• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
بهداشت و سلامت (بازدید: 721)
سه شنبه 9/6/1389 - 9:52 -0 تشکر 226145
داستان های زیستی

خوب یادم است . دوازده سالم بود که این اتفاق افتاد.گنجشک از پنجره به اتاق وارد شد ودیگر خارج نشد . چون من پنجره را بسته بودم . به گنجشک نگاه می کردم که دیوانه وار به این طرف و آن طرف پرواز می کرد و راه گریزی نمی یافت . بدجوری وحشتزده بود . دنبالش کردم و بالاخره در کنار شیشه پنجره او رادر حالیکه به شیشه چسبیده بود گرفتم . نفس نفس می زد . ضربان قلبش را کاملا حس می کردم .سعی می کرد از میان انگشتانم بگریزد.تا اینکه پس از تقلای بسیار ناگهان گنجشک بی حس و بی حرکت شد . دیگر نفس نفس نمی زد . چشمانش بسته بود .اصلا مرده بود. آیا  بادستم زیاد اورا فشار داده بودم ؟ سرش که کاملا شل و بی حرکت شده بود روی انگشت اشاره ام وول می خورد .از اتاق بیرون آمدم  . سوزشی در پره های بینی ام احساس کردم و اشک در چشمانم حلقه زد.در حیاط خانه،به قصد دفن کردنش در باغچه دستم را باز کردم . هنوز بی حرکت بود و ثانیه ای بعد روی شاخه نشسته بود . یکباره زنده شده بود و پرواز کرده بود  . ناباورانه نگاهش کردم. دیگر مطمئن شده بودم که فریب خورده ام. دوباره سوزشی در پره های بینی ام احساس کردم و اشک در چشمانم حلقه زد.     یکی از راههای ستیز و گریز از مرگ ، خودرا به مردن زدن است . این شیوه گریز در جانورانی مانند اوپاسوم که یک پستاندار کیسه دار است و در مارها نیز دیده شده است .این داستان نقل یک تجربه شخصی مربوط به سالها پیش بود .

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

شنبه 13/6/1389 - 12:16 - 0 تشکر 227557

چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.

این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.

کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه می میرد.

به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ماه، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.

در محل و ساعت موعود، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و ...

دو دقیقه به ساعت ۱۱ مانده بود که « پوکی جانسون‌» نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات ( Life support system) را از پریز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد ...!

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

يکشنبه 14/6/1389 - 15:48 - 0 تشکر 228076

نامه ای جالب به یک پزشک

دوست عزیز خدمت شما صرع سلام عرض می کنم

آنتی بادی های خاطره ام هنوز تیتر بالایی دارند مپندار که در مقابل جریان فکرم

ترومبوزی قرار گرفته یا قلبم آمبولی تلمبه زده، نه مطمئن باش عصب عقلم

ایسکمیک نشده ریه های مشتاق من هنوز بدون نیاز بهAmbu پذیرای

اکسیژن محبت است

BBB قوی من به هیچ میکروب فراموشی اجازه ی نفوذ نخواهد داد اگر هم

به فرض محال چنین شد آن را با یک single dose سفوتاکسیم تفکر نابود

خواهم کرد

degenerationایام را به شما تسلیت می گویم از آن روزی از هم

جدا شدیم تا به حال 1000 شب یک بار مصرف پوشیده ام .آنقدر در فراق آن

روز ها گریستم که پزشکی Keratoconjunctivitis sicca و

xerophthalmia را تشخیص افتراقی قرار داد آنچنان بارها دست

حسرت برهم زدم که رهگذری گفت tylosis ریسک فاکتور کنسر مری است

هروقت در فراق آن روز ها غم می خورم دچارparadox lacrimation

می شوم

امروز به سفارش خواجه حافظ شیرازی خواستم با خون دل برایت نامه ای

بنویسم

سرنگ را برداشتم که از فضای چهارم بین دنده ای مقداری خون اسپیره کنم

که dry tap شد ! صاحبدلی چون این دید گفت برای رفع anemic بودنت

باید مقداری شعر جات تازه بخوری

رفته بودم از بقال سر کوچه یک قفسه شعر نو بخرم که دیدم دچار

grocer`s itch شده است

دریای دلم متلاطم شد گوییtachycardia با کارد به جان قلبم افتاده بود

در palpitation , palpationرا حس می کردم ترمز ترمورم بریده بود

ولحظه ای بعد

ascending impulse قضا وت به cortex مغزم هجوم آورد که

تا کی می خواهی latent period قدر شناسی ات طول بکشد؟

تو که از سیناپس تارهای وجودت محبت ترشح می شود چرا اینقدر بی تفاوت

شده ای اینقدر یخ خشک نباش کم cryoglobulin بکار

پس برایش نسخه ای نوشتم تا euphoric شود

باور بفرمایید چند وقتی است که osler`s node گرفتاری تمام انگشتانم

را فرا گرفته است وگر نه زودتر قلبم بدست گرفته ونامه ای برایتان

می نوشتم

کارهای خدا normal variation های زیادی دارد نمی دانم شاید من هم

یکی از آنها ها باشم

کسی چه می داند که در نرونهای مغزی من چه حمل وانتقالات عجیبی انجام

می شود مثل یک آتشفشان خاموشم ظاهر سردم درجه ها با باطن پر حرارت

فا صله دارد

راستش را بخواهید آنتی بادی های ذهنم بد جوری Hyperactive شده اند

دارم کم کم طی یک واکنش autoimmune عقلم را از دست می دهم

دارم همسفر صعود بخار می شوم مطمئنم در آینده ای نزدیک دکتر عزراییل اُف

طی یک عمل حراجی مرا از زندگی حتمی نجات خواهد داد بیشتر ازین

نمی خواهم با نوشتهای ectopic اتلاف وقت را به peak برسانم

دوستت گلبول سفید

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.