• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 710)
پنج شنبه 2/2/1389 - 11:47 -0 تشکر 196745
بازخوانی روشنگری‌های امام در مقابل مسجد ضرار شریعتمداری

شبکه ایران: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فتنه ها و بحران های بسیاری در مقابل خواست مردم و اهداف انقلاب پیش آمد که شاید یکی از اولینِ این بحرانها٬ایجاد بلوا و آشوب در آذربایجان و قم توسط حزب خلق مسلمان با حمایت آیت الله سید کاظم شریعتمداری باشد و نیز توطئه کودتای نوژه و همکاری با صادق قطب زاده علیه انقلاب که ردپای شریعتمداری در آنها نیز مشهود بوده است.

از آنجایی که شریعتمداری همواره سعی داشت در مقابل امام بایستد٬در ماجراهای گوناگون فتنه ای را در مقابل خواست مردم به پا می کرد. امام خمینی(رضوان الله علیه) همواره سعی می کردند کرامت شریعتمداری٬نزد مردم حفظ شود ولی گویی شریعتمداری خود اینگونه میخواست که شد.

مخالفت با نماینده امام و تبدیل کردن کمیته های انقلاب به فعالیت های حزبی
در زمان پیروزی انقلاب، در تبریز، اکثر کمیته ها به اشغال طرفداران شریعتمداری در آمده بود؛ به طوری که از ۴۳کمیته فقط ۵ کمیته زیر نظر آیت الله قاضی فعالیت می کرد.کمیته های حامی آیت الله شریعتمداری در تبریز به چندین نحو مسلح شده بودند:

۱. انتقال سلاح های پادگان باغشاه توسط حسن شریعتمداری و حسین منتظر حقیقی به تبریز.
۲. همکاری با حزب دموکرات کردستان و اخذ سلاح از آنها و...
همچنین این حزب ارتباطاتی را با گروه های ملحد برقرار کرده بود. از موارد بسیار خطرناک فتنه حزب خلق مسلمان در آذربایجان و بویژه شهر تبریز همکاری گروه های ملحد و ضد انقلابی چون حزب دموکرات کردستان٬حزب کومله کردستان٬فدائیان خلق و... با این حزب در تصرف و نگهداری مراکز دولتی آذربایجان بوده است.

کشته شدن محافظ شریعنمداری و سعی امام در حفظ آرامش
اما اوج فتنه زمانی آغاز می شود که یکی از محافظان شریعتمداری به طرز مشکوکی کشته می شود.امام خمینی که متوجه توطئه عمّال نفوذی رژیم سابق در تحریکات و فعالیت های حزب خلق مسلمان بودند ٬احساس می کنند حزب مذکور در صدد سوء استفاده از فرصت برآمده و نقشه های شومی را دنبال می کند٬ لذا به دنبال جلوگیری از تفرقه و خشونت به منزل آیت الله شریعتمداری رفته و این حادثه را محکوم و دستور پیگیری موضوع را می دهند و پیامی را در جهت حفظ آرامش و جلوگیری از بی احترامی به مراجع و علما صادر میکنند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ ملت شریف مبارز ایران- ایّدهم اللَّه تعالى‏-در این موقع حساس که کشور عزیز و اسلام بزرگ رو به رو با امریکاى خونخوار است و لازم است همه قشرها با هم هماهنگ و هم صدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشه‏هاى گندیده طرفداران رژیم سابق ندهند، مع الأسف گاهى شنیده مى‏شود که اشخاصى بى‏خبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان غائله به پا مى‏کنند، و خداى نخواسته موجب اختلاف و شکاف مى‏شوند. من اکیداً از همه ملت شریف مى‏خواهم که از مطالبى که باعث اختلاف و بهره‏بردارى دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علماى اعلام احترام گذارید.
برادران بدانند که فاجعه‏اى که در منزل حضرت آیت اللَّه شریعتمدارى پیش آمد، به دست توطئه گرهاست که باید محکوم شود؛ و توجه داشته باشند که این نحو امور را توطئه گران تکرار نکنند. من از تمام قشرهاى جوان دانشگاهى و مدارس علوم دینیه و روشنفکران و دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا مى‏کنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند.
من امروز این امر را تکلیف شرعى الهى و وظیفه ملى مى‏دانم. از خداوند تعالى وحدت کلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عالیقدر و پیروزى ملت مسلمان را خواستارم.‏» (صحیفه امام، ج‏11، صفحه 169)

ادامه تحریکات طرفداران شریعتمداری و مدارای امام
پس از این اقدام امام گروهی از طرفداران آیت الله شریعتمداری و حزب به قم آمده و ضمن حمله به حزب اللهی ها و مردم به تصاویر امام نیز اهانت می کردند که امام با صدور پیامی نسبت به این قائله روشنگری میکنند.
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏-ملت شریف ایران- ایّدهم اللَّه تعالى‏-شما مى‏دانید که بدخواهان اسلام و کشور در تمام مراحل توطئه نموده و بحمد اللَّه با شکست مواجه شدند. این بار که در رفراندم قانون اساسى شکست مفتضحانه نصیبشان شد سخت وحشت زده شده‏اند و توطئه را با چوب و چماق شروع کردند و با بهانه‏ها و استفاده از سادگى بعضى قشرها غائله راه انداخته و خواهند انداخت.
در این موقع که با دشمنى مثل امریکا و دنباله‏هاى او روبه هستیم ریشه‏هاى رژیم سابق و طرفداران آنها و دارو دسته امریکا در این امور دست دارند که نگذارند آرامش در این کشور تحقق پیدا کند. لهذا من به شما ملت هوشیار هشدار مى‏دهم که هر تشنجى و غائله‏اى امروز بر خلاف مصالح اسلام و کشور است و موافق خواستهاى دشمنان اسلام است.
من به شما دوستان اکیداً اخطار مى‏کنم که هر کس عکس این جانب را پاره کند یا بسوزاند و به من ناسزا بگوید و اهانت کند کسى حق ندارد به او تعرض کند و از من طرفدارى کند. امروز در صددند ایجاد غائله کنند و شماها را به جان هم بیندازند. باید با کمال خونسردى و آرامش از کنار آنان بگذرید و تعرض به آنان و مقابله به مثل خلاف رضاى خداوند و از محرمات بزرگ شرعیه است.‏» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 174)

به دنبال جنجال آفرینی این حزب در تاریخ ۱۵آذر ۵۸ عده ای افراد مسلح به رادیو و تلوزیون تبریز حمله و آنجا را تصرف میکنند.متصرفین بعضی خواسته های خود را اینگونه مطرح کردند:
۱.اصلاح ماده۱۱۰قانون اساسی[اختیارات ولی فقیه] و موارد دیگری که از نظر آیت الله شریعتمداری ناقص است.
۲.حذف سانسور از رادیو تلویزیون
۳.محاکمه عاملین حمله به منزل آیت الله شریعتمداری و عاملان اصلی آن
۴.مصاحبه مستقیم آیت الله شریعتمداری از رادیو و تلویزیون درباره قانون اساسی و سایر امور مملکتی
۵.علت اصلی استعفای مهندس بازرگان از نخست وزیری
۶.تعیین امام جماعت٬استاندار٬شهردار و مقامات دولتی با تأیید آیت الله شریعتمداری
۷.امام جمعه باید از طرف آیت الله شریعتمداری تعیین شود
۸.معرفی مقدم مراغه ای[عامل سیا] به عنوان استاندار جدید و ...

اتمام حجت امام با آقای شریعتمداری با واسطه حجت الاسلام فلسفی
از همین رو امام خمینی نسبت به فتنه گری های شریعتمداری و طرفدرانش اتمام حجت می کند.مرحوم فلسفی خطیب مبرز از جمله کسانی بود که به پیشنهاد حضرت امام خمینی(رضوان الله علیه) چندبار نزد آیت الله شریعتمداری رفت. وی در خاطرات خود در این مورد چنین می گوید:
« یک روز صبح امام به وسیله یکى از دوستان پیغام داد که به فلانى بگویید اینجا بیاید. خدمت ایشان رسیدیم. امام تنها بود. شروع سخن ایشان، گفتگو درباره حزب خلق مسلمان بود. امام فرمودند: ما مى‏دانیم که اجانب به خصوص امریکا با این انقلاب خیلى دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه مى‏زنند. حالا اول کار است که آمده‏اند و حزب درست کرده‏اند.
این حزب خلق مسلمان على التحقیق ریشه خارجى دارد. این کلمه «خلق» را داخل عنوان حزب گذارده‏اند- مثل اینکه کلمه «دموکراسى» را مى‏خواستند داخل نام «جمهورى اسلامى ایران» کرده و بگویند: «جمهورى دمکراتیک اسلامى ایران»؛ خلق مسلمان هم یعنى همین، خلق در فارسى همین توده است. اینها مى‏خواهند از همین حالا میان مسلمانان زمینه جنگ درست کنند و بگویند حزب جمهورى اسلامى و حزب خلق مسلمان. این قضیه ضربه زدن به انقلاب و پایمال کردن خونهاى مسلمانان است. مى‏خواهند این انقلاب را بکوبند و این موفقیت را از بین ببرند و یک چیز دیگر جایش بگذارند که منافع خودشان را تأمین کند.
مشکل این است که آقاى شریعتمدارى به نام یک آیت اللَّه وابستگى خودش را به این‏حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفى کرده است. یعنى بین این حزب و بین آقاى شریعتمدارى ارتباط هماهنگى و همرنگى برقرار است. این کار خیلى خطرناک است. ممکن است تمام زحمت ها به هدر برود. اینکه گفتم شما بیایید، براى این است که بگویم پیش آقاى شریعتمدارى بروید و بطور خصوصى از قول من به ایشان بگویید این کار را اجانب کرده‏اند، شما که این مطلب را پذیرا شده‏اید، یا آگاهید یا ناآگاه. مصلحت شما این است که فوراً در جراید و رادیو و تلویزیون اعلام کنید که از این حزب برکنار هستید و مسائل آن به هیچ وجه به شما ارتباط ندارد، تا حیثیت شما محفوظ باشد.
من همان موقع حرکت کردم و به منزل آقاى شریعتمدارى رفتم ... پیام امام را به ایشان رساندم. اصل پیام این بود که آقاى شریعتمدارى بنویسد و امضاء کند که من به هیچ وجه به این حزب ارتباط ندارم، و این حزب نیز به من وابستگى ندارد.
وقتى به ایشان پیام را گفتم، موضوع را بسیار عجیب تلقى کرد. گفت: "آقا این حزب متعلق به مسلمانها است؛ من به این حزب بستگى دارم. این را علناً گفته‏ام و همه هم مى‏دانند. اگر بگویم بستگى ندارم، مساوى با از بین رفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگى به این حزب ندارم، و آن را نمى‏شناسم؟ من این کار را نمى‏کنم."
ایشان این عبارت منفى را خیلى محکم مى‏گفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم: "ایشان مى‏گوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم، باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیارى از دوستانم را که پایه گذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمى‏کنم".
امام اظهار تأسف کردند و گفتند: این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگى به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب، مقدمه بر باد رفتن حیثیت شماست. اما اگر جدا شدید، حیثیت شما کاملاً محفوظ مى‏ماند و در قم "آقا" یى هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت مى‏کنم. بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگى به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ مى‏کنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضررى به حیثیت شما وارد نشود.
من پیام امام را به ایشان گفتم، و بعد هم خودم صحبت کردم، گفتم: "پیشنهاد من این است که شما استعفا را بنویسید و امضاء بکنید. با این کار، مقدمه‏اى درست مى‏شود و مجلسى در مسجد اعظم مى‏گیریم؛ به رادیو و تلویزیون هم مى‏گوییم بیایند، آقاى گلپایگانى و آقاى نجفى هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت مى‏کند. در آن مجلس من منبر مى‏روم و آن طور که شما مى‏خواهید، صحبت مى‏کنم. مى‏گویم آیت اللَّه شریعتمدارى که در انقلاب اسلامى قلماً و قدماً خدمات بسیارى کرده‏اند، اخیراً متوجه شده‏اند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامى است. اصلاً انقلاب اسلامى یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیت اللَّه شریعتمدارى با مشورت امام و مصلحت بینى ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشته‏اند که این حزب مربوط به من نیست."
چون در بیان مطلب احترام زیادى نسبت به ایشان بود، قدرى فکر کرد و گفت: "گمان نمى‏کنم امام این کار را بکند."
گفتم: "من مى‏روم و مى‏گویم، اگر فرمود، این کار را مى‏کنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را مى‏کنید؟
گذشته از امام، آقاى گلپایگانى و آقاى نجفى هم هستند، آنها هم قطعاً مى‏آیند". باز متحیر ماند، ولى بعد گفت: "خیلى خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید."
براى سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: "آقاى شریعتمدارى، با این وعده‏اى که من به او دادم و گفتم به منبر مى‏روم و آن طور که بخواهید صحبت مى‏کنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟"
امام فرمود: بله انقلاب اسلامى و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آن قدر براى من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت مى‏کنم؛ مى‏آیم و مى‏نشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت مى‏دانید، در منبر بگویید.
براى بار سوم به منزل آقاى شریعتمدارى رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم.
گفتم: "خوب، بنا شد که شما متنى را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصى داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم". گفت: "بله، بد نیست، موافقت مى‏کنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضى از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعى نمى‏دهم. امشب براى من شب مشورت باشد. من متن را مى‏نویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتى علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که‏ تکمیل کنیم".
مطلب را تقریباً تمام شده تلقى کردم. از منزل آقاى شریعتمدارى بیرون آمدم و به منزل امام رفتم ... گفتم: تقریباً قبول کرده، ولى گفته است باید امشب روى این مطلب مشورت کنم؛ هم راجع به اصل قضیه، و هم راجع به بعضى از کمبودهاى احتمالى. من مشورت مى‏کنم، شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید.
امام فرمود: خیلى خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید.
فردا صبح که نزد آقاى شریعتمدارى رفتم ایشان گفت: "رفقاى من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیارى از بین مى‏رود؛ ضربه بزرگى هم به شما مى‏خورد؛ نباید اصلاً پیرامون این مطلب فکر کنید! بنا بر این من آن نوشته را نمى‏نویسم."
به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد. بعد هم پیشامدها آن شد که همه مى‏دانند» (خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صفحات 366 تا 370)

تلاش علما برای جدا کردن شریعتمداری از ضد انقلاب
علاوه بر این، بعد از تسخیر لانه جاسوسی شورای انقلاب نمایندگانی را می فرستد که آنان نیز نتیجه ای نمی گیرند.
آیت الله صدوقی امام جمعه یزد نیز نامه روشنگرانه ای را خطاب به شریعتمداری می نویسد و او را به دقت و تامل دعوت میکند.اما آیت الله شریعتمداری به توصیه ها و صلاح اندیشی آیت الله صدوقی پاسخ مثبتی نداد و همچنان بر لجاجت خود پای فشرد.
در این مدت اطلاعیه ها و اعلامیه های سازمان مجاهدین خلق٬فدائیان خلق٬جبهه ملی٬حزب دموکرات کردستان و... از رادیو و تلویزیون تبریز پخش می شد. در همین زمینه علمای قم طی نامه سر گشاده ای خطاب به آیت الله شریعتمداری خواستار اعلام انحلال حزب و توسط او میشوند.
شریعتمداری در پاسخ به این درخواست ها طی نامه ای آرام شدن فضا را غیرممکن دانست و در مورد استرداد مکان های اشغال شده به دلیل نقض توافق از سوی شورای انقلاب٬از خود سلب مسئولیت کرد.

همکاری شریعتمداری با مجرمین کودتای نوژه و کودتای قطب زاده
همکاری شریعتمداری با کودتا گران نوژه آخرین فتنه شریعتمداری بود که با هوشیاری مردم و نهادهای انقلابی و امام خمینی (رضوان الله علیه) خنثی شد. در این قضیه قرار بر این بود که پس از کودتا و به شهادت رساندن امام، شریعتمداری طی اعلامیه ای این کودتا را از نظر شرعی تأیید نماید و به حکومت کودتا مشروعیت ببخشد که در نهایت، توطئه قبل از عملی شدن خنثی شد.
چند ماه پس از آن هم نیروهای اطلاعاتی صادق قطب زاده را که در صدد ایجاد یک کودتا علیه نظام بود دستگیر نمودند. او و دیگر همدستانش نیز در اعترافاتشان روشن کردند که شریعتمداری را از اقدامات خود مطلع نموده بودند. این در حالی بود که شریعتمداری نه تنها هیچ اقدامی برای جلوگیری از کار آنان (که کشتن امام جزو برنامه هایشان بود) ننموده بود بلکه به نحوی آنان را کمک نیز نموده بود.

اقدام جامعه مدرسین در خلع شریعتمداری از مرجعیت و حمایت امام از این اقدام

در پی ادامه اقدامات ضد انقلابی شریعتمداری و افشای همکاری های او با کودتاگران٬ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در اقدامی نسبت به مرجعیت او واکنش نشان می دهند و او را فاقد ملاکهای مرجعیت معرفی می کند.
امام خمینی، گذشته از آنکه با سکوتی تأیید آمیز بر این عمل صحه گذاشته بودند، بعدها نیز رضایت خود را از این اقدام جامعه مدرسین به صراحت اعلام نمودند:
«...ان شاء اللَّه در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه‏ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه‏هاى علمیه بوده‏اند- نعوذ باللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده‏اند؟ مگر همان ها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیر قانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همان ها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى‏نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزه‏ها حاکم نمى‏کنند؟» (صحیفه امام، ج‏21، صفحه 287)

سابقه دشمنی شریعتمداری با امام در پیش از انقلاب
البته حسادت ها و دشمنی های شریعتمداری با امام خمینی تنها به بعد از انقلاب مربوط نیست. قبل از انقلاب نیز شریعتمداری با کمک سلطنتی ها و ساواک مانع از تحرکات انقلابی امام می شد.
از باب مثال، در بولتن سری امنیت داخلی ساواک مورخه 16/7/57 با عنوان «مستدعیات آیت الله سید کاظم شریعتمداری از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در مورد[امام]خمینی» چنین آمده است:
«شریعتمداری: در چند روز اخیر مراجعات زیادی از جانب طبقات مختلف مردم به من میشود که در خصوص مراجعت خمینی به کشور اقدام نمایم. من صریحاً به عرض اعلیحضرت می رسانم که به هیچ وجه با این امر موافق نیستم و...» (پرونده آیت الله شریعتمداری درساواک٬صص۱۷-۱۸)

در خاتمه می توان گفت که به نظر می رسد در هر دوره ای از انقلاب اسلامی هستند افرادی که در نقش مسجد ضرار حاضر می شوند که البته همیشه با هدایت های داهیانه امام خمینی و مقام معظم رهبری فتنه آنها خنثی شده است و از این پس نیز خواهد شد.
«حالا شما جوانانى که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید.» (4/6/88 بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و نخبگان)

شبکه ایران: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فتنه ها و بحران های بسیاری در مقابل خواست مردم و اهداف انقلاب پیش آمد که شاید یکی از اولینِ این بحرانها٬ایجاد بلوا و آشوب در آذربایجان و قم توسط حزب خلق مسلمان با حمایت آیت الله سید کاظم شریعتمداری باشد و نیز توطئه کودتای نوژه و همکاری با صادق قطب زاده علیه انقلاب که ردپای شریعتمداری در آنها نیز مشهود بوده است.

از آنجایی که شریعتمداری همواره سعی داشت در مقابل امام بایستد٬در ماجراهای گوناگون فتنه ای را در مقابل خواست مردم به پا می کرد. امام خمینی(رضوان الله علیه) همواره سعی می کردند کرامت شریعتمداری٬نزد مردم حفظ شود ولی گویی شریعتمداری خود اینگونه میخواست که شد.

مخالفت با نماینده امام و تبدیل کردن کمیته های انقلاب به فعالیت های حزبی
در زمان پیروزی انقلاب، در تبریز، اکثر کمیته ها به اشغال طرفداران شریعتمداری در آمده بود؛ به طوری که از ۴۳کمیته فقط ۵ کمیته زیر نظر آیت الله قاضی فعالیت می کرد.کمیته های حامی آیت الله شریعتمداری در تبریز به چندین نحو مسلح شده بودند:

۱. انتقال سلاح های پادگان باغشاه توسط حسن شریعتمداری و حسین منتظر حقیقی به تبریز.
۲. همکاری با حزب دموکرات کردستان و اخذ سلاح از آنها و...
همچنین این حزب ارتباطاتی را با گروه های ملحد برقرار کرده بود. از موارد بسیار خطرناک فتنه حزب خلق مسلمان در آذربایجان و بویژه شهر تبریز همکاری گروه های ملحد و ضد انقلابی چون حزب دموکرات کردستان٬حزب کومله کردستان٬فدائیان خلق و... با این حزب در تصرف و نگهداری مراکز دولتی آذربایجان بوده است.

کشته شدن محافظ شریعنمداری و سعی امام در حفظ آرامش
اما اوج فتنه زمانی آغاز می شود که یکی از محافظان شریعتمداری به طرز مشکوکی کشته می شود.امام خمینی که متوجه توطئه عمّال نفوذی رژیم سابق در تحریکات و فعالیت های حزب خلق مسلمان بودند ٬احساس می کنند حزب مذکور در صدد سوء استفاده از فرصت برآمده و نقشه های شومی را دنبال می کند٬ لذا به دنبال جلوگیری از تفرقه و خشونت به منزل آیت الله شریعتمداری رفته و این حادثه را محکوم و دستور پیگیری موضوع را می دهند و پیامی را در جهت حفظ آرامش و جلوگیری از بی احترامی به مراجع و علما صادر میکنند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ ملت شریف مبارز ایران- ایّدهم اللَّه تعالى‏-در این موقع حساس که کشور عزیز و اسلام بزرگ رو به رو با امریکاى خونخوار است و لازم است همه قشرها با هم هماهنگ و هم صدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشه‏هاى گندیده طرفداران رژیم سابق ندهند، مع الأسف گاهى شنیده مى‏شود که اشخاصى بى‏خبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان غائله به پا مى‏کنند، و خداى نخواسته موجب اختلاف و شکاف مى‏شوند. من اکیداً از همه ملت شریف مى‏خواهم که از مطالبى که باعث اختلاف و بهره‏بردارى دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علماى اعلام احترام گذارید.
برادران بدانند که فاجعه‏اى که در منزل حضرت آیت اللَّه شریعتمدارى پیش آمد، به دست توطئه گرهاست که باید محکوم شود؛ و توجه داشته باشند که این نحو امور را توطئه گران تکرار نکنند. من از تمام قشرهاى جوان دانشگاهى و مدارس علوم دینیه و روشنفکران و دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا مى‏کنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند.
من امروز این امر را تکلیف شرعى الهى و وظیفه ملى مى‏دانم. از خداوند تعالى وحدت کلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عالیقدر و پیروزى ملت مسلمان را خواستارم.‏» (صحیفه امام، ج‏11، صفحه 169)

ادامه تحریکات طرفداران شریعتمداری و مدارای امام
پس از این اقدام امام گروهی از طرفداران آیت الله شریعتمداری و حزب به قم آمده و ضمن حمله به حزب اللهی ها و مردم به تصاویر امام نیز اهانت می کردند که امام با صدور پیامی نسبت به این قائله روشنگری میکنند.
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏-ملت شریف ایران- ایّدهم اللَّه تعالى‏-شما مى‏دانید که بدخواهان اسلام و کشور در تمام مراحل توطئه نموده و بحمد اللَّه با شکست مواجه شدند. این بار که در رفراندم قانون اساسى شکست مفتضحانه نصیبشان شد سخت وحشت زده شده‏اند و توطئه را با چوب و چماق شروع کردند و با بهانه‏ها و استفاده از سادگى بعضى قشرها غائله راه انداخته و خواهند انداخت.
در این موقع که با دشمنى مثل امریکا و دنباله‏هاى او روبه هستیم ریشه‏هاى رژیم سابق و طرفداران آنها و دارو دسته امریکا در این امور دست دارند که نگذارند آرامش در این کشور تحقق پیدا کند. لهذا من به شما ملت هوشیار هشدار مى‏دهم که هر تشنجى و غائله‏اى امروز بر خلاف مصالح اسلام و کشور است و موافق خواستهاى دشمنان اسلام است.
من به شما دوستان اکیداً اخطار مى‏کنم که هر کس عکس این جانب را پاره کند یا بسوزاند و به من ناسزا بگوید و اهانت کند کسى حق ندارد به او تعرض کند و از من طرفدارى کند. امروز در صددند ایجاد غائله کنند و شماها را به جان هم بیندازند. باید با کمال خونسردى و آرامش از کنار آنان بگذرید و تعرض به آنان و مقابله به مثل خلاف رضاى خداوند و از محرمات بزرگ شرعیه است.‏» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 174)

به دنبال جنجال آفرینی این حزب در تاریخ ۱۵آذر ۵۸ عده ای افراد مسلح به رادیو و تلوزیون تبریز حمله و آنجا را تصرف میکنند.متصرفین بعضی خواسته های خود را اینگونه مطرح کردند:
۱.اصلاح ماده۱۱۰قانون اساسی[اختیارات ولی فقیه] و موارد دیگری که از نظر آیت الله شریعتمداری ناقص است.
۲.حذف سانسور از رادیو تلویزیون
۳.محاکمه عاملین حمله به منزل آیت الله شریعتمداری و عاملان اصلی آن
۴.مصاحبه مستقیم آیت الله شریعتمداری از رادیو و تلویزیون درباره قانون اساسی و سایر امور مملکتی
۵.علت اصلی استعفای مهندس بازرگان از نخست وزیری
۶.تعیین امام جماعت٬استاندار٬شهردار و مقامات دولتی با تأیید آیت الله شریعتمداری
۷.امام جمعه باید از طرف آیت الله شریعتمداری تعیین شود
۸.معرفی مقدم مراغه ای[عامل سیا] به عنوان استاندار جدید و ...

اتمام حجت امام با آقای شریعتمداری با واسطه حجت الاسلام فلسفی
از همین رو امام خمینی نسبت به فتنه گری های شریعتمداری و طرفدرانش اتمام حجت می کند.مرحوم فلسفی خطیب مبرز از جمله کسانی بود که به پیشنهاد حضرت امام خمینی(رضوان الله علیه) چندبار نزد آیت الله شریعتمداری رفت. وی در خاطرات خود در این مورد چنین می گوید:
« یک روز صبح امام به وسیله یکى از دوستان پیغام داد که به فلانى بگویید اینجا بیاید. خدمت ایشان رسیدیم. امام تنها بود. شروع سخن ایشان، گفتگو درباره حزب خلق مسلمان بود. امام فرمودند: ما مى‏دانیم که اجانب به خصوص امریکا با این انقلاب خیلى دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه مى‏زنند. حالا اول کار است که آمده‏اند و حزب درست کرده‏اند.
این حزب خلق مسلمان على التحقیق ریشه خارجى دارد. این کلمه «خلق» را داخل عنوان حزب گذارده‏اند- مثل اینکه کلمه «دموکراسى» را مى‏خواستند داخل نام «جمهورى اسلامى ایران» کرده و بگویند: «جمهورى دمکراتیک اسلامى ایران»؛ خلق مسلمان هم یعنى همین، خلق در فارسى همین توده است. اینها مى‏خواهند از همین حالا میان مسلمانان زمینه جنگ درست کنند و بگویند حزب جمهورى اسلامى و حزب خلق مسلمان. این قضیه ضربه زدن به انقلاب و پایمال کردن خونهاى مسلمانان است. مى‏خواهند این انقلاب را بکوبند و این موفقیت را از بین ببرند و یک چیز دیگر جایش بگذارند که منافع خودشان را تأمین کند.
مشکل این است که آقاى شریعتمدارى به نام یک آیت اللَّه وابستگى خودش را به این‏حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفى کرده است. یعنى بین این حزب و بین آقاى شریعتمدارى ارتباط هماهنگى و همرنگى برقرار است. این کار خیلى خطرناک است. ممکن است تمام زحمت ها به هدر برود. اینکه گفتم شما بیایید، براى این است که بگویم پیش آقاى شریعتمدارى بروید و بطور خصوصى از قول من به ایشان بگویید این کار را اجانب کرده‏اند، شما که این مطلب را پذیرا شده‏اید، یا آگاهید یا ناآگاه. مصلحت شما این است که فوراً در جراید و رادیو و تلویزیون اعلام کنید که از این حزب برکنار هستید و مسائل آن به هیچ وجه به شما ارتباط ندارد، تا حیثیت شما محفوظ باشد.
من همان موقع حرکت کردم و به منزل آقاى شریعتمدارى رفتم ... پیام امام را به ایشان رساندم. اصل پیام این بود که آقاى شریعتمدارى بنویسد و امضاء کند که من به هیچ وجه به این حزب ارتباط ندارم، و این حزب نیز به من وابستگى ندارد.
وقتى به ایشان پیام را گفتم، موضوع را بسیار عجیب تلقى کرد. گفت: "آقا این حزب متعلق به مسلمانها است؛ من به این حزب بستگى دارم. این را علناً گفته‏ام و همه هم مى‏دانند. اگر بگویم بستگى ندارم، مساوى با از بین رفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگى به این حزب ندارم، و آن را نمى‏شناسم؟ من این کار را نمى‏کنم."
ایشان این عبارت منفى را خیلى محکم مى‏گفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم: "ایشان مى‏گوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم، باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیارى از دوستانم را که پایه گذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمى‏کنم".
امام اظهار تأسف کردند و گفتند: این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگى به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب، مقدمه بر باد رفتن حیثیت شماست. اما اگر جدا شدید، حیثیت شما کاملاً محفوظ مى‏ماند و در قم "آقا" یى هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت مى‏کنم. بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگى به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ مى‏کنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضررى به حیثیت شما وارد نشود.
من پیام امام را به ایشان گفتم، و بعد هم خودم صحبت کردم، گفتم: "پیشنهاد من این است که شما استعفا را بنویسید و امضاء بکنید. با این کار، مقدمه‏اى درست مى‏شود و مجلسى در مسجد اعظم مى‏گیریم؛ به رادیو و تلویزیون هم مى‏گوییم بیایند، آقاى گلپایگانى و آقاى نجفى هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت مى‏کند. در آن مجلس من منبر مى‏روم و آن طور که شما مى‏خواهید، صحبت مى‏کنم. مى‏گویم آیت اللَّه شریعتمدارى که در انقلاب اسلامى قلماً و قدماً خدمات بسیارى کرده‏اند، اخیراً متوجه شده‏اند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامى است. اصلاً انقلاب اسلامى یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیت اللَّه شریعتمدارى با مشورت امام و مصلحت بینى ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشته‏اند که این حزب مربوط به من نیست."
چون در بیان مطلب احترام زیادى نسبت به ایشان بود، قدرى فکر کرد و گفت: "گمان نمى‏کنم امام این کار را بکند."
گفتم: "من مى‏روم و مى‏گویم، اگر فرمود، این کار را مى‏کنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را مى‏کنید؟
گذشته از امام، آقاى گلپایگانى و آقاى نجفى هم هستند، آنها هم قطعاً مى‏آیند". باز متحیر ماند، ولى بعد گفت: "خیلى خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید."
براى سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: "آقاى شریعتمدارى، با این وعده‏اى که من به او دادم و گفتم به منبر مى‏روم و آن طور که بخواهید صحبت مى‏کنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟"
امام فرمود: بله انقلاب اسلامى و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آن قدر براى من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت مى‏کنم؛ مى‏آیم و مى‏نشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت مى‏دانید، در منبر بگویید.
براى بار سوم به منزل آقاى شریعتمدارى رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم.
گفتم: "خوب، بنا شد که شما متنى را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصى داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم". گفت: "بله، بد نیست، موافقت مى‏کنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضى از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعى نمى‏دهم. امشب براى من شب مشورت باشد. من متن را مى‏نویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتى علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که‏ تکمیل کنیم".
مطلب را تقریباً تمام شده تلقى کردم. از منزل آقاى شریعتمدارى بیرون آمدم و به منزل امام رفتم ... گفتم: تقریباً قبول کرده، ولى گفته است باید امشب روى این مطلب مشورت کنم؛ هم راجع به اصل قضیه، و هم راجع به بعضى از کمبودهاى احتمالى. من مشورت مى‏کنم، شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید.
امام فرمود: خیلى خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید.
فردا صبح که نزد آقاى شریعتمدارى رفتم ایشان گفت: "رفقاى من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیارى از بین مى‏رود؛ ضربه بزرگى هم به شما مى‏خورد؛ نباید اصلاً پیرامون این مطلب فکر کنید! بنا بر این من آن نوشته را نمى‏نویسم."
به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد. بعد هم پیشامدها آن شد که همه مى‏دانند» (خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صفحات 366 تا 370)

تلاش علما برای جدا کردن شریعتمداری از ضد انقلاب
علاوه بر این، بعد از تسخیر لانه جاسوسی شورای انقلاب نمایندگانی را می فرستد که آنان نیز نتیجه ای نمی گیرند.
آیت الله صدوقی امام جمعه یزد نیز نامه روشنگرانه ای را خطاب به شریعتمداری می نویسد و او را به دقت و تامل دعوت میکند.اما آیت الله شریعتمداری به توصیه ها و صلاح اندیشی آیت الله صدوقی پاسخ مثبتی نداد و همچنان بر لجاجت خود پای فشرد.
در این مدت اطلاعیه ها و اعلامیه های سازمان مجاهدین خلق٬فدائیان خلق٬جبهه ملی٬حزب دموکرات کردستان و... از رادیو و تلویزیون تبریز پخش می شد. در همین زمینه علمای قم طی نامه سر گشاده ای خطاب به آیت الله شریعتمداری خواستار اعلام انحلال حزب و توسط او میشوند.
شریعتمداری در پاسخ به این درخواست ها طی نامه ای آرام شدن فضا را غیرممکن دانست و در مورد استرداد مکان های اشغال شده به دلیل نقض توافق از سوی شورای انقلاب٬از خود سلب مسئولیت کرد.

همکاری شریعتمداری با مجرمین کودتای نوژه و کودتای قطب زاده
همکاری شریعتمداری با کودتا گران نوژه آخرین فتنه شریعتمداری بود که با هوشیاری مردم و نهادهای انقلابی و امام خمینی (رضوان الله علیه) خنثی شد. در این قضیه قرار بر این بود که پس از کودتا و به شهادت رساندن امام، شریعتمداری طی اعلامیه ای این کودتا را از نظر شرعی تأیید نماید و به حکومت کودتا مشروعیت ببخشد که در نهایت، توطئه قبل از عملی شدن خنثی شد.
چند ماه پس از آن هم نیروهای اطلاعاتی صادق قطب زاده را که در صدد ایجاد یک کودتا علیه نظام بود دستگیر نمودند. او و دیگر همدستانش نیز در اعترافاتشان روشن کردند که شریعتمداری را از اقدامات خود مطلع نموده بودند. این در حالی بود که شریعتمداری نه تنها هیچ اقدامی برای جلوگیری از کار آنان (که کشتن امام جزو برنامه هایشان بود) ننموده بود بلکه به نحوی آنان را کمک نیز نموده بود.

اقدام جامعه مدرسین در خلع شریعتمداری از مرجعیت و حمایت امام از این اقدام

در پی ادامه اقدامات ضد انقلابی شریعتمداری و افشای همکاری های او با کودتاگران٬ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در اقدامی نسبت به مرجعیت او واکنش نشان می دهند و او را فاقد ملاکهای مرجعیت معرفی می کند.
امام خمینی، گذشته از آنکه با سکوتی تأیید آمیز بر این عمل صحه گذاشته بودند، بعدها نیز رضایت خود را از این اقدام جامعه مدرسین به صراحت اعلام نمودند:
«...ان شاء اللَّه در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه‏ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه‏هاى علمیه بوده‏اند- نعوذ باللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده‏اند؟ مگر همان ها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیر قانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همان ها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى‏نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزه‏ها حاکم نمى‏کنند؟» (صحیفه امام، ج‏21، صفحه 287)

سابقه دشمنی شریعتمداری با امام در پیش از انقلاب
البته حسادت ها و دشمنی های شریعتمداری با امام خمینی تنها به بعد از انقلاب مربوط نیست. قبل از انقلاب نیز شریعتمداری با کمک سلطنتی ها و ساواک مانع از تحرکات انقلابی امام می شد.
از باب مثال، در بولتن سری امنیت داخلی ساواک مورخه 16/7/57 با عنوان «مستدعیات آیت الله سید کاظم شریعتمداری از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در مورد[امام]خمینی» چنین آمده است:
«شریعتمداری: در چند روز اخیر مراجعات زیادی از جانب طبقات مختلف مردم به من میشود که در خصوص مراجعت خمینی به کشور اقدام نمایم. من صریحاً به عرض اعلیحضرت می رسانم که به هیچ وجه با این امر موافق نیستم و...» (پرونده آیت الله شریعتمداری درساواک٬صص۱۷-۱۸)

در خاتمه می توان گفت که به نظر می رسد در هر دوره ای از انقلاب اسلامی هستند افرادی که در نقش مسجد ضرار حاضر می شوند که البته همیشه با هدایت های داهیانه امام خمینی و مقام معظم رهبری فتنه آنها خنثی شده است و از این پس نیز خواهد شد.
«حالا شما جوانانى که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید.» (4/6/88 بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و نخبگان)
 شبکه ایران: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فتنه ها و بحران های بسیاری در مقابل خواست مردم و اهداف انقلاب پیش آمد که شاید یکی از اولینِ این بحرانها٬ایجاد بلوا و آشوب در آذربایجان و قم توسط حزب خلق مسلمان با حمایت آیت الله سید کاظم شریعتمداری باشد و نیز توطئه کودتای نوژه و همکاری با صادق قطب زاده علیه انقلاب که ردپای شریعتمداری در آنها نیز مشهود بوده است.

از آنجایی که شریعتمداری همواره سعی داشت در مقابل امام بایستد٬در ماجراهای گوناگون فتنه ای را در مقابل خواست مردم به پا می کرد. امام خمینی(رضوان الله علیه) همواره سعی می کردند کرامت شریعتمداری٬نزد مردم حفظ شود ولی گویی شریعتمداری خود اینگونه میخواست که شد.

مخالفت با نماینده امام و تبدیل کردن کمیته های انقلاب به فعالیت های حزبی
در زمان پیروزی انقلاب، در تبریز، اکثر کمیته ها به اشغال طرفداران شریعتمداری در آمده بود؛ به طوری که از ۴۳کمیته فقط ۵ کمیته زیر نظر آیت الله قاضی فعالیت می کرد.کمیته های حامی آیت الله شریعتمداری در تبریز به چندین نحو مسلح شده بودند:

۱. انتقال سلاح های پادگان باغشاه توسط حسن شریعتمداری و حسین منتظر حقیقی به تبریز.
۲. همکاری با حزب دموکرات کردستان و اخذ سلاح از آنها و...
همچنین این حزب ارتباطاتی را با گروه های ملحد برقرار کرده بود. از موارد بسیار خطرناک فتنه حزب خلق مسلمان در آذربایجان و بویژه شهر تبریز همکاری گروه های ملحد و ضد انقلابی چون حزب دموکرات کردستان٬حزب کومله کردستان٬فدائیان خلق و... با این حزب در تصرف و نگهداری مراکز دولتی آذربایجان بوده است.

کشته شدن محافظ شریعنمداری و سعی امام در حفظ آرامش
اما اوج فتنه زمانی آغاز می شود که یکی از محافظان شریعتمداری به طرز مشکوکی کشته می شود.امام خمینی که متوجه توطئه عمّال نفوذی رژیم سابق در تحریکات و فعالیت های حزب خلق مسلمان بودند ٬احساس می کنند حزب مذکور در صدد سوء استفاده از فرصت برآمده و نقشه های شومی را دنبال می کند٬ لذا به دنبال جلوگیری از تفرقه و خشونت به منزل آیت الله شریعتمداری رفته و این حادثه را محکوم و دستور پیگیری موضوع را می دهند و پیامی را در جهت حفظ آرامش و جلوگیری از بی احترامی به مراجع و علما صادر میکنند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ ملت شریف مبارز ایران- ایّدهم اللَّه تعالى‏-در این موقع حساس که کشور عزیز و اسلام بزرگ رو به رو با امریکاى خونخوار است و لازم است همه قشرها با هم هماهنگ و هم صدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشه‏هاى گندیده طرفداران رژیم سابق ندهند، مع الأسف گاهى شنیده مى‏شود که اشخاصى بى‏خبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان غائله به پا مى‏کنند، و خداى نخواسته موجب اختلاف و شکاف مى‏شوند. من اکیداً از همه ملت شریف مى‏خواهم که از مطالبى که باعث اختلاف و بهره‏بردارى دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علماى اعلام احترام گذارید.
برادران بدانند که فاجعه‏اى که در منزل حضرت آیت اللَّه شریعتمدارى پیش آمد، به دست توطئه گرهاست که باید محکوم شود؛ و توجه داشته باشند که این نحو امور را توطئه گران تکرار نکنند. من از تمام قشرهاى جوان دانشگاهى و مدارس علوم دینیه و روشنفکران و دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا مى‏کنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند.
من امروز این امر را تکلیف شرعى الهى و وظیفه ملى مى‏دانم. از خداوند تعالى وحدت کلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عالیقدر و پیروزى ملت مسلمان را خواستارم.‏» (صحیفه امام، ج‏11، صفحه 169)

ادامه تحریکات طرفداران شریعتمداری و مدارای امام
پس از این اقدام امام گروهی از طرفداران آیت الله شریعتمداری و حزب به قم آمده و ضمن حمله به حزب اللهی ها و مردم به تصاویر امام نیز اهانت می کردند که امام با صدور پیامی نسبت به این قائله روشنگری میکنند.
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏-ملت شریف ایران- ایّدهم اللَّه تعالى‏-شما مى‏دانید که بدخواهان اسلام و کشور در تمام مراحل توطئه نموده و بحمد اللَّه با شکست مواجه شدند. این بار که در رفراندم قانون اساسى شکست مفتضحانه نصیبشان شد سخت وحشت زده شده‏اند و توطئه را با چوب و چماق شروع کردند و با بهانه‏ها و استفاده از سادگى بعضى قشرها غائله راه انداخته و خواهند انداخت.
در این موقع که با دشمنى مثل امریکا و دنباله‏هاى او روبه هستیم ریشه‏هاى رژیم سابق و طرفداران آنها و دارو دسته امریکا در این امور دست دارند که نگذارند آرامش در این کشور تحقق پیدا کند. لهذا من به شما ملت هوشیار هشدار مى‏دهم که هر تشنجى و غائله‏اى امروز بر خلاف مصالح اسلام و کشور است و موافق خواستهاى دشمنان اسلام است.
من به شما دوستان اکیداً اخطار مى‏کنم که هر کس عکس این جانب را پاره کند یا بسوزاند و به من ناسزا بگوید و اهانت کند کسى حق ندارد به او تعرض کند و از من طرفدارى کند. امروز در صددند ایجاد غائله کنند و شماها را به جان هم بیندازند. باید با کمال خونسردى و آرامش از کنار آنان بگذرید و تعرض به آنان و مقابله به مثل خلاف رضاى خداوند و از محرمات بزرگ شرعیه است.‏» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 174)

به دنبال جنجال آفرینی این حزب در تاریخ ۱۵آذر ۵۸ عده ای افراد مسلح به رادیو و تلوزیون تبریز حمله و آنجا را تصرف میکنند.متصرفین بعضی خواسته های خود را اینگونه مطرح کردند:
۱.اصلاح ماده۱۱۰قانون اساسی[اختیارات ولی فقیه] و موارد دیگری که از نظر آیت الله شریعتمداری ناقص است.
۲.حذف سانسور از رادیو تلویزیون
۳.محاکمه عاملین حمله به منزل آیت الله شریعتمداری و عاملان اصلی آن
۴.مصاحبه مستقیم آیت الله شریعتمداری از رادیو و تلویزیون درباره قانون اساسی و سایر امور مملکتی
۵.علت اصلی استعفای مهندس بازرگان از نخست وزیری
۶.تعیین امام جماعت٬استاندار٬شهردار و مقامات دولتی با تأیید آیت الله شریعتمداری
۷.امام جمعه باید از طرف آیت الله شریعتمداری تعیین شود
۸.معرفی مقدم مراغه ای[عامل سیا] به عنوان استاندار جدید و ...

اتمام حجت امام با آقای شریعتمداری با واسطه حجت الاسلام فلسفی
از همین رو امام خمینی نسبت به فتنه گری های شریعتمداری و طرفدرانش اتمام حجت می کند.مرحوم فلسفی خطیب مبرز از جمله کسانی بود که به پیشنهاد حضرت امام خمینی(رضوان الله علیه) چندبار نزد آیت الله شریعتمداری رفت. وی در خاطرات خود در این مورد چنین می گوید:
« یک روز صبح امام به وسیله یکى از دوستان پیغام داد که به فلانى بگویید اینجا بیاید. خدمت ایشان رسیدیم. امام تنها بود. شروع سخن ایشان، گفتگو درباره حزب خلق مسلمان بود. امام فرمودند: ما مى‏دانیم که اجانب به خصوص امریکا با این انقلاب خیلى دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه مى‏زنند. حالا اول کار است که آمده‏اند و حزب درست کرده‏اند.
این حزب خلق مسلمان على التحقیق ریشه خارجى دارد. این کلمه «خلق» را داخل عنوان حزب گذارده‏اند- مثل اینکه کلمه «دموکراسى» را مى‏خواستند داخل نام «جمهورى اسلامى ایران» کرده و بگویند: «جمهورى دمکراتیک اسلامى ایران»؛ خلق مسلمان هم یعنى همین، خلق در فارسى همین توده است. اینها مى‏خواهند از همین حالا میان مسلمانان زمینه جنگ درست کنند و بگویند حزب جمهورى اسلامى و حزب خلق مسلمان. این قضیه ضربه زدن به انقلاب و پایمال کردن خونهاى مسلمانان است. مى‏خواهند این انقلاب را بکوبند و این موفقیت را از بین ببرند و یک چیز دیگر جایش بگذارند که منافع خودشان را تأمین کند.
مشکل این است که آقاى شریعتمدارى به نام یک آیت اللَّه وابستگى خودش را به این‏حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفى کرده است. یعنى بین این حزب و بین آقاى شریعتمدارى ارتباط هماهنگى و همرنگى برقرار است. این کار خیلى خطرناک است. ممکن است تمام زحمت ها به هدر برود. اینکه گفتم شما بیایید، براى این است که بگویم پیش آقاى شریعتمدارى بروید و بطور خصوصى از قول من به ایشان بگویید این کار را اجانب کرده‏اند، شما که این مطلب را پذیرا شده‏اید، یا آگاهید یا ناآگاه. مصلحت شما این است که فوراً در جراید و رادیو و تلویزیون اعلام کنید که از این حزب برکنار هستید و مسائل آن به هیچ وجه به شما ارتباط ندارد، تا حیثیت شما محفوظ باشد.
من همان موقع حرکت کردم و به منزل آقاى شریعتمدارى رفتم ... پیام امام را به ایشان رساندم. اصل پیام این بود که آقاى شریعتمدارى بنویسد و امضاء کند که من به هیچ وجه به این حزب ارتباط ندارم، و این حزب نیز به من وابستگى ندارد.
وقتى به ایشان پیام را گفتم، موضوع را بسیار عجیب تلقى کرد. گفت: "آقا این حزب متعلق به مسلمانها است؛ من به این حزب بستگى دارم. این را علناً گفته‏ام و همه هم مى‏دانند. اگر بگویم بستگى ندارم، مساوى با از بین رفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگى به این حزب ندارم، و آن را نمى‏شناسم؟ من این کار را نمى‏کنم."
ایشان این عبارت منفى را خیلى محکم مى‏گفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم: "ایشان مى‏گوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم، باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیارى از دوستانم را که پایه گذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمى‏کنم".
امام اظهار تأسف کردند و گفتند: این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگى به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب، مقدمه بر باد رفتن حیثیت شماست. اما اگر جدا شدید، حیثیت شما کاملاً محفوظ مى‏ماند و در قم "آقا" یى هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت مى‏کنم. بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگى به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ مى‏کنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضررى به حیثیت شما وارد نشود.
من پیام امام را به ایشان گفتم، و بعد هم خودم صحبت کردم، گفتم: "پیشنهاد من این است که شما استعفا را بنویسید و امضاء بکنید. با این کار، مقدمه‏اى درست مى‏شود و مجلسى در مسجد اعظم مى‏گیریم؛ به رادیو و تلویزیون هم مى‏گوییم بیایند، آقاى گلپایگانى و آقاى نجفى هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت مى‏کند. در آن مجلس من منبر مى‏روم و آن طور که شما مى‏خواهید، صحبت مى‏کنم. مى‏گویم آیت اللَّه شریعتمدارى که در انقلاب اسلامى قلماً و قدماً خدمات بسیارى کرده‏اند، اخیراً متوجه شده‏اند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامى است. اصلاً انقلاب اسلامى یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیت اللَّه شریعتمدارى با مشورت امام و مصلحت بینى ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشته‏اند که این حزب مربوط به من نیست."
چون در بیان مطلب احترام زیادى نسبت به ایشان بود، قدرى فکر کرد و گفت: "گمان نمى‏کنم امام این کار را بکند."
گفتم: "من مى‏روم و مى‏گویم، اگر فرمود، این کار را مى‏کنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را مى‏کنید؟
گذشته از امام، آقاى گلپایگانى و آقاى نجفى هم هستند، آنها هم قطعاً مى‏آیند". باز متحیر ماند، ولى بعد گفت: "خیلى خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید."
براى سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: "آقاى شریعتمدارى، با این وعده‏اى که من به او دادم و گفتم به منبر مى‏روم و آن طور که بخواهید صحبت مى‏کنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟"
امام فرمود: بله انقلاب اسلامى و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آن قدر براى من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت مى‏کنم؛ مى‏آیم و مى‏نشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت مى‏دانید، در منبر بگویید.
براى بار سوم به منزل آقاى شریعتمدارى رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم.
گفتم: "خوب، بنا شد که شما متنى را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصى داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم". گفت: "بله، بد نیست، موافقت مى‏کنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضى از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعى نمى‏دهم. امشب براى من شب مشورت باشد. من متن را مى‏نویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتى علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که‏ تکمیل کنیم".
مطلب را تقریباً تمام شده تلقى کردم. از منزل آقاى شریعتمدارى بیرون آمدم و به منزل امام رفتم ... گفتم: تقریباً قبول کرده، ولى گفته است باید امشب روى این مطلب مشورت کنم؛ هم راجع به اصل قضیه، و هم راجع به بعضى از کمبودهاى احتمالى. من مشورت مى‏کنم، شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید.
امام فرمود: خیلى خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید.
فردا صبح که نزد آقاى شریعتمدارى رفتم ایشان گفت: "رفقاى من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیارى از بین مى‏رود؛ ضربه بزرگى هم به شما مى‏خورد؛ نباید اصلاً پیرامون این مطلب فکر کنید! بنا بر این من آن نوشته را نمى‏نویسم."
به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد. بعد هم پیشامدها آن شد که همه مى‏دانند» (خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صفحات 366 تا 370)

تلاش علما برای جدا کردن شریعتمداری از ضد انقلاب
علاوه بر این، بعد از تسخیر لانه جاسوسی شورای انقلاب نمایندگانی را می فرستد که آنان نیز نتیجه ای نمی گیرند.
آیت الله صدوقی امام جمعه یزد نیز نامه روشنگرانه ای را خطاب به شریعتمداری می نویسد و او را به دقت و تامل دعوت میکند.اما آیت الله شریعتمداری به توصیه ها و صلاح اندیشی آیت الله صدوقی پاسخ مثبتی نداد و همچنان بر لجاجت خود پای فشرد.
در این مدت اطلاعیه ها و اعلامیه های سازمان مجاهدین خلق٬فدائیان خلق٬جبهه ملی٬حزب دموکرات کردستان و... از رادیو و تلویزیون تبریز پخش می شد. در همین زمینه علمای قم طی نامه سر گشاده ای خطاب به آیت الله شریعتمداری خواستار اعلام انحلال حزب و توسط او میشوند.
شریعتمداری در پاسخ به این درخواست ها طی نامه ای آرام شدن فضا را غیرممکن دانست و در مورد استرداد مکان های اشغال شده به دلیل نقض توافق از سوی شورای انقلاب٬از خود سلب مسئولیت کرد.

همکاری شریعتمداری با مجرمین کودتای نوژه و کودتای قطب زاده
همکاری شریعتمداری با کودتا گران نوژه آخرین فتنه شریعتمداری بود که با هوشیاری مردم و نهادهای انقلابی و امام خمینی (رضوان الله علیه) خنثی شد. در این قضیه قرار بر این بود که پس از کودتا و به شهادت رساندن امام، شریعتمداری طی اعلامیه ای این کودتا را از نظر شرعی تأیید نماید و به حکومت کودتا مشروعیت ببخشد که در نهایت، توطئه قبل از عملی شدن خنثی شد.
چند ماه پس از آن هم نیروهای اطلاعاتی صادق قطب زاده را که در صدد ایجاد یک کودتا علیه نظام بود دستگیر نمودند. او و دیگر همدستانش نیز در اعترافاتشان روشن کردند که شریعتمداری را از اقدامات خود مطلع نموده بودند. این در حالی بود که شریعتمداری نه تنها هیچ اقدامی برای جلوگیری از کار آنان (که کشتن امام جزو برنامه هایشان بود) ننموده بود بلکه به نحوی آنان را کمک نیز نموده بود.

اقدام جامعه مدرسین در خلع شریعتمداری از مرجعیت و حمایت امام از این اقدام

در پی ادامه اقدامات ضد انقلابی شریعتمداری و افشای همکاری های او با کودتاگران٬ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در اقدامی نسبت به مرجعیت او واکنش نشان می دهند و او را فاقد ملاکهای مرجعیت معرفی می کند.
امام خمینی، گذشته از آنکه با سکوتی تأیید آمیز بر این عمل صحه گذاشته بودند، بعدها نیز رضایت خود را از این اقدام جامعه مدرسین به صراحت اعلام نمودند:
«...ان شاء اللَّه در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه‏ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه‏هاى علمیه بوده‏اند- نعوذ باللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده‏اند؟ مگر همان ها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیر قانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همان ها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى‏نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزه‏ها حاکم نمى‏کنند؟» (صحیفه امام، ج‏21، صفحه 287)

سابقه دشمنی شریعتمداری با امام در پیش از انقلاب
البته حسادت ها و دشمنی های شریعتمداری با امام خمینی تنها به بعد از انقلاب مربوط نیست. قبل از انقلاب نیز شریعتمداری با کمک سلطنتی ها و ساواک مانع از تحرکات انقلابی امام می شد.
از باب مثال، در بولتن سری امنیت داخلی ساواک مورخه 16/7/57 با عنوان «مستدعیات آیت الله سید کاظم شریعتمداری از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در مورد[امام]خمینی» چنین آمده است:
«شریعتمداری: در چند روز اخیر مراجعات زیادی از جانب طبقات مختلف مردم به من میشود که در خصوص مراجعت خمینی به کشور اقدام نمایم. من صریحاً به عرض اعلیحضرت می رسانم که به هیچ وجه با این امر موافق نیستم و...» (پرونده آیت الله شریعتمداری درساواک٬صص۱۷-۱۸)

در خاتمه می توان گفت که به نظر می رسد در هر دوره ای از انقلاب اسلامی هستند افرادی که در نقش مسجد ضرار حاضر می شوند که البته همیشه با هدایت های داهیانه امام خمینی و مقام معظم رهبری فتنه آنها خنثی شده است و از این پس نیز خواهد شد.
«حالا شما جوانانى که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید.» (4/6/88 بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و نخبگان)

شکر لله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم
از خمینی درس عشق آموختیم
در تنور جنگ و جبهه سوختیم
بیعتـی کـردیم بـا سیـد علی
راه حـق در قول و فعلش منـجلی

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.