• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 24411)
شنبه 26/10/1388 - 12:6 -0 تشکر 176327
کرامات ولی فقیه، حضرت آیت الله خامنه ای

 به نام خدا

مطلب زیر مطلب بسیار خوبی بود از مدیر انجمن دانش آموزی آقای moffline

 

*ساده زیستی رهبر كبیر انقلاب اسلامی و واكنش ایشان در برابر اسراف*

 

گفتم خوبه که در مورد ساده زیستی ولایت مطلقه فقیه بر حقمون و نائب حضرت بقیه الله حضرت آیت الله العظمی خامنه ای حفظهم الله هم مطالبی بنوسیم و به کمک شما دوستان کاملش کنیم.

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

شنبه 26/10/1388 - 17:0 - 0 تشکر 176396

http://img.tebyan.net/Big/1388/10/11999198156156273612436145251372244637145.jpg
استاد آیت الله فاطمی نیا:
 «هر کس کوچکترین حرف در تضعیف مقام رهبری بزند ، هر کس اندیشه ای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد ، خدا او را نخواهد بخشید! این را یقین داشته بدانید! قدردان رهبر باشید! اگر افکار پاشیده ای ، پوسیده ای به شما عرضه کردند قبول نکنید.»

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

شنبه 26/10/1388 - 17:2 - 0 تشکر 176397

آیت‌الله سیدمحمودهاشمی شاهرودی:

«زندگی شخصی آقا از سادگی و سلامت خاصی برخوردار است. این سادگی به زندگی نزدیکان ایشان نیز سرایت کرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نیستند. همین اعتقاد آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعیت بازداشته است. من این سادگی را در منزل ایشان به تماشا نشستم. روزی معظم لَه مرا به کتابخانه خود دعوت کردند، من در آن جا یک میز ساده و قدیمی دیدم. در کنار میز نیز یک صندلی کهنه بود. آن میز و صندلی مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبری در کتابخانه ی ساده ی خود هنوز از همان میز و صندلی استفاده می‌کنند.»

http://img.tebyan.net/Big/1388/02/159262491093115114782205320669185137244255.jpg

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

شنبه 26/10/1388 - 17:5 - 0 تشکر 176399

سید علی اکبر طاهایی

: «من در آن زمان نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی بودم. همسرم یکی از بچه‌ها را نزد پزشک برد و در مطب دکتر، همسر مقام معظم رهبری را ملاقات کرد. ایشان نیز یکی از فرزندان خود را برای مداوا به آنجا آورده بودند. کسی نمی‌دانست که ایشان کیست! چون نوبت به همسر آقا رسید؛ به اتاق پزشک مراجه کردند. دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبری گفت:برای مداوای فرزندتان روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید. همسر مقام معظم رهبری گفت: ما چنین امکاناتی را نداریم. پزشک که ایشان را نمی شناخت عصبانی شد و گفت: مگر امکان دارد درخانه ای برنج نباشد؟ همسر مقام معظم رهبری فرمود: آقای ما اجازه نمی‌دهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمی‌دهد.»

http://img.tebyan.net/Big/1386/12/106142782152171911582522239165228136128249.jpg

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

شنبه 26/10/1388 - 17:8 - 0 تشکر 176401

http://img.tebyan.net/Big/1388/09/12523213210811658207207321847545399817186.jpg

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی اصغر باقی‌زاده: «زمانی که مقام معظم رهبری در ایرانشهر تبعید بودند، در ساختمانی که یک اتاق و یک آشپزخانه داشت زندگی می‌کردند. همین مکان کوچک هر روز پذیرای تعداد زیادی از مهمانانی بود که از راه‌های دور و نزدیک به آن جا می‌آمدند. من هم توفیق داشتم که در آن روزها به دیدن ایشان بروم. چون به ایرانشهر رفتم وآقا را زیارت کردم، دیدم که تک و تنهایند و کسی کمک کار ایشان نیست. تصمیم گرفتم چند روز در آن‌جا بمانم و به معظم‌لَه کمک کنم. در تمام روزهایی که من در محضر آقا بودم، غذای ایشان و مهمان‌ها سیب زمینی، نیمرو و تخم مرغ آب پز بود.»

http://img.tebyan.net/Big/1386/12/52186226195687314179269022824361196162.jpg

http://img.tebyan.net/Big%5C1382%5C11%5C21625515212137187215301132334521010012274110.jpg

http://img.tebyan.net/Big/1386/12/204120481552472051482062382133132364116524.jpg

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

سه شنبه 29/10/1388 - 8:21 - 0 تشکر 176902

حجت الاسلام والمسلمین "احمد مروی"  که از دوران نوجوانی با حضرت آیت الله خامنه ای آشنایی و ارتباط نزدیك دارد و از 19 پیش تاكنون نیز در مقام معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری، از نزدیك واقعیتهای زندگی ایشان را دیده است در مصاحبه ای به بخشی از زندگی ساده حضرت آقای خامنه ای پرداختند:

با توجه به آشنایی‌ كه  با مقام معظم رهبری از سالهای قبل از انقلاب، قاعدتاً از دوران ریاست جمهوری ایشان هم اطلاع دارید، الان هم كه از نزدیك شاهد قضیه هستید، در زندگی شخصی ایشان، از نظر سادگی و میزان برخورداری از امكانات مادی و امثال این سری مسائل، چه تغییراتی را می‌بینید؟ آیا واقعاً تغییری در زمان رهبری ایجاد شده است یا نه؟

من یكی آن سلوك و نوع رفتار خود حضرت آقا را عرض می‌كنم و یكی مسئله‌ زندگی شخصی ایشان را. یكی از چیزهایی كه از اوّل برای من خیلی جالب بوده و همین برخوردهای حضرت آقا است كه بنده و امثال بنده را مجذوب كرد، آن روحیّه‌ صمیمی مقام معظم رهبری است كه با افراد، خیلی صمیمی، خیلی راحت و بدون تكلّف برخورد می‌كنند. این را ما هم قبل از انقلاب شاهد بودیم، هم بعد از انقلاب و هم در دوره‌ رهبری حضرت آقا. هیچ فرقی از این جهت نكرده است. من یادم هست سالهای 53 یا 54، قم طلبه بودم، می‌خواستم مشهد مشرف بشوم. ایّام تعطیلی حوزه بود و ما هم مشهدی بودیم و باید به مشهد می‌رفتیم. اخوی ‌من آقای شیخ هادی مروی گفتند شما اگر می‌خواهید مشهد بروید، نامه‌ای هست از آیت‌الله پسندیده‌ اخوی و وكیل حضرت امام در قم‌ این نامه را بگیرید و در مشهد، به حضرت آقای خامنه‌ای بدهید.

بنده این نامه را گرفتم و بردم مشهد. هنوز به تنهایی منزل ایشان نرفته بودم و خجالت می‌كشیدم كه تنهایی بروم. در چهارراه شهدا‌ چهارراه نادری آن روز‌ كه مغازه` دایی‌ام آنجا بود، حضرت آقا را دیدم كه از آنجا عبور می‌كنند. از مغازه بیرون آمدم و رفتم سلام كردم. عرض كردم من فلانی هستم و از قم نامه‌ای را آیت‌الله پسندیده دادند كه خدمتتان تقدیم كنم. فرمودند نه، این را اینجا به من نده؛ چون حتماً اینجا مأمورین هستند و دائماً من تحت كنترل و در تیررس مأمورین ساواك هستم و برای خودت زحمت می‌شود. بعد می‌آیند شما را اذیّت می‌كنند كه این نامه چه بود؟ از كجا آوردی؟ محتوای آن چه بود؟ شما را اذیّت می‌كنند. امروز عصر به منزل ما بیا.

بعدازظهر رفتم منزلشان؛ آن اولین جلسه‌ای بود كه من خدمت ایشان رسیده بودم و تنها هم بودم. من یك جوان تقریباً شانزده‌ ساله، هفده‌ ساله بودم و حضرت آقا همان موقع هم یك روحانی برجسته` متشخّص، دارای نام و نشان و معروف بودند. این قدر آن برخورد اوّلیّه` ایشان با من صمیمی و گرم و متواضعانه بود كه جداً  مرا تحت تأثیر قرار داد. آن نامه را كه دادم، صحبت كردند كه از قم چه خبر؟ درس چه كسی می‌روید؟ چه كار می‌كنید؟ بعد فرمودند: "من در مورد امام جعفر صادق (علیه‌السلام) در تهران یك سخنرانی كرده‌ام، آیا آن سخنرانی مرا شما گوش داده‌اید؟" عرض كردم نه، من نوار آن را ندیده‌ام. فرمودند: آن را گوش بدهید. نفس این جور صحبت ایشان، واقعاً به من شخصیتی داد. من از این برخورد بسیار متواضعانه و صمیمی ایشان، احساس شخصیت كردم.

با همه، همین جور بودند؛ لذا منزل ایشان قبل از انقلاب، پاتوق طلبه‌های جوان و دانشگاهی‌ها بود. گاهی ما ایّام تابستان كه مشهد مشرف می‌شدیم، می‌رفتیم منزل ایشان، بیست‌ نفر، سی‌ نفر در منزل ایشان بودند، اصلاً حالت مهمانی و اینها هم نبود، حالت یك حجره‌ بزرگ طلبگی بود. همانجا یك بساط چای هم كنار اتاق بود. خود طلبه‌ها و دانشجوها چای درست می‌كردند و پذیرایی می‌كردند، حضرت آقا هم مثل نگینی در میان این جوانها نشسته بودند. این دانشگاهی‌ها بحث می‌كردند. مباحث عقیدتی، مباحث سیاسی، از انقلاب، از مبارزه، همه‌ مباحث مطرح بود. یك فضای زیبایی بود. خیلی فضای صمیمی بود. كمتر این جور فضاها را من دیده‌ام. باید بگویم در نوع خودش بی‌نظیر است كه یك كسی در خانه‌اش باز باشد و افراد بدون هیچ تكلفی بیایند و آنجا برای خودشان احساس صاحب‌خانه بودن بكنند، خودشان چای درست بكنند، از هم‌دیگر پذیرایی بكنند و صاحب‌خانه هم آنجا باشد و صحبت و درس و...، گاهی نصف روز این جلسات ادامه داشت.

ادامه در پست بعد...

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

سه شنبه 29/10/1388 - 8:22 - 0 تشکر 176903

ادامه از پست قبل...

در یك تابستان، من رفتم منزل ایشان. حدود شاید بیست‌ سی‌ نفر دانشگاهی‌ها و طلبه‌ها و ...  منزلشان بودند. منزل بزرگی هم نبود، دو تا اتاق بود، در تمام اتاق نشسته بودند و پر بود. شهید بهشتی هم اتفاقاً از تهران آمده بودند، ایشان هم آمدند آنجا و یادم هست بحث اومانیسم مطرح بود. ظاهراً از آن مباحثی بود كه تازه در غرب مطرح شده بود. آنجا سؤال و جواب پیرامون این قضیه بود و این را بحث می‌كردند كه حضرت آقا به احترام شهید بهشتی، رشته‌ بحث را در اختیار ایشان گذاشتند و گفتند شما پاسخ بدهید. یك جلسه‌ بسیار صمیمی، زیبا و خوب بود. منظور اینكه بالاخره یكی از خصوصیات ایشان، آن صمیمیت حضرت آقا بود كه همین موجب جذب جوانها، طلبه‌ها و دانشگاهی‌ها می‌شد. این روحیه، در دوره‌ رهبری حضرت آقا هم كه ما بیشتر توفیق این را پیدا كردیم كه خدمت ایشان برسیم، كاملاً حفظ شده است. یعنی انسان در محضر ایشان خیلی راحت است. من در جاهای مختلف این را گفته‌ام، با اینكه حضرت آقا در یك موقعیت برجسته‌ علمی، فقهی و سیاسی هستند، رهبری انقلاب را برعهده دارند، مرجع تقلید هستند و جهات مختلف دارند، ولی آن قدر راحت و صمیمی برخورد می‌كنند كه وقتی انسان خدمتشان می‌رسد، هیچ احساس وحشت و دلهره و نگرانی ندارد بلكه خیلی راحت می‌تواند مطلبش را منتقل كند. من كه قبل از انقلاب هم خدمتشان رسیدم، الان هم خدمتشان می‌رسم، از نظر این روحیّه‌ صمیمی و متواضع، هیچ فرقی حقیقتاً نمی‌بینم. 

در مورد زندگی ایشان باید بگویم كه ایشان در مشهد، منزلی در خیابان خسروی نو داشتند‌، محله‌ای كه متوسطین مشهد از مذهبی‌ها، آنجا می‌نشستند‌. ایشان هم یك خانه‌ حدود صد‌وهشتاد متر داشتند، همین قدرها بیشتر نبود. عمده، بعد از انقلاب است كه فضاهایی برای ایشان باز شد، شرایطی باز شد و ما می‌بینیم كه زندگی ایشان هیچ تغییری از نظر كیفیت، نسبت به قبل از انقلاب، نداشته است. یكی‌ دو خاطره را كه خود ایشان نقل فرمودند، من عرض می‌كنم.

یك وقت گزارشی را خدمتشان بردم، راجع به یكی از روحانیونی كه آن موقع قاضی شده بود. خانه‌ای خریده بود و مقداری كمك و مساعدت هم برای آن خانه می‌خواست. گزارشی را خدمت ایشان دادم. با اینكه خیلی خانه‌ گران‌قیمتی هم نسبت به شرایط آن روز نبود، ایشان فرمودند كه چه ضرورتی دارد یك طلبه، خانه‌‌ای مثلاً بیست میلیون تومانی بخرد‌ این قضیه مال مثلاً دوازده‌ سیزده سال قبل است. با اینكه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلی زیاد نبود و خانه‌ هم آن چنانی نبود. بعد فرمودند ما داریم یك طبقه‌ جدید از مترفین به‌وجود می‌آوریم.

ادامه در پست بعد...

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

سه شنبه 29/10/1388 - 8:26 - 0 تشکر 176904

ادامه از پست قبل...

این را با یك نگرانی اظهار كردند و فرمودند من نگرانم كه بر اثر انقلاب و امكانات و موقعیت‌هایی كه هست و می‌شود به یك جاهایی دست‌اندازی كرد، یك طبقه‌ جدید از مترفین را ما روحانیون به‌وجود بیاوریم. من نگران این هستم. بعد فرمودند خانواده‌ ما گاهی می‌روند منزل بعضی از آقایان و می‌آیند تعریف می‌كنند كه مثلاً دورتادور اتاق، پشتی قالیچه‌ای بود؛ كه ایشان فرمودند من تعجب می‌كنم! چه ضرورتی دارد حالا دور تا دور اتاق ما پشتی قالیچه‌ای باشد؟! نمی‌شود یك پشتی معمولی باشد؟ حتماً باید قالیچه‌ای باشد؟ گران قیمت باشد؟ یك پشتی باشد كه به دیوار تكیه ندهند؛ با یك پارچه‌ معمولی هم می‌شود این را تأمین كرد و كنار اتاق گذاشت. چه ضرورتی دارد مخصوصاً ما روحانیون، زندگی‌ها، خانه‌ها و وضعیتمان این جوری باشد؟ بعد فرمودند در خانه‌ ما یك فرش دستبافت بیشتر نداریم، این هم جزو جهیزیه‌ خانمم بوده است كه الان هم دیگر نخ‌نما شده است. ولی چون یادگاری است، این را در خانه نگه داشتیم؛ والاّ همه‌ خانه‌ ما موكت هست و اصلاً فرش دستبافت نداریم، حتی فرش ماشینی هم در خانه‌ ما نیست و كلاً خانه‌ ما با موكت فرش شده است.

بعد این را هم خودشان فرمودند كه من برای اینكه بیشتر در داخل خانه حضور داشته و كنار بچه‌ها باشم ‌ چون قبل از انقلاب كه همه‌اش مبارزه و زندان و تبعید و اینها بود و ما نبودیم ‌ كه بچه‌ها خیلی خلا نبود پدر را احساس نكنند، فرمودند من به دفتر گفتم كه یك مبل دو نفره‌  نه یك سرویس‌ برای ما تهیه كنند كه وقتی داخل خانه و زندگی شخصی می‌روم، روی مبل باشم كه كمر و پایم درد می‌گیرد، راحت باشم، ضمناً بتوانم در آن فرصت به كارها هم برسم، نامه‌ها و گزارشها را مطالعه كنم. در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچه‌ها وجود پدر را احساس كنند.

بعد فرمودند یك روز آمدم دیدم این مبل را كه آورده‌اند، خانواده‌ ما آن را بیرون گذاشته‌اند. به ایشان گفتم كه چرا بیرون گذاشتید؟ خانواده گفتند كه آقا! تا حالا در خانه‌ ما مبل نبوده، تا الان زندگی ‌ما طلبگی بوده، الان هم مبل در خانه نیاورید. حضرت آقا فرمودند گفتم این را از پول شخصی‌ام تهیه كردند، نه از پول دفتر، كه حضورم در خانه، بیشتر باشد. گفتند خیلی خوب، حالا اگر این باعث می‌شود شما حضورتان در خانه بیشتر باشد، بچه‌ها بیشتر پدر را احساس بكنند، ما این مبل دو نفره را تحمل می‌كنیم.
 بعد من سؤالی از دوستان دفتر كردم، گفتند این یك مبل دست دومی بود، این را تهیه كردیم، دادیم تعمیرش كردند، پارچه‌ای روی آن كشیدند و برای آقا آوردیم. این خاطره‌ای بود كه خود آقا تعریف كردند.
ادامه در پست بعد...

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

سه شنبه 29/10/1388 - 8:54 - 0 تشکر 176907

ادامه از پست قبل...

http://img.tebyan.net/Big/1388/07/187200176110522472247801741671281594565100.jpg

یك خاطره‌ دیگر، همین ایام ماه مبارك بود. برای قضیه‌ استهلال ما در دفتر مانده بودیم. شب با یكی از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم. بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع - موقع افطار - در دفتر هستید؟ گفتیم برای استهلال مانده‌ایم. فرمودند خیلی خوب، افطار را برویم منزل ما. ما هم دلمان می‌خواست كه برای افطار منزل آقا برویم، ولی تعارف هم می‌كردیم. گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه كرده‌اند. فرمودند نه، بیایید برویم. ما هم رفتیم. ‌این آقای حاج ناصر كه پذیرایی می‌كند، مقداری نان و پنیر و سبزی و حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر، یك مقدار هم حلوا خوردیم. ولی منتظر بودیم كه غذا را بیاورند. بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا كند. چون ما كنار آقا نشسته بودیم. ایشان چشمشان توی چشم ما نمی‌افتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر كه می‌آمد، من یك جوری علامت دادم كه چیزی ادامه دارد یا نه، كه اگر ادامه ندارد، ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد، خوب خودمان را به اینها سیر نكنیم. علامتی دادم. ایشان گفت نه، ادامه ندارد. ما همان نان و حلوا و همان نان و پنیر را خوردیم. ولی اگر دفتر می‌آمدیم، قطعاً غذایی كه در دفتر درست كرده بودند‌ برای همین پرسنلی كه شیفت كاری داشتند‌ چرب‌تر از غذای حضرت آقا بود.

بعد كه افطار كردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض كردیم كه این چه افطاری بود؟ اگر ما دفتر بودیم یك غذای حسابی به ما می‌دادند. ایشان گفت كه خانواده‌ حضرت آقا مشهد مشرف شده‌اند و قبل از رفتن یك قابلمه‌ بزرگ از این حلواها درست كرده‌اند. به اندازه‌ این سه‌ چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا می‌خوریم. گفتم سحر چه كار می‌كنید؟ ایشان گفت برای سحر هم آبگوشت درست می‌كنیم و به اندازه یك پیاله‌ برای حضرت آقا آبگوشت می‌دهیم و بقیه‌اش را هم خودمان می‌خوریم. 

این برنامه‌ غذایی آقا بود. از این نمونه‌ها تقریباً فراوان است كه واقعاً زندگی آقا، یك زندگی كاملاً زاهدانه است. یعنی من می‌توانم به جرات عرض بكنم كه زندگی ایشان از نظر كیفیت، هیچ فرقی با قبل از انقلاب نكرده است.

البته تعداد اولاد بیشتر شده‌اند‌، عروس، داماد و نوه و یك مقدار فضای بیشتری لازم است‌ اما كیفیت زندگی هیچ فرقی نكرده است، همان زندگی، همان خانه، همان امكاناتی كه ایشان در دوره‌ قبل از انقلاب در مشهد داشتند، ما شاهدیم الان همان وضعیت هست.

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

سه شنبه 29/10/1388 - 8:58 - 0 تشکر 176908

http://img.tebyan.net/Big%5C1382%5C11%5C996252286212219226164181642427216312163.jpg

ادامه مصاحبه با حجت الاسلام مروی:

- آن خانه‌ مشهد الان چه وضعی دارد؟

آن خانه‌ مشهد را آن وقت فروخته بودند. بعد بنا شد دوستان حضرت آقا در مشهد بروند بخرند و آن را نگه دارند. دیگر حالا نمی‌دانم چه كارش كردند.

یك وقتی حضرت آقا سفری به كره‌ شمالی داشتند‌ در دوره‌ ریاست جمهوری كه سفر خارجی تشریف می‌بردند‌ خوب، رسم است كه روِسای جمهور كشورها به مهمان‌های‌شان، در سفر خارجی هدیه می‌دهند. یك سرویس ظرف به اصطلاح چینی، رئیس جمهور كره‌ یا یكی از این كشورها‌ به حضرت آقا داده بود. ایشان هم به خانه آورده بودند. این را هم باز خانم آقا بیرون گذاشته بودند. حضرت آقا فرموده بودند این هدیه است. طلا و نقره هم نیست، یك ظرف چینی معمولی است و آن چنان گران قیمت هم نیست. این را بگویم كه حضرت آقا هدایایی كه به ایشان داده می‌شود، هم در دوره‌ ریاست جمهوری‌شان، هم در دوره‌ رهبری، همه‌ هدایا را به آستان قدس رضوی می‌دهند. در آنجا یك موزه‌ای درست شده، بخش هدایای حضرت آقا، تابلویی هم دارد، مشخص است. حالا این ظرف را آقا در خانه، نگه داشته بودند. با اینكه عرض می‌كنم خیلی ظرف گران قیمت یا طلا و نقره هم نبود. خانم حضرت آقا می‌گویند ما این غذاهایی كه می‌خوریم، با این ظرفها جور درنمی‌آید، همان ظرفهای خودمان خوب است، اینها را رد كنید، برود. ما اینها را لازم نداریم.

این را می‌خواهم عرض كنم كه خانواده‌ حضرت آقا هم خیلی به این مسائل مقیّدند و این خیلی مهم است. من یك وقتی درمورد آقازاده‌‌های آقا فكر می‌كردم كه اینها چرا این قدر به تعبیر بنده، بچه‌های خوبی هستند.‌ واقعاً آقازاده‌های آقا خیلی خوبند، از هر جهت، خیلی خوب تربیت شده‌اند. دیانت، پاكی، زهد، بی‌تعلقی به دنیا و عدم اقبال به مسائل دنیا و امكانات. بالاخره ایشان در این موقعیتی كه هستند، خیلی امكانات برایشان هست. برای كسانی كه خیلی خیلی مراتب پایین‌تر هستند، بالاخره امكاناتی هست. برای اینها كه در این مقام، در این رتبه هستند، خیلی امكانات برایشان بیشتر هست. امّا حقیقتاً ما نمی‌بینیم كه از این امكانات استفاده بكنند.‌ یك علت آن، این است كه هم خود آقا، هم خانواده‌ ایشان. یعنی این پدر و مادر، دو بال هستند برای رُشد و پرورش و تربیت فرزند. هم پدر، هم مادر، هر دو نقش دارند. اگر یك بال شكسته باشد، آن رشد و آن پرواز را ما شاهد نیستیم، باید هر دو بال باشد و این را ما در زندگی حضرت آقا كاملاً احساس می‌كنیم. همان جوری كه خود آقا مقید به زهد و سادگی و بی‌آلایشی و بی‌رغبتی به دنیا و زیورهای دنیایی هستند؛ ما همین را هم در مورد خانواده‌ آقا احساس می‌كنیم. یعنی همسر ایشان هم دقیقاً همین جور هستند. این دو نمونه‌ای كه من عرض كردم، هر دوی آنها مربوط به خانواده‌ حضرت آقا می‌شد.

همین جور در مهمانی‌هایی كه خانواده‌ آقا تشریف می‌برند، گاهی خانواده‌های ما هم هستند، می‌آیند تعریف می‌كنند كه خانواده‌ حضرت آقا تقریباً جزو ساده‌ترین‌ها در این مهمانی‌ها‌، از نظر لباس و وضع ظاهری، هستند. آقازاده‌های حضرت آقا هم همین جورند.

http://img.tebyan.net/Big%5C1382%5C11%5C2251922002478319422231319294121021859170.jpg

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

سه شنبه 29/10/1388 - 9:2 - 0 تشکر 176910

http://img.tebyan.net/Big/1388/03/631023121123242221141408652391913424135.jpg

ادامه مصاحبه با حجت الاسلام مروی:

فرزندان آقا به چه كاری مشغولند؟

ایشان چهار پسر دارند كه هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت می‌كنیم. یك بار ندیده‌ام كه اینها راجع به پولی، امكاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بكنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یك فرد معمولی است.

این خیلی ارزش دارد كه امكانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امكانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمی‌بینیم. نه خودشان، نه خانواده‌شان!

http://img.tebyan.net/Big%5C1382%5C11%5C1281518823328648016222718320466142187222181.jpg

يا علي ذاتت ثبوت "قل هولله احد"         نام تو نقشِ نگين امر "الله صمد"

"لَم يَلِد" از مادر گيتي"ولَم يولد" زتو     "لَم يَکن" بعد از نبي مثلت "لَهو کُفوآً احد"

***

حسود کور در خواب و خياله

منو دل کندن از حيدر محاله

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.