• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 13057)
دوشنبه 29/7/1387 - 17:24 -0 تشکر 66410
مرگ تا برزخ

سلام

در این تایپیك قصد دارم با یاری شما اتفاقاتی كه برای انسان از مرگ تا برزخ می افتد را بنویسم.

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:50 - 0 تشکر 67001

اجتناب نكردن از بول

از حضرت على علیه السلام روایت شده است : اجتناب نكردن از بول و ترشحات آن باعث عذاب و فشار قبر مى شود. (مانند این كه انسان ایستاده یا روى زمین سخت بول كند به طورى كه قطرات آن به بدن و لباسش ترشح نماید و بعدا بدن و لباس را براى نماز آب نكشد(172)
جابر بن عبدالله مى گوید: همراه پیامبر صلى الله علیه و آله عبور مى كردیم تا به كنار دو قبر رسیدیم . آن حضرت فرمود: صاحبان این دو قبر اكنون عذاب مى شوند، عذاب یكى از اینها به این جهت است كه در دنیا غیبت مردم را مى كرد و عذاب دیگرى به این علت بوده كه از پاشیدن قطرات بول به بدنش پرهیز نداشته است

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:50 - 0 تشکر 67002

غیبت

بدگویى كردن و غیبت نمودن از دیگران موجب عذاب قبر است . از ابن عباس نقل شده است : غیبت و بدگویى كردن از مردم ، عذاب قبر را فراهم مى كند و یك سوم عذاب قبر به سبب غیبت است .(170)
از جمله عذاب هاى عالم قبر این است كه غیبت كنندگان ، سینه و صورت هاى خود را با ناخنهاى خود مى خراشند.
حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: در شب معراج به قومى برخورد كردم كه ناخن هاى آنها از مس بود، آنان سینه و صورتهاى خود را با آنها مى خراشیدند.
از جبرئیل پرسیدم : اینها چه كسانى هستند و عمل آنها چه بوده است ؟ گفت : اینها كسانى هستند كه غیبت مردم را مى كردند و گوشت آنان را به وسیله غیبت مى خوردند و آبروى آنها را هتك مى كردند

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:53 - 0 تشکر 67003

مرا از گرفتارى نجات بده

شخص مؤ منى مى گوید: مدتى از مرگ پدرم گذشته بود شبى او را خواب دیدم ، در حالى كه مى دانستم مرده است . نزدیك من آمد و پس از سلام گفت : اى فرزند! من به فلانى پانصد تومان بدهكارم مرا نجات بده و از گرفتارى خلاصم كن .
این شخص از خواب بیدار شد و آن را با بى تفاوتى تلقى كرد و در این رابطه اقدامى ننمود. پس از چندى دوباره پدر به خواب پسر آمد و خواسته خود را كه قبلا گفته بود تكرار كرد و از پسر گلایه نمود كه : چرا به گفته ام ترتیب اثر ندادى . پسر كه در عالم رؤ یا مى دانست پدرش مرده است به او گفت : براى این كه مطمئن شوم این تو هستى كه با من سخن مى گویى ، یك نشانى دیگر بگو. پدر گفت : یاد دارى چند سال قبل سقف اطاقك روى چاه را كاه گل كردم پس از آن انگشترم گم شد و هر چه تفحص كردیم نیافتیم . گفتم : آرى ، به یاد دارم .
پدر گفت : پس از آنكه انسان مى میرد بسیارى از مسائل ناشناخته و مجهول براى او روشن مى شود. بعد از مرگ فهیدم انگشترم لاى كاه گل هاى سقف اتاقك مانده است ؛ چون موقع كار، ((ماله )) در دست چپم بود و كاه گل را به دست راست مى گرفتم در یكى از دفعات كه به من گل دادى ، وقتى خواستم آن را با ((ماله )) از كف دستم جدا كنم و به سقف بزنم انگشترم با فشار لب ((ماله )) از انگشتم بیرون آمده و با گل هاى آنرا به سقف زده ام و در آن موقع متوجه خارج شدن انگشتر نشده بودم .
حال براى این كه مطمئن شوى این منم كه با تو سخن مى گویم هر چه زودتر كاه گلها را از سقف جدا كرده و آنها را نرم كن و انگشترم را مى یابى .
پسر بدون آن كه خواب را به كسى بگوید صبح همان شب ، در اولین فرصت اقدام كرد. مى گوید: روى چاه را پوشاندم كاه گل را از سقف جدا كردم در حیاط منزل روى هم انباشتم ، بعدا آنها را نرم كردم و انگشتر را یافتم . مبلغى را كه پدرم گفته بود آماده كرده به بازار آمدم و نزد مردى كه پدرم گفته بود رفتم . پس از سلام و احوال پرسى . سئوال كردم : آیا شما از مرحوم پدرم طلبى دارید؟ صاحب مغازه گفت : براى چه مى پرسى ؟
گفتم : مى خواستم بدانم . صاحب مغازه گفت : پانصد تومان طلب دارم . سئوال كردم : پدر من چگونه به شما مقروض شد. جواب داد: یك روز به حجره من آمد و پانصد تومان قرض خواست . من هم مبلغ را بدون آنكه از وى سفته و یا لااقل یادداشتى بگیرم به او دادم . طولى نكشید كه او بر اثر سكته قلبى از دنیا رفت .
پسر گفت : چرا براى وصول طلب خود مراجعه نكردى ؟ جواب داد: سندى در دست نداشتم و شایسته ندیدم مراجعه كنم ؛ زیرا ممكن بود گفته ام مورد قبول واقع نشود. پسر مبلغ را به صاحب مغازه داد و جریان را براى او نقل كرد. (و با پرداخت ((حق الناس )) پدر خود را از گرفتارى نجات داد

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:53 - 0 تشکر 67004

یك سال عذاب براى حق الناس

مرحوم سید محمد (ره ) كه یكى از علماى بزرگ اصفهان بود نقل كرده است : یك سال از فوت پدرم گذشته بود. شبى او را در عالم خواب دیدم و احوالش را پرسیدم : گفت : تا كنون گرفتار بودم اما حالا راحت شدم . عرض كردم : سبب گرفتارى شما چه بود؟
فرمود: هیجده قران به مشهدى رضاى ((سقاباشى ))، بدهى داشتم و فراموش كردم كه وصیت نمایم تا به او بدهند. از وقتى كه مردم تا كنون گرفتار بودم ، ولى دیروز مشهدى رضا مرا حلال كرد و از گرفتارى برزخ نجات پیدا كردم .
سید محمد وقتى این خواب را مى بیند از نجف اشرف به برادرش كه در اصفهان بود مى نویسد: چنین خوابى دیدم . تحقیق كن اگر پدرم به كسى بدهى دارد بپردازید، برادرش دنبال ((سقا باشى )) مى رود و قضیه را از او مى پرسد: ((سقا باشى )) مى گوید: آرى ، من مبلغ هیجده قران از پدر شما طلب كار بودم ، پس از مرگ آن بزرگوار چون سندى در دست نداشتم مطالبه آن پول را نكردم ؛ زیرا بى فایده بود و اگر طلب مى كردم آنها هم از من طلب سند مى نمودند. تا این كه یك سال از مرگ مرحوم پدرتان گذشت . با خود گفتم : هر چند سید كوتاهى كرد و سندى به من نداد وصیت هم نكرد ولى به خاطر جدش او را حلال مى كنم تا گرفتار عذاب نباشد.
فرزندان آن مرحوم ، هیجده قران را آماده مى كنند كه به آقاى ((سقا باشى )) بپردازند. ولى ایشان قبول نمى كند و مى گوید: من چیزى را كه بخشیده ام دیگر نمى توانم پس بگیرم

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:53 - 0 تشکر 67005

به اندازه یك گندم از حسناتم كم شد

وارد شده است : مرد فقیرى از دنیا رفت ، اول صبح جنازه او را برداشتند و در اثر زیادى جمعیت ، دفن او تا شب طول كشید. بعد از دفن ، او را به خواب دیدند. به او گفتند: با این همه مقام و احترامى كه از تو به عمل آمد خداوند با تو چه كرد؟ و چه عملى انجام داد؟
در جواب گفت : به حمدالله خدا مرا بخشید و احسان زیادى به من كرد، ولى روزى با حالت روزه به آسیاب دوستم كه مشغول آرد كردن گندم هاى خود بود رفتم ، هنگام افطار بدون اجازه دوستم ، یك دانه گندم برداشتم به دو نیم كردم و باز گندم را میان گندمها انداختم .
دوستم گفت : كه اینها مال من نیست . وقتى از دنیا رفتم ، خداوند به حسابم رسیدگى كرد حتى از آن یك دانه گندم هم ، حساب به عمل آورد و از من مطالبه حق دوستم را نمود و از حسناتم به اندازه قیمت آن دانه گندم برداشته و به رفیقم دادند. از این جا معنى آیه
فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یثره
(182)
معلوم مى شود.
خداوند مى فرماید: ((كسى كه به اندازه ذره اى كار خیر انجام داده باشد آن را مى بیند و كسى كه به اندازه ذره اى شر و كار ناپسند انجام داده باشد آن را مى بیند)).
پس اى بندگان خدا! مواظب باشید ((حق الناس )) را ضایع نكنید، و تا فرصت دارید اگر حق كسى پیش شما است به صاحبش برسانید؛ زیرا در قیامت با دقت به حساب بندگان رسیدگى مى شود.
اگر بنا باشد براى یك درهم ناچیز شش صد نماز قبول شده بردارند
(183)!! چیزى براى انسان باقى نمى ماند مگر این كه خداوند رحم كند.

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:54 - 0 تشکر 67006

خبر شهادت سعد به پیامبر رسید

حضرت صادق فرمود: عده اى به خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا رسول الله ! ((سعد بن معاذ)) رحلت كرده و به شهادت رسیده است .
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم وقتى خبر شهادت ((سعد)) را شنید همراه جماعتى از اصحاب خود، با عجله به طرف منزل ((سعد)) حركت كردند و در حالى كه تكیه به در داده و نشسته بود امر كرد تا ((سعد)) را غسل دهند، ناگهان دیدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسیدند؟ فرمود: ((ده هزار فرشته براى تشییع جنازه او آمده اند، به آن ها جا دادم )). وقتى غسل به پایان رسید او را حنوط و كفن كرده و به سوى قبرستان بقیع حمل نمودند.
حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم پا برهنه و بدون ردا، جنازه را تشیع مى كرد، گاهى طرف راست و گاهى جانب چپ تابوت را مى گرفت تا آن كه جنازه سعد را كنار قبر بر زمین گذاشتند.
حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم داخل قبر شد و براى سعد، لحد معین كرد و او را در لحد گذاشت . خشتها را یكى یكى پهلوى هم چید و فرمود: سنگ و گل بدهید و با آن ها میان خشت ها را پر كرد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم چون فارغ شد و خاك بر روى ((سعد ریختند و قبر را پر كردند. فرمود: مى دانم كه حركت و تلاش ما به سوى دیار نیستى و قبر است و نیز مى دانم كه پوسیدگى به این قبر مى رسد، لیكن پروردگار دوست دارد بنده خدا كارى را كه انجام مى دهد، در آن حكم كارى كند.
چون از تسویه قبر فارغ شد و خاك به روى آن ریختند. مادر ((سعد)) گفت : گوارا باد بر تو اى ((سعد))! در این بهشتى كه داخل مى شوى .
حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: اى مادر سعد! به طور جزم بر خدا حكم نكن ؛ چون الان قبر؛ بدن ((سعد)) را چنان فشارى داد.
رسول خدا بعد از دفن ((سعد)) مراجعت كرد و مردم نیز مراجعت نمودند و عرض كردند: یا رسول الله ! ما امروز كارهایى را درباره سعد از شما مشاهده كردیم كه تا به حال درباره هیچ كس دیگر ندیده بودیم كه انجام دهید، بدون ردا، و كفش به دنبال جنازه ((سعد)) حركت كردید!
فرمود: دیدم هفتاد هزار از فرشتگان آسمان بدون كفش و رداء به تشییع جنازه ((سعد)) آمده اند، من هم به آن ها تاءسى نمودم .
(187)
عرض كردند: شما گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ سریر را مى گرفتید! فرمود: دست راست من در دست جبرئیل بود او از هر جا شروع مى كرد و مى رفت من نیز از همان جا شروع مى كردم و مى رفتم .
عرض كردند: شما دستور دادید كه ((سعد)) را غسل دهند و خود بر جنازه اش نماز خواندید و براى او لحد قرار دادید و بعد از آن فرمودید كه قبر، بدن سعد را فشار داد.
فرمود: آرى ، چون ((سعد)) با اهل منزلش بداخلاق بود و فشار قبر در اثر خلق بد او بوده است

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:54 - 0 تشکر 67007

بد اخلاقى

از جمله چیزهایى كه باعث عذاب و فشار قبر مى شود ((بداخلاقى )) است ، چه با مردم و چه با خانواده و دوست و رفیق . حتى اگر انسان از دوستان و اولیاء خدا هم بوده است و اخلاقش بد باشد باز قبر به طورى او را فشار مى دهد كه استخوانهاى او درهم شكسته مى شود.


پنج شنبه 2/8/1387 - 14:55 - 0 تشکر 67008

ضد ولایت

از جمله چیزهایى كه عذاب قبر را به وجود مى آورد اعتقاد نداشتن به ولایت امامان است .
شخصى به نام ((على بن ابى حمزه بطائنى از فرقه واقفیه )) كه در سابق از نمایندگان حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به حساب مى آمد و در زندگانى و حیات آن حضرت مبلغ سى هزار دینار بابت وجوهات از مردم گرفته و پیش خود نگاه داشته بود (چون آن حضرت داخل زندان به شهادت رسید پولها را به فرزندش ((على بن موسى الرضا)) تحویل نداد) و گفت : موسى بن جعفر در زندان از دنیا رفته است و كسى را بعد از خودش تعیین نكرده بود كه وجوهات را به او تحویل دهم . این شخص ‍ امامت على بن موسى الرضا علیه السلام را انكار كرد و با آن حضرت دشمنى ورزید. پس از مرگش حال او را از امام رضا علیه السلام پرسیدند؟
آن حضرت فرمود: ملائكه در شب اول قبرش در مورد امامان از او پرسیدند: همه را جواب داد تا وقتى نوبت به من رسید، امامت مرا منكر شد، پس ملائكه ضربه اى بر او زدند كه آتش از قبرش زبانه كشید و او را سوزاند

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:55 - 0 تشکر 67009

حرام خوردن

حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: شبى كه مرا به معراج بردند، قومى را دیدم كه قلاب هاى آتشین در بینى هاى آن فرو برده و در میان جهنم معلق بودند. از جبرئیل پرسیدم : این ها چه كسانى هستند؟
عرض كرد:رسول علیه السلام فرمود: شبى كه مرا به معراج بردند قومى را دیدم كه قللب هاى آتشین در بینى هاى آن ها فرو برده و در میان جهنم معلق بودند. از جبرئیل پرسیدم : این ها چه كسانى هستند؟
عرض كرد:یا رسول لله ! كسانى هستند كه خداوند متعال مال حلال روزى آنان كرده است ولى ایشان دنبال حرام رفته و حرام مى خوردند.
نیز فرمود: به قومى گذشتم ، دیدم سفره اى جلوى آنها گسترده شده و در آن گوشت هاى پاك و پاكیزه موحد است كه در طرف دیگر آن ، گوشت هاى كثیف و گندیده قرار داشت .
ولى آنها گوشت هاى پاك و پاكیزه را رها كرده و از گوشتهاى گندیده مى خورند. گفتم : اى جبرئیل ! اینها چه كسانى هستند؟
عرض كرد: كسانى هستند كه در دنیا غذاى حلال را رها كرده و حرام مى خورند؟! یا رسول الله ! اینها كه مشاهده مى كنى از امت تو هستند

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:55 - 0 تشکر 67010

ترك نماز عشاء

و فرمود: پس از آن ، بر جمعیتى گذشتم كه سر و صورت هایشان را با سنگ ، شكسته و له مى كردند. از جبرئیل پرسیدم : اینها چه كسانى هستند؟!
عرض كرد: جمعیتى از امت تو هستند كه نماز عشاء را نخواندند و از روى غفلت و اهمیت ندادن به نماز آن را ترك كرده اند

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.