• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 2123)
سه شنبه 29/9/1384 - 23:21 -0 تشکر 210
خاطرات جنگ

سلام در پشت خاكريزها به اصطلاحاتي برخورد مي كرديم كه به قول خودمان تكيه كلام دلاوران روز و پارسايان شب بود. عبارت هاي آشنايي كه در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذكر دهنده به همراه داشت. تعدادي از اين اصطلاحات و تعبيرات جنگ را با هم مرور مي كنيم. 1- زره پوش: پوتين در مقابل كفش و دمپايي مي گويند كه براي راحتي به پا مي كنند و به كار زمان صلح مي آيند نه جنگ. يعني كفش مسلح و آماده مقابله با هر شرايطي، پست و بلند راه و آب و گل و آهن و آتش و ناملايمات ديگر مقتضي منطقه. 2- ذوالفقار: قايقهاي دو موتوره.... نوع پيشرفته قايق موتوريهايي كه در جنگ مورد استفاده قرار گرفت – قايق هاي عاشورا – و از حيث عقب بودن موتورهايشان، «ري جندر» خوانده مي شوند در اصطلاح نظامي انگليسي. اينكه در نگاه به اين قايق از پشت سر، دو موتور آن مثل دو شمشير تيز به نظر مي آيد وجه تسميه اي بوده است تا در كنار عشق و ارادت بچه ها به اهل بيت خصوصاً صاحب ذوالفقار، اين نوع قايقها را ذوالفقار بنامد. 3- زوروي دسته: نيرويي كه دور از چشم ديگران و بچه هاي دسته ظروف غذا را مي شويد، ظروف آب را آب مي كند و سنگر و چادر را نظافت مي كند ؛ به نحوي كه هيچ وقت هيچ كس نمي داند كه اين كارها به وسيله چه كسي انجام شده است. كنايه از اينكه مثل زورو سر بزنگاه حاضر مي شود، كارش را مي كند و بعد دوباره غيبش مي زند. 4- زير شلواري آستين كوتاه: شورت پاچه بلند تا سر زانو. شورت خشت مالي، شورت با ايدئولوژي و ... همه به همين معني بودند. 5- زير پاسپورتتان را آقا امضا نكرده: نمي توانيد داخل خاك عراق شويد. وقتي براي عمليات يا گشت و شناسايي بچه ها ناگزير بودند به داخل خاك عراق بروند و بعضي از سر مزاح يا بنا به عللي نمي آمدند به آنها مي گفتند: زير پاسپورتتان.... 6- ضريب زاويه صفر شده: شهيد شده است. وقتي زاويه توپ صفر شود، لوله آن افقي و موازي افق و سطح زمين قرار مي گيرد. اين حالت، چون قبلاً «افقي برگشتن» به معني شهادت، و شهيد برگشتن فرد را داشته اند، وجه شبه يا تسميه اي شده تا در مورد برادري كه شهيد شده بگويند: ضريب زاويه... 7- آب بياور نَفَس تازه كن: خسته شدي. از پا افتادي از بس با عجله خوردي. بلند شو آب بياور بخور، نفسي تازه كن بقيه اش را بعداً بخور. نظير: بلند شو دست و رويت را بشور، من را هم بخور، در پشت جبهه. به اين معني كه تو سير بشو نيستي. 8- آبگرمكن نفتي: موشك ساخت ايران. كنايه از موشكهاي 9 متري و 12 متري است كه در جنگ شهرها و براي زدن تأسيسات نظامي و اقتصادي دشمن استفاده مي شد. و اشاره دارد به خوش هيكلي! آن؛ درست مثل آبگرمكن نفتي در مقايسه با نوع گازي و كم حجم آن، اين موشكها را بچه ها با راكتهاي گرد و جمع و كوچولوي دشمن مي سنجيدند و نتيجتاً به چنين تعبير طنز آميزي مي رسيدند. 9- آب شنگولي: نوشيدني خوش طعم. كمپوت سيب و گلابي و گيلاس و آلبالو. نوشابه. سانديس. مايعات خنك و مطبوعي كه در هواي گرم، وقتي از آسمان گويي آتش مي بارد، حال بچه ها را حسابي جا مي آورد، شنگولشان مي كند، خصوصاً در گيرودار عمليات و آن راهپيمايي هاي بعضاً هفت هشت ساعته و بعد، وقتي كه روز بالا و جز خاكريز و چاله چوله هاي ناشي از انفجار و احياناً چيفه اي كه مي شد به سر كشيد پناهي نبود، مستقيم آفتاب مي خورد تو ملاج بچه ها. 10- آب و روغن را چك كردن: دستشويي رفتن و سر و سامان دادن به وضع خود. و مثلاً پيش بيني لازم را كردن براي در بين راه نماندن، جايي كه امكان تعويض و تخليه نيست! درست مثل مسافري كه قبل از حركت وسايلي مثل اتوبوس بايد هر كاري دارد انجام بدهد، و الاّ مي شود عين بچه هايي كه وقت و بي وقت نمي شناسند، هر كجا.... داشتند مي گويند: مامان .... اصطلاح اشاره دارد به دائم براه و سفر بودن برادران و اينكه در بعضي شرايط نمي توانند يك وضع عادي داشته باشند و هر موقع دلشان خواست بخورند و بياشامند، بخوابند و استراحت كنند و به دستشويي بروند. 11- آب زير كار: غواص و نيروي عملياتي كه در زير آب كار مي كند و بايد از تيز هوشي و فراست بالايي برخوردار باشد تا كارش از شامه دشمن مصون بماند و ديگر نيروها بتوانند وارد عمل شوند. تصرفي است در اصطلاح پشت جبهه اي «آب زير كاه» كه آدم زبر و زرنگ و مخفي كار را افاده مي كند. 12- آدم دودي: كسي كه سيگاري و اهل دود و دم است، و بر وزن «ماهي دودي». براي تنبيه افرادي كه به كار مي برند كه از فرط استعمال دخانيات، گويي مثل ماهي خودشان را از فرق سر تا كف پا دود داده اند. بوي دود مي دهند. 13- عمليات دشمن: مگس هاي فراوان و پشه هاي لجوجي كه به هيچ قيمتي دست بردار نبودند؛ خصوصاً در مناطق جنوب و فصل گرما. هر كجا سرو كله شان پيدا مي شد، بچه ها بشوخي مي گفتند: نيروهاي اطلاعات،عمليات دشمن آمدند، مواظب باشيد؛ كه تشبيهي بود تحقير آميز و موجب تخفيف اين مزاحمت و تحمل بيشتر و ضمناً انبساط خاطر برادران. 14- عبدالله: كسي كه زياد عبادت مي كرد. دائم در كار نماز و روزه و نذر و نياز بود. اهل خلوت و گوشه گيري و بشوخي و جدي، تارك دنيا و ذاكر آخرت. 15- عباس آقا: بشوخي و جدي، كسي كه در هر كاري دخالت مي كند و خودش را قاطي. از همه چيز مي خواهد سر در بياورد. راجع به همه چيز مي پرسد. چنين فردي را اگر در اموري كه به او مربوط نمي شود زياد وارد مي شد، «سَر عباس» مي گفتند و اگر باز هم كنجكاوي به خرج مي داد، «عباس مركز» مي گفتند. اما اينكه چه نسبتي بين كلمه عباس و معاني منظور بود، خدا عالم است! 16- ادا اَطوار واحد سلاحهاي نيمه سنگين، از قبيل خمپاره و سيمينوف و ضدهوايي؛ «واحد ادبات» هم به آن مي گفتند كه اشاره به ادب كردن دشمن دارد با آتشي كه بر سر مواضع آنها مي ريزند. «ادااطوار» را بيشتر به خاطر جنب و جوش خاص نيروهاي اين واحد موقع درگيري به كار مي برند. و نوعي هموزن گويي و علاقه به مشابهت است در نامگذاري. 17- آدم جا كن: شلوار كردي. شلواري فوق العاده گشاد و راحت و جادار. و بكنايه، شلواري كه اگر راستي راستي يك آدم درسته را در آن جا بدهي كم نمي آورد و هنوز دنبال بقيه اش مي گردد! 18- افغاني آورده اند: مثل اينكه برادران افغاني را استخدام كرده اند. وقتي حجم آتش خمپاره دشمن روي نيروهاي ما بيش از حد معمول مي شد و منطقه را مي پوشاند، بچه ها بشوخي مي گفتند: احتمالاً كارگر افغاني پاي قبضه گذاشته اند كه اين طور بي امان آتش مي ريزند. كنايه از اينكه بعثيان مزدور هر چقدر هم قوي باشند، نمي توانند اين همه استقامت كنند و لجاجت به خرج بدهند؛ حتماً قضيه فرق كرده و كسي به آنها كمك مي كند. 19- اهل دل: بطعنه و كنايه يعني: شكمو و شكم چران. كسي از هر چه بگذرد و براي هر چه به اصطلاح كوتاه بيايد، از شكمش (=دلش) نمي گذرد. از آنهايي است كه وقتي پاي سفره زانو مي زنند، كارشان در خوردن بجايي مي رسد كه مي گويند: شهردار بيا منو برادر. همانها كه هميشه از دست «شهردار» دلشان پر است! يعني مثل گل و آجر، همينطور لقمه ها را روي هم مي چينند و مي آيند بالا، همه درز و دوزهايش را هم بند كاري مي كنند و راه نفس كشي باقي نميگذارند. خلاصه يعني آن كه مثل اهل ذكر، اهل علم و اهل كتاب كه در كار خودشان اهلند و اهليت دارند، در كار خودش سرآمد است و صاحب نام. ايهام در عبارت هم جايي براي دلخوري باقي نمي گذارد، چون بالافاصله گوينده خواهد گفت: مراد اهل دل به معني حقيقي آن است، مگر بد حرفي است؟ 20- احمد جاسم ده بالا عروسي دارد: توپخانه دشمن مزدور دوباره كار مي كند. فراواني نسبت جاسم به دنبال اسامي نيروهاي بعثي باعث شده بود تا رزمندگان ما، همه اسرايي را كه عمليات و مواقع پيشروي مي گرفتند، به همين نام بخوانند، كه في الواقع جسيم و هيكل مند هم بودند. تشبيه گلوله باران دشمن به عروسي در ده، از يك طرف كنايه از رغبت تمام دشمن به تجاوز بود كه در حال وجد و از خود بيخودي بروز مي داد. و از طرف ديگر تحقير و ناچيز شمردن اين پايكوبي و تنزل آن در محدوديت يك ده را به همراه داشت. 21- عمليات دشمن: مگسهاي فراوان و پشه هاي لجوجي كه به هيچ قيمتي دست بردار نبودند؛ خصوصاً در مناطق جنوب و فصل گرما. هر كجا سرو كله شان پيدا مي شد، بچه ها بشوخي مي گفتند: نيروهاي اطلاعات عمليات دشمن آمدند، مواظب باشيد؛ كه تشبيهي بود تحقير آميز و موجب تخفيف اين مزاحمت و تحمل بيشتر و ضمناً انبساط خاطر برادران 22- امانتي را رد كن برود: با دست بزن به پشت (يا) روي پاي بغل دستي خودت. وقتي نيروي جديدي به جمع برادران وارد مي شد و طبعاً تا مدتها مي خواست احساس غريبي كند، بچه ها برايش نقشه مي كشيدند. به اين ترتيب كه صبر مي كردند تا به بهانه اي مثل غذا خوردن يا جلسه قرآن و امثال آن دور هم جمع بشوند، آنوقت يكي از برادران شروع ميكرد و با دست روي پا يا كمر كسي كه كنارش نشسته بود مي زد و مي گفت: امانتي را رد كن برود. و او روي پاي نفر بعد از خودش مي زد و همين طور ادامه پيدا مي كرد تابه نفر مورد نظر برسد؛ آنجا بود كه با لبخندي او هم به مجموعه دوستان مي پيوست. 23- آمپر جبهه: چيزي كه با آن اخلاص و اتصال با خدا را در جبهه اندازه گيري مي كنند. وقتي توجه و توسل به ائمه عليهم به اوج خود – نقطه جوش و خروش – مي رسيد، مي گفتند: آمپر جبهه به 100 رسيده است. «آمپر چسبيد به صد» هم مي گفتند، خصوصاً بعد از زيارت عاشورا كه در حال برگشتن به چادرهاي اجتماعي خود بودند. 24- آمپول معنويت: فرد بسيار مخلص و متقي. كسي كه تزريق چند سي سي از اخلاص او كافي است تا به اصطلاح يك «مريض قلبي» را از مرگ حتمي نجات دهد. همه سعي مي كنند با واسطه و بي واسطه از او برخوردار باشند، با او غذا بخورند، راه بروند، مصاحبت داشته باشند، در صف نماز كنار او بايستند، بسترشان را كنار او بيندازند و خلاصه مريض او باشند. برگرفته شده از(سايت شهيد آويني) كتاب فرهنگ جبهه جلد چهارم (اصطلاحات و تعبيرات) نوشته سيد مهدي فهيمي

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.