• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 8345)
يکشنبه 4/5/1388 - 18:28 -0 تشکر 135784
فقط مال من باش، خب؟

و خدا هست...

سلام

 

فرقی نمیکنه. دختر یا پسر....

یا از سر دوست داشتن ه زیاده... یا مشکلات دیگه! 

کاری به مشکلات دیگه فعلا ندارم.... میخوام از سر دوست داشتن زیادشو بگم...

" حسودی...."

قبلا شنیده بودم دوستت دارم از این رو که مکافاتت میکنم ( رابیندرانات تاگور)

اما الان حس میکنم : حسودی میکنم از این رو که دوستت دارم....

دوستش داریم. دوست داریم فقط مال خودمون باشه. فقط بابای من باشه. فقط مامان من باشه. فقط برادر من باشه. فقط خواهر من باشه.فقط همسر من باشه. 

خودخواهیم؟ خب راه علاجش چیه؟

دلم نمیخواد با کسی قسمتش کنم . زوره؟ 

مگه ... من نیست ( جای خالی میشه اون کسی که بیشتر از همه روش حساسیم) چرا باید بدمش به بقیه؟ قسمتش کنم؟

میخوان ازم بگیرنش.... 

ترسی که تو دل خیلی از ما هست... هر وقت یکی رو خیلی دوست داریم. ترس از دست دادنش. ترس نبودنش. ترس نداشتنش....

یه زندگی تازه شروع شده. هر دو طرف حساس. همدیگرو دوست دارن. نمیخوان از دست بدن همسرشون رو. حساسیت ها شروع میشه....

"ابتدای رابطه همه چیز آبی بود..." مراعات میکنن یه کم. دلداری میدن...اطمینان میدن. کم کم میره جلو... خسته کننده میشه. دست و پا گیر میشه

" نمیخوام اینقدر دوستم داشته باشی" 

به زمین و زمان مشکوک میشی. همه میخوان ... منو از چنگم در بیارن. دلخوری پیش میاد. کدورت پیش میاد. 

" دیگه دوستم نداره".... " دیدی گفتم میخوان ازم بگیرنش" 

همه چی بهم میخوره. هیچی آبی نیست... طرف میشه یه آدم حسود که هیچ کس توجهی به اون دوست داشتن زیاد نمیکنه....

" دست خودم نیست...".... " میترسم.... به خدا میترسم..." 

مقصر اون نیست. ترس ه...دوست داشتن ه... 

چی کار باید کرد؟

تصور کنید کسی رو که بیشتر ازهمه دوستش دارید. اگه به چنین مرحله ای برسید چه کار میکنید؟

تصور کنید یکی خیلی دوستتون داره. اون به چنین مرحله ای رسیده... چجوری کمکش کنیم؟

 

راه حل....

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
يکشنبه 4/5/1388 - 19:31 - 0 تشکر 135818

سلام

آره من خودم مدت هاست این مشکل رو دارم

وقتی کسی رو دوست داری دلت میخواد اون فقط مال خودت باشه.......فکر میکنی همه میخوان ازت بگیرنش.....دوست داری فقط به تو محبت کنه

به نظر من آدم بایدمدام به خودش بگه که اون فقط مال منه .....کسی نمیتونه اونو از من بگیره.......

چرا باید اسم خودخواهی رو روش بزاریم؟.... خیلی زیباست که تمام محبت کسی رو فقط از آن خودت بدونی

محبت تنها چیزی هست که انتها و محدودیت نداره........تو تمامش رو برای خودت بردار .....به فکر دیگران نباش.....آره!

چرا فکر میکنین این چیز بدیه؟....این اگه خودخواهی باشه زیباترین خودخواهی عالمه!

منظورتون از این حساسیت چیه؟.....حساسیت به چی؟

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

يکشنبه 4/5/1388 - 20:40 - 0 تشکر 135844

به نام خدای مهربون

سلام

**

اول از همه یه چیزی بگم آنه جان...

من حس میكنم كسی كه به این مرحله رسیده... یه جور وسواس فكری پیدا كرده اول همه... چون زیاد به این قسمت كه " اگه نباشه " چی میشه یا " اگه از من بگیرنش، من چه كنم" فكر كرده.. این قدر كه براش نگرانی به وجود آورده...

 من این اتفاق رو هیچ وقت نمیذارم به پای دوست داشتن زیاد... به نظرم اشتباهه كه بگیم دوست داشتن زیاد باعث این قضیه میشه... به نظرم وسواس زیاد و تحلیلای منفی بیشتر دلیل این قضیس تا دوست داشتن...

وگرنه من كسیو كه دوست داشته باشم... وقتی هر چی این دوستداشتن زیاد تر بشه... من بیشتر با روح طرف مقابلم یكی میشم... و من دیگه ازش جدا نیستم كه بخوام فك كنم از من میگیرنش...

اْآن من ینی نتونستم با قسمت فرض مساله رابطه برقرار كنم

چون به نظرم ممكن نیس...

هوم؟؟؟؟

چی میگی آنه جان؟

مواظبت خودتون و دلای پاكتون باشید

یا علی

يکشنبه 4/5/1388 - 20:48 - 0 تشکر 135847

به نام خدای مهربون

سلام

**

جناب میلادی

فك میكنم منظور آنه وقتیه كه این دوست داشتنه بیش از حد میشه و مشكل ساز.. وگرنه یه دوس داشتن عادی و دور از مشكل مد نظر بحث نیست

**

در مودر خودمم فك میكنم من یه مقدار به دوست داشتن و عشق طرز تفكرم میفرقه... واسه همینه كه ارتباط برقرار نمیكنم با بحث..آنه یه كم بیشتر باز میكنی قضیه رو؟ ممنون

**

مواظبت خودتون و دلای پاكتون باشید

یا علی

يکشنبه 4/5/1388 - 21:35 - 0 تشکر 135865

به نام خدا

دوستان سلام

تا حالا این حس رو تو دوست داشتنهای خانوادگی احساس نكردم  اما در باره دوست داشتن یه دوست چرا.

وقتی یكیو دوست داری موقعی كه شاهد كمی توجه به سایرین از جانب این دوست میشی ناخداگاه یه حس حسادت وجودتو میگیره. با خودت فكر می كنی چرا به اون توجه می كنه؟ باید بیشترحواسش به من باشه؟

حتی درباره دوستی های معمولی هم ممكنه پیش بیاد.

و من این حسادت رو قبول نمیكنم.

سعی می كنم به خودم بقبولونم كه این حس نابجا هست و نباید زیاد سخت گرفت.

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
يکشنبه 4/5/1388 - 21:59 - 0 تشکر 135877

به نام خدای مهربون

سلام

**

جناب سعیدان

نكته ی خوبی رو گفتین.. ولی من باز حس نمیكنم این حسی كه گفتین.. به خاطر دوست داشتن زیاد باشه... من خودم هم این حس ها رو داشتم.. منتها مثلن برا ی این مثال شما.. به نظرم.. اون نیازی بودی كه من داشتم به دوستم... وقتی به نیازی كه من داشتم كم توجه میكرد و به یكی دیگه بیشتر... من حسودی میكردم به اون آدم... منظورم اینه كه علت دوست داشتن زیاد نبوده!

ینی من مشكل دارم با این فرضا! 

خب یكی منو روشن كنه! ها!

مواظب خودتون و دل پاكتون باشید

یا علی

يکشنبه 4/5/1388 - 22:53 - 0 تشکر 135898

سلام

جناب میلادی

فك میكنم منظور آنه وقتیه كه این دوست داشتنه بیش از حد میشه و مشكل ساز.. وگرنه یه دوس داشتن عادی و دور از مشكل مد نظر بحث نیست

چه اشکالی داره که مابیش از حد کسی رو دوست داشته باشیم؟.......چه مشکلی ایجاد میکنه؟.......

اصلاً برای همین به دنیا اومدیم که همدیگه رو بیش از اندازه دوست داشته باشیم

دوست داشتن عادی دوست داشتن نیست ، یه جور عادته!

محبت تنها چیزی هست که با تقسیمش تکثیر میشه......ما نباید نگران این تکثیر باشیم.....باید تو این تکثیر سعی کنیم بیشترین رو صاحب بشیم

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

دوشنبه 5/5/1388 - 1:36 - 0 تشکر 135922

سلام به همه

خب اره منم همین مشکل رو دارم

نمیدونم اسمشو بذارم حسودی یا یه چیز دیگه

فقط اینکه یه ذره با حرفای میلادی مخالفم

اینجور تفکر فقط خودمونو آزار میده

امیدوارم با خوندن حرفای شما به یه نتیجه ی کلی برسم

شاید تونستم این مشکل رو در خودم حل کنم

مواظب خودتون باشید

یا حق

 

همدان پايتخت تاريخ و تمدن ايران زمين

 ***

خدايا به خاطر داده ها و نداده هات شکر

 

که داده هات از سر لطف بوده و نداده هات از سر حکمت

دوشنبه 5/5/1388 - 7:11 - 0 تشکر 135940

به نام خدا

سلام

من هم تا حالا این حس رو توی خانواده حس نکردم، لا اقل الآن همچین چیزی یادم نمی یاد.

امّا برای دوستام چرا. در یکی دو مورد مثل اون چیزی که جناب سعیدان گفتن، و در یه مورد هم کمی متفاوت.

در موردی که مثل صحبت آقای سعیدان ه، خوب، تا حالا پیش اومده که به خاطر توجه اون دوست به کس دیگه.. خوب من اسمشو حسادت نمی ذارم، آخه فرق می کنه حسش. نمی دونم چی ه، اما گاهی شده اون حس رو داشته باشم.

اما لا اقل درباره ی خودم صحبت نوای آسمانی عزیز رو قبول ندارم. چون به خاطر نیاز و اینا نبوده، مطمئنم (البته نمی دونم نوا کلّی حرف زد یا فقط خودشو گفت).

و اون مورد متفاوتی هم که گفتم، خوب...

راستش... شاید بعضی ها یه کم تعجب کنن، شایدم نه، براشون آشنا هم باشه... خب من وقتی یکی از صمیمی ترین دوستانم عقد کرد دقیقاً این حس رو داشتم که ف.... ازم گرفته شده...

خیلی سخت بود. البته هیچ وقت هم به روش نیوردم.

مدت ها هم طول کشید تا تونستم با خودم کنار بیام؛ می شه گفت بعد از عروسیش بود که کم کم عادت کردم به شرایط جدید دوستم، یعنی یه چیزی حدود یک سال و خورده ای بعد از شروع اون حس...

اینم بگم که هم خود ِ دوستم و هم همسرش بی اندازه به من لطف دارن، طوری که همسرش رسماً من رو مثل خواهر زن می دونه! (البته به جنبه ی مثبت قضیه نگاه کنید نه مثلاً بدجنس بودن یه خواهر زن! هههه)

می خوام بگم قطع شدن رابطه ای هم نبوده که این حس رو به وجود بیاره، اما به وجود اومد دیگه.

راستش الآن دلیل و راهکار به نظرم نمی رسه. فعلاً فقط طرح مشکل کردم! به راهکار هم باید فکر کنم.

موفق باشید...

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

دوشنبه 5/5/1388 - 7:28 - 0 تشکر 135943

به نام خدا سلام

ببین این حسادت در مورد دوستی و روابط بین همسران فرق می کنه .

اگر بین همسران باشه باید حل و فصل بشه چون اینجوری بالاخره هر دو صدمه میخورن و ممکنه یه اتفاقاتی بیفته که جبرانش سخته

در مورد دوستی هم دوستان درست میگن . شاید اون حس نیاز مقطعی باعث بوجود اومدن حسادت بشه . این حس ممکنه بعدا از بین بره .

این حس نیاز هم میتونه حس نیاز به دوست داشتن باشه و یا حس نیاز به دوست داشته شدن و توجه . در هر دو مورد باید سنگمونو با خودمون وا بکّنیم و توقعاتمونو از طرف مقابل متعادل کنیم .

فعلا همین

شاد باشین

دوشنبه 5/5/1388 - 9:56 - 0 تشکر 135962

به نام هستی بخش عالم

سلام

این مطلبیکه آنشرلی عزیز مطرح کردند درهمه یا حداقل دربسیاری از انسانها هست حس دوست داشتن ...چیزی رو فقط برای خودت خواستن ولی مهم کنترل کردن این حس هستش ....خیلیها هستند میخوان یک چیزی فقط مال خودشون باشه ....اگر از دستش دادن نگران میشن
....نوای اسمانی گرامی وسعیدان گرامی مطالب خوبی رو مطرح کردند ....حالا بیاید با هم بحث کنیم .....

آیا این حسی که آنه عزیز گفتند واقعا وجود داره؟؟؟بله نظر من بله وجود داره ....درهمه هم هست ...منم دوست دارم پدرم فقط مال من باشه ...داداشم مال من باشه ...بیشتر به من توجه کنه ....یا فقط همسر من باشه ....اما نکته مهم اینجاست

آیا این طرز فکر درسته ؟؟؟چه مشکلاتی میتونه برات داشته باشه ؟؟؟درسته این حس دربسیاری از انسانها هست اما باید کنترل بشه چون لگر کنترل نشه بیشترین ضربه رو به خود انسان میزنهحتی به طرفت مثلا ..یک سفره پر از غذاهای رنگارنگ وشما فقط از یک مدل خوشتون میاد اونقدر میخورید که نزدیکه بترکید .....میگن چرا این همه میخوری ؟؟؟میگه آخه دوست دارم ....خب معلومه نتیجه این دوست داشتن چی میشه .....

این دوست داشتن چه عوارضی داره ؟؟؟بقول میلادی چه ایرادی داره این دوست داشتن ؟؟؟؟

میخوان ازم بگیرنش....

ترسی که تو دل خیلی از ما هست... هر وقت یکی رو خیلی دوست داریم. ترس از دست دادنش. ترس نبودنش. ترس نداشتنش....

ایرادش اینه ...مطالب بالارو بخونید ..یکی از ایراداش اینه آرامش نداری همیشه نگران از دست دادنش هستی

دوم :زندگی رو به کام خودت وطرف تلخ میکنی

سوم :نتیجه این دوستیها آخرش میشه یا طرف با ترحم باهات رفتار میکنه یا از دستت خسته میشه ورهات میکنه ....اخرش تنها میمونی

بازم میام ...انه ممنون از ایجاد این بحث خوب

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.