سلام دوستان گرامی
این بار یک داستان در مورد تاثیر گفتار و جملات بر روی اشخاص و جانداران و محیط اطراف خود برای شما آورده ام، امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید.
چندقورباغه ازجنگلی عبورمی کردندکه ناگهان دوتاازآن هابه داخل گودال عمیقی افتادند.بقیه قورباغه هادرکنارگودال جمع شدندووقتی دیدندکه گودال چقدرعمیق است،به دوقورباغه دیگرگفتندکه دیگر چاره ای نیست،شمابه زودی خواهیدمرد.دوقورباغه این حرف هارانشنیده گرفتندوباتمام توانشان کوشیدندکه ازگودال بیرون بپرند.اماقورباغه های دیگرمدام می گفتندکه دست ازتلاش بردارند،چون نمی توانندازگودال خارج شوندوخیلی زود خواهندمرد.
بالاخره یکی ازدوقورباغه تسلیم گفته های دیگرقورباغه هاشدو دست ازتلاش برداشت.سرانجام به داخل گودال پرت شدومرد. اماقورباغه دیگرباتمام توان برای بیرون آمدن ازگودال تلاش می کرد.هرچه بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که تلاش بیشترفایده ای ندارد،اومصمم ترمی شد؛ تااینکه بالاخره ازگودال خارج شد.
وقتی بیرون آمد،بقیه قورباغه هاازاوپرسیدند:((مگرتوحرفهای مارا نمی شنیدی؟))
معلوم شدکه قورباغه ناشنوااست.درواقع،اودرتمام مدت فکر می کرده که دیگران اوراتشویق می کنند.
اگر دقت کرده باشید در این داستان به جای کاربرد گفتار بر روی انسان تاثیر آن را بر روی دو قورباغه بیان کرده است که به طور حتم در انسان نیز این تاثیر را دارد بلکه بیشتر از آنچه که در این داستان به آن اشاره شده است.
و در آخر دوستان گرامی به نظر شما برای این مطلب چه عنوانی بهتر است.