• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 8691)
جمعه 4/3/1386 - 17:20 -0 تشکر 10564
رابطه خدا و زمان

 

بنام خدا

با سلام به دوستان عزيز تبياني

نميدونم اين ترتيب گذاشتن بحث هايم درسته يا نه.

دفعه پيش بحث اثبات وحدانيت خدا بدون در نظر گرفتن نا محدود بودنش بود.

حالا بحث جديد اينه كه رابطه خدا و زمان چگونه است؟

  آيا زمان با آيا زمان نيز مانند خدا از ازل بوده و تا ابد نيز خواهد بود يا كه نه و زمان مخلوق خداست و نهايتي دارد.

در نظر اول شايد بدون تامل و تفكر بگوييد كه معلومه زمان مخلوق خداست

البته من تاييد يا رد اين تفكر رو در ادامه ميگم .

ولي شايد دليل جواب سريع شما به اين پرسش اين باشه كه هميش شنيديدكه براي خدا زمان وجود نداره يا بهتر بگويم خدا در حصار زمان نيست.

 

البته كه من اين مطلب خدا در حصار زمان نيست رو كاملاً قبول دارم.

ولي آيا واقعاً براي خدا زمان مطرح نيست . درسته كه زمان در پس تغييرات ايجاد ميشه.

تغييرات هم از ويژگيهاي ماده هست . پس حالا چون اون جهان ابدي ماده نيست پس زمان هم در آنجا نيست.

يا چون فرشتگان مادي نيستند زمان برايشان وجود ندارد يا چون خدا وجودي غير وابسته و تغيير در او راه ندارد پس زمان برايش مطرح نيست.

 

حال بياييد مثالهايي بياورم تا مطرح بودن زمان براي خدا را نشان دهد. البته باز هم ميگويم اين مثالها خداوند را در حصار زمان قرار نميدهد . بلكه تنها زمان را براي اون نيز مطرح ميكند.

اولين مثال اين كه خداوند ميفرمايد ما جهان و زمين را در شش روز يا شش مرحله آفريديم.

خب شش روز يا شش مرحله نشان وجود زمان و استفاده خدا از زمان است نميتوان گفت كه شش مرحله وجود دارد ولي همه در يك آن و كمتر از آني با هم بودند . براي وجود مرحله مسلماً تفكيك لازم است و اين تفكيك خود ايجاد زمان ميكند.

مثلاً  تا مرحله اول تمام نشود مرحله دوم نمي‌آيد وبدين ترتيب تا هر چند مرحله . حتي اگر زمان هر مرحله نيز حد اقل شود و به صفر ميل كند باز هم مرحله ها جدا از هم هستند و يكي نميشوند.

مثال دوم كمي روشن تر است . جايي كه فرشتگان به خدا ميگويند ميخواهي چيزي بيافريني كه در زمين خون ميريزد . خب اينجا هم به وضوح زمان وجود دارد . در زماني قبل تر خدا موجودي با همين نام انسان خلق كرده بود و مدتي گذشته و دوباره دست به خلقت انسان زده  پس اين مدت يا زمان وجود داشته .

هم براي فرشتگان و هم براي خدا .

و مثالهاي ديگر .... .

حال سوالي مطرح ميشود و اينكه پس خدا  در خلقت موجودات لزوماً از زمان استفاده ميكند . اگر اين طور باشد

خداوند  و زمان با هم و در عرض هم قرار ميگيرند و اين با وجود خدا در تناقض است كه دو وجود ازلي و ابدي در عرض هم باشند.

جوابي كه من دارم اينه كه خدايي كه از ازل بوده و هنوز چيزي خلق نكرده بوده چون تنها خودش بوده . پس نه تغييري بوده كه به واسطه آن زمان لازم شود نه اين كه حد افل دو كار صورت گرفته كه بين آنها زماني لازم باشد.

پس براي خداوندي كه تنها بوده زمان لازم نبوده . اما با اولين خلقت حال هرچه  كه باشد زمان لازم ميشود.

من ميگويم اين اولين خلقت يا خلقت همان زمان بوده است.

يا با اولين خلقت اثر جانبي كه همان زمان باشد ايجاد ميشود .

حال شما هم  در مورد اين عقيده من نظر بدهيد شايد من به اشتباه ميروم.

 

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
شنبه 5/3/1386 - 16:25 - 0 تشکر 10597

به نام خداي زمان

چقدر خوب شد كه شما اين سئوال را مطرح كرديدواقعا براي من هم سئوالي است

به نظر من زمان نسبت به موقعيت خودش متفاوت است  زمان حتي  درنقاط مختلف كره ي زمين

متفاوت است چه برسد به هفت آسمان زمان در عالم ملكوت نيز متفاوت است ونيزدر عالم لاهوت كه مختص خداست وما از درك آن عاجز هستيم

شايد زماني كه زمان ظهور كند بشر به اين ناشناخته دست يابد

اين سئوال شما باعث شد كه من تحقيقاتي اساسي در اين زمينه حتما انجام دهم ونتايج آن را حتما با منابع  به شما خواهم رساند                                     باتشكر

يکشنبه 18/11/1388 - 15:40 - 0 تشکر 180806

به نام خدا

سلام

حالا بحث جدید اینه كه رابطه خدا و زمان چگونه است؟

این خالق، جسم نیست، پس مکان ندارد. ما جسم هستیم مکان داریم. زمان هم ندارد، فوق زمان است. مجرد از ماده است. گذشته و حال و آینده برایش یکسان است. لذا حضرت علی میفرمایند: «لا تصحبه الاوقات» زمان مصاحب با خدا نیست «سبق الاوقات کونه» وجودش سبقت دارد به همهی زمانها

ولی آیا واقعاً برای خدا زمان مطرح نیست . درسته كه زمان در پس تغییرات ایجاد میشه.

تغییرات هم از ویژگیهای ماده هست . پس حالا چون اون جهان ابدی ماده نیست پس زمان هم در آنجا نیست.

برای خدا زمان مطرح نیست زیرا ان الله بکل شی محیط

فرض کنید یک چاهی باشد و از بالای چاه یک طنابی را عبور دهند. آنکس که در ته چاه واقع شده، وقتی به طناب نگاه میکند، میبیند مقداری از طناب مقابل درب چاه است. یک مقدار گذشته از آن و مقداری هم بعد میگذرد. میشود این را گفت: گذشته و حال و آینده. حال اگر کسی بالای چاه باشد و از بالا بنگرد، تمام این طناب در نظرش یکنواخت است. برای او گذشته و حال و آینده معنی ندارد. زیرا که او احاطه دارد بر طناب. ما از باب اینکه در چاه و یک عالم طبیعت واقع شدهایم، در عمود زمان واقع شدهایم، برای آن حالی میبینیم و گذشتهای و آیندهای. اما خداوند تبارک و تعالی محیط است بر زمان

یا چون فرشتگان مادی نیستند زمان برایشان وجود ندارد یا چون خدا وجودی غیر وابسته و تغییر در او راه ندارد پس زمان برایش مطرح نیست.

خداوند جسم نیست و مکان ندارد

داشتن مکان از لوازم اجسام است که پیوسته فضا و جایی را اشغال میکند و هیچگاه خالی از مکان نبوده و از آن بینیاز نیست. و اگر مکانی را برای خداوند قائل شویم در حقیقت به جسمیت او معتقد گشتهایم زیرا چیزی که از اوصاف موجودات مادی است، آن را به خدا نسبت دادهایم و از طرفی خدایی که بینیاز و غنیا مطلق است، با اینگونه نسبتهای پوچ و بیاساس، نیازمندی او را بالتبع قائل شدهایم و خداوند از همهی اینها منزه و پیراسته است.

چنانکه حضرت مولیالموحدین علی علیهالسلام میفرماید:

تعالی عما ینحله المحددون من صفات الاقدار و نهایات الاقطار و تاثل المساکن و تمکن الاماکن، فالحد لخلقه مضروب و الی غیره منسوب.

خداوند منزه است از اینکه تعیینکنندگان حدود، اندازهها و نهایت اطراف و جوانب و تهیهی جاها و قرار گرفتن در مکانها را به او نسبت دهند، بنابراین حد و نهایت شایستهی مخلوق بوده و باید به او نسبت داده شود.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 18/11/1388 - 15:43 - 0 تشکر 180808

به نام خدا

سلام

از آنجا که خدا موجود مادی نیست به دلیل اینکه: موجود مادی به چیزی اطلاق میگردد که قابل لمس بوده و به واسطه حواس پنجگانه درک شود و از طرفی ماده محدود است هر چند هم بزرگ باشد باز پایانپذیر است، اما خدا محدود نیست بلکه کمال مطلق و بینهایت است و گنه در او نقص و احتیاج راه پیدا میکرد.

و همینطور ماده مرکب است یعنی از ذرات و اجزاء و عناصر و اتمهایی ترکیب شده است و این اجزا قابل تفکیک هستند و هر مرکب به اجزایش و به این ترکیب نیازمند است و هر جزئی از دیگر اجزاء غافل و برکنار است، و در خدا این نیازمندی و غفلت راه ندارد، چون وی احاطه و علم و حضور مطلق است.

و نیز ماده قابل تغییر و تحول است چون همهی گیاهان و جانوران و حتی خورشید و دریاها و کوهها دائما در حال دگرگونی هستند جانوران و گیاهان دوران رشد و فرسودگی و پژمردگی و مرگ دارند خورشید همیشه در اثر احتراقها و انفجارهای عظیم از وزنش کاسته میشود کوهها تحتتاثیر عوامل جوی و فیزیکی، تابش آفتاب و سیل و زلزله و غیره دگرگون میشوند.

اما خدا به هیچوجه دگرگونی ندارد، چون نه خدا کمبودی دارد تا رو به رشد رود و نه گذشت روزگار و پیشامد حوادث در او تاثیری میگذارد تا خدا را ضعیف و فرسوده کند و اصولا عوامل بیرون از ذات خدا که همگی مخلوق خدا هستند در خدا تاثیر نمیکنند و گرنه، او محکوم و متاثر از غیر خود بود و این با غنای مطلق پروردگار سازگار نیست.

حال که روشن شد خدا موجود مادی نیست پس خدا جسم هم نیست و هیچگاه نه در این جهان و نه در آخرت به صورت انسان یا موجودی دیگر درنمیآید، و نیز نمیتوان خدا را با چشم دید. خدا دارای جا و مکان نیست نه در آسمان و نه در زمین.تا از جایی به جایی دیگر منتقل گردد.

چنانکه امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید:

و لا کان فی مکان فیحوز علیه الانتقال

خدا در مکانی نیست که بتواند منتقل گردد

بنابراین آنچه در تورات یا انجیل فعلی میبینیم خلاف حقیقت است، از قبیل اینکه:

«حضرت عیسی پس از صعود به آسمان در طرف راست خدا منزل کرد».

یا «خدا در آسمان بود و از گناه فرزندان خود در زمین ناراحت شد و به صورت روحالقدس به زمین آمد و در رحم مریم قرار گرفت و به صورت عیسی به دنیا آمد، تا مردم را از گناه نجات دهد و خود را سرانجام خدای انسان کند».

یا «وقتی آدم و حوا در بهشت از درخت ممنوع خوردند و عریان شدند، در بهشت قدم میزدند که آواز خدا را شنیدند، و در بین درختان پنهان شدند، خدا آدم را صدا زد، که کجایی؟

گفت: عریان هستم، لذا پنهان شدم، چطور فهمیدی عریانی؟ مگر از شجرهی معرفت خوردهای؟ اکنون مثل یکی از ما خدایان، تو هم به خیر و شر عارف شدی و برای اینکه مبادا به شجرهی حیات هم دست دراز کنند و همیشه زنده بمانند آنان را از بهشت بیرون کرد».

و یا در تورات میخوانیم «خدا با یعقوب تا صبح کشتی گرفت...»

و یا «خدا به سراغ خیمه ابراهیم آمد، وی پای خدا را شست و برای او بره بریانی آماده کرد تا از آن بخورد».

اینها و نظائر آن، گمراهی است. چون خدا جسم ندارد، قابل رویت نیست، جا و مکانی نمیخواهد، نیازمند نیست.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 18/11/1388 - 15:50 - 0 تشکر 180813

به نام خدا

سلام

اولین مثال این كه خداوند میفرماید ما جهان و زمین را در شش روز یا شش مرحله آفریدیم.

خب شش روز یا شش مرحله نشان وجود زمان و استفاده خدا از زمان است نمیتوان گفت كه شش مرحله وجود دارد ولی همه در یك آن و كمتر از آنی با هم بودند . برای وجود مرحله مسلماً تفكیك لازم است و این تفكیك خود ایجاد زمان میكند.

مثلاً تا مرحله اول تمام نشود مرحله دوم نمی‌آید وبدین ترتیب تا هر چند مرحله . حتی اگر زمان هر مرحله نیز حد اقل شود و به صفر میل كند باز هم مرحله ها جدا از هم هستند و یكی نمیشوند.

پاسخ با ذکر منبع

زمان خلقت آسمان و زمین

كتاب: معارف قرآن (3-1)، ص 241

نویسنده: آیة الله مصباح یزدى

اعراف/54:

ان ربكم الله الذى خلق السموات و الارض فى ستة ایام ثم استوى على العرش .

همانا پروردگار شما«الله»است،همانكه آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش قرار یافت.

منظور از شش روز چیست؟

در میان بنى اسرائیل و اهل كتاب،بویژه یهود،اینمطلب شهرت داشت كه خدا،آفرینش را از یكشنبه آغازید و در جمعه به پایان برد و شنبه را به استراحت پرداخت و از همین رو،ظاهرا به آنروز«سبات» (1) مىگویند و ظاهرا«سبت»در اصل،به همین معناست،و لذا این روز( شنبه)را تعطیل مىكنند و این مساله در سفر تكوین تورات (2) ،مطرح شده است.

ظاهرا این احتمال خیلى بعید است زیرا«روزها»از نظر علم جغرافیا عبارتند از مدت حركت زمین به دور خودش( حركت وضعى)،و در لغت گاه روز را در برابر شببكار مىبریم كه در عربى«نهار»مىگویند.و یوم:اعم است از روز تنها و شبانروز.

قبل از پیدایش زمین و خورشید و آسمان تصور روز ممكن نمىبود و شنبه و یكشنبهاى در میان نبود.اگر نص قاطعى نیز در اینمورد مىداشتیم،در نهایت مىتوانستیم گفت كه: روز در اینمورد یعنى زمانى به اندازهى بیست و چهار ساعت ولى چنین نصى نیز،نداریم، بویژه با ملاحظه این معنا كه روز( یوم)،در قرآن ارجمند به معناى دیگرى هم به كار رفته است:

1-یوسف/54:

قال انك الیوم لدینا مكین آمین .

«امروز تو نزد ما امین و مورد اعتماد هستى».آیا این بدانمعنى است كه فقط امروز هستى و فردا دیگر نیستى؟

2-نحل/8:

تستخفونها یوم ظعنكم و یوم اقامتكم...

.

در سفر و حضر،سبكبارانید.

مىفرماید كه شما چادرها و مسكنهاى سبكى(از پوست و امثال آن)در روز سفرتان و در روز اقامت و سكونتتان،درست مىكنید.آیا منظور از یوم در این آیه یعنى درست در 24 ساعت از سفر یا حضر؟پیداست كه منظور زمان و هنگام سفر یا حضر استبه ویژه با توجه به طول مدت سفر در آن روزگاران.پس قرآن ارجمند،زندگى مخاطبان خود در این آیه را به دو بخش:روز سفر و روز حضر،تقسیم كرده است.

3-حج/47:

و ان یوما عند ربك كالف سنة مما تعدون .

همانا روزى نزد خداى تو بر شمار هزار سال است.

4-معارج/4:

تعرج الملائكة و الروح الیه فى یوم كان مقداره خمسین الف سنة .

فراز مىآیند فرشتگان و روح به سوى او،در روزى كه همچند پنجاه هزار سال است.آیا در آنجا هزار و در اینجا،پنجاه هزار بیست و چهار ساعت مورد نظر بوده استیا منظور،نشان دادن طولانى بودن زمان عروج و عظمت آن است.هر دو احتمال صحیح است،و احتمال اول نیز بیجا نیست و ممكن است دقیقا پنجاه هزار سال طول مىكشد نه یك دقیقه كم نه یك دقیقه زیاد.و یا در آیه قبل،دقیقا هزار سال.

5-مشابه چهار آیهاى كه ذكر شد،در نهج البلاغه(درباره شیطان)عبارتى آمده است:

نهج البلاغه/خطبه قاصعه:«و قد عبد الله ستة آلاف سنة لا یدرى امن سنى الدنیا ام من سنى الاخرة».و شیطان 6 هزار سال خدا را عبادت كرد،كه نمىتوان دانست از سالهاى دنیایى(ما)یا از سالهاى اخروى است.

بارى،از بررسى این همه،مىتوان گفت كه:احتمال اینكه منظور از شش روز،شش دوره لقتباشد،بعید نیست.اما آیا این شش دوره،چگونه بوده است و به چه اعتبارى تقسیم شده است،چیزى از آیات[و روایات]،بدست نیاوردهایم.

آنچه كم و بیش از آیات مىتوان دریافت،این معناست كه براى خلقت آسمان دو روز و براى زمین دو روز و براى«اقوات (3) زمین»چهار روز تعیین فرموده است:

فصلت/12:

فقضیهن سبع سموات فى یومین .

به پایان برد(آفرینش)آن هفت آسمان را در دو روز.

فصلت/9:

قل ا انكم لتكفرون بالذى خلق الارض فى یومین؟

بگو آیا به خدایى كه زمین را دو روزه آفرید كفر مىورزید؟

فصلت/10:

و قدر فیها اقواتها فى اربعة ایام سواء للسائلین .

و به اندازه آورد توشههاى آن(زمین)را در چهار روز،به گونه برابر براى پرسندگان.

مىتوان احتمال داد كه منظور از دو روز،در آفرینش آسمان،دو مرحله خلقت،باشد:در یك مرحله به صورت گاز یا دود(دخان)و مرحلهى بعد،به صورت آسمان هفتگانه.

در زمین نیز به همین قرار:یك روز به گونهى گاز یا مایع و روز دیگر مرحلهاى كه به صورت جامد درآمده است.(كه هنوز هم مركز زمین به صورت مایع است).

اما اینكه شش روز به چه اعتبارى است،بطور دقیق و درست،نمىتوان دریافت.آیا آنچه در آسمان و زمین است،جدا جدا،شش روز یا شش مرحلهى آفرینش دارند یا آنكه مثلا دو روز ویژه آسمانهاست و دو روز زمین و دو روز نیز توشهها و اقوات زمین(یعنى خلقت زمین دو روز،و آمادگى براى رویش گیاه یك مرحله،و آمادگى براى پیدایش موجودات زنده حیوانى نیز یك مرحله كه رویهم چهار مرحله خواهد شد).و دو مرحله هم آفرینش آسمانها.هیچ تاییدى از آیات براى این پندارها نیست و صرفا احتمالات است.

آنچه به احتمال قوى مىتوان گفت اینست كه شش روز به معناى شش بیست و چهار ساعت نیست.

پىنوشتها:

1- سبت:استراح/السبات:النوم او اوله،/و السبت:یوم من الاسبوع بین الجمعة و الاحد.

2- تورات: به معنى اخص به اسفار خمسه عهد عتیق(تكوین،خروج،اخبار،عدد و تثنیه) انبیاء(ابراهیم(ع)،اسحق(ع)،یعقوب(ع)و ایام بنى اسرائیل در صحراى سینا)و نیز توصیههاى موسى(ع)در اخلاق و شریعت اطلاق مىشود ولى گاهى و بلكه بیشتر مسامحة تمام كتاب مقدس را تورات مىگویند.

3- اقوات-جمع قوت:روزىها و توشهها

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 18/11/1388 - 15:51 - 0 تشکر 180814

به نام خدا

سلام

حال سوالی مطرح میشود و اینكه پس خدا در خلقت موجودات لزوماً از زمان استفاده میكند . اگر این طور باشد

خداوند و زمان با هم و در عرض هم قرار میگیرند و این با وجود خدا در تناقض است كه دو وجود ازلی و ابدی در عرض هم باشند.

جوابی كه من دارم اینه كه خدایی كه از ازل بوده و هنوز چیزی خلق نكرده بوده چون تنها خودش بوده . پس نه تغییری بوده كه به واسطه آن زمان لازم شود نه این كه حد افل دو كار صورت گرفته كه بین آنها زمانی لازم باشد.

هیچ حالت منتظرهای در ذات حق تعالی نیست. اصلا اینکه شما میگویید یک مدتی، یک زمانی عالم نبود، بعدا خداوند آنرا موجود کرد، اینجا از شما میپرسیم آیا میدانی زمان یعنی چه؟ زمان خودش جزء عالم است. زمان چوب گز و مقدار و متراژ حرکت است و حرکت خاصیت ماده است، پس اگر زمان را شما تا هر جا عقب ببرید، به همان اندازه حرکت هم عقب میرود و ماده هم عقب میرود. ماده و حرکت و زمان با هم همدوش

و هم گام هستند. پس نمیتوان گفت یک زمانی عالم نبود و بعد بود شد. مانعی ندارد اینطور بگوییم «خداوند تبارک و تعالی همینطور که از ازل بوده است، فاعلیت هم داشته است و منع فیض نمیکند حال یک مثالی است، فاعلیت هم داشته است و منع فیض نمیکند حال یک مثالی میزنیم که این معنی را خوب درک کنید. الان این نوری که در این اتاق است، پرتو نور بیرون است. یعنی نور بیرون بر این اطاق پرتو افکن میشود. نور بیرون هم پرتو خورشید است. حال در وابستگی این نور به خورشید آیا یک فاصله زمانی بایست در کار باشد؟ یعنی خورشید باشد و مدتی نور نداشته باشد و بعدا نور پیدا بشود تا بگوئیم نور پرتو خورشید است؟ نه، تا خورشید هست نور هم هست. اگر فرض کردیم خورشید از ازل موجود باشد، این نور هم از ازل موجود بوده است.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 18/11/1388 - 15:52 - 0 تشکر 180815

به نام خدا

سلام

مطالب این چند پست برگرفته از کتاب "درسهایی از نهج البلاغه "حسینعلی منتظری

اگر بخواید در این باره بیشتر بدونید حتما خطبه 152 و185و186 و49 نهج البلاغه رو مطالعه کنید خیلی زیبا بیان کرده مولی الموحدین علی ع این خطبه هارو حتما بخونید واقعا زیباست ....امیدوارم پاسخها قانع کننده باشه ..موفق باشید .

خطبه 152-ستایش خدا

خداشناسی (شناخت صفات خدا) ستایش خداوندی را که با آفرینش بندگان بر هستی خود راهنمایی فرمود، و آفرینش پدیدههای نو، بر ازلی بودن او گواه است، و شباهت داشتن مخلوقات به یکدیگر دلیل است که او همتایی ندارد، حواس بشری ذات او را درک نمیکند، و پوششها او را پنهان نمیسازد، زیرا سازنده و ساختهشده، فرا گیرنده و فرا گرفته، پروردگار و پرورده، یکسان نیستند! یگانه است نه از روی عدد، آفریننده است نه با حرکت و تحمل رنج، شنواست بدون وسیله شنوایی، و بیناست بی آنکه چشم گشاید و برهم نهد، در همه جا حاضر است نه آن که با چیزی تماس گیرد، و از همه چیز جداست، نه اینکه فاصله بین او و موجودات باشد، آشکار است نه با مشاهده چشم، پنهان است نه به خاطر کوچکی و ظرافت، از موجودات جداست که بر آنها چیره و تواناست، و هر چیزی جز او برابرش خاضع و بازگشت آن به سوی خداست. آنکه خدا را وصف کرد، محدودش نمود و آنکه محدودش کند، او را به شمار آورده، و آنکه خدا را به شمار آورد، ازلیت او را باطل کرده است، و کسی که بگوید: خدا چگونه است؟ او را توصیف کرده، و هر که بگوید: خدا کجاست؟ مکان برای او قائل شده است، خدا عالم بود آنگاه که معلومی وجود نداشت،

پرورنده بود آنگاه که پدیدهای نبود و توانا بود آنگاه که توانایی نبود.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 18/11/1388 - 17:2 - 0 تشکر 180842

سلام،گلها خیلی زیبا بود ممنون

اللهم عجل لوليک الفرج.والعافيت والنصر . وجعلنا من خير انصاره واعوانه والمستشهدين بين يديه
                                   mahtab10.blogfa.com
يکشنبه 18/11/1388 - 19:22 - 0 تشکر 180864

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

اول باید بپرسیم که زمان چیست؟ ب

عد با جوابی که به پرسش اول داده میشود مشخص میشود که آیا خداوند زمانی هست یا که نه

 در مورد زمان گفته شده که زمان مقدار حرکت ماده است.

پس دو چیز در زمان مطرح است یکی حرکت و دومی ماده

 حال حرکت چیست؟

حرکت یک امر بدیهی برای ماست که تعریف حقیقی ندارد و در شرح آن گفته اند که حرکت خروج از قوه به سوی فعلیت است به صورت تدریجی.

یعنی شی باید یک استعدادی داشته باشد تا با وجود آن استعداد و آن قوه تبدیل به فعلیت شود. پر واضح است که شی ای که در ابتدا فعلیت نداشته است یعنی ناقص بوده و بعد به سوی فعلیت که همان کمال است حرکت می کند. این در مورد حرکت

اما ماده چیست؟ ماده دو تعبیر متفاوت دارد 1- ماده فیزیکی 2- ماه فلسفی

ماده در فیزیک به تمام حقایق پیرامون ما گفته می شود ( علوم تجربی کلاس سوم)

ماده در فلسفه عبارت است از موجودی که تغییر در آن راه دارد  و قابل فساد و دگرگونی است.

 حال با توجه با این امور باید گفت: خداوند حرکت ندارد زیرا خداوند قوه ای ندارد که بخواهد آن را به فعلیت برساند و تمام فعلیت است و همچنین خداوند مادی نیست که دچار دگرگونی و تغییر شود. پس خداوند زمانی نیست .

نکته جالبی که به نظرم میرسه که بگم اینه که علاوه بر خداوند موجودات زیاد دیگری هم غیر زمانی هستند مانند ملائکه و عالم برزخ و قیامت و خود زمان و خیال آدمی زیرا هیچکدام ماده ندارند.

يکشنبه 18/11/1388 - 22:4 - 0 تشکر 180906

به نام خدا
سلام

در مورد های آیت لله مطهری من یک سوال برام پیش اومده که در واقع ازلی بودن زمان یا جهان رو نفی می‌کنه
من می‌گم فرض میکنیم که چیزی مثل زمان هم ازلی باشه(حرفی که آیت الله مطهری زدند). اما این ازلی بودن زمان این مسئله رو نفی نمی‌کنه که زمان مخلوق خداست. (البته به نظر من ممکنه نتیجه‌ی عارضی خلقت باشه). در واقع اگر مخلوق خدا نبود، خدایی خدا زیر سوال میرفت. اما این مخلوق با پا گذاشتن به عرصه‌ی وجود، باعث به وجود اومدن یک مرز شده. مرزی که اون طرفش تنها خداست و این طرف خدا به علاوه‌‌ی مخلوق. بنا براین همین مرز یعنی آغاز شدن زمان . در واقع اون خلقت یک حادثه هست و نتیجه‌ بالطبع اولین حادثه ایجاد زمان هست.
حالا اشکالی که پیش میاد اینه که چون نتیجه این شد زمان آغاز داره و از طرفی آیت الله مطهری گفتند که ازلی هست خب یا باید این تناقض رو قبول کنیم و بالطبع نتیجه بگیریم زمان ازلی نیست
یا اینکه با لجبازی بازم بگیم زمان ازلیه که نتیجش این میشه که تونستیم برای خدا عمر تعیین کنیم(چون نتیجه این بود که زمان بر اثر حادثه خلقت ایحاد شده و چون میشه فرض کرد به عقب بریم تا به این حادثه برسیم، در نتیجه تونستیم عمر زمان و همچنین عمر خداوند رو حساب کنیم).
مگر اینکه قبول کنیم زمان ازلی نیست و اینکه خدا همیشه از ازل به خلقت دست نزده
آخ ببخشید خیلی گیج کننده شد. نمیدونم شاید یا من یه جا اشتباه کردم. یا اینکه محدود بودن فکر انسان باعث میشه در این مورد به بن بست برسه. آخه از طرف دیگه چون داریم خدا خالق هست و این خالق بودن یعنی همیشه در حال خلقت هست و به خاطر همین باید خلقت هم ازلی باشه. اما از طرف دیگه این باعث میشه که برای خدا عمر تعیین بشه و این تناقض هست که همین دیروز برام پیش اومد و هنوز حل نشده.
زیاد شد ببخشید


الان دیدم جناب صدرا ی عزیز هم وارد این بحث شدن
راستش در مورد جواب شما صداری عزیز . باید بگم هنوز سوال بر طرف نشده
اگه ممکنه شما در مورد این نظر من در مورد زمان نظرتون رو بگید
من می‌گم که با ایجاد اولین حادثه نتیجه بالطبع اون ایجاد نوعی زمان هست که از اون حادثه شروع میشه و به بینهایت میره. و این دیگه نه ماده تجربی لازم داره و نه ماده فلسفی . شاید به نوعی همون حرکت حساب بشه و این یعنی خود حرکت به تنهایی هم ایجاد زمان میکنه . لطفاً نظرتون رو بگین

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
دوشنبه 19/11/1388 - 16:47 - 0 تشکر 181071

به نام خدا

سلام

زمان یعنی چه؟ زمان خودش جزء عالم است. زمان چوب گز و مقدار و متراژ حرکت است و حرکت خاصیت ماده است، پس اگر زمان را شما تا هر جا عقب ببرید، به همان اندازه حرکت هم عقب میرود و ماده هم عقب میرود. ماده و حرکت و زمان با هم همدوش و هم گام هستند. پس نمیتوان گفت یک زمانی عالم نبود و بعد بود شد. مانعی ندارد اینطور بگوییم «خداوند تبارک و تعالی همینطور که از ازل بوده است، فاعلیت هم داشته است و منع فیض نمیکند.

ببینید جناب پارسا زاهد گرامی ....سوال شما درباره این قسمت از سخنان استاد مطهری هست درسته ؟؟؟

اینکه زمان ازلی هست یا نیست ؟؟خب طبق این گفتار استاد زمان ازلی هست اما نه ازلی ذاتی

خداوند قدیم ذاتی است، به این معنا که «هستی عین ذات اوست و در وجود خود به هیچ چیز نیاز ندارد». و زمان بر اساس دیدگاه فلاسفه قدیم زمانی است؛ یعنی، مسبوق به عدم زمانی نیست، ولی حدوث ذاتی دارد، به این معنا که چون در ذات خود ممکن الوجود است، نیازمند آفریننده و هستی بخش میباشد و خداوند آن را از ازل آفریده است.بنابراین مانعی ندارد که خدا و زمان هر دو ازلی باشند؛ لیکن خداوند ازلی ذاتی و ناوابسته به دیگری است، اما زمان ازلی زمانی و وابسته و متعلق به وجود خداست.

با تعاریفی که من درپست قبلی sadraگرامی گفتند کاملا روشن شد تعریف زمان چیست

اما این رو هم باید اضافه کنم که ازلی ذاتی داریم وازلی زمانی واگر گفته میشه زمان ازلی هست منظور ازلی ذاتی نیست چون اگر زمان ازلی ذاتی باشه یعنی مبدا واغازی نداره واین با حقیقت سازگار نیست .زیرا زمان خودش منشا اغازه

اگر گفته میشه زمان ازلی یعنی هیچ زمانی نبوده که زمان نباشد

اصلا اینکه میگویند زمانی بوده است که عالم نبوده است، همین جمله گنگ است. زمان چیست؟ مقدار حرکت، و حرکت از ماده است، اگر زمان را عقب ببرید، حرکت و ماده هم لزوما عقب میروند. این واقعیتی است علمی که نمی شود منکر شد. از ارسطو نقل میکنند که گفته است، «من قال بحدوث الزمان، فقد قال بقدمه من حیث لا یشعر»، هر کس بگوید زمان حادث است، قائل به قدم عالم شده است. منتها خود توجه ندارد. چرا؟

برای اینکه شما اگر بگویید زمان از صد هزار سال پیش حادث شده و قبلش زمان نبوده، این قبل باز زمان است.

حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه میفرماید:

«لم یخلق الاشیاء من اصول ازلیه، و لا من اوائل ابدیه» خطبه 162

خداوند تبارک و تعالی، اشیاء را از روی اصول و مبادی و نمونهی ازلی و ابدی نیافرید زیرا که آفرینش او مبدئی نداشته است، باز جای دیگر دارد که لا تصحبه الاوقات، و لا ترفده الادوات سبق الاوقات کونه و العدم

وجوده، والابتداء ازله» زمان مصاحب با خدا نیست. خدا فوق زمان است.

خطبه 228

امیدوارم گیج نشده باشید وشبهتون برطرف شده باشه وقت زیادی گذاشتم تابتونم طوری مطلبم رو بیان کنم که مطالب گیج کننده نباشه .

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.