این كه این كلمات تا كجا میتوانند ذهن را با سوالاتی در باب كیفیت و ماهیت خود درگیر كنند هنوز بر كسی روشن نیست، اما آنچه كاملا پیداست این است كه انسان به شكلی ذاتی با ماهیت خویش و آنچه عشق مینامد یا آنچه كه برایش حقیقت است، ارتباط دارد و بخصوص برای قشری كه داعیه اندیشمندی ندارد، ارائه تعریف خاص از این مفاهیم اهمیتی ندارد.
رمان «و این حقیقت» نوشته سال بلو نویسنده كانادایی معاصر كه در سال 2005 زندگی را بدرود گفت ، درست مانند نامش پر از پیچیدگیهایی است كه دوران ما به این كلمات داده است. كلماتی كه هر روز درك و مفهومشان ناشناختهتر میشود. برای مثال تعلق انسان در ارتباط با همنوعانش كه پیشترها كاری كاملا بدیهی بود امروز تبدیل به كوچهای بنبست شده و سال بلو این نویسنده برنده نوبل ادبی به بازآفرینی این سوالات و پیچیدگی نوع بشر میپردازد.
هری تریلمن شخصیتی است كه قصه خودش را روایت میكند. او بجز معدود دفعاتی حتی نامش نیز در رمان برده نمیشود. او از همان ابتدا میگوید كه نمیخواهد و اصلا هیچ گاه نخواسته درباره خودش و زندگیش توضیحی بدهد. شخصیتی كمحرف و تودار و از زمره روشنفكرانی كه روشنفكری را نفی و سعی میكنند آن را به تمسخر بكشند كه تعدادشان هم در جهان كم نیست و البته این شاید تنها اعتراضی به ژستهای روشنفكری باشد، تا اصل اندیشمند بودن و متفاوت نگاه كردن یا دیگر صفات روشنفكری حقیقی.
این اعتراض به روشنفكری هم بارها در رفتار خود سال بلو دیده شده و هم او در كتابهایش به آن توجه دارد. او میپندارد حقیقت رسالت روشنفكران چیزی بسیار فراتر از آن است كه مشاهده میكنیم. هری تریلمن چهره خاصی دارد كه بلو بارها در این كتاب صدوچند صفحهای به توصیفش میپردازد؛ چهرهای شرقی شبیه چینیها یا شاید ژاپنیها یا مغولها.
این همه توضیح در باب چهره، چیزی شبیه نوعی بررسی نژادی است و اینكه چرا اساسا یك آمریكایی متولد شیكاگو باید چنین چهرهای داشته باشد، مثل اشارهای كنایهوار به بهمریختگی و ملغمهوار بودن جهان امروز است.
تریلمن با این كه مدام میگوید نمیخواهد از خودش حرف بزند و آرزو ندارد كه او را بشناسند، اما مدام این شرایط به عكس درباره ظاهرش تكرار میشود. این مساله و تاكید نویسنده را شاید بتوان به دو شكل تعبیر كرد یا تریلمن علیرغم خواستهاش در ناشناس ماندن نمیتواند خود را از چشمها پنهان كند یا او چیزی جدا از این ظاهر است و این جسم و صورت هیچ قسمتی از او را شامل نمیشود.
در جاهایی با جملاتی مواجه میشویم چون «مسیر رجعت هركس به خودش راه باز گشت او از تبعید روحیاش است، چون این به منزله تاریخچه شخصی وی است. به خودم اجازه نمیدادم زیاد به لبهای چینیام فكر كنم.
به نظرم مشغولیت با تصویر ذهنی خود،سازگاری با آن، بازپیرایی آن و تطمیع با آن تلف كردن وقت است....» یا در جایی كه از عشق اولش، امی كه از 17 سالگی به مدت 40 سال ذهنش را به خود مشغول كرده، میگوید «زنهای دیگر ممكن بود مرا به یاد تو بیندازند، اما فقط یك امی واقعی وجود داشت.»
اما جالب اینجاست كه وقتی تریلمن اتفاقی امی را در خیابان میبیند، او را نمیشناسد. تا این كه امی با عصبانیت نامش را میگوید و هری اعتراف میكند كه: «آن وقت او را دیدم، همان طور كه بود. او در جهان حقیقی بود. من در آن نبودم.» همه این اظهارات نوعی تفكر فرازمینی به انسان میدهد. هری از خودش نمیگوید اما چهرهاش را توصیف میكند، انگار كه او روحی است كه به زور وارد جسمی شده است.
جسمی كه با زن دیگری جز امی ازدواج میكند ولی این ازدواج ربطی به روح تریلمن كه با امی پیوند خورده، ندارد. او حتی وقتی میفهمد امی فكر میكرده به نظرش زن ناتوانی است به چهرهاش اشاره میكند و بیان میدارد كه چهرهاش باعث میشود احساساتش پنهان بمانند. از نظر او زنهای دیگر واقعی نیستند فقط امی واقعی است. امی كه حالا بعد از رنجهایی كه كشیده هیچ كدام از خصوصیات ظاهری گذشته را ندارد.
هری حتی او را بجا نمیآورد ـ كسی را كه اقرار میكند شبانهروز با او زیسته است ـ زمانی كه او برآشفته میگوید من امی هستم به ناگهان او را میبیند.
شاید بتوان گفت كه كلام امی ـ چیزی وام گرفته از روح اوست ـ باعث میشود دوباره به یاد آورده شود. «و این حقیقت» از زبان هری تكتك شخصیتهایش را موشكافی میكند ـ در حالی كه او تاكید میكند علاقهای به روانشناسی آدمها ندارد ـ جی واسترین شوهر امی، آقای دالتسكی ابرسرمایهدار و همسرش و... و نوعی جامعه كوچك را به این طریق ترسیم میكند.
سنتهای جزماندیشانه و انحصارطلبانه قومی و فرهنگ قبیلهای كه معمولا در بین اقلیتهای جامعه به منظور حفظ بقا ایجاد میشود را در جامعه یهودیان آمریكا، نه تحلیل كه بیشتر در پس زمینه عادات و رفتارها و تصمیمگیریها در نظر میگیرد و به آن اشاراتی میكند.
در این جامعه كوچك خانواده به دلیل عدم ارتباط كلامی، كمی اعتبارش را از دست میدهد، تا جایی كه دالتسكی بدون اینكه لازم باشد هری حرفی بزند متوجه عشق او میشود و خودش سبب ابراز عشق هری به امی میگردد. پیرمردی 90 ساله كه از ثروتمندترین مردمان جهان است.
سال بلو به شكلی پنهان سعی میكند نبود خانوادههای مستحكم را دلیلی برای از خودبیگانگی و دیگر تهدیدهای زندگی امروز بیان كند. آنچه كه امروز اتفاق میافتد تغییر مفاهیم در روح انسان نیست.
عشق كه از نظر بلو متداولترین واژه جهان است، همان است كه همیشه بوده، اما رویكردها تغییر كرده و هری به همین دلیل میتواند سالها با شوهر امی دوستی خود را ادامه دهد یا مردی كه زنش به او خیانت كرده و خواسته او را بكشد پس از گذراندن دوران محكومیت زن، دوباره با او ازدواج میكند. نوعی تغییر روش كه نتیجه گستردگی روابط و در هم ریختن عادات فرهنگهای مختلف است و تلاقی آنان با هم.
سال بلو با لحن پرسشگر مرددی كه برای هری انتخاب كرده است، بدون قضاوتی نهایی نمونههای رفتاری اطراف را بیان میدارد و عشق را به عنوان تنها دلیل ماندن یا ترك كردن جایی و تنها دلیل ادامه زندگی بررسی میكند.
عشق از دیدگاه او میتواند چنان در روح جای بگیرد كه هر ناممكنی را ممكن شود طوری كه بتوان سالها دور از معشوق ماند، اما حتی دلتنگش نشد بس كه او در درونت جایی ژرف برای خود دست و پا كرده.
در پایان، جایی كه هری تصمیم میگیرد به آخرین مرحله رشد یعنی روبهرو شدن خود واقعی دست یابد، باید دوباره به سراغ عشق رود. او بالاخره به شكلی واقعی عشقش را ابراز میكند با كلماتی كه بیانگر عمق واقعی آن احساس درونی نیستند، اما به هر حال قابل دركند.
بیان عشق هر چقدر هم كه بعد از 40 سال دشوار بنماید، به هر حال این لحظه زمانی است كه او میاندیشد كه حتی اگر این ابراز عشق و درخواست ازدواج اشتباه هم باشد، اولین اشتباه او درباره امی نیست.
در پایان چیزی كه بیش از هر چیزی به نظر میرسد، شباهت نویسنده با كاراكتر هری است؛ كاراكتری كه مشابهش در بیشتر آثار سال بلو تكرار شده است. این تشابه باعث میشود كه هری را بیشتر به عنوان خود سال بلو در نظر آوریم.
سال بلو در سال 1915 در كانادا به دنیا آمدو در سال2005 از دنیا رفت . او در سال 1976 جایز نوبل ادبی را برای رمان هدیه هامبولت دریافت كرد.
پیش از آن نیز جایزه پولیتزر را برای همین كتاب و جایزه ملی كتاب را برای رمان ماجراهای اوگی مارچ 1953و هرتزوگ 1965 و سیاره آقای سلمر 1970 دریافت كرده بود. اولین كتاب او مرد معلق 1944 بود و از دیگر آثارش امروز را دریاب 1956، هنرسون شاه باران 1959، رئیس دانشكده 1985، و این حقیقت 1997 و رولشتاین 2000 است.
خبردوم:بازیگر جومونگ در تهران
سوسانو به ایران میآید
جام جم آنلاین: «هان جی های» بازیگر نقش سوسانو در مجموعه پرمخاطب افسانه جومونگ برای بازی در فیلم سینمایی «شش نفر زیر باران» به کارگردانی علی عطشانی به ایران میآید.
به گزارش مهر، این بازیگر شناخته شده سینمای کره جنوبی برای بازی در یکی از نقشهای اصلی فیلم سینمایی «شش نفر زیر باران» دعوت شده و هم اکنون گروه تولید در حال رایزنی با وی هستند.
«شش نفر زیر باران» دومین ساخته بلند سینمایی علی عطشانی است که نیمه آبانماه به تهیه کنندگی محسن طباطباییپور در تهران کلید میخورد. این فیلم اثری پر بازیگری است که در کنار هان جی های، ستارگانی از سینمای ایران در آن به ایفای نقش میپردازند.
از عوامل تولید «شش نفر زیر باران» که تا کنون حضورشان در این پروژه قطعی شده است، میتوان به مدیر فیلمبرداری: مرتضی غفوری، طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف، طراح چهره پردازی: الهام اطیابی و مجری طرح: مجید کریمی اشاره کرد.
هان جی های در مجموعه «افسانه جومونگ» به عنوان بازیگر اصلی زن بازی کرده که مدتی پیش از تلویزیون ایران به نمایش در آمد و با استقبال بسیار زیادی روبرو شد. علی عطشانی فیلم سینمایی «دموکراسی تو روز روشن» را در کارنامه دارد.
عوامل تولید شش نفرزیر باران تلاش میکنند با دعوت از این بازیگر در جذب مخاطب برای سینمای ایران گامی بردارند. برای اطلاع رسانی مناسب درباره «شش نفر زیر باران» سایت اینترنتی www.6nafar.blogfa.com طراحی شده است.
خبرسوم:روز پنج شنبه آنجلینا جولی به منتقدان فیلم جدیدی که در شرق اروپا کارگردانی می کند گفت که امید دارد که فعلاً نظرات منفی خود را نگه دارند، چرا که داستان زوایای متفاوتی دارد که نگرانی آنها را از بین خواهد برد.
خبرچهارم:فیلم سینمایی "طهران، تهران" به کارگردانی داریوش مهرجویی به جشنواره فیلم میلولی آمریکا روی پرده میرود.
خبرپنجم:فیلم سینمایی "لج و لجبازی" به کارگردانی سیدمهدی برقعی وارد شبکه نمایش خانگی شد.