• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 13052)
دوشنبه 29/7/1387 - 17:24 -0 تشکر 66410
مرگ تا برزخ

سلام

در این تایپیك قصد دارم با یاری شما اتفاقاتی كه برای انسان از مرگ تا برزخ می افتد را بنویسم.

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:35 - 0 تشکر 66989

فریاد جنازه اى را شنید

بعضى افراد مجرم قبل از آنكه داخل قبر شوند و آن ها را عذاب كنند. عذاب برزخى آنان شروع شده و ناله و فریادشان بلند است . بعضى از سالكین و خود ساختگان ، ناله برزخى بعضى را شنیده اند.
از مرحوم محدت قمى نقل شده كه مى فرمود: روزى در (( وادى السلام نجف اشرف ))، براى زیارت اهل قبور مؤ منان رفته بودم . ناگهان صدایى مانند صداى شترى كه مى خواهند او را داغ كنند بلند شد، صیحه مى كشید و ناله مى كرد، به طورى كه گویى تمام زمین ((وادى السلام )) از صداى نعره او متزلزل شده بود.
با سرعت براى خلاصى آن شتر بدان سمت رفتم ، چون نزدیك شدم دیدم آن شتر نیست ، بلكه جنازه اى را براى دفن آورده اند و این فریاد از آن بلند است . افرادى كه متصدى دفن او بودند ابدا اطلاعى نداشته و چیزى نمى شنیدند و با كمال خون سردى و آرامش مشغول كار خود بودند.
شاید این جنازه از مرد ظالمى بوده كه در اولین وهله به چنین عقوبتى دچار شده و از دیدن صورت هاى برزخى ، وحشت ناك گردیده و فریاد بر آورده است

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:35 - 0 تشکر 66990

علت خواب دیدن

خواب دیدن براى این جهت حادث شده است كه مردم بتوانند پى به ملكوت اشیاء برند.
از موسى بن جعفر علیه السلام نقل شده است : در زمان سابق مردم خواب نمى دیدند.
وقتى خداوند پیامبرى مبعوث كرد او مردم را به اطاعت از خدا دعوت فرمود. مردم گفتند: اگر از خدا اطاعت كنیم چه چیز براى ما خواهد بود.
فرمود: شما را داخل بهشت مى كند و اگر با او مخالفت كنید شما را داخل آتش مى نماید. عرض كردند: بهشت و جهنم را براى ما توصیف كن . وقتى توصیف نمود. گفتند: كى داخل آن ها مى شویم ؟ فرمود: وقتى از دنیا رفتیم . گفتند: (بعد از مردن خبرى نیست )؛ زیرا ما مرده ها را مى بینیم كه پوسیده مى شوند و از بین مى روند.
خداوند خواب دیدن را براى آن ها به وجود آورد و آنان چیزهاى خوب و بد را در خواب دیدند. آمدند خدمت پیامبر و قضیه را براى او عرض ‍ كردند: فرمود: خدا بر شما احتجاج كرد و مى خواست بدانید كه روح شما بعد از مردن به ثواب و عقاب مى رسد در حالى كه بدن هاى شما پوسیده شده است

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:35 - 0 تشکر 66991

عده اى منكر سئوال قبراند

عده اى از معتزله و ضرار بن عمر(146) كه خود را وابسته به اسلام مى دانند منكر سئوال قبراند! دلیل آنها این است . مى گویند: اگر میت را كه مى خواهند دفع كنند دهان او را پر از گچ یا آرد نمایند و او را داخل قبر سپارند و روز دیگر نبش قبر كنند مى بینند كه گچ ها نریخته است .
پس اگر در قبر سئوال و حساب باشد باید حال میت تغییر كرده و دهان او باز شده و گچ ها ریخته باشد. دیگر این كه اگر عذاب و فشار قبر وجود داشته باشد ما باید صداى آن را مى شنیدیم و همین نشنیدن صدا، دلیل است كه عذاب قبر وجود ندارد.
جواب آن ها این است كه : چشم و گوش ما مادى و عذاب قبر از امور ملكوتیه است و چشم و گوش مادى نمى توانند امور ملكوتى را درك كنند.
از باب نمونه : هنگامى كه جبرئیل بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نازل مى شد و خبرهایى به آن حضرت مى داد اصحاب درو آن حضرت نشسته بودند، اما جبرئیل را نمى دیدند و صداى او را نمى شنیدند، ولى پیامبر اسلام ، هم جبرئیل را مى دید و هم صداى او را مى شنید و با او گفت و گو مى كرد.
همین طور مردم نمى توانند آن دو ملك را ببینند و سئوالهاى آن ها را كه از میت مى كنند بشنوند و جواب میت را نیز متوجه شوند.
نیز نمى شود مارها و عقرب هاى ملكوتى كه در قبر میت را نیش مى زنند با این چشم هاى مادى دید؛ زیرا آنها از جنس مارها و عقرب هاى مادى این عالم نیستند كه بشود آنها را مشاهده كرد.
توضیح : انسان خواب ، گاهى مشاهده مى كند كه مارها و عقرب ها و حیوانات درنده دیگر به او حمله مى كنند، او را نیش مى زنند و مجروحش ‍ مى نمایند، او هم درد و ناراحتى را احساس مى كند و براى نجات خود كوشش و فعالیت مى نماید به طورى كه پیشانیش عرق مى كند. گاهى از درد و ناراحتى فریاد مى زند. اما كسانى كه اطراف او نشسته اند آن ها را نمى بیند و فریاد او را نمى شنوند.

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:35 - 0 تشکر 66992

یكى از چیزهایى كه مسلمانان باید به آن معتقد باشند عذاب و فشار قبر است .
گر چه حقیقت فشار قبر به خوبى براى ما روشن نیست ، ولى دور نمایى از آن را بیان مى كنیم و آن عبارت است از آن كه وقتى جنازه میتى را در میان قبر مى گذارند، آن میت خود را در تنگ ناى تاریك و وحشت ناك قبر مى نگرد و در فشار بسیار سختى قرار مى گیرد.
حال باید بدانیم ، آیا روح میت در فشار قرار مى گیرند؟ (مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر شده باشد) و او شب آخر عمر خود را در فشار سخت روحى مى بیند، یا قالب مثالى كه همان روح و جسم لطیف اوست (شبیه عالم خواب ) در فشار قرار مى گیرد؟ اى این كه روح با همین جسد خاكى دنیایى رابطه بر قرار مى كند و خود را در فشار مى نگرد.
آن چه از روایات به دست مى آید: فشار قبر به بدن اصلى وارد مى شود، اما براى افراد در شدت و ضعف فرق مى كند؛ زیرا هر كس گناهش بیشتر باشد در قبر فشارش بیشتر است .
عذاب قبر براى گناه كاران حتمى است . اما براى مؤ منان ، امكان دارد واقع شود و امكان دارد واقع نشود. در این رابطه به چند روایت توجه كنید.
1- از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده كه فرمود: فشار قبر براى مؤ من از دو جهت است . یا براى كفاره و از بین بردن گناهان او است ، یا براى نعمت هایى كه در دنیا ضایع كرده و توجه به آن ها نداشته است .
(148)
2- ابى بصیر از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا كسى از فشار قبر نجات مى یابد؟ فرمود: پناه مى برم به خدا از آن ، چه بسیار كم است كسى كه از عذاب قبر رهایى یابد، به درستى كه براى گناه كاران عذاب و فشار قبر حتمى است .
3- وقتى كه عثمان بن عفان در اثر ضرب و كتك روجه خود ((رقیه )) دختر حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم را به شهادت رسانید و او را دفن كردند، آن حضرت در برابر قبر او ایستاد و سر به جانب آسمان بلند كرد در حالى كه اشك از چشمانش مى ریخت . به مردم فرمود: به یاد آورم آن چه بر این مظلومه واقع شد (از شكنجه كردن عثمان او را). برایش دل سوزى كردم و از خداوند رحیم خواستم كه او را به من ببخشد و فشار قبر به او نرسد.

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:35 - 0 تشکر 66993

فشار قبر خبر مى دهد

6- حضرت امیر مؤ منان علیه السلام در نامه اى كه براى محمد بن ابابكر نوشته بود چنین آمده است : اى بندگان ! براى كسانى كه خدا او را نیامرزد، آن چه پس از مرگ مى باشد سخت تر از مرگ است . پس از تنگى و سختى و تنهایى قبر بر حذر باشید. قبر هر روز مى گوید: من خانه غربتم ، من خانه وحشتم ، من خانه كرم هایم . قبر بوستانى را بوستان هاى بهشت یا گودالى از گودال هاى جهنم است .
وقتى بنده مؤ من از دنیا رود و او را دفن كنند، زمین به او گوید: خوش ‍ آمدى ، از كسانى بودى كه دوست داشتم بر روى من راه بروى اكنون كه به من سپرده شده اى خواهى دید چگونه با تو رفتار مى كنم ، سپس قبرش به قدر دید چشم وسعت مى یابد.
و هرگاه كافر دفن گردد، زمین به او گوید: خوش نیامدى و اهلیت ندارى . از كسانى بودى كه دوست نداشتم بر رویم راه بروى خواهى دید چگونه با تو رفتار مى كنم ، پس او چنان فشار مى دهد كه دنده هایش مى شكند و در هم فرو مى رود، به درستى كه همانا زندگى سختى دشمنانش را از آن بر حذر داشته ، عذاب قبر است .
خداوند نود و نه افعى را در قبر مسلط بر كافر مى كند كه گوشتش را پاره كنند و استخوان هایش را در هم شكنند و تا روز قیامت با او همنشین شوند. اگر یكى از آن ها در زمین بدمد، در اثر حرارت و آتش دهانش دیگر گیاهى روى زمین نخواهد رویید.
پس اى بندگان خدا! جان هاى ناتوان شما و بدن هاى لطیف و نرمتان كه با كم ترین عذاب از پا در مى آید توان تحمل این همه عذاب را ندارد، اگر توانایى دارید كه جان و تن خود را از آنچه آن را ندارید برهانید، عمل كنید به آنچه خدا دوست دارد و واگذارید آنچه را كه او دوست ندارد.
(152)
نیز آن حضرت در ضمن حدیثى مى فرماید: زمانى كه یكى از دشمنان خدا بمیرد كسى به نزد او آید كه لباسش از تمام مردم زننده تر و بوى بدنش از همه متعفن تر است . به آن میت گوید: بشارت باد ترا به آشامیدنى هایى كه چون فلز گداخته پر حرارت است و بشارت باد ترا به نزدیك شدن آتش دوزخ ، آن میت در حالى كه غسل دهنده خود را مى شناسد، افرادى كه جنازه او را به قبرستان مى برند سوگند مى دهد و مى گوید: قدرى صبر كنید و از بردن من ، خوددارى نمایید.
چون میت را وارد قبر كنند، دو فرشته داخل شوند و بندهاى كفن او را گشایند و به او گویند: پروردگار تو كیست ؟ پیغمبر تو چه كسى است ؟ دین تو كدام است ؟ در جواب گوید: نمى دانم و مى شناسم . فرشتگان گویند: ندانستى و در راه هدایت قوم ننهادى و چنان با گرز آتشین ضربه اى به او زنند كه تمام جنبندگان غیر از جن و انس از آن ضربه وحشت مى كنند و درى از جهنم به روى او باز مى نمایند. پس به او مى گویند: بخواب به بدترین حالات !
بعد از آن ، قبر براى او تنگ مى شود و او را فشار مى دهد مانند تنگى و فشارى كه سر نیزه در پیكان سر خود دارد، قبر به قدرى او را فشار مى دهد كه مغز سر او از میان ناخن ها و گوش هایش خارج شود. در این حال مارها، عقرب ها و سایر گزندگان بر او حمله كرده و پیوسته او را مى گزند تا موقعى كه خدا او را از قبر خارج كند و براى حساب و كتاب در صحراهاى قیامت محشور و مبعوث گرداند و او دائما تمنا مى كند كه زودتر قیامت بر پا شود و از شدت گرفتارى او كم گردد. بیچاره خیال مى كند با بر پا شدن قیامت عذاب او كم خواهد شد.
(153)
7- در حدیثى وارد شده است : كسى نیست كه از قبرستانى عبور كند مگر این كه اهل قبرستان مى گویند: اى غافل ! اگر مى دانستى آنچه را ما مى دانیم (عذاب قبر و فشار آن ) هر آینه گوشت بر بدنت آب مى شد.
8- از شبیر نبال نقل شده است : امام صادق فرمود: (وقتى سعد از دنیا رفت و او را دفن كردند) حضرت رسول قبر او را در بر گرفت در حالى كه با دست خود قبر را مس مى كرد و ما بین كتف حضرت حركت مى نمود. عرض كردند: یا رسول الله ! (چرا) قبر سعد را در برگرفتید و ما بین كتف شما به حركت آمد؟ فرمود: هیچ مؤ منى نیست مگر این كه براى او فشار و عذاب قبر است .
(154)
9 - وقتى فاطمه بنت اسد، مادر امیر المؤ منین علیه السلام از دنیا رفت و او را غسل دادند و كفن كردند. حضرت رسول علیه السلام داخل قبر شد، مقدارى خوابید و دعا كرد:
بعد از دفن فاطمه ، علت خوابیدن داخل قبر را از آن حضرت سئوال كردند. فرمود: روزى صحبت از فشار قبر شد او ترسید و ناله كرد. این بود كه مقدارى در قبرش خوابیدم و دعا كردم تا خدا او را از عذاب و فشار قبر در امان بدارد.
10 - زید ابن ثابت مى گوید: روزى رسول اكرم علیه السلام از باغ بنى نجار عبور مى فرمود در حالى كه بر اشتر سوار بود. ناگاه شتر آن حضرت رم كرد به طورى كه نزدیك بود ایشان را بر زمین اندازد. در این اثنا نظر ما بر قبرهایى افتاد كه عدد آن هاپنج یا شش بود.

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:50 - 0 تشکر 66996

مار، او را نیش مى زد

از مولا مهدى نراقى كه یكى از علماى بزرگ اسلام است نقل شده است : روزى ایشان براى زیارت اهل قبور به ((وادى السلام )) نجف اشرف مى رود بعد از فاتحه و استغفار براى اهل قبور، یك مرتبه پرده مادیت از جلوى چشمش عقب مى رود، دریچه اى را مشاهده مى كند و داخل آن مى شود. قصر با شكوهى را مى بیند كه شخصى باوقار و نوارانى در بالاى آن نشسته است و افرادى دور او را گرفته اند و از او سئوالاتى مى كنند.
مرحوم نراقى مى گوید: من هم داخل آن قصر شدم و به حرفهاى او گوش ‍ مى دادم . قدرى كه گذشت ناگهان دیدم مارى از در وارد شد و مستقیم به سمت آن مرد كه بالاى قصر نشسته بود رفت و نیشى به او زد و برگشت از اطاق خارج شد.
آن مرد از درد نیش مار، صورتش متغیر شد و قدرى به خود پیچید تا كم كم حالش عادى شد و به حالت اولیه برگشت . سپس باز شروع به سخن گفتن كرد و از مردم احوال پرسى نمود و از گذارشات دنیا از آن مرد، مى پرسیدند.
ساعتى گذشت ، براى مرتبه دوم دیدم كه آن مار از در وارد شد و او را نیش ‍ زد و برگشت .
آن مرد حالش مضطرب و رنگ چهره اش دگرگون شد و سپس به حالت عادى برگشت و باز شروع به سخن گفتن كرد.
سئوال كردم : شما كیستید؟! این جا كجا است ؟ این قصر متعلق به كیست ؟ این مار چرا شما را نیش مى زند؟
گفت : این قصر و درختان و جواهرات و مكانى كه مشاهده مى كنى بهشت برزخى و همه متعلق به من است . این افرادى هم كه دور اطاق گرد آمده اند خویشان من هستند كه جلوتر از دنیا رفته اند و احوال خویشان خود را در دنیا مى پرسند و من جواب مى دهم .
گفتم : این مار چرا ترا نیش مى زند؟ گفت : من مردى هستم مؤ من ، اهل نماز و روزه و خمس و زكوة ، هرچه فكر مى كنم كار خلافى از من سر نزده است كه مستحق چنین عقوبتى باشم و این باغ ، با این خصوصیات نتیجه برزخى همان اعمال صالحه من است .
فقط خلاف من این است كه : یكروز در هواى گرم تابستان در میان كوچه حركت مى كردم . دیدم صاحب مغازه اى با یك مشترى گفت و گو و منازعه دارد، براى اصلاح امور آنها، نزدیك رفتم . صاحب مغازه مى گفت : سیصد دینار (شش شاهى ) از تو طلب دارم و مشترى مى گفت : من پنج شاهى بدهكارم .
به صاحب مغازه گفتم : تو از نیم شاهى بگذر و به مشترى گفتم : تو هم از نیم شاهى صرف نظر كن و مبلغ پنج شاهى و نیم به صاحب مغازه بده .
صاحب مغازه ساكت شد، در حالیكه حق با او بود و من به قدر نیم شاهى در قضاوت خود كه صاحب مغازه بر آن راضى نبود حق او را ضایع كردم . در كیفر این عمل خداوند، این مار را بر من مسلط كرده است كه در هر ساعت مرا نیش زند تا در صور دمیده شود و خلایق براى حساب در محشر حاضر شوند و به بركت شفاعت محمد صلى الله علیه و آله و آلش ‍ نجات پیدا كنم

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:50 - 0 تشکر 66997

شاهزاده هندى

از عالم بزرگوار سید هاشم بحرانى نقل شده است : در نجف اشرف شخص ((عطارى )) بود كه همه روزه پس از نماز ظهر در مغازه اش ، مردم را موعظه مى كرد و هیچگاه دكانش از جمعیت خالى نبود.
یكى از شاه زداگان هند كه مقیم نجف شده بود برایش مسافرتى پیش آمد. جعبه اى كه در آن گوهرهاى نفیسى و جواهرات قیمتى بود نزد ((عطار)) به امانت گذاشت و به مسافرت رفت . بعد از مراجعت ، نزد ((عطار)) آمد و امانت خود را از او مطالبه كرد. ((عطار)) منكر امانت شد و گفت : امانتى پیش من نیست و ترا نمى شناسم .
شاهزاده در كار خود بیچاره شد و پناهنده به قبر مطهر حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام گردید و گفت : یا على ! براى اقامت در كنار قبر تو ترك وطن كردم و تمام دارایى خود را نزد مرد ((عطار)) كه در كنار حرم تو مغازه دارد و مردم او را امین مى دانند گذاشتم و به مسافرت رفتم . حال كه برگشتم او منكر امانت شده است پول مرا نمى دهد. من هم ، نه مالى دارم كه بتوانم با آن زندگى كنم و نه شاهدى دارم براى اثبات حق خود و كسى غیر از حضرتت نیست كه به داد من رسد.
هنگام شب آن حضرت را در خواب دید كه به او فرمود: اول صبح دروازه شهر باز مى شود. بیرون برو. اول كسى را كه دیدى امانت خود را از او مطالبه كن ، به تو مى رساند.
صبح از شهر خارج شد. اول كسى را كه ملاقات كرد پیرمرد عابد و زاهدى بود كه پشته هیزمى بر دوش داشت و مى خواست آن را بفروشد (و پول آن را به مصرف زندگى خود و عیالش برساند). هندى كه وضع او را دید تعجب كرد و گفت : آیا این شخص مى تواند حق مرا بگیرد؟ خجالت كشید كه از او چیزى بخواهد و مطلب خود را با او در میان گذارد.
دو مرتبه به حرم مطهر برگشت و عرض جمال نمود: شب دوم همان خواب را دید. باز فردا از شهر بیرو رفت و همان مرد را دید. باز چیزى نگفت و به حرم برگشت . شب سوم باز همان را شنید كه شبهاى قبل شنیده بود. روز سوم آن مرد شریف را دید و قضیه خود را برایش نقل كرد و مطالبه امانت خود را از او نمود. آن بزرگوار ساعتى فكر كرد و بعد از آن فرمود:
فردا بعد از نماز ظهر در دكان ((عطار)) بیا تا امانت را به تو رسانم . شاهزاده هم ، هنگام اجتماع خلق ، در دكان ((عطار)) آمد آن مرد زاهد هیزم كش جلو آمد و به ((عطار)) فرمود: امروز موعظه و سخنرانى را به من واگذار كن . او هم قبول كرد.
مرد عابد در مقابل مردمى كه براى شنیدن موعظه اجتماع كرده بودند قرار گرفت و گفت :
اى مردم ! من فلانى پسر فلان شخص هستم و از ((حق الناس )) سخت در هراسم و به توفیق خداوند دوستى مال دنیا در دلم نیست ، اهل قناعت و گوشه گیرى هستم ، با این وصف پیش آمد ناگوارى برایم واقع شده است . مى خواهم امروز شما را از آن باخبر كنم و از سختى عذاب الهى و سوزش ‍ آتش عالم برزخ و جهنم بترسانم و بعضى گذارشات روز جزا را به گوش ‍ شمابرسانم كه خود شاهد آن بودم و شما هم مى توانید آن را مشاهده كنید.
اى مردم ! من محتاج قرض گرفتن شدم . از یك نفر یهودى ده قران
(177) گرفتم و شرط كردم كه به مدت بیست روز، روزى نیم قران به او پس دهم . تا ده روز نصف طلب او را دادم و دیگر او را ندیدم . احوالش را پرسیدم : گفتند: به بغداد رفته است . پس از مدتى شبى در خواب دیدم گویا قیامت برپا شده است ، من و مردم را براى حساب احضار كردند.
به فضل الهى از آن موقف خلاص شدم و جزء نیكان به سوى بهشت حركت كردم . وقتى به صراط رسیدم صداى نعره اى از جهنم شنیدم ، آن مرد طلبكار یهودى را دیدم كه مانند شعله آتش از جهنم بیرون آمد. راه را بر من بست و گفت : پنج قران از تو طلب دارم ، طلبم را بده و از صراط رد شو. گفتم : مدتى در مقام جستجوى تو بودم ولى ترا ندیم كه طلبت را بدهم .
گفت : تا طلب مرا ندهى نمى گذارم رد شوى . گفتم : این جا چیزى ندارم . گفت : پس بگذار تا انگشت خودم را بر بدنت گذارم . پذیرفتم . وقتى انگشتش را بر سینه ام گذاشت از سوزش آن جزع كرده و بیدار شدم ، دیدم جاى انگشتش بر سینه ام زخم است و تا به حال مجروح مى باشد و هر چه مداوا كردم فایده نبخشیده است ، پس سینه خود را گشود و به مردم نشان داد. وقتى مردم چنین دیدند صداها به گریه و ناله بلند كردند و ((عطار)) هم از عذاب الهى سخت در هراس شد و آن شخص هندى را به خانه خود برد و امانت او را پس داد و معذرت خواست

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:50 - 0 تشکر 66998

یك سال عذاب قبر

براى ((حق الناس )) در عالم برزخ انسان را زندانى مى كنند و او را نگاه مى دارند تا حق مردم پرداخته شود.
سلیمان دارایى را كه یكى از زهاد و بندگان خاص خدا بود بعد از مرگش ‍ در خواب دیدند، احوالش را پرسیدند و گفتند: با تو چه كردند؟
در جواب گفت : یك سال است كه در عالم برزخ مرا زندانى كرده اند (و عذاب مى كنند). پرسیدند: براى چه ؟ گفت : روزى بار كاهى وارد شهر مى شد، من بدون آنكه از صاحب آن اجازه بگیرم پر كاهى برداشتم كه با آن خلال كنم و زیر دندانم نمایم . براى این عمل ، یك سال است كه مرا نگاه داشته اند و مورد عتاب قرار گرفته ام كه چرا بدون رضایت صاحبش ‍ در مال مردم تصرف كرده ام .
(176)
عذاب برزخى تنها براى اموات نیست بلكه زنده ها هم ، گاهى عذاب برزخ را در همین دنیا مشاهده كرده اند و اثر درد و رنج آن تا آخر عمر در بدن آنها باقى مانده است .
لازم مى دانم در این جا داستانى را در این باره نقل كنم شاید هشدارى باشد براى كسانى كه ((حق الناس )) را مانند شیر مادر مى خورند و در صدد جبران آن نیستند.

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:50 - 0 تشکر 66999

حق الناس

از جمله امورى كه در عالم برزخ بسیار خطرناك است و باعث عذاب هاى شدید مى شود ((حق الناس )) است . البته هر گناهى در شب اول قبر دست و پاگیر انسان مى شود اما ((حق الناس )) را عذابى است .
مرحوم نورى در دارالسلام مى فرماید: یكى از علما پس از مرگ پدرش ، او را به خواب دید در حالى كه بسیار افسرده بود. از او پرسید: شما عالم خدمتگزار به اسلام بودى . چرا ناراحت و افسرده اى ؟ پدر گفت : مقام و جاى من خوب است ولى واى از ((حق الناس ))! من ده تومان به فلانى بدهكارم ، همین قرض مرا چنین ناراحت و آزرده خاطر كرده است .
پسر گوید: رفتم و طلبكار را پیدا كردم . از او سئوال نمودم : آیا پدر من این مقدار به تو بدهكار است ؟ گفت : آرى ، گفتم : چرا نیامدى تا طلب خود را وصول كنى ؟ گفت : ترسیدم مرا دروغ پندارى ، اما از دست پدر شما ناراحت بودم كه چرا بدهى اش را در دفترى ننوشته است

پنج شنبه 2/8/1387 - 14:50 - 0 تشکر 67000

دورى كردن از همسر

هم خوابى نكردن با زن (مقاربت و جماع نكردن با او و به خواسته طبیعى او توجه نكردن ) موجب عذاب و فشار قبر مى شود. چنانچه حضرت على علیه السلام فرمود: دورى كردن مرد از همسر خود موجب عذاب قبر مى شود

برو به انجمن
فعالترین ها در هفته گذشته
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.