[quote=azarkhanom;705102;387234]بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کردی
بقاطر گفتند
بابات كیه ؟ گفت : آقادائیم اسبه !
بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم !
بگیر و ببندش بده دست من پهلوون !
بوی پیاز از دهن خوبروی نغز تر آید که گل از دست زشت
به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ !
به درویش گفتند بساطت رو جمع کن، دستش را گذاشت در دهنش
به روباه گفتند شاهدت کیه ؟ گفت : دُمَم
تا گفته ای غلام توام، میفروشنت !
خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بكش!
*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*=*
جناب برزخ گرامی
فکر کنم این ها جا مونده بودن.
سلام
ممنون از آذر خانوم
ضمنا چون اینجا انجمن ادبیاته..جسارتا یه نظر راجع به شعر امضاتون دارم..بصورت زیر اصلاحش کنید:
دوران خوش آن بود که با دوست بسر شد
باقی همه بی حاصلی وبی خبری بود