همین که گام می زنی به خلوت خیال من
سرشک شوق می چکد زچشم اشکبارمن
کنون نگاه مست توست که می بردقراردل
بیا طبیب درد من بیابمان کنارمن
کل آیتم ها 1
سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشى بود در اين خانه كه كاشانه بسوخت تنم از واسطه دورى دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت