی (آشور) را به گردن داشتند، به خط آشوری که خط میخی است آشنا شدند و سپس که گردن از قید ذلت و بندگی آنان برتافتند و دولتی مستقل از خود برقرار ساختند خط میخی را تکمیل کردند و از این رو می بینیم که در بدو تشکیل دولت هخامنشی این خط مانند خط ملی مورد استعمال پادشاهان بزرگ چون کورش، داریوش، خشیارشا، اَرْتَخشْتَرْهَ و غیره است و در سنگ ها، مهرها، فلزها، گل پارها، دیگر کتیبه ها و نوشته ها آن را به کار برده اند. و سپس نیز خبر داریم که خط دیگری که آن هم از خط ها مردم سامی است، مورد استعمال ایرانیان قرار گرفته به خط پهلوی مشهور گردید.

اینک می خواهیم طرز و کیفیت خط های میخی، پهلوی و اوستایی را یکان یکان روشن سازیم بنابراین نخست اندکی در بنیاد سازمان خط بیان کرده پس آن گاه وارد موضوع می شویم.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:6 - 0 تشکر 267813

خط های ایران پیش از اسلام
الف) خط میخی

سومریان مردمی بودند که پیش از (3000) سال قبل از میلاد مسیح در قسمت جنوبی عراق سکونت داشته و دارای تمدنی بوده اند و خطی نیز داشتند که آن را از چپ به راست می نوشتند و این خط میخی است.

در حدود سنه ی (3000) قبل از میلاد طوایفی سامی نژاد که آن ها را فنیقی یا کنعانی می نامند از جزیره العرب یا سواحل خلیج فارس به سرزمین عراق تاخته و در جنب سومریان دولت و مدنیتی که آن را از سومریان آموخته بودند ایجاد کردند. ولی تمدن و دولت مذکور دوام نکرد و بار دیگر مقهور سومریان شد و آن مردم به سوریه و فلسطین شتافتند و در سواحل بحر ابیض سکنی گزیدند ولی طوایف سامی دیگری بعد از آن ها در بابل و آشور قدرت پیدا کرده دولت های عظیمی به نام دولت (کاسانیان)، (آشوریان) و (کلدانیان) از اواسط قرن 18 ق. م. به بعد به وجودآوردند و بابل و نینوا پایتخت کلده و آشور شهرت جهانی یافت.

در همین ایام طوایفی که به (عیلام) یا ملوک (اَنزان) موسوم بودند در خوزستان و سواحل خلیج فارس، لرستان، قسمت غربی و جنوبی ایران برخاسته و رقیب بزرگی برای آشوریان شدند و شوش پایتخت آنان مشهور جهان شد.

خط میخی از چهار تا پنج هزار سال پیش از میلاد در نزد سومریان ساکن جنوبی بین النهرین معروف بود و از شکل بدوی (نقشی) ترقی کرده مرحله ی دوم و سوم را می پیمود، طوایف آشور و عیلام نیز همان خط را از سومریان گرفته و به کار بردند. این خط در حوالی (1700 ق. م.) در مرحله ی دوم و سوم بود که ایرانیان مادی هم آن را گرفته و به کار بردند.

درست روشن نیست که از چه تاریخ این خط به دست مادها افتاده است، اما معلوم است که این خط در دست ایرانیان رو به ترقی و اصلاح نهاده و در اواسط قرن (6ق. م.) از مرحله ی «نموداری» یعنی علامتی و «آهنگی» یعنی صوتی به صورت الفبایی درآمده است، و وقتی که کورش کبیر دولت هخامنشی را سر و صورت داد و بابل را در (538 ق. م.) فتح کرد، خط میخی که هنوز در کلده، آشور و عیلام به صورت نموداری و آهنگی بود در ایران صورت الفبایی یافته بود. کتیبه ها، نوشته های سنگی و سفالین پادشاهان هخامنشی که به سه زبان کلدانی، عیلامی و فارسی است این معنی را گواهی صادق است از این رو می توانیم بدانیم که ایرانیان مادی از دیرباز با این خط انس داشته اند و آن را دیری ورزیده و به کار انداخته و قریحه و ذوق خود را در اصلاح آن برگماشته و آن را به این صورت درآورده اند ورنه چگونه در مدت چند سال هخامنشایان می توانستند آن را از صورت اصلی به این صورت درآورند ؟

خط میخی کلدانی دارای حرف ها و شکل هایی بسیار بود که بعضی از آن ها نمودار یک ذات با یک معنی و بعض دیگر نماینده ی صوت و هجایی خاص بودند. که با یک یا چند صوت از آن ها یک معنی ساخته می شد.

مجموع مقاطع حروف بی صدای خط میخی کلدانی از 18 حرف تجاوز نمی کرده است به قرار ذیل : ا، ج، د، ز، ح، ط، ل، م، ن، س، پ، ص، ق، ر، ش، ت.

و با آن که آشوری ها و بابلی ها از نژاد سامی بوده اند معذلک حروف سطبر و فخیم عربی مانند ظاء و ضاد و حروف حلق مانند غین، عین و ها و حرف شین و خا در آن نیست و از این رو حدس می زنند که این خط را سومریان از مردمی غیر سامی آموخته اند یا خود سومریان غیر سامی بوده اند.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:6 - 0 تشکر 267814

میخی مادی

اما حروف الفبای میخی مادی 42 حرف بوده است و 36 حرف آن را از روی حروف میخی آشوری ساخته اند که پنج حرف آن از حروف صدادار بوده است و شش حرف دیگر از جنس «نمودار» بر آن افزوده اند و آن شش علامات : بَغا، اوهرمزد، دَهْیو، شاه؛ بومی و علامت ختم جمله می باشد.
توضیح آنکه نمودارها در الفبای آشوری از هشتصد حرف هم تجاوز می کند ولی در الفبای مادی یا هخامنشی چنانکه می بینیم از شش حرف زیاد نیست و این است صورت آن ها :

اصلاح مهمی که در ایران راجع به خط میخی شده است، زیرا چنانکه گمان کرده اند و علی القاعده نیز همین طور به نظر می رسد ایرانیان این خط را از مردم همسایه «آشوری» یا «عیلام» یا هر دو گرفته اند و اگر فرض کنیم که در آغاز تمدن و استقلال دولت مادی این وام گرفته شده است باز تا ابتدای دولت هخامنشی از نظر مدت چندان دور نبوده است که بتوان گفت که بالطبع و از لحاظ تطور چنین اصلاحی در خط میخی صورت گرفته است. یعنی اولا آن را از حالت علامتی و صوتی (هجایی) به حالت الفبایی درآورند و ثانیا اعراب را جز حروف قرار دهند و ثالثا برای حروف مختص به زبان آریا که در خط آشوری نبود صورت هایی اختراع نمایند، بنابراین شکی نیست که این اصلاحات تدریجی و به طریق تکامل و تطور طبیعی صورت نگرفته بلکه، بر حسب هوش و قریحه ی ملی به امر و فرمان بزرگان یا شهنشاهان یا مغان وجود یافته است و ناگهانی، به طور انقلاب و نودرآمد موجود شده است.

ممکن است گفته شود که به راهنمایی دبیران فنیقی یا آرامی یا یهود که در زیر دست بزرگان ایران خدمت می کردند و حروف الفبایی داشته اند و از پیش با آن آشنا بوده اند این اصطلاح پیدا شده است. این تصور دور نیست لیکن اشکالی دارد و آن اینکه خود یهود یا آرامیان یا فنیقیان هم حروف مصوَته و اعراب را داخل خط نکرده اند، چنان که از آثار قدیم فنیقی، یهود و آرامی معلوم می شود که نه تنها اعراب جزء کلماتشان نیست بلکه «الف»، «واو» و «یا» هم در کتیبه ها و نوشته های قدیم آن مردم پیدا نمی شده است و در اواخر «الف»، «واو» و «یا» را برای نشان دادن حرکات گاهی به کار می برده اند، پس از انقراض یهود و پراکنده شدن در آفاق چون دیدند این سه حرف کافی برای ادای مقصود نیست و لغات آنان دستخوش فنا خواهد شد قاعده ای برای حرکات وضع کردند که امروز به طور ناقص در خط مربع (خط عبری) دیده می شود در این صورت معنی ندارد که اصلاح خط میخی از ناحیه ی مردم سامی صورت گرفته باشد و شکی باقی نمی ماند که این اصلاح مربوط به غریزه ی ذاتی و طبیعی آریایی است چنان که ملل گِرِک، لاتین و هند نیز بعد از قبول حروف فنیقی همین کار را کردند و اگر بخواهیم سامیان را در عمل کتابت ایرانیان موثر بشناسیم باید به عکس تصور فوق ضایع شدن خط ایران و از میان رفتن اعراب از در خط پهلوی و خط ها اسلامی مربوط به تاثیر وجود آن قوم بدانیم چنانکه در جای خود به این معنی اشارت خواهیم نمود. چیزی که خط میخی را از بین برد (چنانکه معروف است) حمله ی اسکندر و قدرت سرداران او نبود، بلکه دشواری این خط سبب از یاد رفتن آن گردید، چه خط میخی با قلمی نوک تیز چوب یا فلزی بر روی پاره های گِل سخت شده کنده کاری گردیده و یا با همان قلم بر الواح سنگی و معدنی حکاکی می شده است، بر خلاف خط مصری و فنیقی که روی چوب و یا پاپیروس و پوست حیوانات با هر نوع قلمی کنده شده یا با رنگ نوشته می شده است. اما در خط میخی چنین نبود بلکه بیش تر پارچه ی گلی را برداشته با چنین قلمی بر روی آن خط هایی کنده و پارچه را خشکانیده و سپس پهلوی هم قرار می دادند و آن پارچه های گِل را به زبان کلدانی «آجُرْ» و آن خط ها را «دُپی» می نامیدند و از آن آجرها دو کتابخانه یکی در شوش و دیگری در تخت جمشید اخیرا کشف گردیده است.

همچنین بر روی فلزات یا سنگ ها حروف میخی با دقت بایستی کنده شود و به درد پاپیروس و غیره نمی خورده است، به همین سبب عامه ی مردم ایران در آن عصر برای تحریرات عادی بر روی پوست یا پاپیروس خط آرامی به کار می برده اند.

این شکل کتابت و خشونت شکل حروف و جای زیاد گرفتن سطور سبب شد که از همان زمان دولت هخامنشی خط آرامی (که از مدت های دور از کنعانیان به سرزمین کلده و آشور رسیده بود) به همراه کاتبان و دُپیوَران سامی به ایران آمده وسیله ی مبادله ی افکار و رفع حاجت بزرگان، تجار و سایر مردم قرار گیرد. این است که در دوره ی اشکانیان خط میخی روی به تراجع می گذارد و تا مدتی خط یونانی مورد استعمال واقع شده و به تدریج از نیمه ی قرن دوم پیش از میلاد خط آرامی متداول می گردد، لیکن نباید تصور کرد که خط میخی در عهد اشکانیان به کلی منسوخ شده بود چه در بابل لوحه هایی یافته اند که متعلق به دوره ی اشکانی است و به خط میخی نوشته شده است، در این لوح ها مطالب قانونی، نجومی و سرودهای مذهبی مندرج است.

دوشنبه 6/10/1389 - 12:8 - 0 تشکر 267815

ب) خط پهلوی

خط پهلوی چنان که پیش تر اشاره کردیم از خط آرامی گرفته شده است و خط آرامی در اصل منتهی می شود به دو خط قدیم که یکی فنیقی و دیگری عبری است.

فینیقیان که آنان را کنعانیان هم می نامند در حوالی سه هزار سال پیش از مسیح از سواحل خلیج فارس یا از داخله ی جزیره العرب وارد سواحل فرات شده و چنانکه قبلا گفتیم در آنجا رحل توطن افکندند و سپس از آن جا به طرف سوریه و فلسطین رفتند و درسواحل بحر ابیض دولتی تجارتی بوجود آوردند.

عبریان که بدون شک از ملل سامی نژاد می باشند از شبه جزیره ی طورسینا و به قول استاد «مرگلیوس» از یمن و به قول دانشمندی دیگر از حجاز که از زادگاه اصلی آن قوم بوده است برخاسته و به عادت صحراگردی و بادیه نشینی هجرت کردند و عاقبت در حوالی قرن سیزده قبل از میلاد در حدود فلسطین و ارض کنعان با کنعانیان همسایه شدند و بعد از جنگ های خونینی وارد فلسطین گردیدند و بعدها شهر اورشلیم را عمارت کرده در آنجا خانه کردند، نام «عبری» از ماده ی «عَبَرْ» و به معنی عبور و حرکت و اشاره به صحرانوردی آن طایفه است، نو به مناسبت «اسرائیل» که لقب «یعقوب» بوده به بنی اسرائیل موسوم شدند.

در اخبار یهود آمده است که «عبری» نام «ابراهیم» جد بزرگ بنی اسرائیل است که از شهر «اور» کِلدهَ گریخته و از نهر عبور کرده است - و معلوم نیست که این نهر اُرْدُنْ است یا نهر فرات، و بعضی گویند «عبری» نام یکی از اجداد ابرهیم بوده است و علمای معاصر ترجیح می دهند که عبری را از ماده ی عبور گرفته و آن را شامل بنی اسرائیل که از صحاری عبور می کرده و در حال بَدَوی می زیسته اند بشمارند - چنان که عرب را هم از همین ریشه و ماده و به همین معنی می دانند و ثلاثی مجرد یعنی اصل و ریشه ی فصل «عَبَرْ» و «عَرَبْ» را یکی دانند که به قاعده ی قلب لغات اختلاف یافته است.

باید دانست که اقوام عبری اختصاص به فرزندان «ابراهیم» داشته اند چه طوایفِ دیگری نیز به این نام خوانده شده اند که بعدها با اعراب به هم آمیخته و از یهود جدا شده اند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.