جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در نامهای خطاب به مهندس میرحسین موسوی از وی خواستند، نسبت خود را با برخی موضوعات روشن کرده و علت سکوتش طی 20 سال گذشته را شفاف نماید.
به گزارش رجانیوز، متن کامل این نامه به شرح زیر است:
این روزها فضای جامعه کمکم در حال انتخاباتی شدن است و بحث آمدن و رفتن نامزدهای مختلف، از گفتمانهای مختلف؛ و در این بین پدیده جالب توجه و قابل تأمل برای مردم و فرزندان انقلاب کاندیداتوری مهندس میرحسین موسوی در انتخابات ریاستجمهوری دهم است. میرحسین موسوی عملکردی 28 ساله در فضای پس از دولتمردی خود دارد.
هشت سال نخستوزیری در زمان جنگ تحمیلی كه البته اذهان ملت از عملکرد دولت وقت(رییس جمهور و نخستوزیر وقت) که دولتی استثنایی، برآمده از شرایط استثنایی جنگ بود، خاطراتی خوش به یاد میآورد. اما عملِ میرحسین موسوی تنها به همین هشت سال نخستوزیری ختم نمیشود. مهندس موسوی بیست سال سکوت نیز در کارنامه خود به همراه دارد. كدام بیست سال؟
ابتدای این 20 سال با دولت سازندگی و سیاستهای تعدیل اقتصادی شروع شد. سیاستهایی که درها را برای واردات باز گذاشت تا به قول خود بعد از فضای جنگ دوباره دریچه تعاملات جمهوری اسلامی را با دنیا بگشاید. همان دنیایی که تمام قد در برابر دینِ اسلام ناب در سالهای جنگ تحمیلی ایستاده بود و البته واردات، فرهنگ مصرفگرایی و اشرافیگری را جای گوهر قناعت و ساده زیستی برای مردم و مسئولین به ارمغان آورد. گوهری كه به سختی و با هزینه فراوان در سالهای جنگ به دست آمده بود.تعدیل اقتصادی، تورم 5/49 در صدی را سبب شد و مستضعفان را زیر چرخهای اقتصاد له کرد و ما را قدمهایی بسیار از عدالت دورتر کرد. چرا که نگرش مسئولینِ وقتِ دولتی همین بود. آن روز رییس بانک مرکزی از علم اقتصاد و ضرورت له شدن عدهای زیر چرخ اقتصاد برای حرکت آن چرخ و به اصطلاح سازندگی سخن می گفت و آن روزها تاریخ از میرحسین موسوی جز دو مصاحبه در جواب نقدها چیزی درون خود نمییابد.
و روزها گذشت و دولت اصلاحات بر سر کار آمد و با ندای چپِ انقلابی، چپ تجدیدِ نظرطلب بر سر کارِ مردم آمد. به دنبال تجدید نظر در چه بودند؟ تاریخ سخنان وزیر ارشاد و وزیر کشور دولت وقت را فراموش نمیکند، همان طور که سخنان عبدالكریم سروش ها، آغاجریها، حجاریانها، اکبر گنجیها، بهزاد نبویها، عطریانفر ها، قوچانیها و .... را فراموش نمیکند. همان گونه كه روزنامههای جامعه و توس و نشاط و آریا و اقبال و ... را فراموش نمیکند؛ و همه آنها تجدید نظر در یك چیز را میخواستند:" شعارهای انقلاب امام(ره) و مردم ". می خواستند امام را به موزه تاریخ بسپارند و تنها همان یك جمله "میزان رای ملت است" را از وی برای یادگاری نگاه دارند. البته مخفیانه و آرام در کنار هجمه توپخانهها به سمت شعارهای انقلاب، سیاستگذاران اقتصادیِ 8 سالِ سازندگی با سرعت بیشتری هشت سال دیگر روی گلوی مستضعفان مشغول چرخ اقتصادْ سواری بودند. می خواستند جنگ فقر و غنا را به جنگ "ایسم ها" تبدیل كنند و همه "ایسمها" محترمانه و غیر محترمانه آرمانهای امام را بر نمی تافتند. یكی دین را ارزشی شخصی میخواند و دیگری افیون تودهها. آنجا بود که کمرِ همتی كه اسلام آمریکایی برای نابودی اسلام ناب بسته بود بخوبی مشاهده میشد. تاریخ آن سخنرانیهای آتشین، آن سرْ خم کردنها در برابر سردمداران کاخهای رنگین را فراموش نخواهد کرد.
البته تاریخ در 8 ساله اصلاحات از میرحسین موسوی جز رونق گالری نقاشیهایش خاطره دیگری بیاد ندارد.
و روزها گذشت، در روزگاران نا امیدی همگان از شعارهای انقلاب، در روزگاری كه دیگر راستی ها نیز با شعار دولت امید و بنرهای رنگی "سلام دكتر!" به میدان آمده بودند، بازهم ولی نعمتان انقلاب همان توده های مستضعف به یاری امام خود آمدند و دولتی برآمده از شعارهای انقلاب را بر سر كار آوردند. دولتی كه افتخارش ساده زیستی رییس جمهورش، تكرار صریح سخنان امام(ره)، سفرهای استانی به نقاط محروم، آمدن به میان مردم و حرف آنها را از نزدیك شنیدن، مبارزه با مظاهر داخلی و خارجی اسلام آمریكایی و متحجرین، سنگ اندازی متقابل در برابر شبكه اختاپوسی "ثروتهای از ناكجا آمده" ، دفاع از محرومین و ایستادگی قاطعانه بر حقوق مسلم و منافع ملت بود. دولتی كه بی اشتباه یا حتی كم اشتباه نبود اما هیچگاه اصول را اشتباه نگرفت، امام را فراموش نكرد، جانشین امام را تنها نگذاشت، شعارهای انقلاب را به لسان یا عمل تحقیر نكرد. دولتی كه افتخار می كرد اورا به خاطر تكرار سخنان و شعارهای امام مسخره كنند.
اما این با تاریخ این گونه روایت می كند كه میرحسین موسوی تنها چهار سال را به سكوت گذراند. این بار وارد میدان شد، چرا؟ میرحسن خود می گوید: «برای كشور احساس خطر می كنم.» میرحسین نگران شیوه استفاده كنونی از صندوق ذخیره ارزی، انحلال سازمان مدیریت، واگذاری پول به مردم و انجام كارهای كوچك بجای طرحهای ملی و ... است. اما شعار میرحسین همان بازگشت به اسلام ناب و حمایت از مستضعفان است. میرحسین از ارزشها سخن می گوید، از این كه بدون عدالت آزادی ارزشی ندارد. از این كه مبادا مردم بجای ارزشها بر سر سفره خود بدنبال رنگارنگی سفره های خود باشند. میرحسین از شعارهای امام می گوید، اما جامعه پاسخی شفاف را از میرحسین برای سؤالاتش می طلبد.
براستی چه رخ داده كه میرحسین را امروز این قدر نگران كرده است؟ آیا ارزشهای امام امروز بیش از دوران اصلاحات و سازندگی در معرض خطر قرار گرفته كه میرحسین به میدان آمده است؟ آیا سیاستهای اقتصادی دولت فعلی از سیاستهای شانزده ساله پیشین بیشتر مستضعفان و محرومین را می آزارد؟ آیا سیاست خارجی امروز كه حكم به شكست تعلیق می كند كمتر از سیاست خارجی كه دنبال رابطه با آمریكاست و از رهبر انقلاب تقاضای دوباره نوشیدن جام زهر را می كند با آرمانهای امام(ره) تطابق دارد؟ آیا امروز كه افتخار رییس جمهور، ساده زیستی و نوكری مردم است بیش از روزگاری كه مسابقه اشرافیگری در بین مسئولین رواج پیدا كرده بود، عدالت تهدید می شود؟ آیا امروز كه رییس جمهور سخنان امام را مبنی بر لزوم محو اسراییل تكرار می كند از روزگاری كه بر لزوم به موزه سپاری امام سخن گفته می شد، گفتمان امام(ره) بیشتر در خطر است؟ آیا امروز كه اگر دولت هم از سرمایه داران اقتصادی – در واقع اختاپوس های اقتصادی – بد نگوید آنها با تمام توان بد می گویند و در برابرش بد عمل می كنند، بیش از دوران واگذاری كارخانه های عمومی به دوستانِ خصوصی، منافع محرومان در خطر است؟
و سؤال كلیدی تر از همه اینها:
آیا قرابت میرحسین موسوی – شعارهایش، عملكردش و گفتمانش – با این دولت به مراتب بیشتر از دولتهای پیشین نیست؟
آقای مهندس
آیا روا نبود آن روزی كه دفاع از گفتمان امام را پر هزینه كرده بودند – روزگار سازندگی و اصلاحات – برای دفاع از گفتمان امام وارد میدان می شدید؟ چهار سال پیش شخصی چنین هزینه ای ار كرد و ولی نعمتان انقلاب، انقلابشان را یاری كردند. آیا روانیست كه دلسوزان حقیقی گفتمان انقلاب و امام(ره) در برابر درغگویان عملی و ظاهرسازان لسانیِ مدعی خط امام و مخالفان حقیقی انقلاب كه اینبار شعار آزادی دركنار عدالت را ترفند رسیدن به قدرت دانستند با هم متحد بشوند؟
جناب آقای مهندس موسوی
اگر بنا باشد شما با كسی هم جبهه باشید در میان تمام رجال سیاسی چپ و راست كسی را هم گفتمان تر از دكتر احمدی نژاد نمی یابید. پس چرا بجای تقویت هم سنگر، به مرزبندی با هم جبههای ها و كم رنگ كردن مرزهای خود با نامحرمان مدعی خط امام مشغولید؟