• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن نصف جهان > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
نصف جهان (بازدید: 5724)
پنج شنبه 14/5/1389 - 4:43 -0 تشکر 218161
بازگشت به كودكی !

 

سلام سلام سلام

حتما شما هم به بازگشت به دوران کودکی فكر كردید.

 

دورانی که برای خیلی ها سال هایی شیرین و خاطره انگیز بوده.دورانی که اگر امکان بازگشت به آن وجود داشت٬ دوست داشتیم به آن دوران خوش و زودگذر بر می گشتیم٬ هرچند که در این دوران هم دلبستگی هایی داریم که دل کندن ازشون سخته و شاید بخواهیم دوباره به این روزگار هم بر گردیم! 

شاید هم آرزو كردید كه زمان به عقب برگرده و دوباره كودك بشید ، شاید عاشق عالم كودكی هستید ، شاید خاطرات خوبی از كودكیتان دارید و شاید می خواهید از اول شروع كنید تا اشتباهات كمتری مرتكب بشید و این بار موفق تر باشید.

شما هم آرزو دارید دوباره كودك شوید؟ بله یا نه؟

خوب فكر كنید.فكر كنید ماشین زمان وجود داره و شما می تونید به گذشته بازگردید و من می دونم ماشین زمان كجاست و چطور كار می كنه البته این ماشین می تونه شما را به سال های كودكی برگردونه نه دوسه سال قبل یا دوران جوانی و نوجوانی

اما قبل از رفتن سوالات زیر رو بخونید و بهم بگید با توجه به جوابی که به این سوالات می دید باز هم می خواهید که به دوران کودکی خود بر گردید؟ 

آیا حاضرید دوباره ۱۲ سال به مدرسه برید ، مشق بنویسید و امتحان بدید؟

آیا آمادگی روبرو شدن دوباره با روزهای جنگ و بمب باران را دارید؟ (سن بالاها)

آیا می تونید دوباره برای كنكور درس بخونید؟

آیا حاضرید اجازه انجام دادن خیلی از كارها را نداشته باشید؟

آمادگی روبرو شدن دوباره با اتفاقاتی كه در این سالها افتاده و دوباره هم خواهد افتاد دارید؟

آمادگی دیدار دوباره با كسانیكه از ندیدنشان خوشحال هستید را دارید؟

و ...

اگر جزو دسته ای هستید كه دوست ندارید به آن روزها برگردید خوشحال باشید چون حتما حال شما بهتر از گذشته است و روزهای شادتری را می گذرانید.
اگر هم دوست دارید كه برگردید باز هم خوشحال باشید چون كودكی زیبایی داشتید یا آدم های دوست داشتنی كه ارزش هر بازگشتی را دارند. 

 خوب حالا که تصمیمتون جدیه و می خواهید برگردید به دوران کودکی واسمون بگید که می خواهید برگردید چکار کنید؟!!! چه فکری در سر دارید؟ 

           کاش می شد ...

                                        همچو آواز خوش یک دوره گرد

                                                                                      زندگی را بار دیگر دوره کرد 

 

 

من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم كه از تراكم اندیشه های پست تهی باشد                                                                مسعود خادمی                                        
جمعه 15/5/1389 - 19:36 - 0 تشکر 218543

من شخصاً دوست دارم به دوران خوش کودکی برگردم و مسئولیت های یک کودک

شش هفتساله را قبول کنم. 

میخوام به کودکی برگردم و به یک ساندویچ فروشی  برم و فکر کنم که اونجا یک رستوران 5 ستاره است.

میخوام فکر کنم که شکلات از پول بهتره ، چون میتونم اونو بخورم! 

میخوام زیر یک درخت بلوط بزرگ بشینم و با دوستام بستنی بخورم.

میخوام توی یه چاله آب بازی کنم و بادبادک خودمو در هوا پرواز بدم.

میخوام به گذشته برگردم ، وقتی همه چیز ساده بود ، وقتی داشتم رنگها را ، جدول ضرب را و

شعرای کودکانه را یاد میگرفتم ، وقتی نمیدونستم که چه چیزایی نمیدونم و هیچ اهمیتی هم

نمیدادم.

میخوام فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و خوب هستند. 

میخوام ایمان داشته باشم که هرچیزی ممکنه و میخوام که از پیچیدگی های دنیا بی خبر باشم.

میخوام دوباره به همون زندگی ساده خود برگردم ، نمیخوام زندگی من پر بشه از کوهی از

مدارک اداری ، خبرای ناراحت کننده ، صورتحساب ، جریمه و ...
میخوام به نیروی لبخند  ایمان داشته باشم ، به یک کلمه محبت آمیز ، به عدالت ، به صلح ، به فرشتگان  ، به باران ، به ...

من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم كه از تراكم اندیشه های پست تهی باشد                                                                مسعود خادمی                                        
جمعه 15/5/1389 - 20:1 - 0 تشکر 218551

سلام

اول جواب سوالات :

- مدرسه را دوست داشتم.هرچند که هیچ وقت نشد مثل بچه ی آدم بشینم سر درسام و هیچ

وقت یک مشق درست و حسابی تحویل معلمام ندادم و حتی جریمه هامو یه خط در میون می

نوشتم.حالا هم میتونم به اون دوران برگردم و بازم از زیر مشق نوشتن در بروم.

- خوشبختانه تا من بیایم ببینم جنگ چیه و چقدر تلخه ٬ " جام زهر " معروف نوشیده شد! پس

از اون جهت مانعی برای بازگشت نیست!

- با اون شرایطی که من برای کنکور داشتم ٬ بر می گردم و بازم عاقلانه رفتار نخواهم کرد!

- اون دوران کسی مانع کارهای من نمی شد ٬ هیچ وقت کسی نگفت کدوم کارو بکنم و کدوم کارو نکنم ٬ فقط مشکل کوچیکی وجود داشت که بعد از اتمام کار ٬ کتکشو می خوردم!

- بر می گردم ! اتفاقات یکباره و بدون خبر می افتند! پس سعی می کنم و مجبورم که تحمل

اتفاقات ناخوشایند را داشته باشم!

- خوشبختانه یا بدبختانه ، برای هر کسی که امروز نمی بینم دلتنگم! اصلاً این جنگها و خونریزی

ها برای همینه که بشر تحمل نداره کسیو که دوست نداره ببینه و برای اینکه اونو نبینه احمقانه

ترین کار را انجام می ده . . . جنگ! ما معمولاً کسیو که دوست نداشته باشیم به هیچ جایمان

حساب نمی کنیم! فکر می کنم این یکی از بهترین کارها است!


پس با این اوصاف اگر من هم یک " ماشین زمان " و یا یک " غول چراغ جادو " داشتم بر می

گشتم و لذت روزهای رنگی دوران کودکی را می بردم

خدایا !

آن گونه زنده ام بدار که  نشکند دلی از زنده بودنم و

                                                                آن گونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم.

يکشنبه 17/5/1389 - 12:41 - 0 تشکر 218971

نیاز نیست برگردم من خودم هنوز بچه هستم نیاز نیست كلی حرف بزنیم كه چی و چرا و كی من الانشم بچه هستم شك داری از بابا بپرس دخترت چندسالشه میگه تازه رفته تو 10 سالگی

به وبلاگ من سر بزنيد
http://www.bia2allthing.mihanblog.com
درضمن منو با اسم (دختر بابا )ميتونيد تو گوگل پيدا كنيد
يکشنبه 17/5/1389 - 14:16 - 0 تشکر 218985

مثل اینکه هیچکی دوست نداره به دوران کودکیش برگرده !!!

من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم كه از تراكم اندیشه های پست تهی باشد                                                                مسعود خادمی                                        
دوشنبه 18/5/1389 - 9:21 - 0 تشکر 219241

با سلام

با اینکه دوران کودکی نسبتاً شاد و مفرحی را داشتم ولی دیگه دوست ندارم اون دوران را از اول شروع کنم .شاید فکر کنین یه کم تنبل هستم.

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن

حالی خوش باش و عمر بر باد نکن

 

جواني شمع ره کردم که جويم زندگاني را

نجستم زندگاني را و گم کردم جواني را

دوشنبه 18/5/1389 - 10:16 - 0 تشکر 219244

اولین روز دبستان بازگرد 

کودکی ها، شاد و خندان باز گرد

  باز گرد ای خاطرات کودکی  

بر سوار اسب های چوبکی

   خاطرات کودکی زیباترند

یادگاران کهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس

روبه مکار و دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است

سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود

فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید

ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم

ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم

یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود

برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ

خش خش جاروی با پا روی برگ

همکلاسیهای من یادم کنید

باز هم در کوچه فریادم کنید

ادامه دارد....

 

جواني شمع ره کردم که جويم زندگاني را

نجستم زندگاني را و گم کردم جواني را

دوشنبه 18/5/1389 - 10:17 - 0 تشکر 219245

همکلاسیهای درد و رنج و کار

بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد

کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود

جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش می شد باز کوچک می شدیم

لا اقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش

یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت به خیر

            یاد درس آب و بابایت به خیر

ای دبستانی ترین احساس من 

  بازگرد این مشقها را خط بزن

پایان یافت. 

 

جواني شمع ره کردم که جويم زندگاني را

نجستم زندگاني را و گم کردم جواني را

سه شنبه 19/5/1389 - 11:48 - 0 تشکر 219531

با این شعری که آن لاین نوشته دلم برای دبستان تنگ شد .
من برعکس ، خیلی دلم می خواد به دوران کودکی برگردم و یکم عاقلانه در مورد زندگیم تصمیم بگیرم.
البته نه به دوران دبستان دوست دارم به پیش دانشگاهی یرگردم و در رابطه با انتخاب رشته در دانشگاه عاقلانه تصمیم بگیرم
اما حیف که نمیشه

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

سه شنبه 19/5/1389 - 12:10 - 0 تشکر 219541

حقیقت اینه که درسته توی دوران کودکی خیلی از کارها را نمی تونی انجام بدی و دوست داری زودتر بزرگ بشی تا آزادانه تصمیم بگیری و هرکاری که دوست داری انجام بدی اما وقتی بزرگ می شی و می بینی هیچ جایی هیچ خبری نیست و پیچیدگی های دنیا رو می بینی ، با خودت میگی ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدی و توی همون دوران کودکی باقی می موندی.

من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم كه از تراكم اندیشه های پست تهی باشد                                                                مسعود خادمی                                        
پنج شنبه 21/5/1389 - 13:0 - 0 تشکر 220266

من هم خیلی همین سن را دوست دارم به خاطر كنكورم شده حال ندارم برگردم

خاطرمان باشد شايد سالها بعد در رهگذر جاده ها بي تفاوت از کنار هم بگذريم و بگوييم اين غريبه چقدر شبيه خاطراتم بود
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.