جایی این سوال را دیدم که پاسخ زیبای برای آن درج شده بود. احتمال دادم برای بقیه دوستان جالب باشد. برای همین در اینجا آوردم.
سوال:برخی در مقام توسل، مقامات انبیا و اولیا را در نظر گرفته و خدا را به شایستگیهای آنان، سوگند میدهند؛ مثلاً میگویند: خدایا! به حق رسول اعظم(ص) بیمار مرا شفا بده، در صورتی كه هیچ كس بر گردن خدا حق ندارد، تا خدا را به حق آنان سوگند دهیم.
پاسخ: مقصود از حق در این تعبیرها ، همان منزلت و مقام والایی است كه آنها نزد خدا دارند، و اگر هم این منزلت، حق شمرده شود، حقی است كه خدا به آنان داده است و این مطلب، عین توحید است؛ زیرا خدا در برخی از موارد، بندة خود را ذیحق و خود را بدهكار معرفی میكند، مثلاً میفرماید:
«كانَ حَقّاً عَلَیْنا نَصْرُ المُؤْمِنینَ».[1]
«یاری كردن افراد مؤمن حقی است بر ما».
در حدیث نبوی وارد شده است كه فرمود:
«بر خداست به كسی كه به خاطر حفظ عفت، ازدواج كرده،
كمك كند».[2]
مراجعه به آیات و روایات روشن میكند كه این نوع حقوق بندگان بر خدا، امری رایج در كتاب و سنت است. مقصود از این كه میگویند كسی بر خدا حقی ندارد، این است كه هیچ كس بالذات بر خدا حقی ندارد، ولی این مانع از آن نیست كه خدا از روی تفضل و بزرگواری، افرادی را ذی حق معرفی كند و حتی از آنان وام بخواهد و بگوید:
«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسناً».[3]
«كیست كه به خدا وام نیكو بدهد؟».
در حدیث آموزش پیامبر(ص) به فرد نابینا در بخش توسل خواندیم كه پیامبر(ص) به او آموخت كه بگوید: اللّهمّ انّی أسألك وأتوجّه إلیك بنبیّك محمد(ص) نبیّ الرحمة. (كلمه بنبیّك متعلق به دو فعل پیشین است:«أسألك » و «أتوجه إلیك)» و معنی جمله این است كه خدایا من از تو به خاطر پیامبرت محمد(ص) پیامبر رحمت، درخواست میكنم و به سوی تو روی میآورم.
پیامبر گرامی(ص) هنگام دفن فاطمه بنت اسد در حقّ او چنین دعا كرد:
«خدایا! مادرم فاطمة بنت اسد را ببخش و جایگاه او را گسترده و فراخ گردان، به حق پیامبرت و پیامبرانی كه پیش از من بودند».[4]
در صحیفه سجادیه و دعاهایی كه از ائمه اهل بیت به ما رسیده است، این نوع سوگند دادن به فراوانی از آنان نقل شده است، علاقهمندان میتوانند به آنها مراجعه فرمایند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . روم/47.
[2] . سیوطی، جامع الصغیر، ص 33.
[3] . حدید/11.
[4] . مستدرك حاكم:3/108; حلیة الأولیاء:3/121; استیعاب در حاشیه الاصابه:4/382.