• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 7012)
سه شنبه 28/10/1389 - 12:1 -0 تشکر 275292
حکایت تلخ و شیرین

اگر خاطره یا حکایتی شیرینی از خودت یا دیگران یا گذشته ها داری بیا اینجا

پنج شنبه 14/11/1389 - 9:59 - 0 تشکر 279136

هر چه بود، این را می دانیم که مردی بود خوش سخن و طناز و در پاسخ درنمی ماند. همه به طنز از حاضرجوابی او حکایت ها روایت می کنند. می بینیم ابووهاب در کانون استبداد و انشقاق و دوگانگی زیست و چون زندگی در آن شرایط برای او ممکن نبود پس مجبور بود انتخاب کند، جنون را برگزید و با طنز و زبانی گزنده، سختی زندگی را برای خود آسان کرد و توانست بار هستی را بر دوش کشد و راهی که او رفت، همچنان رهروان بسیار دارد.

پنج شنبه 14/11/1389 - 9:59 - 0 تشکر 279137

نا گفته نماند که بهلول را از شاگردان امام جعفر صادق(ع)دانسته‌اند. زمانی که از سوی هارون‌الرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به جنون زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند واندرز می‌داد.
گور بهلول در بغداد قرار دارد. لقب او را «سلطان مجذوب» نامیده اند. واژهٔ بهلول در عربی به معنای «شاد و شنگول» است.

پنج شنبه 14/11/1389 - 10:0 - 0 تشکر 279138

روزی بهلول نزد قاضی بغداد نشسته بود که قلم قاضی از دستش به زمین افتاد. بهلول به قاضی گفت: جناب قاضی کلنگت افتاد آنرا از زمین بردار.

قاضی بمسخره گفت : واقعاً اینکه میگویند بهلول دیوانه است، صحیح است. آخر قلم است نه کلنگ!


بهلول جواب داد:مردک، تو دیوانه هستی که هنوز نمیدانی.!! با احکامیکه به این قلم مینویسی خانه های مردم خراب می کنی.



حال تو بگو این قلم است یا کلنگ؟!!!

پنج شنبه 14/11/1389 - 10:0 - 0 تشکر 279139

می گویند روزی بهلول _عاقل دیوانه نما_نزد هارون الرشید رفت و بر تخت او بنشست .



غلامانِ خلیفه او را از تخت هارون پایین کشیدند و چنان کتک مفصلی به او زدند که از تن او خون جاری شد.



پس از چندی بهلول رو به هارون الرشید کرد و گفت:من یک لحظه بر تخت تو نشستم،ببین که عاقبتم چه شد؛ تو که عمری بر روی این تخت نشسته ای بند بندت را از هم جدا خواهند کرد.!!!

شنبه 16/11/1389 - 10:19 - 0 تشکر 279641

شخصی به ملانصرالدین بیست دینار پول داد که نزد قاضی شهادت بدهد که صد خروار گندم از دیگری می خواهد. چون در محضر قاضی حاضر شدند و آن شخص ادعای خود را بیان نمود، نوبت شهادت ملا رسید چون او عادت به دروغگویی نداشت، گفت: شهادت می دهم که این شخص صد خروار جو از طرف می خواهد.
قاضی گفت: او ادعای گندم می کند تو شهادت جو میدهی؟
گفت: با من قرار گذاشته شهادت بدهم شهادت گندم یا جو طی نکرده است.

شنبه 16/11/1389 - 10:20 - 0 تشکر 279642

ملا کوزه اش را دست دخترش داد و سیلی محکمی هم به صورت او زده و گفت: به سر چشمه برو آب بیاور. مبادا آن را بشکنی. دخترک گریه کنان از پیش او رفت. پرسیدند:
چرا کودک بیچاره را اینطور بی جهت زدی؟ گفت: او را زدم که کوزه را نشکند، زیرا اگر بعد از شکستن او را تنبیه نمایم فایده ندارد و آن کوزه برای من کوزه نمی شود.

شنبه 16/11/1389 - 10:21 - 0 تشکر 279643

شخصی در مجلسی پشت سر هم و بدون وقفه حرف می زد. ملانصرالدین هم که در مجلس حاضر بود، در گوشه ای نشسته بود و خمیازه می کشید.
یکی از حاضرین گفت: خوب است که شما هم یک دفعه دهان باز کنید. ملا گفت: برادر آنقدر دهان باز کردم که نزدیک است دهانم پاره شود.

شنبه 16/11/1389 - 10:22 - 0 تشکر 279644

شخص فضولی به ملانصرالدین گفت: همسایه ات عروسی دارد.
ملا گفت: به من چه!
آن شخص گفت: شاید برای شما شیرینی و شام بیاورند.
ملا گفت: به تو چه!

شنبه 16/11/1389 - 10:22 - 0 تشکر 279646

ملانصرالدین تبری داشت که بسیار برایش با ارزش بود و هر شب آن را در تنور پنهان می کرد و در تنور را هم می گذاشت.
عیالش گفت: ملا تبر را چرا در تنور می گذاری؟
ملا جواب داد: از دست گربه قایم می کنم.
زن گفت: گربه تبر را می خواهد چه کند؟
ملانصرالدین گفت: عجب زن احمقی هستی! گربه تکه گوشتی را که قیمتی ندارد می برد، اما تبری را که ده دینار خریده ام رها خواهد کرد؟

شنبه 16/11/1389 - 10:23 - 0 تشکر 279647

روزی ملانصرالدین از مزرعه ای یک سیب زمینی دزدید که یکدفعه صاحب مزرعه او را دید و گفت: مرتیکه اینجا چه کار می کنی؟
ملا با خونسردی گفت: باد مرا اینجا آورده است.
صاحب مزرعه گفت: پس این کیسه از کجا آمده است؟
ملانصرالدین جواب داد: مشکل من هم همین کیسه است.

برو به انجمن
فعالترین ها در هفته گذشته
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.