به نام او که همیشه و همه جا نظاره گر ماست...
امروز دیدمش....
اولش با سلام و احوالپرسی گرم شروع شد مثل همیشه....اما
دوباره مثل همیشه انگار من و اون دو انرژی متضاد داریم ساطع میکنیم! حالم
داشت بد میشد....هرچی بیشتر میخندیدم...بیشتر حالم بد میشد...یک چیزی تو
سرم سنگینی میکرد!
نمی دونم چرا قبل و بعد از اون با چندین نفر سلام و
احوالپرسی کردم، اما این حسو نداشتم و جالب اینجاست که همیشه همینطوریه! یعنی در
عین اینکه قیافش مهربون و افتادست اما یک جورایی میزنه تو هسته ی سلولهای
سرم که مجبور میشم یه جوری رفتار کنم که دوست ندارم!
حالا جالبتر اینه که با این وضع توان اتمام مکالمه از دستم خارج میشه! یعنی نمیتونم بگم خداحافظ!!!!
مشکل کجاست؟
تا حالا با چنین اتفاقی رو برو شدین؟
جدی معتقدین بعضی ها انرژی منفی ساطع میکنن و بعضی ها مثبت....؟
شما از کدوم دسته ای؟
اصلا چرا اینجوری میشیم ماها....