• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 13075)
دوشنبه 29/7/1387 - 17:24 -0 تشکر 66410
مرگ تا برزخ

سلام

در این تایپیك قصد دارم با یاری شما اتفاقاتی كه برای انسان از مرگ تا برزخ می افتد را بنویسم.

پنج شنبه 2/8/1387 - 15:37 - 0 تشکر 67042

عذاب برزخى یزید

حال كه عذاب برزخى معاویه را خواندید و از آن اطلاع پیدا كردید. عذاب برزخى یزید فرزند خلف آن را هم بخوانید. ابتدا به هلاكت رسیدن یزید و بعد از آن عذاب برزخى او را بیان مى كنیم .
یزید بن معاویة بن ابى سفیان ، بعد از قضیه خونین كربلا و به شهادت رساندن اهل بیت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در صحراى سوزان نینوا، در سال 61 هجرى قمرى ، خودش هم در اثر ظلم و جنایاتى كه درباره مردم به خصوص مردم مدینه و مكه روا داشت در سال 63 هجرى با طرز عبرت انگیزى در كاخ شخصى خودش به هلاكت رسید و به زندگى سراسر ننگ و پرماجراى او خاتمه داده شد و بدن خبیث او را در كنار قبرستان باب الصغیر (قبرستان عمومى شام ) به گودالى از گودالهاى جهنم به نام ((قبر)) فرو بردند.
در سال 66 وقتى مختار بن ابى عبیده ثقفى قیام كرد و توابین اطراف او را گرفتند و به خون خواهى امام حسین علیه السلام و یارانش بلند شدند. اول ،
كسانى را كه در قتل و كشتار كربلا شركت داشتند به هلاكت رساندند و بدن بعضى از آنان را در آتش قهر خود سوزاندند و دل اهل بیت را شفا دادند.
بعد از به هلاكت رساندن آنها، كسانى كه جلوتر به درك واصل شده بودند قبرهایشان را شكافتند و بدن خبیثشان را بیرون آوردند و آتش زدند. وقتى به قبر یزید رسیدند، او را شكافتند كه بدنش را آتش زنند، دیدند چیزى در قبر نیست . فقط به اندازه قامت یك انسان ، داخل قبر خاكستر است . معلوم شد آتش قهر و غضب الهى جلوتر او را سوزانده است (علیه و على آبائه اللعنت و العذاب )
نقل شده است : آن ملعون را در بعضى از جزیره ها دیده اند كه او را سرنگون در مقابل آبى آویخته اند و آن شقى و بدبخت پیوسته از تشنگى در برابر آب فریاد و ناله مى كند، اما كسى به او آب نمى دهد.
نیز نقل شده است : وقتى یزید بن معاویه هلاك شد بعد از آن به صورت سگى در آمده و با نهایت تشنگى در بیابانها سرگردان است و دائما از دور سراب به شكل آب در چشمش ظاهر مى شود. وقتى به آن مى رسد، چیزى غیر از سراب وجود ندارد

پنج شنبه 2/8/1387 - 15:38 - 0 تشکر 67043

عذاب برزخى عبیداله

عذاب برزخى طبق قانون تجسم اعمال گریبان عبیدالله بن زیاد را در همین دنیا گرفت .
در ماجراى قیام مختار كه در سال 66 و 67 هجرى قمرى واقع شد، ((عبیداله بن زیاد)) در كنار موصل به دست ابراهیم پسر ((مالك اشتر))، كشته شد، ابراهیم سرهاى بریده ابن زیاد و دشمنان را براى مختار فرستاد در حالى كه او مشغول غذا خوردن بود.
وقتى مختار چشمش به سرهاى قاتلین امام حسین علیه السلام افتاد. گفت : حمد و سپاس مخصوص خداوند است . سپس گفت : وقتى سر مقدس ‍ امام را نزد ((عبیدالله )) آوردند او مشغول غذا خوردن بود و اكنون كه سر نحس آن ملعون را پیش من آوردند مشغول غذا خوردن ام .
عمار بن عمیر گوید: بعد از آن كه مختار قیام كرد و قاتلین كربلا را به هلاكت رسانید و سرهاى خبیث آنها را از بدنشان جدا كرد. سر ((عبیدالله )) و اصحابش را در مكانى براى تماشا و عبرت گذاشته بود. من هم براى تماشاى آنها رفته بودم . دیدم مردم فریاد مى زنند: ((باز آمد)) وقتى توجه كردم دیدم مار سفید و بزرگى آمد از تمام سرها گذشت تا به سر ((عبیداله )) رسید، از بینى او داخل شد و از گوشش ‍ بیرون آمد، از گوش او داخل شد و از بینى اش بیرون آمد و این كار ادامه داشت (تا روز قیامت هم ادامه خواهد داشت ).
بعد از آن مختار سرهاى نحس دشمنان را با نامه اى به مكه ، پیش محمد بن حنیفه فرستاد، هنگامى كه سرهاى را نزد محمد بن حنیفه بردند او هم مشغول غذا خوردن بود.
محمد بن حنفیة مى گوید: در این هنگام عرض كردم : خدایا! مرا نمیران تا این كه سر بریده ((عبیدالله )) را كناره سفره ام بنگرم . ((الحمد لله )) خدا دعایم را اجابت رسانید.
بعد، سر آن ملعون را پیش عبدالله بن زبیر بردند، او هم دستور داد سر را بالاى نیزه زدند. ناگهان بادى آمد و آن رابه زمین انداخت ، در این هنگام مارى آمد و داخل بینى او شد. باز آن را بالاى نیزه زدند. دو مرتبه باد آن را انداخت و مارى داخل بینى او رفت . این عمل سه مرتبه تكرار شد. عبدالله بن زبیر دستور داد سر را دره اى از دره هاى مكه انداختند.
(264)
شیخ عباس قمى مى نویسد: وقتى سر مبارك امام حسین علیه السلام را در مجلس ((عبیدلله )) مقابل او قرار دادند. آن ملعون ، با چوب خیزران مكرر بر لب و دندان امام علیه السلام مى زد. شاید بر اساس ((تجسم اعمال )) همان چوب (در عالم برزخ ) به صورت مار درآمده و مكرر از بینى آن وارد مى شد و از گوشش بیرون مى آمده ، تا مردم در همین دنیا مجازات ننگین او را ببینند

پنج شنبه 2/8/1387 - 15:38 - 0 تشکر 67044

عذاب برزخى مروان و عبدالملك

عذاب برزخى عده اى از مجرمان مسخ شدن و به شكل حیوانات در آمدن است . از جمله آنها مروان حكم و فرزندش عبدالملك است .
بنى امیه هنگام مرگ به صورت سوسمار مسخ مى شدند و شكل و قیافه انسانى را از دست مى دادند. حتى فرزندان آنان مسخ شدن ایشان را مى دیدند. از جمله مروان حكم (كه یكى از خلفاى بنى امیه است مى باشد).
همان مروانى كه سخت ترین دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله در زمان حیات خود او را از مدینه بیرون كرد و عثمان در زمان خلافت خود با پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مخالفت كرد و او را به مدینه برگردانید.
همان مروانى كه بعد از شهادت امام حسن آن جنایت بزرگ را انجام داد و به عایشه خبر داد كه : بنى هاشم قصد دارند جنازه امام حسن علیه السلام را كنار قبر جدش دفن كنند و آن زن را سوار بر قاطر كرد و كنار حرم پیغمبر آورد و او هم دستور تیرباران كردن جنازه امام علیه السلام را صادر كرد و ناچار آن حضرت را مظلومانه در بقیع دفن كردند.
همان مروانى كه به ولید، فرماندار مدینه پیشنهاد قتل امام حسین علیه السلام را مى دهد و بعد هم به امام حسین علیه السلام مى گوید: اگر با یزید بیعت كنى سعادت دنیا و آخرت را خواهى داشت .
همان پیر ملحد و كافرى كه بعد از معاویه صغیر ((پسر یزید)) به خلافت رسید و غاصبانه آن را به چنگ آورد و مدتى خلافت كرد.
از جمله پسرش عبدالملك (پنجمین خلیفه اموى ) موقع مرگ ، در حالى كه فرزندانش اطراف او بودند، دیدند قیافه او عوض شد و از شكل انسانیت خارج گردید و به شكل سوسمارى در آمد. فرزندانش متعجب شدند و حیران ماندند كه او را چه كنند؟
ناگهان دیدند آن قیافه مسخ شده ناپدید شد آنها (جهت حفظ آبرویشان ) تنه درخت بزرگى را آوردند و خارج از دید مردم آن را به صورت ظاهر كفن كردند و تشییع و دفن نمودند تا مردم خبردار نشوند

پنج شنبه 2/8/1387 - 15:39 - 0 تشکر 67045

عذاب برزخى دوستداران بنى امیه

ابو عیینه مى گوید: در خدمت امام محمد باقر علیه السلام بودم كه مردى وارد شد و گفت : یا بن رسول الله ! من از اهل شام هستم ، شما را دوست دارم و از دشمنان شما بیزارى مى جویم . پدرى داشتم از دوستداران بنى امیه كه داراى مال و ثروتى زیاد بود. به غیر از من هم فرزند دیگرى نداشت ، منزل او در رمله بود و باغى داشت كه فقط خودش در آن رفت و آمد مى كرد.
وقتى از دنیا رفت درصدد پیدا كردن مال پدرم برآمدم ولى آنرا پیدا نكردم . یقین دارم پدرم آن مال را مخفى كرده است ؛ زیرا من شیعه و از پیروان شما بودم و او با من عداوت و دشمنى داشت .
امام باقر علیه السلام فرمود: آیا دوست دارى كه پدرت را ببینى و از مخفى گاه مال از او بپرسى و پدرت جاى آن را بتو نشان دهد؟
عرض كرد: آرى ، قسم به خدا كه محتاج و مسمندام . حضرت نامه اى نوشت و آن را مهر كرد و به مرد شامى داد و فرمود: این نوشته را به جانب بقیع ببر و در وسط قبرستان بایست و به آواز بلند ندا كن و بگو: ((یا درجان )) پس شخصى كه عمامه بر سر دارد نزد تو حاضر مى شود. نوشته را به او بده و بگو: من فرستاده محمد بن على علیه السلام هستم و هر چه مى خواهى از او باز پرس ، آن مرد هم نوشته را گرفت و رفت .
ابوعیینه مى گوید: چون روز دیگر شد، خدمت امام باقر علیه السلام رفتم تا از قضیه اطلاع حاصل كنم . دیدم آن مرد هم ، در خانه امام علیه السلام منتظر اذن دخول است . وقتى اجازه دادند همگى داخل خانه شدیم . مرد شامى عرض كرد: خدا بهتر مى داند كه علم خود را در كجا قرار دهد.
بعد عرض كرد: شب گذشته به قبرستان بقیع رفتم . و به دستور شما عمل كردم . همان ساعت شخصى پیش آمد و من مطلب خود را بیان كردم .
گفت : از این جا حركت نكن تا پدرت را حاضر كنم . آن شخص رفت و با مردى سیاه حاضر شد و گفت : اى مرد! این پدر تو است هر چه خواهى از او بپرس . گفتم : پدر من نیست . جواب داد: چرا او پدر تو است ، لكن شراره آتش و دود جهنم او را به این حالت درآورده است .
گفتم : پدر من هستى ؟ جواب داد: بلى . گفتم : این چه حالت است كه در تو مى بینم ؟ گفت : اى فرزند! من از دوست داران بنى امیه بودم و آنان را بر اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله برجیح مى دادم . از این رو خداوند متعال مرا به این حالت درآورد و به عذاب مبتلا كرد. چون از دوستداران اهل بیت بودى با تو دشمن بودم ، از این روى ترا از مال خود محروم كردم و امروز پشیمانم .
بعد گفت : اى فرزند! به جانب آن باغ برو و زیر فلان درخت زیتون را حفر كن پولها آنجاست آن را كه صدهزار درهم مى باشد بردار. پنجاه هزار درهم را به حضرت امام باقر علیه السلام تقدیم كن و بقیه آن ، مال خودت باشد. سپس آن مرد گفت : الان مى روم مال را پیدا مى كنم و حق شما را مى آورم .
ابو عیینه مى گوید: سال بعد از حضرت سئوال كردم : آن مرد شامى چه كرد؟ فرمود: او پنجاه هزار درهم را نزد من آورد، با آن دین خود را پرداختم و زمینى خریدم و مقدارى را به حاجتمندان اهل بیت دادم

يکشنبه 5/8/1387 - 17:41 - 0 تشکر 67499

به واسطه سه گناه در برهوت

ممكن است مؤ منین هم ، براى بعضى از گناهانى كه توجه به آن ندارند داخل ((وادى )) برهوت شوند و در آن جا عذاب گردند.
نقل شده است : یكى از نیكان به نام ((شیخ عبدالطاهر)) خراسانى در آخر عمرش به سمت مكه معظه حركت كرد و تصمیم گرفت در آن جا بماند تا بمیرد. در آخر عمرش یك نفر، كیسه جواهر و پول نقدى داشته و مى خواسته آنرا پیش شخص امینى به عنوان امانت بگذارد ((شیخ عبدالطاهر)) را به او معرفى مى كنند و مى گویند: ایشان در مكه معظمه مورد اعتماد مردم است . آن مرد هم پیش او مى رود و امانت خود را به دست او مى دهد تا موقعى كه لازم دارد از او پس بگیرد.
بعد از مدتى ((شیخ )) از دنیا مى رود، بعد از مرگش صاحب امانت براى مطالبه امانتش به درب خانه او مى رود و امانت خود را طلب مى كند.
به او مى گویند: ((شیخ )) از دنیا رفته است . پیش وارثان او مى رود و مطالبه امانت خود را مى كند. وارثین مى گویند: اطلاع نداریم و نمى دانیم امانت شما را كجا گذاشته است .
آن مرد حیران مى شود و نمى داند چه كند. ولى شنیده بود كه ارواح مؤ منان در ((وادى السلام )) آزاد هستند و با هم ماءنوس اند. متوسل مى شود و مى گوید: خدایا! وسیله اى فراهم كن كه من این میت را ببینم و سراغ امانتم را از او بگیرم ، ولى به نتیجه نمى رسد. پس از مدتى به بعضى از اهل اطلاع داستان خود را نقل مى كند و مى گوید: چگونه است كه هر چه توسل پیدا مى كنم او را نمى بینم ؟ به او گفتند: شاید روح او در ((وادى برهوت )) كه براى اشقیاء آماده شد است ، جاى داشته باشد و آن وادى در یمن است (وادى مهیبى كه داراى چاه هاى وحشتناكى است و نقل شده : صداهاى ترسناكى از آن به گوش مى رسد و همه از شنیدن آن صداها وحشت مى كنند.)
او هم به سوى یمن و ((وادى برهوت )) حركت مى كند و در آنجا مشغول دعاء و توسل و نماز و روزه مى شود تا این كه روزى روح ((شیخ عبدالطاهر)) را مشاهده مى كند. سئوال مى نماید: آیا شما جناب ((شیخ )) هستید؟ مى گوید: آرى ، گفت : مگر شما همان كسى نیستید كه مجاور مكه بودید؟ گفت : چرا؟
سئوال مى كند: امانت من چه شد؟ چرا در این جا هستى ؟ تو باید در ((وادى السلام )) باشى . در جواب مى گوید: اما امانت تو را در فلان كوزه در فلان قسمت از خانه خود زیر زمین پنهان كرده ام . تو به سراغ آن نیامدى تا این كه من از دنیا رفتم . الان برو به وارثین من ، آن جا را نشان بده و امانت خود را بگیر.
اما سئوال كردى چرا من اینجا هستم ؟ باید بگویم : سه گناه باعث شد كه من را در این ((وادى )) بیاورند و مورد عذاب قرارم مى دهند.
1 - به من گفتند: تو در خراسان اقوام خود را ترك كردى و در مكه ماندى .
2 - گفتند: یك دینار به غیر مستحق پرداخته اى . 3 - گفتند: عالمى در كنار منزل تو منزل داشت به او اهانت مى كردى و از او احترام نمى نمودى . خداوند به واسطه این سه عمل مرا به اینجا آورد و عذاب كرد

يکشنبه 5/8/1387 - 17:41 - 0 تشکر 67500

ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟

حال كه دانستیم ارواح مؤ منان در وادى السلام نجف اجتماع مى كنند. لازم مى دانم این مطلب را هم تذكر دهم كه آیا ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟
ارواح كفار و مشركان ، معاندان و منافقان و گناهكارانى كه قابل عفو و بخشش نباشند در ((وادى برهوت )) یمن خواهند بود.
(370)
در آن جا چاهى وجود دارد و در آن چاه ، مارهاى سیاه ، عقربها، افعى ها، جغدها و حیوانات وحشى آن قدر فراوان است كه كسى قدرت عبور از آن جا را ندارد.
آن چاه به قدرى عمیق است كه كسى قدرت پائین رفتن از آن را ندارد و گرماى سوزان و طاقت فرسایى دارد كه دقیقه اى از آن قابل تحمل نیست . در این باب هم روایاتى وارد شده است . از جمله :
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: بدترین آبهاى روى زمین ، آب ((وادى برهوت )) مى باشد و آن سرزمینى است در ((حضر موت )) كه در اطراف یمن واقع شده است ، تمامى ارواح كفار پس از مرگشان در آن سرزمین گرد هم جمع مى شوند.
نیز فرمود: بدترین چاهى كه در آتش واقع شده است ، چاه ((برهوت )) است كه در آن ، ارواح كفار و معاندین مى باشند.
(371)
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: در پشت یمن یك ((وادى )) است كه به آن ((برهوت )) گفته مى شود.
در آن جا هیچ كسى همسایه انسان نیست و هیچ فردى سكونت ندارد مگر مارهاى سیاه و جغد. در آن ((وادى )) چاهى است به نام ((بلهوت )) كه هر صبح و شام ارواح مشركان را به آنجا مى برند تا از آبى كه چون فلز گداخته ، گرم و سوزان و با چرك مخلوط با خون است بیاشامند.
(372)
نیز فرمود: وقتى دشمنان ما اهل بیت از دنیا مى روند، روحشان را به سوى ((وادى برهوت )) مى برند و آنها را در آن جا تا روز قیامت شكنجه و عذاب مى كنند و از زقوم آن مى خورند و از آب كثیف و جوشان آن مى آشامند. (پناه بر خدا از عذاب سخت این وادى !)(373)
محمد بن مسلم گفت : مرد عربى به محضر مبارك امام محمد باقر علیه السلام آمد. حضرت فرمود: اى اعرابى ! از كجا آمده اى ؟
عرض كرد: از احقاف عاد. بعد از آن گفت : ((وادى )) سیاه و تاریكى را دیدم كه پر از جغدها و بوم ها بود و به اندازه اى آن ((وادى )) بزرگ بود كه انتهاى آن دیده نمى شد.
حضرت فرمود: آیا مى دانى آن كدام ((وادى )) است ؟ عرض كرد: سوگند به خدا نمى دانم . فرمود: آن ، ((وادى برهوت )) است كه در آن ، روح هر كافرى مى باشد.
(374)
در نامه اى كه پادشاه روم براى حضرت على علیه السلام فرستاد كه عالم اهل بیت خود را بفرست تا سئوالاتى از او بكنم ، حضرت على علیه السلام هم امام حسن را فرستاد. پادشاه روم از ایشان پرسشهایى نمود. از جمله : پرسید ارواح كفار و محل اجتماع آنان در كجا است .
امام حسن علیه السلام فرمود: در وادى ((حضر موت )) در پشت شهر یمن . سپس فرمود: خداوند آتشى را از طرف مشرق و آتشى را از طرف مغرب بر مى انگیزد و به دنبال آن دو باد را بر مى انگیزد، پس از آن مردم محشور مى شوند.
(375)
آرى ، كفار و مشركان ، بى دینان و از خدا بى خبران ، دو رویان و منافقان ، ملحدان و معاندان ، ظالمان و ستم پیشگان و كسانى كه بویى از انسانیت نبرده اند و دستشان از علم و معرفت كوتاه و جان و قلبشان از جام سرشار آب زلال نبوت و ولایت معصومین علیهم السلام سیراب نگشته است ، در میان مارهاى سیاه و جغدها و حیوانات و حتى گرماى سوزان ((وادى برهوت )) یمن اجتماع مى كنند.

يکشنبه 5/8/1387 - 17:41 - 0 تشکر 67501

ارواح مؤ منان در بیت المقدس

در روایتى وارد شده است : ارواح مؤ منانى كه در ((وادى السلام )) نجف به سر مى برند شبهاى جمعه در صخره بیت المقدس اجتماع مى كنند.
در جنگ صفین كه حضرت على علیه السلام با معاویه حدود 18 ماه جنگید، پادشاه روم از این قضیه با اطلاع شد. نامه اى به حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام و عین آن را به معاویه نوشت ، در آن دو نامه متذكر شده بود: هر كدام از شما، عالمترین اهل بیت خود را به روم فرستید تااز آن ها سؤ الاتى كنم و بعد از آن ، در كتاب انجیل نظر افكنم و ببینم كدام جواب مرا درست و طبق واقع و كدام به خلاف واقع و بدون علم داده اند و خبر دهم كدامیك از شما به امر خلافت و رهبرى جامعه سزاوارترید.
معاویه فرزند خود یزید و امیرالمؤ منین علیه السلام امام حسن مجتبى را فرستادند. پادشاه روم سئوالاتى از یزید و سئوالاتى هم از امام حسن مجتبى علیه السلام كرد. اما سئوالاتى كه از یزید نمود هیچكدام را نتوانست جواب دهد، حیران و سرگردان ماند. اما سئوالاتى كه از امام حسن كرد همه را به خوبى و بدون فكر جواب فرمود.
از جمله سئوالاتى كه از امام حسن كرد این بود كه : آیا ارواح مؤ منان و افراد شایسته بعد از مرگشان كجا جمع مى شوند؟
امام حسن علیه السلام فرمود: ارواح مؤ منان پس از مرگشان در شبهاى جمعه ، نزد صخره بیت المقدس اجتماع مى كنند و با هم گفت و گو مى نمایند.
بیت المقدس عرش نزدیك خداوند است . از آن جا زمین را پهن كرد و بگسترانید و در قیامت هم زمین را در بیت المقدس در هم مى پیچد و محشر از آن جا به پا مى گردد و پروردگار از آن جا بر فرشتگان و آسمان تسلت پیدا نموده است .
(369)
این روایت با روایاتى كه مى گوید: ارواح مؤ منان در ((وادى السلام )) نجف قرار دارند منافات ندارد؛ زیرا روایات سابق مى گفت : ارواح در ((وادى السلام )) اجتماع مى كنند و این روایت مى گوید: ارواح فقط در شبهاى جمعه نزد صخره بیت المقدس اجتماع مى كنند نه در مواقع دیگر.

يکشنبه 5/8/1387 - 17:41 - 0 تشکر 67502

تكلم على با ارواح در وادى السلام

حبه عرنى مى گوید: با امیرالمؤ منین علیه السلام به پشت كوفه خارج شدم . حضرت در ((وادى السلام )) توقف كرد و گویا مانند اینكه با جمعیتى صحبت مى كند و گفت و گویى دارد. به متابعت از ایشان ایستادم تا خسته شدم ، سپس به قدرى نشستم تا خسته شدم ، چندین بار از خستگى ایستادم و نشستم .
پس ایستادم و رداى خود را جمع كرده و عرض كردم : اى امیرالمؤ منین ! از طول این قیام بر شما ناراحتم ؛ شما ساعتى استراحت نمایید. سپس رداى خود را روى زمین پهن كردم تا آن حضرت به روى آن بنشیند و استراحت نماید.
حضرت فرمود: اى ((حبه ))! ایستادن من نبود مگر براى تكلم كردن یا انس گرفتن با مؤ من . عرض كردم : یا امیرالمؤ منین ! آیا مردگان هم تكلم مى كنند و با هم انس مى گیرند؟
فرمود: بلى ، اگر پرده از جلوى دیدگان تو برداشته شود آن ها را مى بینى كه حلقه حلقه نشسته و با عمامه خود یا چیز دیگرى پشت و ساقه هاى پاهاى خود را به هم بسته و بدین طریق نشسته اند و گفت و گو مى كنند. عرض كردم : آیا آنها جسمانى هستند یا روحانى ؟
فرمود: آنان ارواح هستند و هیچ مؤ منى در زمینى از زمین هاى دنیا نمى میرد مگر آنكه به روح او گفته مى شود: به ((وادى السلام )) ملحق شود و آن بقعه اى از بهشت عدن است .
(366)
نیز از اصبغ بن نباته نقل شده است : امیرالمؤ منین از كوفه خارج شد تا رسید به غریین (367) و از آنجا نیز گذشت . من نیز به دنبالش رفتم تا به او رسیدم ، دیدم به پشت دراز كشیده است و جسد مباركش به روى زمین بود و هیچ زیراندازى نداشت .
قنبر عرض كرد: یا امیرالمؤ منین ! اجازه مى دهى لباسم را براى شما روى زمین پهن كنم ؟ فرمود: نه ، این جا خاك مؤ من ، یا مزاحمت براى مؤ من در نشستن است ؟
اصبغ گفت : یا امیرالمؤ منین ! خاك مؤ من را مى دانیم و مى شناسیم كه در این جا بوده است . و یا بعدا به این جا مى آید، لیكن معناى مزاحمت با مؤ من در نشستن این جا را نفهمیدم . فرمود: اى پسر نباته ! اگر پرده از برابر چشمهاى شما كنار رود، ارواح مؤ منان را در این جا (پشت كوفه كه همان وادى السلام است ) مى بینید كه حلقه حلقه گرد هم نشسته و با هم به گفت و و شنید مشغول اند و روح هر مؤ منى در این سرزمین وارد مى شود

يکشنبه 5/8/1387 - 17:41 - 0 تشکر 67503

جنازه اى را به نجف انتقال دادند

سید مرتضى خراسانى حكایتى از بعضى نیكان نجف اشرف نقل كرده است : عالمى از ساكنان نجف به مكه مشرف شده بود. هنگام مراجعت ، از حج در بیابانى دور از آبادى ، مریض مى شود و از دنیا مى رود. چون امیر حاج مرد ناصبى است نمى گذارد حجاج جنازه این عالم را به نجف اشرف منتقل كنند و مى گوید: باید جنازه در همین بیابان دور از آبادى دفن شود.
حجاج هم ، جنازه را در همان بیابان دفن كردند، ولى از این كار بسیار ناراحت بودند، اما چاره اى جز این نداشتند
پس از دفن او، خیمه اى بالاى قبرش زدند و یكى از حاجیان به نام ((شیخ محمد)) كه از صالحان و مؤ منان بود بر سر قبر گذاشتند كه شب را تلاوت قرآن كند و بقیه حجاج در خیمه دیگرى جمع شدند و براى او مجلس عزا تشكیل دادند و آن شب را بیدار ماندند.
موقع سحر دیدند كه ((شیخ محمد)) از خیمه اى كه بالاى قبر آن عالم زده بودند مضطربانه بیرون آمده و با حالت تعجب مى گوید: ععع ((لاحول و لا قوه الا بالله و سبحان الله )) عععع و داخل خیمه دوستان خود شد. از تحیر و تعجب او سئوال كردند و گفتند: چرا ((شیخ )) را تنها گذاشتى و از كنار قبر او بیرون آمدى ؟
گفت : آن عالم به نجف اشرف منتقل شد. حاضرین از گفتار او خندیدند و گمان كردند مزاح مى كند. از او پرسیدند: آیا شوخى مى كنى ؟
گفت : به خدا قسم شوهى نمى كنم ! او را در حالت بیدارى و با همین دو چشم خود دیدم كه به نجف رفت و با زبان خودم با او تكلم كردم و او جواب داد.
حاضرین از كیفیت واقعه سئوال كردند: گفت : شب را مشغول تلاوت قرآن بودم . هنگام سحر تجدید وضو كردم و مشغول نماز شب شدم . بعد از نماز شب باز مشغول تلاوت قرآن شدم . ناگاه صداى پاى اسبى به گوشم رسید و صداى صیحه او را شنیدم . چون نظر كردم دو نفر را در عقب خیمه دیدم كه با سه اسب ایستاده اند و گویا منتظر كسى هستند. ناگهان متوجه شدم كه آن مرحوم ، با لباس هاى فاخر و زیبا و با هیئتى نیكو مهیاى بیرون آمدم از خیمه است . چون نظرش بر من افتاد با عجله از خیمه بیرون آمد و به سوى آن دو نفر رفت . آن ها هم ركاب اسب او را گرفتند و سوارش ‍ كردند و خودشان هم ،
سوار شدند و مانند ملازمان و نوكران ، از عقب او به راه افتادند و مى خواستند به سرعت به سوى نجف روند.
چون این حالت را دیدم . به سرعت ركاب او را گرفتم و گفتم : كجا مى روى ؟ گفت : به نجف ، گفتم : من هم ، همراه شما مى آیم . در جواب گفت : الان ممكن نیست . گفتم : ركاب شما را رها نمى كنم و با شما خواهم آمد. فرمود: بعد از سه روز دیگر خواهى آمد و از نظر من غایب شدند.
حجاج از گفته او تعجب كردند، بعضى هم او را تكذیب نمودند. ((شیخ محمد)) گفت : علامت صدق گفتارم آن است كه بعد از سه روز دیگر فوت نمایم . اگر چنین شد، بدانید راست گفتم : ((شیخ محمد)) تا دو روز سالم بود چون روز سوم شد تب كرده و در همان روز از دنیا رفت

يکشنبه 5/8/1387 - 17:41 - 0 تشکر 67504

انتقال جنازه لواط كننده

روایت شده است : روزى عده اى غلامى را نزد عمر آورند و مدعى بودند كه این غلام ارباب و آقاى خود را كشته است . عمر هم دستور داد: كه غلام را به عوض آقایش به قتل رسانند.
حضرت امیر المومنین علیه السلام در آن جا حاضر بود. از غلام سئوال كرد: كه آیا مولایت را به قتل رسانده اى ؟ عرض كرد: بلى ، فرمود: به چه علت ؟ گفت : به جهت آن كه مى خواست با من عمل لواط انجام دهد، راضى نشدم . پس دست ها و پاهاى مرا محكم بست و با زور با من عمل شنیع لواط را انجام داد (من هم ناراحت شدم و او را به قتل رساندم ).
حضرت على علیه السلام از خویشان مقتول سئوال كرد: آیا جنازه را دفن كردید؟ عرض كردند: بلى ، یا امیر المؤ منین ! الان از دفن او فارغ شدیم و پیش شما آمدیم .
حضرت رو كرد به سوى عمر و فرمود: دستور بده غلام را تا سه روز زندانى كنند و روز چهارم ، اولیاء مقتول حاضر شوند تا میان آن ها حكم كنم و قضیه را مشخص نمایم .
روز چهارم ، اولیاء مقتول حاضر شدند. حضرت على علیه السلام دست عمر را گرفت و با مردم به سوى قبرستان رفتند و كنار قبر مقتول قرار گرفتند. فرمود: آیا قبر مقتول همین است ؟ عرض كردند: بلى ، فرمود: قبر را بشكافید و جنازه را بیرون آورید.
وقتى خویشان مقتول خبر را شكافتند و داخل آن شدند جنازه را در قبر ندیدند.
عرض كرند: یا امیر المؤ منین ! چیزى در قبر نیست و جنازه نابود شده است .
حضرت فرمود: به خدا قسم دروغ نگفته ام و هرگز دروغ بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نبسته ام ! از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم كه فرمود: هر كس عمل قوم لوط را انجام دهد و بدون توبه از دنیا رود همین قدر مهلت دارد كه او را دفن نمایند و چون دفن كردند سه روز در قبر خود بیشتر نمى ماند كه زمین او را به طرف قوم لوط مى اندازد و در قیامت هم با آن قوم محشور مى شود.
پس از آن فرمود: غلام را آزاد كنید؛ زیرا آقاى خود را به حق به قتل رسانیده است و جرم و گناهى ندارد.
در این هنگام عمر فریاد زد و گفت : یا على ! همه قضاوت هاى تو عجیب است و این از همه آن ها عجیب تر است ، خدا مرا بعد از تو باقى نگذارد.
(412)
در این حدیث آمده است : زمین او را به سوى قوم لوط انداخت البته زمین كنایه از ملائكه نقاله است ؛ زیرا ملائكه موكل زمین هم مى باشند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.