• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 1682)
جمعه 3/2/1389 - 17:4 -0 تشکر 196957
اجلاس بیلدربرگ

سال 2004 «جایزه اراسموس» که بنیانگذار کلوب سری «بیلدربرگ» برنده آن را برمی گزید، به «عبدالکریم سروش» تعلق گرفت تا کوشش های او برای ترویج «تئوری ماسونی علم» در جامعه دانشگاهی ایران ستوده شود. 4 سال پیش در آبان 1383، هنگامی که «عبدالکریم سروش» برلین را به مقصد آمستردام ترک کرد تا با حضور در قصر پادشاهی هلند، جایزه «اراسموس» را از دست خاندان سلطنتی پرنس «برنهارد» بگیرد، به ذهن کمتر تحلیلگری خطور می کرد که این سفر کم حاشیه، از پیوند تئوریسین اصلاح طلبان ایران (رفرمیست های سکولار) با رهبران ماسون ج امروز که اسناد «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» در عرصه تولید علم و فلسفه از بایگانی های امنیتی آزاد شده، این پیوندها چهره مستندتری به خود گرفته است. چرا چنین قضاوت می کنیم؟


این جنس پیوندهای پنهان در جهان معاصر، زاده عصر جنگ سرد است؛ عصری با صبغه ای پنهان و تاریخی نانوشته که اوج عملیات مخفی در عرصه علم و فلسفه به شمار می رود و در ادبیات امنیتی به «حیله های کثیف روشنفکری» شهرت یافت. مراد از این عملیات آن بود که فیلسوفان، علمای اجتماعی و روشنفکران اروپایی و آمریکایی از رهگذر کمک های مالی و تبلیغاتی سازمان های جاسوسی و کلوب های سری به رهبری «سیا» و «بیلدربرگ» سعی داشتند با ترکیبی از پنج مؤلفه فرهنگ و هنر، فلسفه، رسانه، دانشگاه و کارگاه های آموزشی، یک چتر معرفتی برای تبلیغ ایدئولوژی سرمایه داری (لیبرال دموکراسی) بسازند و اقتدار کمونیستی را فروریزند. این رشته از عملیات مخفی که فرانسیس ساندرز آن را به «ناتوی فرهنگی» و پیتر کولمن به «توطئه لیبرال» تعبیر کرده اند، در دو سطح تعقیب شد: اول؛ کمک مالی و اهداء جوایز به کارگزاران تئوری ماسونی علم. دوم؛ خلق قهرمانان سیاسی برای تحقق انقلاب های مخملی با هدف سقوط حکومت های سرکش علیه نظام سرمایه داری غرب.


 

عصر «حیله های کثیف روشنفکری» با تأسیس «کنگره آزادی فرهنگی» در تابستان سال 1950 در برلین آغاز می شود و راه خود را با تشکیل کلوب سری «بیلدربرگ» (1954) و سپس «بنیاد اراسموس» (1958) در هلند ادامه می دهد. بیلدربرگی ها مجمعی 130نفره از فراماسونرها و روتارین های برجسته، اعضاء خاندان سلطنتی و سران سیاسی کشورهای اروپایی و آمریکایی هستند که پس از وقوع جنگ سرد میان دو قطب اتمی غرب و شرق، کوشیدند تا «آینده جهان» را کنترل کنند. بیلدربرگ که به «حکومت پنهان جهان» و یکی از «اربابان دنیا» شهره است، متولد شد تا از یک سو زرادخانه معرفتی فراماسونری برای تولید علم مدرن انسجام بیشتری یابد و از سوی دیگر، نبض سیاستگذاری برای توسعه لیبرال جوامع را دردست گیرد. پرنس برنهارد، همسر ملکه جولیانای هلند در مقام یک روتارین برجسته، بنیانگذار کلوب سری بیلدربرگ و بیش از دو دهه (1976- 1954) رهبر آن بود و از سال 1958 نیز جایزه گران قیمت «اراسموس» را پایه گذاشت. استراتژی او این بود که نقشی نافذ در پروژه «ناتوی فرهنگی» ایفاء کند و با اهداء جایزه «اراسموس» کارگزاران یهودی تبار تئوری ماسونی علم و فلسفه مروجان همجنس بازی و هنرمندان آوانگارد را در جهان بستاید.
مشهورترین فیلسوفان و علمای علوم اجتماعی غرب مانند توماس کوهن، آیزایا برلین، ریمون آرون، کارل پوپر، هانا آرنت، جیمز برنهام و دانیل بل که اغلب از یهودیان صهیونیست بودند، آگاهانه در خدمت شبکه جهانشمول «ناتوی فرهنگی» درآمدند تا بنیان های علم و فلسفه سرمایه داری غرب را که از قرن هفدهم میلادی در لژهای فراماسونری ساخته شده بود، تحکیم کنند. آنان به پاس نظریه پردازی های خود که بیشتر ارزش یک «رپرتاژ آگهی» را داشت، یا از سوی دربار سلطنتی انگلستان ملقب به لقب «شوالیه» می شدند، یا به لیست برندگان جایزه «نوبل» راه می یافتند و یا از بیلدربرگی ها «جایزه اراسموس» می گرفتند تا به اعتباری تاریخی دست یابند.
«آیزایا برلین» که در سال 1983برنده «جایزه اراسموس» شد، یک فیلسوف یهودی از نسل فلاسفه سنتی دانشگاه آکسفورد است و بیشتر با کتاب های «چهار رساله درباره آزادی» و «در جستجوی آزادی» در ایران شناخته می شود. او در عصر جنگ سرد، هم عضو رسمی سرویس اطلاعات خارجی انگلستان (ام.آی.6) بود و هم از بودجه اختصاصی سازمان سیا برای پروژه «ناتوی فرهنگی» ارتزاق می کرد. برلین ملقب به لقب «سر» و بالاترین نشان «لیاقت» از سوی ملکه انگلستان است. «ریمون آرون» هم همراه «آیزایا برلین» برنده «جایزه اراسموس» شد. او از علمای یهودی جامعه شناسی غرب است و مهم ترین آثارش مانند «مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی» و «افیون روشنفکران» که ذائقه ای ضدمارکسیستی دارند، در هنگامه جنگ سرد با سرمایه گذاری سازمان سیا منتشر شد.
«عبدالکریم سروش» می گوید زمانی که در «چلسی کالج» لندن فلسفه علم و تاریخ تحصیل می کرد، آن کالج تحت سیطره تام آراء «توماس کوهن» و «کارل پوپر» بوده است. «توماس کوهن» به مثابه پرنفوذترین فیلسوف علم در سده بیستم، کتاب مشهور «ساختار انقلاب های علمی» خود را به سفارش «جیمز بریان کانانت»، رئیس دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز علمی سیا نوشت و اثرش را نیز به او اهدا کرد. «کارل پوپر» هم مانند «آیزیا برلین» از شهیرترین شوالیه های یهودی و دارای لقب «سر» از ملکه انگلستان است، به روایت «عبدالکریم سروش» با حمله به نقاط قوت مارکسیسم در کتاب «جامعه باز و دشمنانش» کمر غول چپگرای جهان را شکست. نام او نیز در لیست کارگزاران علمی فراماسونرها طبقه بندی شده است.
آیا سروش، فیلسوفی در قد و قواره «سرآیزایا برلین» یا عالمی اجتماعی چون «ریمون آرون» بود که برنده «جایزه اراسموس» شود؟! یعنی در شمار کسانی که کتابهایشان برای بلوک سرمایه داری در حکم اصول عقاید ایدئولوژیک است؟! بدیهی است که چنین نبود. در بهترین حالت، آراء سروش در عرصه علم و فلسفه، اقتباسی ناقص از تئوری های فیلسوفان بلوک سرمایه داری تلقی می شد. «یورگن هابرماس» (فیلسوف آلمانی) پس از سفری که سال 1381 به ایران داشت، در مجله «اشپیگل» همین رای را ابراز کرده است.
تئوری «قبض وبسط تئوریک شریعت» سروش که در ایران به عنوان زیربنای نظری «اصلاح طلبان» شناخته می شود، از نظام فکری «کواین» و «گادامر» کپی شده است. او مفاهیم دوگانه آزادی مثبت و آزادی منفی را که مغز لیبرالیسم فلسفی است، از «آیزایا برلین» و مفهوم «پارادایم» را نیز از «توماس کوهن» وام گرفته است. هسته مرکزی نظریه های ایدئولوژی گریز و آرمان ستیز سروش را به فلسفه سیاسی «کارل پوپر» می برد و در عرصه معرفت علمی نیز فقط تئوری «ابطال پذیری» پوپر را تکرار کرد تا جایی که به یک «مقلد محض» تنزل یافت.
بنابراین، حتی با ملاک قراردادن استانداردهای علمی غرب، سروش نه تنها یک متفکر اصیل نیست، بلکه با اقتباس از فلسفه فیلسوفان سیا و بیلدربرگ، تنها «تئوری ماسونی علم» را در ایران ترویج کرده است. یکی از معیارهای دریافت «جایزه اراسموس» جد و جهد برای«تقویت دانش و علوم اجتماعی غرب و گسترش سنت های فرهنگی اروپا» است و البته از این حیث، سروش که در 25سال گذشته به مثابه یک «مقلد محض» تئوریسین های یهودی سرمایه داری ظاهر شده، واجد این معیار است.
اما، «جایزه اراسموس» تنها به فیلسوفان و علمای غرب اهداء نشده است. عرصه جنگ سرد، اردوگاهی وسیع بود که حضور بازیگران متنوعی را می طلبید. از این رو، بلوک غرب به خلق قهرمانان سیاسی برای رهبری پروژه براندازی کشورهای ضدسرمایه داری محتاج گشت. در کشورهای اروپای شرقی، چون مجارستان، چکسلواکی و لهستان، از این اسطوره های جعلی تصاویری منجی وار می ساختند و آنان را به رهبری انقلاب های مخملی و سپس به مقام ریاست جمهوری می رساندند. صبغه پنهان «حیله های کثیف روشنفکری» نیز جعل همین قهرمانان است که اغلب در پژوهش های سیاسی نادیده گرفته می شود.
بیلدربرگی ها در سال 1983 «جایزه اراسموس» را به «لشک کولاکوفسکی» اهداء کردند؛ روشنفکری لهستانی که در فروپاشی ایدئولوژی مارکسیسم در جهان نقشی کارساز داشت. در همان سال «جایزه نوبل صلح» نیز به «لخ والسا» (رهبر جنبش همبستگی لهستان) تعلق گرفت. سه سال بعد، در سال 1986 بنیانگذار کلوب سری بیلدربرگ، «واسلاو هاول» (رهبر انقلاب مخملی چکسلواکی) را برای دریافت «جایزه اراسموس» برگزید. در سال 1989 حکومت های کمونیستی لهستان و چکسلواکی فرو ریختند و «لخ والسا» و «واسلاو هاول» به ریاست جمهوری رسیدند. آنان از این جوایز به مثابه کمک تاریخی غرب برای فروپاشی اروپای شرقی یاد کردند. سه ماه پس از وقوع انقلاب مخملی پنجم اکتبر 2000 در صربستان، «جایزه اراسموس» به «آدام میچنیک» از رهبران «جنبش همبستگی لهستان» اعطاء شد تا دوباره اندیشه و روش معماران فروپاشی اروپای شرقی زنده شود.
«عبدالکریم سروش» آخرین کسی بود که در هنگام حیات پایه گذار کلوب سری بیلدربرگ و با تصویب شخص وی «جایزه اراسموس» را دریافت کرد، اما چرا بیلدربرگی ها سروش را برگزیدند و آشکارا نامش را به فهرست فراماسونرها و روتارین ها کشاندند؟!
مرداد 1371، گروهک تروریستی فدائیان خلق (اقلیت) از «عبدالکریم سروش» به عنوان یکی از امیدهای انقلاب مخملی در ایران یاد کرد. از سال 1373 رسانه های آمریکایی، مانند روزنامه «لس آنجلس تایمز» و نشریات اپوزیسیون مانند «کیهان لندن» و «نیمروز» سروش را «مارتین لوتر اسلام» خواندند و نوشتند که او رهبر پروژه رفرم (اصلاحات دینی و سیاسی) در ایران است.
عده ای هم به سروش لقب «واسلاو هاول» را داده بودند. مجله «اکسپرس» در سال 1377 معتقد بود که هنگام وقوع یک انقلاب مخملی در ایران، سروش مانند «ریمون آرون» نقش یک «ناظر متعهد» را بازی خواهد کرد.
سه گزارش استراتژیک ایالات متحده که اولی در سال 1375 توسط «شورای روابط خارجی آمریکا»، دومی در سال 1378 از سوی «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» و سومی در سال 1382 در «پنتاگون» تهیه شد، پیش بینی می کرد که تا سال 1389 ساختار اسلام سیاسی و نظام جمهوری اسلامی ایران فرو خواهد ریخت! در هر سه گزارش از «عبدالکریم سروش»، اعضاء «حلقه کیان»- که عنوان «روشنفکران دینی» را برای خود جعل کردند- و «دانشجویان ایرانی لیبرال» به مثابه شرکاء آمریکا در طرح براندازی جمهوری اسلامی نام برده شد. «عبدالکریم سروش» همواره براین ارزیابی ها صحه می گذاشت و سال 1377 به ماهنامه «گئو» گفت که «آینده ایران مذهبی نخواهد بود» و به زودی نظام ایران سکولار می شود.
سروش پیش از دریافت «جایزه اراسموس» با وزیر امور خارجه آمریکا در دولت رونالد ریگان (رئیس جمهور دوره اوج جنگ سرد) دیدار کرد و به «جرج شولتز» اطمینان داد که اصلاحات سکولار در ایران «برگشت ناپذیر» است و دانشجویان ایرانی امیدهای پیشبرد این پروژه هستند! همان روز، یک تحلیلگر بلندپایه «پنتاگون» گفت که سروش گزینه ما برای تحقق پروژه رفرم در ایران است و «او در انتظار زمان مناسب به سر می برند»
از سال 1366، اقلیتی از دانشجویان سکولار «عبدالکریم سروش» را به عنوان مرجع فکری خود برگزیدند و در دفاع از آراء ماسونی او، آشوب ها به راه انداختند. از جنحال آذر 1371در دانشگاه اصفهان بر سر سخنرانی سروش تا درگیری مهر1374 در دانشکده فنی دانشگاه تهران، حلقه ای از دانشجویان سکولار پدید آمدند که کارشان دانشگاه سوزی و اسلام ستیزی بود؛ در حالی که در برخی دانشگاه ها مانند «دانشگاه صنعتی امیرکبیر» عنوان «انجمن اسلامی دانشجویان» را به ناحق مصادره کردند. اینان در عصر موسوم به اصلاحات، «دفتر تحکیم وحدت» را به ارگان سیاسی و تبلیغاتی «عبدالکریم سروش» بدل کردند و البته، اکنون آشکار گشته که گردانندگان چنین محافلی چون «علی افشاری» و «اکبر عطری» سر در آخور ایالات متحده دارند و رسماً برای سازمان جاسوسی سیا پادویی می کنند؛ کسانی که سروش آنان را «فرزند» خود خوانده است!
با این همه، عصر بیداری جنبش دانشجویی فرا رسید. سوم تیر 1384، کاخ آرزوهای بیلدربرگی ها، پنتاگون، سیا و... را در ایران فرو ریخت و امروز، چهارمین سالگرد «16آذر» از هنگامه بازگشت ایدئولوژی اصول گرا به دانشگاههاست. جنبش اصولگرایی که دانشجویان را باید دینامیزم با شعور آن نامید، هژمونی روشنفکری ماسونی را- خصوصاً در گستره دانشگاهها- شکست.
دانشجویان مسلمان با درکی عمیق از اسلام ناب، عمری است که در پرتو راه امام و رهبری، راه «جنگ عقیده» را برگزیده اند و امروز هم پروژه ارتجاع سکولار را از دانشگاهها پس زده اند؛ پروژه ای که فروپاشی اسلام سیاسی را در ایران دنبال می کرد. این «عصر بیداری» را قدر بگذاریم و «جنگ عقیده» را در وجودمان درونی کنیم.
 

منبع ضدشیطان

عرفان والهی

شنبه 4/2/1389 - 10:15 - 0 تشکر 197047

ممنون.

جمعه 10/2/1389 - 5:19 - 0 تشکر 198047

اینگونه تحلیل ها صد در صد سیاسی هستند به نظر این حقیر
تحلیل های علمی و شاید تفهیم اینگونه موضوعات از عهده ی امثال من خارج است!

سياوش بيدکاني

راوي بيداد و داد موسيقي و مردمان ايران زمين

خنياگر مرغ سحر ، باربد زمان

جناب استاد محمدرضا شجريان

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.