• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 1547)
پنج شنبه 3/10/1388 - 13:5 -0 تشکر 171754
داستان‌هایی از راستان

با سلام

به نظر شما چقدر باید به علم و عبادت پرداخت؟ كدوم مهم‌تره؟ برای تعادل چه كار باید كرد؟

اینم داستان اول از داستان راستان استاد شهید مطهری در جواب:

 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

رسول اكرم صلّى الله علیه وآله وسلّم وارد مسجد مدینه شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكیل شده بود و هر دسته اى حلقه اى تشكیل داده سرگرم كارى بودند: یك دسته مشغول عبادت و ذكر و دسته دیگر به تعلیم و تعلّم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند، هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد. به كسانى كه همراهش بودند روكرد و فرمود: «این هر دو دسته كار نیك مىكنند و بر خیر و سعادتند». آنگاه جمله اى اضافه كرد: «لكن من براى تعلیم و دانا كردن فرستاده شده ام»، پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعلیم و تعلّم اشتغال داشتند رفت و در حلقه آنها نشست.

یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

پنج شنبه 3/10/1388 - 19:2 - 0 تشکر 171830

سلام

عبادت همراه با معرفت ارزشمند است و علم بدون عبودیت هیچ فایده واقعی‌ای ندارد.

ممنون

سيب ماه 

من كان لله، كان الله له

شنبه 5/10/1388 - 19:35 - 0 تشکر 172238

با سلام

«غذاى دسته جمعى»

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
همینكه رسول اكرم و اصحاب و یاران از مركبها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم جمعیت بر این شد كه براى غذا گوسفندى را ذبح و آماده كنند.
یكى از اصحاب گفت: «سر بریدن گوسفند با من».
دیگرى: «كندن پوست آن با من».
سومى: «پختن گوشت آن با من».
چهارمى: ...
رسول اكرم: «جمع كردن هیزم از صحرا با من».
جمعیت: «یا رسول اللّه! شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه این كارها را مىكنیم».
رسول اكرم: «مى دانم كه شما مىكنید، ولى خداوند دوست نمى دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعى متمایز ببیند كه براى خود نسبت به دیگران امتیازى قائل شده باشد».
سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و آورد.

یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

جمعه 11/10/1388 - 21:43 - 0 تشکر 173544

با سلام

«ابوعلى بن سینا» هنوز به سن بیست سال نرسیده بو كه علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهى و طبیعى و ریاضى و دینى زمان خود سرآمد عصر شد. روزى به مجلس درس «ابو على بن مسكویه»، دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد. با كمال غرور گردویى را به جلو ابن مسكویه افكند و گفت مساحت سطح این را تعیین كن.

ابن مسكویه جزوهایى از یك كتاب كه در علم اخلاق و تربیت نوشته بود (كتاب طهارة الاعراق)، به جلو ابن سینا گذاشت و گفت: «تو نخست اخلاق خود را اصلاح كن تا من مساحت سطح گردو را تعیین كنم، تو به اصلاح اخلاق خود محتاجترى از من به تعیین مساحت سطح این گردو».

بوعلى از این گفتار شرمسار شد و این جمله راهنماى اخلاقى او در همه عمر قرار گرفت.

یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

شنبه 12/10/1388 - 11:0 - 0 تشکر 173657

با سلام

مردمى كه به حج رفته بودند، در سرزمین «مِنى» جمع بودند، امام صادق علیه السلام و گروهى از یاران، لحظه اى در نقطه اى نشسته از انگورى كه در جلوشان بود، مىخوردند.
سائلى پیدا شد و كمك خواست. امام مقدارى انگور برداشت و خواست به سائل بدهد. سائل قبول نكرد و گفت: به من پول بدهید
امام گفت: «خیر است، پولى ندارم» سائل ماءیوس شد و رفت.
سائل بعد از چند قدمى كه رفت پشیمان شد و گفت: پس همان انگور را بدهید.
امام فرمود: خیر است، آن انگور را هم به او نداد».
طولى نكشید سائل دیگرى پیدا شد و كمك خواست. امام براى او هم یك خوشه انگور برداشت و داد. سائل انگو را گرفت و گفت: سپاس خداوند عالمیان را كه به من روزى رساند.
امام با شنیدن این جمله او را امر به توقف داد و سپس هر دو مشت را پر از انگور كرد و به او داد. سائل براى بار دوم خدا را شكر كرد.
امام باز هم به او گفت: «بایست و نرو»سپس به یكى از كسانش كه آنجا بود رو كرد و فرمود: «چقدر پول همراهت هست؟» او جستجو كرد، در حدود بیست درهم بود، به امر امام به سائل داد. سائل براى سومین بار زبان به شكر پروردگار گشود و گفت: سپاس منحصرا براى خداست، خدایا! منعم تویى و شریكى براى تو نیست.
امام بعد از شنیدن این جمله، جامه خویش را از تن كند و به سائل داد. در اینجا سائل لحن خود را عوض كرد و جمله اى تشكرآمیز نسبت به خود امام گفت. امام بعد از آن دیگر چیزى به او نداد و او رفت.

یاران و اصحاب كه در آنجا نشسته بودند گفتند: ما چنین استنباط كردیم كه اگر سائل همچنان به شكر و سپاس خداوند ادامه مىداد، باز هم امام به او كمك مىكرد، ولى چون لحن خود را تغییر داد و از خود امام تمجید و سپاسگزارى كرد، دیگر كمك ادامه نیافت.

یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

يکشنبه 27/10/1388 - 16:19 - 0 تشکر 176599

با سلام

شكایت همسایه

شخصى آمد حضور رسول اكرم و از همسایه اش شكایت كرد كه مرا اذیت مىكند و از من سلب آسایش كرده. رسول اكرم فرمود: «تحمل كن و سر و صدا علیه همسایه ات راه نینداز، بلكه روش خود را تغییر دهد» بعد از چندى دو مرتبه آمد و شكایت كرد. این دفعه نیز رسول اكرم فرمود: «تحمل كن» براى سومین بار آمد و گفت: یا رسول اللّه! این همسایه من، دست از روش خویش بر نمى دارد و همان طور موجبات ناراحتى من و خانواده ام را فراهم مىسازد.

این دفعه رسول اكرم به او فرمود:

«روز جمعه كه رسید، برو اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور و سر راه مردم كه مىآیند و مىروند و مىبینند بگذار، مردم از تو خواهند پرسید كه چرا اثاثت را اینجا ریخته اى بگو از دست همسایه بد و شكایت او را به همه مردم بگو».

شاكى همین كار را كرد. همسایه موذى كه خیال مىكرد پیغمبر براى همیشه دستور تحمل و بردبارى مىدهد، نمى دانست آنجا كه پاى دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید، اسلام حیثیت و احترامى براى متجاوز قائل نیست. لهذا همینكه از موضوع اطلاع یافت، به التماس افتاد و خواهش كرد كه آن مرد، اثاث خود را برگرداند به منزل. و در همان وقت متعهد شد كه دیگر به هیچ نحو موجبات آزار همسایه خود را فراهم نسازد.

یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

جمعه 16/11/1388 - 19:22 - 0 تشکر 180391

با سلام

بند كفش

امام صادق علیه السلام با بعضى از اصحاب براى تسلیت به خانه یكى از خویشاوندان مىرفتند، در بین راه بند كفش امام صادق علیه السلام پاره شد، به طورى كه كفش به پا بند نمى شد. امام كفش را به دست گرفت و پاى برهنه به راه افتاد.

ابن ابى یعفور كه از بزرگان صحابه آن حضرت بود فورا كفش خویش را از پا درآورد، بند كفش را باز و دست خود را دراز كرد به طرف امام تا آن بند را بدهد به امام كه امام با كفش برود و خودش با پاى برهنه راه را طى كند.

امام با حالت خشمناك، روى خویش را از عبداللّه برگرداند و به هیچ وجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمود: «اگر یك سختى براى كسى پیش آید، خود آن شخص از همه به تحمل آن سختى اولى است. معنا ندارد كه حادثه اى براى یك نفر پیش بیاید و دیگرى متحمل رنج بشود»

یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

شنبه 17/11/1388 - 21:26 - 0 تشکر 180680

با سلام تشكر از مدیر انجمن معارف باید بگم كه اشكالی كه به متن «بند كفش» گرفتید را مجدد دیدم، ولی متن اصلی همین بود- چه در كتابی كه دارم و چه در كتابخانه تبیان ممنون- یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

شنبه 24/11/1388 - 13:31 - 0 تشکر 182169

با سلام

 مزد نامعین

آن روز را سلیمان بن جعفر جعفرى و امام رضا علیه السلام به دنبال كارى با هم بیرون رفته بودند، غروب آفتاب شد و سلیمان خواست به منزل خویش برود، على بن موسى الرضا به او فرمود: «بیا به خانه ما و امشب با ما باش» اطاعت كرد و به اتفاق امام به خانه رفتند.

امام، غلامان خود را دید كه مشغول گلكارى بودند. ضمنا چشم امام به یك نفر بیگانه افتاد كه او هم با آنان مشغول گلكارى بود، پرسید: «این كیست؟»

غلامان: این را ما امروز اجیر گرفته ایم تا با ما كمك كند.

«بسیار خوب! چقدر مزد برایش تعیین كرده اید؟».

یك چیزى بالا خره خواهیم داد و او را راضى خواهیم كرد!

آثار ناراحتى و خشم در امام رضا پدید آمد و روآورد به طرف غلامان تا با تازیانه آنها را تاءدیب كند. سلیمان جعفرى جلو آمد و عرض كرد: چرا خودت را ناراحت مىكنى

امام فرمود: «من مكرر دستور داده ام كه تا كارى را طى نكنید و مزد آن را معین نكنید، هرگز كسى را بكار نگمارید، اول اجرت و مزد طرف را تعیین كنید بعد از او كار بكشید. اگر مزد و اجرت كار را معین كنید، آخر كار هم مىتوانید چیزى علاوه به او بدهید. البته او هم كه ببیند شما بیش از انده اى كه معین شده به او مىدهید، از شما ممنون و متشكر مىشود و شما را دوست مىدارد و علاقه بین شما و او محكمتر مىشود. اگر هم فقط به همان اندازه كه قرار گذاشته اید اكتفا كنید شخص از شما ناراضى نخواهد بود. ولى اگر تعیین مزد نكنید و كسى را به كار بگمارید، آخر كار هر اندازه كه به او بدهید باز گمان نمى برد كه شما به او محبت كرده اید، بلكه مىپندارد شما از مزدش كمتر به او داده اید»

یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.