سلام بر همه دوستان تبیانی
چند وقت پیش یك رمان خوندم كه در اون شخصیت اصلی داستان برای نجات جان بشریت مجبور شد برادر خودش رو بكشه.فكر میكنید چطور این كار رو كرد؟(تازه مثل این فیلم هندی ها برادره كه قرار بود كشته بشه تازه كشف كرده بود كه برادره شخصیت اصلی داستان بوده)فكر كردید؟
خودم میگم برادرش رو بغل كرد وبهش گفت چشمات رو ببند بعد اون رو بغل كرد وبا نیرو جادو (رمان تخیلی بود)قلب برادرش رو همونطور كه كه غرق در خاطراتش بود ولبخند به لب داشت از كار انداخت
حالا چرا اینها رو گفتم بزارید بریم در قسمت بعد(كه چشمان قشنگتون از خوندن خسته نشه)و یه خاطره خوبم براتون بگم بعد بریم سراغ اصل مطلب