در یونان باستان فیلسوفان را «دوستان خرد» یا کسانی میدانستند که در اندیشیدن بسیار فرهیخته و توانا بودند. واژهی فلسفه از دو واژهی یونانی فیلو (فراگرفتن) و سوفوس (خرد) ساخته شده است. فلسفه به زبان ساده بررسی دانستههای انسان یا شناخت حقیقت است. اما برای بیش از 2500 سال، فلسفه را موضوعی دشوار برای آموختن به دانشآموزان میدانستند. بنابراین، آموزش آن فقط در انجمنها و دانشگاهها انجام میشد.
سقراط یکی از فیلسوفان یونانی بود که پرسیدن را به شیوههای گوناگون در آموزش شاگردانش به کار میبرد. سقراط باور داشت که پرسشها سرچشمهی دانش هستند. گفتوگو سقراطی شامل دستهای از پرسشهای پیدرپی است که آموزگار پیش میکشد تا فرایند اندیشیدن را در دانشآموزان بهبود بخشد. روش سقراط به دانشآموزان کمک میکند تا اندیشههای خود را سازمان بدهند و یادگیری خود را گامبهگام به پیش برند. در این روش آموزگار با دست گذاشتن روی چیزهای مهم یا مرتبط، یادگیرنده را راهنمایی میکند.
آموزگار مجموعهای از پرسشها را پیش میکشد که دانشآموزان را به بررسی درستی یک دیدگاه یا باور میکشاند. این روش آموزشی، بسیار کارآمد است، زیرا فراگیرنده را فعالانه در آموزش خود درگیر میکند و تفکر نقادانه را برمیانگیزاند؛ همان تفکری که در بررسی اخلاق، ارزشها و دیگر موضوعهای اجتماعی یا انسانی به آن نیاز داریم. این روش بسیار شورانگیز و سرگرمکننده نیز هست و بحثهای کلاسی دوستداشتنی را به راه میاندازد.
متیو لیپمن که در آموزش فلسفه به کودکان پیشگام (و پیر و مرشد) است، از فیلسوف و کارشناس برجستهی آموزش جان دیویی الهام گرفته است. دیویی کلاسی را در نظر داشت که دانشآموزان با مشارکت هم در یادگیری خود نقش داشتند و فقط کنجکاوی و حس شگفتزدگی، آنها را به یادگیری بیشتر وادار میکند. دیویی و لیپمن باور داشتند که در چنین کلاسهایی دانشآموزان به گونهای پرورش مییابند که در برابر جامعه خود را مسئول میدانند و فعالانه برای پیشرفت آن همکاری میکنند.
رویکرد ویژهی «فلسفه برای دانشآموزان» بر این فرض استوار است که اگر کودکانو نوجوانان در بحثهای گروهی با پرسشهای باز دربارهی موضوعهای مود علاقهشان درگیر شوند، مهارتهای استدلالکردن به بهترین شیوه در آنها پرورش مییابند. پرسشهای باز به پرسشهایی گفته میشود که پاسخهای گوناگون دارند. این پرسشها در برابر پرسشهای بسته جای میگیرند که پاسخهای سرراست دارند.]