قادر طراوتپور شاعر برگزیده كنگره بینالمللی شعر فجر، كنگره جهانی پیامبر اعظم، كنگره سراسری طریق جاوید و كنگره اشكواره حسینی كه تجربه شعرخوانی در حضور مقام مقام معظم رهبری را نیز دارد، شعر خود در حمایت از محمود احمدینژاد را سروده است است.
او در این شعر میگوید:
«اینجا انتخابات است
پایگاه مردم سالاری دینی
در وقاحتی بیكرانه
مردی را بر صلیب میكنند
به جرم این كه 2 بار به روستای ما آمده است
و با پیرمردان دست چروكیده روستایی دست داده است
و پیرزنان ایلیاتی برای او كل زدهاند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر دار رفتن مردی
كه پرچمی سه رنگ را بر درفش زمین مانده شهدا علم كرده است
اما اسكندران خودی
بر كاكل تخت جمشید انقلاب
آتش فتنهای میاندازند
تا شعله زلف دختركان نابالغ
از زیر روسریهای؟ انقلاب مخملین پریشان كنند
و من شاعر شوم
به دنبال قافیهای برای «غیرت»
تمام فرهنگ لغتهای خاورمیانه را بگردم
اینجا انتخابات است
پایگاه پول و پلو و پوستر
«مبل و اتومبیل و موبایل»
همه چیز راه «سبز» و «سیاه» دیدن
اینجا تلویزیون است:
بینندگان محترم!
به فیلم سینمایی من توجه فرمایید:
من دلسوز انقلابم
چیز الملتم
میخواهم فرودگاه امام را بینالمللی كنم
امام چیزهایی به من گفته است
كه جز من هیچ چیز نمیفهمد
امام فقط یك روشنفكر بود
این را فقط من میدانم
همسرم شاهد است
«در كار گلاب و گل حكم ازلی این بود
و آن شاهد بازاری و این پرده نشین باشد»
بینندگان محترم:
ای سیدی
كه در جنوب لبنان نوای «انا ابن فاطمه (س)»
«كیست مرا یاری كند» سر میدهد
سید خودی نیست
منافع ملی را میگویم
چیز را میگویم
غزه خواهر خرمشهر نیست
مقصر اصلی احمدینژاد است
اینجا انتخابات است
ما باید جهانی شویم
اهل تبانی شویم
حتی اگر گاومیشهای جمهوری خواهان
خلیج فارس را درو كنند
باید نمایشگاه نقاشی برپا كنیم
و از گفتگوی تمدنها حرف بزنیم
من معتقدم جانبازان شیمیایی را مرخص كنیم
بگذارید سفارت آلمان نفس عمیق بكشد
«بگذارید كه احساس هوایی بخورد»
جهان تشنه یك گورباچف دیگر است
ما باید جهانی شویم
هیات دولت چرا به سفرهای استانی میرود
دولت باید آدامس بجود
اسب سواری كند
جوك بگوید
تا مردم شاد شوند
دولت باید پسته بخورد
و شعور ترسیدن از آمریكا را داشته باشد
وزرا در وبلاگهایشان قلیان بكشند
به اروپا سفر كنند
كاخ سبز داشته باشند
از پنجره كاخهایشان به مناطق محروم توجه كنند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر صلیب رفتن مردی
كه صورتش را بر قبر غریب شهدا میگذارد
و چهرهاش در بندر عباس آفتاب سوز شده است
تا تنگه هرمز
قبول خانوادگی
شیخ زادههای بادكنكی نشود
و جزایر قشم و كیش
قوم و خودش
ریاض و قاهره نباشند
او میداند ناهار بچههای آقا سیبزمینی است
و گاهی شلوار بسیجی میپوشد
با هیچ رنگی نمیبازد
هیچ رنگی را به بازی نمیگیرد
نه سبز است و نه سپید است و نه قرمز
او سبز است و سپید است و قرمز است
او «یاوه یاوه یاوه» نمیبازد
«كاوه كاوه كاوه» از دختران این ملت پاسداری میكند
او از نسل كاوه آهنگر است
«من نمیدانم چرا همه میگویند اسب حیوان نجیبی است»
نژاد احمدینژاد از چیست؟
او هم پیاله هیچ یك از شیوخ عرب نیست
با توله طلحههای انقلاب
و آن زبیر سیف السلام، شمشیر از رو میبندد
اما به هیچ كس فحش نمیدهد
هر وقت سرود «وطنم وطنم وطنم» را میشنود
بیاختیار اشك میریزد
و در شام غریبان غزه
خار از پای كودكان در میآورد
و یتیمان شهدا را در آغوش میگیرد
دلش میخواهد
از علقمه فرات
برای همه سالهای قانا
مشك آبی ببرد
بیآن كه به گندم ری لب بزند
من از میان غوغای این رنگ بازان و كبوتر بازان و سیاست بازان
صدای هقهق رقیهای را میشنوم
كه 14 قرن است در غبار غربت
به دنبال دستان بریده عمویش
از نیل تا فرات گریه میكند
و كسی نیست كه مرهمی بر پهلوی شكستهاش باشد
ناله زینبی را میشنوم
كه در خرابه هولوكاست
بازوانش آماج چكمهای آریل شارن است
اما آقای دلسوز الانقلاب
در دانشگاه تهران
از روشنفكری امام حرف میزند
اینجا انتخابات است
پایگاه بر دار كردن مردی
كه چهرهاش تكیده است
سیه چرده است و هیچگاه از پلهكان كاخ الیزه با تمسخر بالا نرفته است
و در گودال یادمان شهدای شلمچه نماز زیارت میخواند
پیشانی بر تربت شهیدان میگذارد
و خون شهدا را كهنه نمیداند
و از تهمت خرافه پرستی نمیهراسد
من او را در نهجالبلاغه پیدا كردم
به خاطر غربت مولا
جواب فحشها را نمیدهد
جوشن صغیر میخواند
او سر به زیر است
او سر بلند است